< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/10/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث از فوائد رجالي
 درباره فوائد رجاليه بحث مي كرديم. گفتيم كه از لحاظ عدد ده تا فائده تنظيم شده است و منظور از فائده در بحث رجال، نكته رجالي است و قواعد رجاليه معيارها و كليات بود.
 فائده ششم : ساختار حديث تقيه اي
 فائده ششم: ساختار حديث تقيه. نكته اين است كه حديث تقيه هميشه در موارد تعارض است يعني دو روايت اگر متعارض بود، آنجا زمينه براي روايت تقيه اي فراهم است. در غير از موارد تعارض در روايات، اصل بر عدم تقيه است.
 فائده هفتم : خبر قطعي محفوف به قرائن در اعتبار مثل خبر متواتر مي شود
 فائده هفتم: خبر قطعي محفوف به قرائن در اعتبار مثل خبر متواتر مي شود يعني مي شود سنت و قطعي منتها از طريق قرائن معتبر. اگر يك روايتي بود در حد موثقه بعد ديديم كه معمول بها هم بود و بعد ديديم كه موافق اطلاق كتاب هم بود و مطابق ضرورت زندگي هم بود و مطابق با مقتضاي فطرت هم بود، اين مجموعه قرائن بعد مي بينيم روايات زيادي هم ولو سند صحيح ندارد، با اين روايت همراهي دارد، اين مجموعه قرائن يك روايت موثقه را مي كند روايت قطعي كه اين را مي گوييم محفوف به قرائن.
 فائده هشتم : شذوذ مساوي با عدم اعتبار نيست
 فائده هشتم: شذوذ در اصطلاح روايي مساوي با سقوط نهايي روايت از اعتبار نيست. شذوذ مثل ضعف است. يك شايعه يا يك برداشت خطا درباره معناي ضعف وجود دارد كه مي گويد روايت ضعف است پس تمام شد يا مي گويد اين روايت شاذ است، اينگونه نيست، روايت ضعيف مساوي با روايت ساقط از اعتبار نيست. درباره روايت ضعيف ما نتوانستيم راه اعتبارش را پيدا كنيم ولي آن يك درجه از اعتبار دارد. شذوذ هم همين طور ، شذوذ يعني روايتي كه در برابر مشهور قرار بگيرد كه اين از اعتبار ساقط نيست. درباره شهادت ثالثه شيخ مي گويد كه شذوذ از روايات وجود دارد اما كسي كه رجال نداند، مي گويد روايتي از اعتبار ساقط شده ، اين است. اما صحيح اين است كه روايت غير مشهوري است اما در يك درجه از اعتبار هست منتها درجه اعتبارش كامل نشده است لذا درباره شهادت ثالثه روايت هم هست كه شيخ مي گويد. چيزي را كه شيخ بگويد روايت هست يعني روايت بودن ثابت است چون منبع اصلي ماست. خود تهذيب كتابش معتبر است براي اينكه از شيخ است ، كتاب كه از مولف اعتبارش بالاتر نيست. شيخ وقتي بگويد روايات شذوذ هست يعني روايت هست. پس روايات درباره شهادت ثالثه هست منتها شاذ است و خلاف مشهور است.
 فرق شاذ و ضعيف
 سوال و جواب: شاذ و ضعيف هر دو وهن در روايت دارند منتها شاذ متعلق به روايت است و ضعف متعلق به راوي. شما اگر اشكال كنيد كه روايت شاذ كه هست، مقابلش كه مشهور است و حجت است و شاذ از حجت مي افتد كه جوابش در فائده بعدي.
 فائده نهم : عمل مشهور و اعراض مشهور اگر مدركي بود اعتبار ندارد
 فائده نهم: عمل مشهور و اعراض مشهور اگر مدركي بود، اعتبار ندارد. آن حرفي كه شنيده ايد كه رب مشهور لا اصل له معنايش اين است. مخصوصا درباره شهادت ثالثه حكومت هاي جابر بوده كه مشهور مي شود مدركي . بنابراين رب شاذ كه اصل داشته باشد و مشهور اصل نداشته باشد. همين طور اگر اعراض هم مدركي بود، اعتبار ندارد. بنابراين در عمل مشهور و در اعراض مشهور، مدركي بودن خيلي نكته اصلي است. هرچند در اجماع ممكن است ان قلتي بكنيم كه اجماع مدركي قبل از تطور نبوده بلكه بعد از تطور آمده اما درباره اعراض مشهور قبل و بعد ندارد و يك تحليل واقعي است. اگر مشهور ديديم كه مستند به مدرك است پس مشهوري نيست و اگر اعراضي ديديم كه مستند به مدرك است پس اعراضي نيست و بايد به مدرك مراجعه كنيم.
 فائده دهم : خبر فاسق با عمل مشهور حجت مي شود
 فائده دهم: محقق نائيني در بحث حجيت خبر مي فرمايد با عمل مشهور، خبر فاسق براساس منطوق آيه نبأ حجت مي شود. يك نكته اش اين است كه روايت ضعيف مساوي با سقوط از اعتبار نيست براي اينكه مصداق بارز ضعيف، فاسق است و در آيه نبأ نگفته است كه فاطرحوا بلكه گفته فتبينوا يعني از اعتبار كامل ساقط نيست و نياز به تبين دارد. نكته بعدي آن كه محقق نائيني مي فرمايد: اگر مشهور به روايت عمل بكند، تبين انجام شده و طبق منطوق خبر تبين شده است پس عمل كنيد. اگر مشهور عمل كرده باشند مي شود خبر تبين شده است به اين نحو كه شما يك خبري را تحقيق كرديد تا ثابت كرديد كه مشهور به آن عمل مي كند و اين تبين است. پس حجيت خبر ضعيف بعد از عمل مشهور براساس منطوق آيه نبأ حجت است.
 فائده يازدهم : شهرت متقدمين و شهرت متاخرين
 فائده يازدهم: شهرت متقدمين و شهرت متاخرين. شهرت متقدمين اصحاب اعتبار است و شهرت متاخرين امتياز است.
 شايعه هاي علمي
 سوال و جواب: اولا اين شايعه اي كه در بين محققين هست كه آقاي خويي شهرت را نهايئا فاقد اعتبار مي دانند، اولا اين حرف با واقع و با تحقيق موافق نيست و ايشان رأيشان اين نيست. شايعه هاي علمي زياد داريم كه يكي از آنها اين است كه در رسائل، شيخ انصاري اجماع منقول را مورد بحث قرار داده و از اجماع محصل بحث نمي كند اما شايعه شده است كه آن اشكالاتي كه به اجماع منقول وارد است، آن را به اجماع محصل وصل كرده اما اصلا صحبت از اجماع محصل نيست و بحث از اجماع منقول است از اين باب كه در بحث حجيت خبر است مي گويد اجماع منقول هم جزء مصداق خبر هست يا نيست؟ چون اجماع قول معصوم را در ضمن دارد و اگر خبر را نقل كند، حجيت خبر است و اجماع را هم نقل كند كه مي شود حجيت خبر كه بعد مي گويد خبر بودنش بايد حسي باشد و حدس درست نيست و قاعده لطف باشد چه مي شود كه اينها همه اش براي اجماع منقول است كه اينها را آورده اند كه اجماع يا حسي يا حدسي يا قاعده لطف. اجماع محصل اگر به معناي كلمه اتفاق الكل محقق بشود، مورد تسالم كل اصحاب است حجيت آن كه خود شيخ در ضمن بحث اجماع منقول اشاره مي كند. محقق خراساني در كفايه تصريح مي كند مي فرمايد: اگر اجماع منقول، شكل اجماع محصل گرفت كه آثار محصل برايش هست.
 دليل اعتبار اجماع محصل
 سوال و جواب وجه اجماع محصل اولا در حد يك ضرورت است همان ضرورتي كه مي گوييم ادله اربعه است و ثانيا از حد اطمينان بالاتر نزديك به يقين در جهت كشف حكم. كل فقهاء با آن مكانت و با آن خبرويت و با آن احتياط و با آن تبحر، اگر همه با هم يك مطلبي را بگويند، هيچ محققي شك نمي كند. شما اگر از شيخ حائري تا سيد بروجردي تا سيد خوانساري تا امام خميني همه شان اگر يك مطلبي بگويند، شما شك مي كنيد؟ شمايي كه مي دانيد يك فقيه چيست و براساس چه مباني حكم مي دهد. يك حكم را مي گويد بين خود و خدايش چگونه حجت را تمام مي كند. آن هم شيخ طوسي با تابعين وصل است و شيخ مفيد با اصحاب وصل است و با آن تبحر و با آن مكانت و با آن دقت از صدر تا ذيل يك مطلب را بگويند اگر شك كنيم، شك ما بر اصل مذهب است كه اين مي شود ضرورت كه ارتباط پيدا مي كند با اصل مذهب.
 مسلك آقاي خويي در اعتبار شهرت و عدم اعتبار آن چيست؟
 شايعه ديگر كه سيد الاستاد شهرت را قبول ندارد، بله درست است در بحث اصولي اينگونه مي گويد. شهرت اجماع كه نيست و دليل اعتبار كه ندارد و رب مشهور لا اصل له . اما دو نكته: 1. در بحث حجيت خبر در مصباح الاصول كه مي فرمايد: اگر بگوييد كه شهرت عمليه قدماييه كه قول آنها براي توثيق اعتبارش مورد تسالم است مثلا قول شيخ مفيد درباره توثيق يك راوي مورد اعتبار است به تسالم الاصحاب است و همين طور قول شيخ طوسي. اينها كه قولشان در توثيق مورد تسالم است، عملشان هم درباره توثيق يك راوي همين است. قول و عمل از يك فقيه مثل شيخ طوسي و شيخ مفيد كه فرق نمي كند. پس توثيق مي تواند لفظي باشد مي تواند عملي باشد كه در اين شكي نيست بلكه توثيق عملي بالاتر و قوي تر از قول لفظي است براي اينكه در توثيق قولي يك نفر موثق است اما در توثيق عملي، عمل يك فرد نيست بلكه عمل مشهور است. فرق است از لحاظ قوت و ضعف، يك نفر تا يك عده. بنابراين توثيق عملي قوت اعتبارش بالاتر از توثيق لفظي است. از طرفي گفتيم شهرت هم كاري از پيش نمي برد؟
 شهرت قدمايي توثيق هست اما مصداق براي اين چنين شهرتي به سادگي محقق نمي شود
 جوابش را ايشان مي فرمايد: اين شهرت عملي قدماييه كه قدماي اصحاب با آن تبحر و با آن قرب و انس و دقت، اگر عمل بكنند، توثيق عملي درست است اما اشكال كار اين است كه مصداق براي همچنين شهرتي به سادگي پيدا نمي شود. شما نمي توانيد يك روايت را پيدا كنيد كه قدماي اصحاب فتوا را مستقيما بر اساس آن روايت داده باشند. لذا شهرت قدمايي كه جابر ضعف نيست براي اين است كه پيدا كردن مصداق، كار ميسوري نيست. پس اصل شهرت قدمايي اعتبار اعلام شد اما اشكال شد صغروي كه نياز به بحث دارد. ديديم كه ايشان قائل به اعتبار شهرت قدمايي است اما بحث صغروي را اشكال مي كند.
 فائده دوازدهم : موافقت عامه هميشه وهن نيست
 فائده دوازدهم: موافقت عامه وهن نيست به طور مطلق. فقط در مورد تعارض مورد وهن است. كه با اين دوازده فائده و ده قاعده بحث رجال به پايان مي رسد.
 نكته اخلاقي
 يك روايت: سوال شد از امام رضا كه من خيار الناس؟ خوبان چه كساني هستند امام رضا چهار علامت را بيان فرمود: 1. اگر احساني باشد، خودش خوشحال باشد. 2. اگر بدي و اسائتي از او سر بزند، استغفار مي كند كه پشيمان شدن استغفار عملي است و هم پشيمان بشود و هم استغفار كند. 3. موقعي كه نعمت را ببيند و موفقيتي برسد، شكر كند. 4. كسي كه مبتلا بشود، صبر كند. معناي صبر هم معنايش درويشي نيست. صبر يعني بي قراري نكند و غصه نخورد اما براي علاجش كه تلاش كند. آن صبر درويشي است كه اگر مشكلي آمد، تلاشي نكند بلكه تلاش بكند اما بي قراري و بي صبري نكند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo