< فهرست دروس

درس تفسیر استاد مصطفوی

94/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه 75 سوره نساء در موضوع اهل بیت علیهم السلام
آیه 75 سوره نساء و ما لکم لا تقاتلون
آیه 75 سوره نساء: «وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا».
ترجمه
چه مانعی دارید که در راه خدا مقاتله نکنید و مستضعین از مردان و زنان و فرزندان آنان که می گویند پروردگارا ما را از این قریه ای آبادی که اهلش ظالم است خارج ساز. و برای ما از پیش خودت یک ولی و از خودت نصیر قرار بده. که ما از این بیچارگی بیرون بیاییم.
معنی بدون مراجعه به تفسیر مشکل است
این آیه معنایش بدون مراجعه به تفسیر روشن نیست. مستضعفین کیانند؟ و اینها می گویند خارج کن از این قریه و این قریه چه قریه ای است؟ و این ولی و نصیری که من لدن الله است کی باشد؟
مراجعه به تفسیر
بعد از این مراجعه کنیم به تفسیر، تفسیر عیاشی قدس الله نفسه الزکیه عن حمران «عن ابی جعفر علیه السلام قال المستضعفین من الرجال و النساء نحن اولئک»،[1] ائمه برای شیعیان خودشان هم ممکن است خطاب بکنند که خودشان است. ما یعنی شما شیعیان. روایت دوم می فرماید: روایت از سماعه است از ابی عبدالله امام صادق علیه السلام «سألت اباعبدالله علیه السلام عن المستضعفین قال هم اهل الولایه»،[2] اینها اهل ولایت امیرالمومنین اند.
أخرجنا من هذه القریه و معنی آن
که می گویند «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا». این خروج از قریه ظالم چند تا معنی دارد که معنی یعنی تفسیر که عبارت است از بطون که هفت یا هفتاد تا بطن. ما می گوییم همه این مطالب را که از آیات استفاده می کنیم و مستند به روایت می کنیم و احیاناً نکته هایی که در این رابطه گفته شده است رجاءً عرض می کنیم که مشمول تفسیر به رأی نشود. برای «أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا» تاریخ آمده است که منظور از این خروج از قرینه مکّه بوده بعد از فوت ابوطالب و فوت خدیجه علیهما السلام. خطاب آمده است توسط جبرئیل به حضرت رسول «اخرج من القریه الظالم اهلها و هاجر الی المدینه فلیس لک بمکه ناصح». این تفسیری است تاریخی در کتاب تفسیر عیاشی هم آمده است. قرآن تفسیرش هم در عمود زمان هم نشان می دهد. ظلم اهل مکه که آن زمان قریه «الظالم اهلها» بوده است الان هم می بینیم آن ظلمی که اهل مکه الان دارند در تاریخ فعلی مشکل جهان اسلام ظلم اهل مکه است. اهل مکه به معنای حاکمان دولت. شما ببینید در منا این همه کشتاری که نسبت به حجاج اتفاق افتاد یک معذرت خواهی نکردند علی الاقل سوء مدیریت بود. چهارصد و اندی حجاج عزیز که چندتایش از شیعه از ایران بود و هزاران نفر بود در مجموع یک مورد حاضر نشدند معذرت بکنند. و الان ظلمی که در یمن می شود شما می بینید به نام شیعه می کشند و آمریکا هم معلوم است با عمالش هم دست است، یک کسی صدایش بلند نشده است که «بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَت»،[3] چرا اینها این گونه کشته می شوند؟ مظلومانه، شیعیان امیرالمومنین، شیعیان امام سجاد یمنی ها قسمتی شیعیان امام سجاد هستند. به نام شیعه کشته می شود. دنیا را از طرف مکه دنیا را بسیج کرده اند برای شیعه کشی. در نجیریه را شیخ زکزاکی یک نفر عالم سنی بود، سلفی بود ولی فاضل بود. آقای طباطبایی از دوستان ما بود فرزند آیت الله سید علی طباطبایی تبریزی بود که از فضلای نجف، این سید محمد تقی طباطبایی نیجریه رفت با شیخ زکزاکی مشغول شد و شیخ زکزاکی آدم با معرفتی است. از اهل بیت صحبت کرد از طریق نجات و از نصوص و از اهل بیت، خب اینها از نژاد نجاشی هستند. الان در تاریخ شیخ زکزاکی نجاشی تاریخ معاصر است. یک نفر تقریبا در منطقه اش شیعه نبود، مرد متنفذی بود از عمق جان با استدلال سید محمد تقی عالم فاضلی بود، محقق بود محققانه مطلب را برایشان تفهیم کرد و شیخ زکزاکی مستبصر و شیعه شد. و اینقدر در راه تشیع از یک سو شیخ زکزاکی نجاشی است منطقه را نجاشی به اسلام آورد در زمان حضرت رسول و زکزاکی به تشیع آورد در این عصر. از یک سو نجاشی است و از یک سو هم حجر بن عدی است. حجر بن عدی یک پسرش کشته شد، قاتل که آمد خواست بکشد شهید کند حجر را و پسرش را، حجر گفت اول پسرم را بکشید. برای اینکه اول اگر من را بکشید پسر جوان ببیند پدرش کشته می شود خیلی ناراحت می شود فکر می کند درباره دفاع از امیرالمومنین پدرم از دستم رفت. مبادا ولایتش ضعیف بشود. برای اینکه ولایتش ضعیف نشود اول من را بکشید. شیخ زکزاکی هم سه تا پسرش در راهپیمایی شیعه جوان به شهادت رسید. سه تا جنازه را گذاشته خودش نماز جنازه را می خواند با یک حالی. این حجر بن عدی زمان است. الان عربستان سعودی به حکومت نیجریه پیام داده است که احسنتم کار خوبی کردید شیعیان را کشتید. «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا». خدایا به عظمت مکه و به عظمت مدینه ریشه آل سعود جلاد را به این زودی ها از سرزمین برکن و همه شان را نابود بگردان. شیعیان اهل بیت مخصوصا در آفریقا و نیجریه و یمن و عراق هر چه زودتر پیروزشان گردان. شیعیان سوریه را بعد از اصلاح همه شان را توفیق و نصرت عنایت فرما. مستضعفین اهل ولایتند. کلمه مستضعفین را امام خمینی آورده بود و جزء فرهنگ امام خمینی است در تاریخ اخیر. مستضعفین یعنی همین شیعیانی که الان در دنیا هستند اهل ولایت. چرا مستضعفین اند؟ چون آقایشان حاضر نیست. در خود آیه می گوید ما مستضعفین را که نجات بدهیم یعنی از استضعاف کی می ایند بیرون که «وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا»، تا آقایمان بیاید. ما الان امام مان حجه بن الحسن سلام الله علیه ظهور ندارد، حضور دارد. تا آقا در این دنیا در شکل ظاهر ظهور نداشته باشد ما مستضعفیم. هر چه قدرت هم داشته باشیم تا آقا امام زمان نباشد ما مستضعفیم. این معنای اهل ولایت. اخرجنا چه معنی دارد؟ یک معنای خروج از مکه بود، یک معنایش هم از لحاظ سلوکی گفته شده است و معنای درستی هم است «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا» قریه نفس خود است، این قریه ای که ظالم است اهلش. این ذهن ما یک اهل ظالمی دارد به نام نفس اماره، از این نفس و از این قریه ما را بیرون کن. بیرون شدن به چه صورت است؟ بیرون شدن به این صورت است که بدانیم از لحاظ معرفتی به جایی برسیم که کلمه خود حذف بشود. خود وجود ندارد. چرا خود وجود ندارد؟ تو که مال خودت نیستی، یک آفریده خدا هستی، پس تو خودی نداری. و این جسمی که ما داریم یک ودیعه ای است و یک خلقتی است و یک آفریده ای است که خدا آفریده. خود یعنی یک ملکیت و خود یعنی یک موجودی که در اختیار ما باشد. و بعد این خود که ما برایش موجودیت قائل بشود کشش هایی دارد، کشش هایش همان نفس اماره است. خود می گوید که تو توهین کرد برایت، اینجا امتحان است، اگر خود زنده بود یک فرد ناآگاهی یک توهین کرد خیلی به ات برخورد خود وجود دارد. اگر به ات برنخورد می گویید که «لا یعلمون»، رسول الله در برابر فحاش چه می گفت «اللهم اهد انهم لا یعلمون». ما شاخه درختیم پر از میوه توحید هر رهگذری سنگ زد عار نداریم. آنکه فحش می دهد خودش را نشان می دهد که بد است. و اگر کاری کرده است هم او خودش یک قانون الهی است که مجازات می شود. شما کاری نداشته باشید مدیریت آنقدر دقیق است اگر فحش داد، توهین کرد جزائش را می بیند، اکرام برای شما می یآید. من یک وقتی رفتم در حرم بقیع، مزدوران وهابیت با لباس و عباء که داشتم توهینی کرد و اجازه ای برای زیارت حرم بقیع ندارد و فورا من را بیرون کرد، همان جور که فورا من را بیرون کرد حرم حضرت رسول آمدم حضرت رسول حرمش فشار و ازدحام بود، من نمی توانم بگویم چگونه است رفتم شلوغی یک مرتبه باز شد مستقیم کنار ضریح رفتم. یک عرب سعودی آمد وسط من و آن عامل وهابی ایستاد، کنار ضریح حضرت رسول به فرصت نمازم را به ما یصح السجود خواندم. اگر یک جا توهین بکند کسی، شما با خدا معامله کنید اکرام پشت سرش می رسد. احکام خدا جاری است. آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی قدس الله نفسه الزکیه فرزند بسیار جلیل القدری داشت به نام آقا سید حسن که شاید علی الظاهر می توانست جانشین آقا بشود. یک فاسدی آمد سر نماز به سجده مثل جدش امیرالمومنین ایشان را به شهادت رساند و با تیغی یا چاقویی سر ایشان را برید در آن حدی که به شهادت رساند. تشییع جنازه شد، در تشییع جنازه دیدند سید ابوالحسن اصفهانی در جمع که است مردم عادی را که راه می دهد یک طلبه ای را که از دور دید اشاره کرد که آن را بیاورید. با آن وضعیت مصیبت عظمی مردم گفتند این طلبه قاتل بوده، قاتل را بیاورید. طلبه را آورد گفت دیروز مراجعه کرده بودید که مساعدت ات بکنم الان مساعدت ات را بگیر. هوای مومنین دارد، غم و غصه خودش را حاکم نمی کند بر رعایت حال مومنین. شاهد مثال من این بود قاتل را گرفتند آوردند گفتند چه کنیم آقا، گفت به من ربطی ندارد، یک بنده خدا بنده دیگرش را کشته است، حکم خدا هم حکم خداست. به من ربطی ندارد، هر چی حکم خداست. این است که باید بدانیم مدیریت الهی هست امیدواریم در آینده نه چندان دور خون شهدای نیجریه و شهدای یمن که مظلوم ترین شهداء هستند ریشه آل سعود را از زمین برکند. معنای دوم «أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا»، ظالم نفس آدم است. خدایا ما را از این قریه بیرون کن یعنی در لاک خود دیگر نباشیم. لاک خود بیرون بیاییم به چه صورت است؟ لاک خود بیرون امدن حذف خود است، معنای دیگر برای خود نداشته باشیم. با عین المعرفه بدانیم این یک موجودی که به نام ما هستیم یک آفریده خداست، خودی نیست. و بعد در ذهن مان جا بدهیم آنچه را که ذهن خود می خواهد هوس بکند یا اشتهائی داشته باشد ببینیم مطابق شرع است یا مخالف شرع. این حدیث سندش است در کتاب غیبت شیخ طوسی، «من کان من الفقهاء حافظا لدینه مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه، مخالفا لهواه» معنایش چیه؟ خواسته های نفسی اگر آمد، بشر به طور طبیعی خواسته های جسمانی و نفسانی دارد، فورا تطبیقش کند. اگر با شرع مطابق بود هیچ اشکالی ندارد، مکتب اهل بیت صوفی تربیت نمی کند که هر چی مطابق خواسته ما بود مطابق شرع یا مخالف شرع ردش کنیم، نه، خواسته نفسانی است لذت بخش هم است، مال هم است مال حلال، هیچ اشکال ندارد داشته باشید. ترک دنیا در مکتب اهل بیت نیست. «مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا» از این قریه ظالم که ما را بیرون بکن از داخل وادی خودگرائی که بیرون بیاییم آن موقع دیگر واقعاً اهل ولایت می شویم، اهل ولایت شدن با خودگرایی جمع نمی شود. از خودگرایی که بیرون شدیم ناخواسته ذوب ولایت می شویم. جاذبه اش مقتضی و مانع است. مقتضی ولایی گرایی فطری است. امور فطری علت نیست مقتضی است. و الا همه مسلمان و مومنین بودند، مقتضی است مانع خودگرایی است. از خودگرایی که بیرون آمدیم مقتضی هم است عدم مانع کار تمام است. تمام دار و ندار ما یعنی آقا امام زمان. ما داریم از کسانی یعنی یک طلبه باید این گونه باشد، یک طلبه روحانی باید بینش او این چنین باشد که به ضرس قاطع با سوگند بگوید آنچه در توان ظاهرا دارم براساس ظواهر ملک، جسم، جان، توان همه متعلق به آقاست. «بوجوده ثبت الارض و السماء بیمنه رزق الوری»، این می شود «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا». این درباره اصل خروج از این قریه بود. و بعد یک نکته ای از نشانه وصول ولایت، امام باقر علیه السلام می فرماید: «ما تنال ولایتنا الا بالعمل و الورع»،[4] ما که بخواهیم اهل ولایت باشیم، ولایت نمی رسد مگر به عمل و روع یعنی عمل صالح و ورع و زهد و پارسائی. گرایش درونی اعتقاد به ولایت سنگ پای ولایت است. اما بدون عمل نمی شود. عمل هم بدون رعایت دقیق واجبات و محرمات عمل صالح به حساب نمی آید.
آثار ولایت
و بعد از که عمل درست شد و با اعتقاد و با رنگ ولایی عمل ما رنگ ولایی گرفت، اعتقاد ما روح ما جذب ولایت شد، آثاری دارد. اولین اثرش این است که آدم از وحدت و تنهایی و اضطراب بیرون می آید. یاری دارد آقایی دارد، اربابی دارد که دستش بالا سرش است، تنها نمی گذارد. به ضرس قاطع یک طلبه خوب زیر نظر مستقیم آقا امام زمان است تنها نمی گذارد هیچ کجا. و خود فرد هم احساس بی کسی دیگر نمی کند. ارباب دارد. خیلی مهم است. یک قوت قلب و یک آرامش روحی دیگر بالاتر از این نمی شود و یک عشق. اثر دوم طلبه ای که رشد می کند رشد طلبگی ارتباط تنگاتنگ به ولایتش دارد. آن طلبه رشد می کند که ولایتش قوی باشد. اثر سومش توفیق خدمت، هر کسی که ولایتش قوی تر است، توفیق خدمتش بیشتر است. مرحوم شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه حرم آقا ابوالفضل العباس که مشرف می شد عتبه در را می بوسید می گفت من می بوسم تا دیگران ببینند و ببوسند. آن ولایت را داشت عتبه بوس آقا حضرت عباس بود که شد شیخ انصاری. این سه تا نکته، نکته چهارم آدمی که اهل ولایت است و لله العزه و للومنین، عزت به دست می آورد، عزیز است. شما فکر نکنید مصیبت و عزاداری برای سید الشهداء زیاد آمد اما عزتش را از بین نبرد. عزتش روز به روز افزون تر می شود. الان در دنیا همه غصه ها را دیدیم و شیعه کشی یمن و نیجریه یک مرتبه کربلا نگاه کن دل تان آرام می گیرد. برای دنیا نشان می دهد که اهل بیت یعنی این. عزت یعنی این، این زوار این مستقبلین. و بعد آقا امام سجاد سلام الله تعالی علیه «طاعه ولاه الامر تمام العزّ»[5] عزت و ذلت دست خود آدم نیست، همه چیز ممکن است دست خود آدم باشد ولی عزت و ذلت دست خود آدم نیست. راهش را نشان داده است که «طاعه ولاه الامر»، فقط ولایت تان را آقا امام عصر مستحکم بکنید عزت قطعی است. تمام عزت نه عزت عادی. خدایا معرفت ولایی برای همه مرزوق فرما.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo