< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهاد
 قبل از بحث مطلبي در خبرنامه وجود داشت لازم بود امروز چند دقيقه اي در اين موضوع به عنوان يک نظري و حرکتي و حرفي در حوزه علميه قم باشد وآن اينکه در خبرنامه اي که همراه من است، نوشته شده که در آلمان مسابقه اي گذاشته اند بين افراد که هر کسي که بهتر بتواند نقش پبغمبر اسلام را بطور تمسخر آميز و مسخره ايفا کند تا فيلمي از آن بسازند ودر غرب اين فيلم به عنوان توهين و اهانت وتمسخر از پيمغبر معظم اسلام به نمايش گذاشته شود، اين در خبرنامه است، خوب اين مطلب براي ما بسيار بسيار سنگين وگران است و از آن موقع که اين مطلب را خواندم بسيار ناراحت شدم مواظب بودم که دولت اسلامي ايران درباره اين جريان نسبت به آلمان اعتراضي داشته باشد در خبرنامه است که ترکيه و مسلمانان انگلستان اعتراض کردند و تهديد کردند که چنين چيزي نبايدباشد اما خوب قاعده اش اين است که قبل از هر چيز دولت ايران، مردم ايران، حوزه علميه قم، عکس العمل و حرفي داشته باشد واين خيلي براي ما گران و سنگين است حلا يا بايستي اين خبرنامه که براي جامه مدرسين است اگر تکذيب کرد، که خوب، ولي اگر تکذيب نکرد خبر اين است: دشمني وکينه توزي غربي ها نسبت به اسلام ابعاد تازه اي يافته است قرار است در آلمان مسابقه ي بي شرمانه تقليد از پيامبر اسلام براي اينکه مشخص شود چه کسي به آن حضرت شبيه تراست برگزار شود، بنا است نمايشگاه بين المللي فرانک فورد مسابقه ي تقليد تمسخرآميز از رفتار پيغمبر گرامي اسلام در مهرماه برگزار شود برخي از روزنامه هاي ترکيه و انگلستان و مسلمانان انگلستان به آن اعتراض کردند حالا خوب ما با خواندن و شنيدن و دانستن اين مطلب آيا هيچ تکليفي نداريم.
 بايد توجه داشته باشيم که خود غرب به طور کلي هر چه علم و دانش و تحقيق دارد از اسلام گرفته است، قبل از طلوع اسلام، درغرب هيچ دانشگاهي، دانشمندي، کتابخانه اي، اصلا وجود نداشته است، اين تاريخ خودشان است، غرق در ظلمت و جهل و ناداني بودند، در نتيجه تماس با اسلام در جنگ صليبي و امثال آن، علم و تحقيقات را از اينجا بردند و همه را مديون دانشمندان اسلام از قبيل ابن سينا، فارابي، محمد بن زکرياي رازي، مي باشدیچلستان،مهرماه بر تقليد تمسخر که قرن ها کتاب هاي اينها در دانشگاه هاي غرب تدريس مي شد، خلاصه آنها هر چه دارند از اسلام دارند، اين نمک خواران و نمکدان شکنان اخيرا بعد از اين که در ايران حرکتي انجام شد (الحمد الله) و چهره اسلام ناب نشان داده شد از اين جهت کينه خودشان را اعمال و اظهار مي کنند، چند قرن کشور هاي اسلامي در تحت سيطره ي سلطه گران غرب، آمريکا، انگلستان، فرانسه، آلمان قرار گرفت، تاريخ بسيار سياهي از استعمار و استکبار دارد حلا چون مي بيند از اسلام سيلي خورده است ، کينه هاي خودشان را به اين شکل اظهار مي کنند ولي بلاخره ما وظيفه داريم و دولت اسلامي بايد در برابر چنين عملي و چنين چيزي عکس العملي نشان دهد و ساکت ننشيند، بايد همان موقع که هول اند کاري را انجام داد و حرکتي انجام داد، مانند جريان سلمان رشدي که امام(رضوان الله عليه) حرکتي انجام داد، تمام سُفراي آنها را از ايران بيرون کردند، بعد که برگشتند و پشيمان شدند امام فرمودند، آن کسي که اول رفته بايد آخر بيايد، امام با چنين مقاوتي برخورد کردند، اين غرب است! و روزي آرام نمي نشيند مگر اينکه اين جهادي که بحث مي کنيم در برابر او صورت بگيرد.
 به هر طريق، ما بايد در حوزه علميه قم و دولت اسلام بايد حرکتي داشته باشد، اعتراضي داشته باشد تاآنها جرأت نکنند اين چنين پيغمبر اسلام را مورد اهانت قرار دهند، ما تعجب داريم از آن وهابّي ها که به الهام از آمريکا و انگلستان مسلمانان را در افغانستان و عراق و پاکستان مي کشند، چه طور شده اينجا به اسم اسلام حرکتي انجام نمي دهند چرا قرضاوي که چند روز قبل در برابر اسلام و تشيع آنچنان موضع گيري مي کند حالا که به پيغمبر اسلام اهانت شده حرکتي نمي کند، خلاصه امروز روز بيداري و توجه است و همين را مي خواهيم عرض کنيم که ما در مقابل اين جريان نبايد ساکت باشيم دولت ايران هم بايد حتما اعتراض خود را با قدرت حتي در حد قطع ارتباط اعمال کند، اين مطلبي بود که قبل از بحث لازم بود عرض کنم.
 اما بحث ما چنان که به عرض رسيد در اين مورد بود که از روايات و از فرهنگ اسلام استفاده کرديم که اسلام اجازه نمي دهد مسلمانان تحت سيطره و ذلت قرار بگيرند و از هيچ راهي ذلت در صحنه زندگي مسلمان ها راه پيدا نکند اين عنايت اسلام است، نمونه هاي در اين مورد به عرض رسيد، اين صغراي مطلب بود تا برسيم به کبراي آن، اين نظريه ي اسلام است.
 بعضي روايات در اين مورد، جلد 11 وسائل 20 جلدي، باب 28 از ابواب جهاد عدو، صفحه 64 ، دراين باب سه خبر ذکر مي کند،آن سه اين است که درجهاد اگر کسي زخم برداشت تن به اسرات نبايد بدهد، اين مطلب خيلي دقيق است،فرار از جنگ (که بعدا بحث مي کنيم) حرام است واز گناهان کبيره است، اما اين باب، {باب مَن اُسر بعد جراحة مثقلة} اگر جراحتي پيدا کرده که جراحت سنگين است و ديگر نمي تواند جنگ کند خوب در نتيجه اسير مي شود ولي اگر جراحت سنگين نيست و به گونه اي است که مي تواند جنگ کند بايد بجنگد تا کشته شود، تن به اسرات دادن خودش يک نوع ذلت است واسلام اين را نمي پذيرد و حرام مي داند، در اين باب سه خبر نقل کرده است، خبر اول {عن ابي عبدالله (ع) قال، لمّا بعث رسول الله (ص) ببرائةٍ مع علي} پيغمبر(ص) سوره برائة را به حضرت اميرالمونين داد تا در مکه در ايام حج بخواند واين خودش يکي از داستان ها و جريان هاي بسيار مهمي است،وآن بحث فضيلت حضرت اميرالمومنين، که اين سوره اول به ابوبکر داده شد و بعد جبرئيل نازل شد و گفت که اين سوره را يا تو يا کسي که از تو است بايد بخواند و فرستادند در بين راه وسوره برائة را از ابوبکر گرفتند،در جاي خود بحث بسيار مهمي است، آنچه اين جا بحث ماست اينکه که پيغمبر فرمود،{ من استاسر من غير جراحة مثقلة فليس منّا } هر کسي که اسير شود اما جراحة مثقلة بر نداشته، از ما نيست و اين ذلتي است براي ما.
 خبر دوم از اميرالمومنين(ع) قال ، {من استاسر من غير جراحة مثقلة فلا يفدي من بيت المال} بعدا اگر قرار شد از بيت المال پول بدهيم و اسيرها را آزاد کنيم به اين نبايد بدهيم چون که اين نبايد اسير مي شد، اين بايد آنقدر جنگ مي کرد که کشته مي شد يا آنقدر زخم بر مي داشت که ديگر طاقت جنگ کردن نداشت، اما چون بدون اين امور تن به اسارت داده است اين يک نوع ذلتي است براي ما مسلمان ها، که از ما اسير بگيرند به اين ترتيب، اگر هيچ زخمي ندارد که خوب معلوم است نبايد اسير شود حتي اگر زخم او مثقلة هم نيست باز نبايد تن به اسارت بدهد.
 {قال بعث رسول الله بالرايه (پرچم اش) و بعث معها ناساً فقال نبي (ص) من استأسر بغير جراحۀ مثقلۀ فليس منّي} هر کس تن به اسارت بدهد بدون جراحت مثقلۀ {فليس مني} اين خيلي عجيب است دلالت دارد بر اين که مسلمان در برابر کفار چقدر بايد عزت خودش را حفظ کند و هرگز حاضر نشود که خدشه اي به عزت مسلمان ها به هيچ ترتيبي وارد شود.
 ما رواياتي که آن روز و امروز عرض کرديم درباره اين است که مسلمانان بايستي عزت و اقتدار خودشان را بدست بياورند و هميشه حفظ کنند، در بحث عزت و ذلت که ما داريم بحث مي کنيم آنچه مربوط به بحث ما مي باشد اين بود اما بنده نکته اي را مي خواهم عرض کنم تا برسيم به مطلب بعد وآن نکته اين است، درست است که ما در جهاد بحث مي کنيم اما گاهي در روايات داريم که عزت تقوا و آن مربوط به افراد است، ما در جنبه اجتماعي اسلام بحث مي کنيم که جهاد به آن جنبه مربوط است اما راجع به فرد، دو سه تا خبر داريم که براي نمونه ذکر مي کنيم، عن ابي عبدالله (ع) {من أخرجه الله من ذلّ المعاصي إلي عزّ تقوي أغناه الله بلا مال أعزه بلا عشيرۀ آنسه بلا بشر} اين راجع به فرد است، از جانب فردي، کسي که تقوا داشته باشد بله عزت دارد کسي که خداوند به او توفيق داده، خداوند او را از ذلّ معاصي به عزّتقوي وارد کرده، خداوند او را در جامعه خيلي عزيز مي کند بدون مال او غني است چون تقوي دارد بدون احتياج به قوم و عشيره عزيز است و احتياج به انسان ندارد و خداوند با او انس دارد. {و من خاف الله أخاف اللهُ منه کلَّ شي ء و من لم يخف اللهَ أخافه اللهُ من کل شيء} کسي که از خدا بترسد خداوند همه چيز را از او مي ترساند وکسي که از خدا نترسد خداوند او را از همه چيز مي ترساند، اين خيلي عجيب است. اين خبر در جلد 69 بحار، صفحه 406 مي باشد.
 خبري ديگردر جلد 7 بحار، صفحه 179، { قال صادق (ع) قال من أراد عزّاً بلا عشيرۀ و هيبۀً من غير سلطان و غني من غير مال فليتحول من ذل معصيۀ الله إلي عزّ طاعته} در اين جنبه هاي فردي را مي گويد کسي که واقعاً تقوي داشته باشد در جامعه عزيز است اما بحث ما در عزت و ذلت در اجتماع است.
  ما اين مطلب را عرض کرديم که با استفاده از فرهنگ اهل بيت (ع) به اين که اسلام تأکيد و عنايت دارد که مسلمانان عزت خودشان را حفظ کنند و سعي کنند که هرگز عزت آنها خدشه دار نشود اين يک مطلب بود که عرض کرديم.
  مطلب دوم اين است که وسيله عزت، جهاد است بدون جهاد عزت بدين معنا براي مسلمان بوجود نمي‌آيد در همين وسائل 20 جلدي جلد ،11 باب اول از ابواب جهاد عدو که در صفحه 5 است، خبر اول از همين باب {کليني عن عدّۀ من أصحابنا عن أحمد بن محمد عن علي بن حکم عن عمر بن أبان} سند صحيح است، کليني از طبقه نهم مي باشد و دراين عدّۀ که يکي از آنها علي بن ابراهيم است، همين شخص کافي است تا عدّه مورد وثوق باشد، احمد بن محمد عيسي که معلوم است از اجلّاي طبقه هفتم است، علي بن حکم از اجلّاي طبقه ششم است، عمر بن أبان از اجلّاي طبقه ي پنجم،{ عن ابي عبدالله (ع) قال، قال رسول الله (ص) الخير کلّه في السيف و تحت ضلّ السيف و لا يقيم الناس الّا السيف و السيوف مقاليه الجنۀ و النّار} (رواه المشايخ الثلاثة) يعني شمشيرها کليد بهشت و جهنم اند، بهشت را به روي مجاهدين اسلام باز مي کند و جهنم را هم به روي کفار و منافقين و مشرکين باز مي کند.
  و اما خبر دوم که مورد بحث ماست {قال رسول الله (ص) في الجنه باب و يقال له باب المجاهدين} بهشت يک دري دارد که به آن درِ مجاهدين گفته مي شود، اين که در دارد به خاطر اينکه در مدخل ورود است و انسان بايد يک راه را پيش بگيرد تا بيايد و به يک در برسد، درِ بهشت به روي کسي باز است، معنايش اين است که يک راهي را درپيش گرفته که اين راه منتهي مي شود به درِ بهشت، همان طور که جهنم درهايي دارد. اين درها را تفسيرش در کفايۀ الموحدّين که از کتاب هاي اعتقادي بسيار خوب ماست، آمده است، اين را شاگرد شيخ انصاري نوشته سه جلد است، جلد دوم درباره معاد، جهنم، درهاي جهنم، طبقات جهنم، بهشت، طبقات بهشت و درهاي بهشت که 8 تا در بهشت و 7 تا درجهنم داريم، بهشت يکي بيشتر چون رحمت پروردگار بيشتر از غضبش است. کلماتي بر درب هاي بهشت و جهنم نوشته شده که در آن کتاب هست بحث هاي بسيار خوبي درآن هست، بهشتيان هم لذات جسمي دارند هم لذات روحي چون لذات دو قسم اند، لذات جسمي مثل خوردن، آميزش، آشاميدن اما بعضي لذتها روحي هستند که انسان روحاً تقرب به خدا را درک مي کند، علم را انسان درک مي کند، آنجا که بدن واسطه نيست درک لذت همه اش مال روح است وآنجا که بدن در درک لذت واسطه است لذت جسمي است، آنجا که بدون بدن آن لذت قابل دريافت است به آنها لذات روحي مي گوييم. جهنميان نيز دو جورآلام دارند، آلام جسمي و آلام روحي، آلام جسمي آن آلامي است که بدن دخالت دارد دردرک آن آلام. مدرک در هر دو روح انسان است اما اگر بدن به عنوان آلات و ابزار دخالت داشته باشد دردرک آن آلام، مي گوييم آلام جسمي بله بدنشان مي سوزد و اين طور چيزها، اگر اين طور نيست آلام روحي مي گوييم مثل شخصي که در جهنم است حسرت مي خورد از اين که مبتلا به عذاب شده از تقرب خداوند بازمانده اين حسرت يک امر عقلي است ولو اگر بدن هم نبود اين يک امر روحي است بنابراين هم لذات قسمت مي شود به جسمي و روحي و هم آلام.
 درباره بهشت هم در قرآن کريم گاهي سبيل است گاهي سُبُل هست {و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سُبُلنا} معلوم مي شود راه هاي متعددي است مثلاً {سبل السلام} راه هاي سلام، چرا راه هاي متعدد؟ چون اعمال متعددند. مجاهدين در زندگي راه جهاد را در پيش گرفته اند آمده اند رسيده اند به دري که آن در، باب المجاهدين است مثلاً ما داريم که { للجنۀ بابٌ يقال له باب المعروف لا يدخل منه الاّ أهل المعروف} کساني که در زندگي دنيا خيرند، خدمت گذار مردمند مثل خيرين مدرسه ساز و امثال اينها، به اينها مي گويند معروف، يک بابي در بهشت هست که مال اهل معروف است آنها هم از آن در وارد مي شوند خلاصه درها متعدد چون راه ها در زندگي متعدد است و اين راه ها منتهي مي شود به آن درها، خلاصه باب مجاهدين مال کساني است که در زندگي راه جهاد را در پيش گرفته اند در اينجا اين را ساده گفته ولي بعداً در نهج البلاغه مي خوانيم که { إنّ الجهاد باب من الابواب فتح الله لخاصۀ اوليائه} درِ جهاد دري است که هر کسي شايستگي ورود از آن در را ندارد آن در مال خاصه ي اولياي پروردگار است. حالا اين خبر { قال رسول الله (ص) للجنۀ باب يقال له باب المجاهدين يمزون اليه} حرکت مي کنند به طرف آن در {فاذا هو مفتوح} در به روي آنها باز است { و هم مقتلدون بسيوفهم} شمشيرهاي خودشان را به کمر بسته اند.
  در جلسه چهارشنبه گفتيم که کيفيت حشر اشخاص با اعمالشان ارتباط دارد و روايات فراواني در اين زمينه داريم، نمونه هاي فراواني گفتيم، از جمله { من لقي المسلمين بوجهين و لسانين جاء يوم القيامه و له لسانان من النار} هر کس با مردم با دو زبان برخورد کند روز قيامت که محشور مي شود دو زبان از آتش در جهنم از او آويزان است، طوري کيفيت حشر در قيامت ترتيب داده شده که اشخاص که محشور مي شوند اعمالشان معلوم است، مثلاً { العلماء علي راسهم تاجٌ و …} خلاصه مجاهدين با آن آلات و ابزار جهاد که به همراه دارند مشخص مي شوند و محشور مي شوند { والجمع في الموقف و الملائکۀ ترحب بهم} تمام مردمي که در موقع محشر هستند علاوه بر ملائکه به مجاهدين که عبور مي کنند آفرين آفرين مي گويند مرحبا مرحبا مي گويند. خوب { قال فمن ترک الجهاد البسه الله ذُلا و فقرا في معيشته و محقاً في دينه} پيامبر(ص) مي فرمايند کسي که جهاد را ترک کند در همين دنيا ذلت گريبان گيرش مي شود.
  ما بايد بعداً در ذلت بحث کنيم، رواياتي درباره ذلت داريم اما استضعاف خودش نوعي ذلت است، ذلت اقتصادي، ذلت سياسي، ذلت فرهنگي، يعني وقتي که يک دشمن کسي را تحت سيطره خودش قرار بدهد، سياستش را تحت سيطره قرار دهد اين ذلت سياسي است اين که سرنوشت سياسي شما را ديگران معين کنند، فرهنگ شما را در اختيار بگيرد اين يک ذلت فرهنگي است که سلطه گران سرنوشت فرهنگي شما را رقم بزنند يا ذلت اقتصادي بجاي اين که خودتان در اقتصاد خودتان گام برداريد سلطه گران اقتصاد شما را رقم بزنند (درباره انواع و اقسام ذلت ها بعداً بايد بحث کنيم) خلاصه { البسه الله ذلا و فقرا في معيشه} فقر چرا؟ فقر خيلي ارتباط دارد با ذلت بخاطر اينکه ملتي و جامعه اي که تحت سيطره استکبار، دشمن، منافقين، کفار، مشرکين يا هر عنوان ديگري قرار بگيرند خوب آنها نمي گذارند که آن ملت رشد کند، جلوي رشد آنها را گرفته اند پس فقير مي مانند. چرا مثلاً ملت اسلام عقب مانده بود؟ بخاطر اينکه دشمنانِ اسلام جلوي رشد مردم را گرفته بوند و اينقدر مردم فقير بودند، فقر فرهنگي و مالي عجيبي بود.
 خلاصه وقتي دشمنان بر شما مسلط مي شود راه اقتصادي را بر شما مي بندد شما فقط مصرف کننده خواهيد بود ديگر خودتان ابتکاري، خلاقيتي در اقتصاد نداريد و از آن منابع و ثروتي که خداوند در اختيار شما قرار داده نمي توانيد خودتان استفاده کنيد. (سه دفعه ناصرالدين شاه سفر کرده به اروپا براي عياشي و خوش گذراني که ببينيد و برگردد آن قدر خود باخته درآن جلسات مشروب و رقص شرکت کرده وبعد برگشته است، و بعد سه دفعه مظفرالدين شاه، که خودش درآن سفرنامهِ مظفرالدين شاه نوشته است که اگر روسيه به ما چلوار نفروشد براي مردگانمان کفن نداريم، آنقدر ايران عقب مانده بوده است.
  خلاصه تحت سيطره واقع شدن هم ذلت بوجود مي آورد هم فقر، دينش هم محو مي شود { البسه الله ذلا و فقراً في معيشته و محقا في دينه} بعد { إن الله أعزّ امتي بسنابک خيلها و مراکز رماحها} پيغمبر فرمودند: خداوند عزت من را در گرو ( سنابک خيل) قرار داد، سنابک جمع سُنبک است، سُنبک آن سُمِ اسب را مي گويند، آن موقع وسيله جهاد اسب ها و نيزه بودند، در اينجا اين دو تا را مي گويد خداوند عزت امت من را درسم اسبهاي مجاهدين و (مراکز رماح) قرار داده است.
  بله به اندازه‌اي جهاد مهم است که در سوره والعاديات خداوند قسم مي‌خورد به سم اسب‌ها، به آن جرقه‌اي که از سم اسب مجاهدن مي‌جهد در آن حرکت خداوند قسم مي‌خورد، اين واقعاً خيلي عجيب است {و العاديات ضبحاً فالموريات قدحاً} به اندازه‌اي مجاهدين در درگاه خداوند ارزش دارند که جرقه اي که از برخورد سم اسبها که به آن سنگ برخورد مي‌کند قسم مي‌خورد {ان الله أعزّ امتي بسنابک خيلها و مراکز رماحها} ما مي‌خواستيم درباره عزت از پيغمبر (ص) و حضرت امير (ع) و حضرت فاطمه (س) چيزي عرض کرده باشيم.
 در کشور ما نهج البلاغه واقعاً غريب است من پريشب در روزنامه خواندم که در اروپا نهج البلاغه تدريس مي‌شود خيلي لازم است که در حوزه هم تدريس شود حالا اگر اتفاق آراء حاصل شد ما روز چهارشنبه بحث خود را در نهج البلاغه قرار مي‌دهيم چون مطالب زيادي مخصوصاً در مورد جهاد درنهج البلاغه وجود دارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo