< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهاد
 
 بحث در ادله اي بود که اقامه کرده بودند براي عدم وجوب جهاد بر مرأة، بحث در اين است که آيا جهاد بر کل مکلفين واجب است يا بر بعضي مکلفين واجب است آمده اند گفته اند به شروط ثمانيه به شروط سبعه به شروط مته لذا بعضي، مکلفين را از تحت امر به وجوب جهاد خارج کنند بحث ما در يکي از موارد که مرأة است خلاصه معلوم است کساني که اعرج اند، مريضند، پيرمرد ناتوانند آن ها معلوم است چون قدرت جهاد ندارند ما حرّ و عبد را هم بحث نمي کنيم چون مسئله مبتلا به نيست بحث نمي کنيم زن هم مثل مرد مکلف است ولي آيا بر مرأة جهاد واجب نيست و فقط بر مردها واجب است يا اين که بر هر دو واجب است، اين جا آمدند به چهار دليل صاحب جواهر و امثال ايشان خواستند مرأة را از تحت اوامر وجوب جهاد خارج کنند گفتن ادل دال بر وجوب جهاد شامل مرأة نيست اول اجماع بحث در همين بود اين ها ادعا در اجماع کردند اجماع مي گويند هم منقول است هم محصل، منقول اين است که نقل کرده باشند خيل ها مثل ما نسبت به جواهر منقول است او نقل مي کند براي ما، محصل آن است که خودمان تتبع کنيم کلمات فقها را يک يک و اقوال را جمع کنيم در کنار هم بگذاريم اين اقوال متراکم مي شود اجماع محصّل.
  صاحب جواهر مي گويند اين طور است هم منقول است و هم محصّل مثلا کتاب مفتاح الکرامة اقوال فقها را يکي يکي نقل مي کند خوب اين اقوال را با مراجعه به آن يا به کتب خودشان جمع کند اين اجماع درست مي شود ما گفتيم اشکال مطلب اين است که ما اطمينان پيدا نمي کنيم که دليل مستقلي اجماع داشته باشد چون مدرک مجمعين همين ها است همين مجمعين در مقام استدلال چه مي گويند؟ در استدلال همان روايات همان که گفتيم مي گويند روايات عامه و خاصه مثل شيخ طوسي در مبثوت، فقهاي ديگر خودمان، فقهاي ديگر عامع مي آيند دليل مي آورند براي قول خودشان آن روايات را، در اين جا پس اجماع در مقابل روايات دليل مستقل نمي تواند باشد چون همان مجمعين خودشان اقامه دليل مي کنند اقامه دليلشان چيست؟ اين روايات است در اين طور جاها، اجماع مي شود اجماع مدرکي، اجماع مدرکي هم دليل مستقل نيست گفتيم مثل ماء البئر در ماء البئر گفتهد منزوجات البئر داريم آب شر بر به وقوع تجاست نجس مي شود مطهرش آن منزوحات است قرن ها اين طور فکر مي کردند که آب چاه به وقوع نجاست نجس مي شود مثل آب قليل به مجرد اين که نجاست به آن برسد نجس مي شود مطهرش چيست؟ گفتند منزوحات است، ما قائليم که آب قليل با ملاقات نجس مي شود مطهرش چيست؟ مطهرش اين است که بايد آن قدري بريزيم که آن آب قليل مستهلک شود در ان آب کثير، اما آب کثير يعني کر و جاري و آب باران در حال نزول اين نجس نيست الا در حالي که {الا ان يتغير لونه او طعمه او ريحه} بدون تغيير نجس نمي شود خلاصه قرن ها فکر کردند که آب چاه مثل همان آب قليل است به مجرد وقوع نجاست نجس مي شود مطهرش چيست کشيدن چند دلو، متفاوت به وقوع آن نجاست که چه باشد ولي بعدا مي بينيم که مجمعين مدرکشان روايات است و وقتي سراغ روايات مي رويم ، مي بينيم که روايات يا دلالت ندارند و يا ضعيف اند سندا. به علاوه در روايات داريم که {ماء البئر واسع لا يفسده شيء الا ان يتغير طعمه او لونه او ريحه} بر حسب اين روايات گفتند که آب چاه مثل آب کر و جاري است اين طور اجماعات که مدرک مجمعين است و خودشان ذکر کردند و در دست است دليل مستقلي نمي شود در برابر آن {ما ذکره} در مقابل آن چه ذکر کردند بنابراين چون که اين مجمعين خودشان روايات را ذکر کردند روايات دليل مستقل مي باشد و کلمات ديگر گفتند {لضعيف} زن چون ضعف دارد جهاد واجب نيست خوب وقتي مجمعين اين طور مي گويند ما نمي توانيم اين اجماع را دليل مستقل حساب کنيم آن را کاشف از قول ائمه عليه السلام بدانيم اين حرف ماست، بنابراين اين اجماع، اجماع مدرکي است و به درد نمي خورد يعني دليل شرعي براي ما نمي شود مي رويم سراغ روايات، روايات از طريق ما همين طور که جهاد مرأة آن است که {ان تصبرعلي ما تري من اذي زوجها} جهاد مرأة را در اين خلاصه کرده در مقام تفضيل بين زن و مرد ، مرد رود جهاد کند {أن يبذل ماله و نفسه في سبيل الله} ولي براي زن {أن تصبر علي ما تري من أذی زوجها} از طرق ما به اين صورت است از طرق عامه اين طور بود که جهاد مرأة الحج و العمره است عمده دليل همين است، نتيجه اين که بر زن واجب نيست که در جبهه جهاد حضور پيدا کند چون جهاد او چيست جهاد او اين است که {أن تصبر علي ما تري من أذي زوجها} طرق ما اين طوذ است اما طرق عامه گفتند که جهاد زن حج و عمره است بنابراين از طرق آن ها هم بر زن واجب نيست در جبهه جنگ حضور پيدا کند جهادش اين است که برود به حج و عمره اين دليل دوم اجماع که مدرکي شد و دلالت نمي کند به نظر بنده اعتماد به اين روايت در برابر آيات و روايات کثيره مؤکده ر وجوب جهاد از ان دست برداشتن آن عمومات را به واسطه اين روايت تخصيص دادند مشکل است مع دوران امر بين اين که آيا اين روايت را که گفته حکمت است يا علت اگر حکمت باشد به کلي بر زن واجب نيست اگر حکمت باشد حکم عام است حکمت تشريع است با توجه به اين حکمت تشريع مث همان باب طلاق براي اين که اختلاط مياه صورت نگيرد حکمت است که اين زن بايد عده نگه دارد چه شوهرش 1 سال يا 2 سال است با او ارتباط دارد يا ندارد ولي اگر علت باشد {الحکم يدور مداره} ، {لا تشرب الخمر لانه مسکر} اسکار است حرام است اسکار نيست حرام نيست {مع دوران الامر مع ما ذکر في هذه الرواية حکمة او علة} تکيه کردن به روايات اين چنين و تخصيص اين همه آيات و روايات ادله بر وجوب جهاد تأکيدا مشکل به نظر مي رسد اين ديگر مانده به نظر شما دارد ولي بعدا خواهيم گفت، که جهاد از شئون حکومت اسلامي است هر چه آن امام در زمان خودش، پيغمبر در زمان خودش نشد کسي که قائم مقام امام است جهاد از شئون حکومت است پيغمبر صلوات الله عليه و اله زنان را همراه خود مي بردند بعضي زنان جنگ هم مي کردند اين معلوم مي شود از شئون حکومت است مثل قضاوت و ... چون حکومت يعني مديريت جامعه، در آن مديريت عام و سامان دهي و سياستي که حکومت دارد يکي از ابعاد آن سياست جهاد است شکي نيست جهاد يک مديريت بسيار کامل نياز دارد مصلحت بداند زنان را ببرند که پشت جبهه کار کنند بله در زمان کنوني ما که جنگ تن به تن نيست خلاصه زن ها خيلي مي توانند کارآيي داشته باشند در جهاد اين است که به نظر بنده نتيجه اي نمي گيريم ما در جهاد ابتدايي بحث مي کنيم در دفاع بعدا بحث مي کنيم که اگر فقيه لازم دانست آن جا هم زنان بايد بروند اگر ممکن شد خلاصه اين بحث ما نتيجه اش اين است که جهاد يکي از شئون حکومت است از شئون ولايت است، شئون مديريت اسلام، شئوت سياست اسلامي است و اين در زمتن پيغمبر صلوات الله عليه و اله بوده است پيغمبر اگر نبود امام معصوم، نشد قائم مقام، جامعه که بدون مدير نمي شود مديريت هم در اسلام سپرده شده به به پيغمبر يا امام يا قائم مقامش و او البته بر روي مصلحت کار مي کند که اگر لازم بود تمام زنان تمام و اگر بعضي، بعضي، پشت جبهه برد بله يا اگر در صحنه جنگ لازم بود هم بايد بروند اين صحبت ادله است خلاصه به نظر بنده تکيه کردن به اين روايت در برابر اين همه ادله جهاد مشکل است اين دوم بود، سوم حر ف صاحب جواهر که حطابات به جمع مذکر است و شامل زن نمي شود اين هم گفتيم مخدوش است براي اين که قرآن بر اساس محاورات مردم نازل شده در محاورات مردم بيشتر خطابات جمع مذکر است ولي معلوم است که عام است مثلا براي زيارت اهل قبور {السلام عليکم يا اهل الديار و ...} خوب اين را براي که مي خوانيم براي مرد و زن مي خوانيم ولي صيغه، صيغه مذکر است با اين که صيغه مذکر است ولي مراد عام است {اقيموا الصلاة و آتو الزکاة} چه طور {کتب عليکم الصيام} جمع مذکر است ولي براي مرد و زن است {کتب عليکم القتال} تکيه کردن بر اين حرفي که صاحب جواهر دارد که چون صيغه، صيغه جمع مذکر است شامل زن ها نمي شود اين مشکل است اين هم حرف سوم بنابراين صاحب جواهر دارد که خطابات جمع مذکرند شامل زن نيست خنثي را چون شک داريم شامل نيست پس زن را به طريق اولي شامل نيست اين هم درست نيست چون محاورات قرآن بر اساس محاورات معمول نازل شده در محاورات معمول صيغه ها معمولا {و اقيموا الصلاة و اتوا الزکاة} و امثال اين ها که جمع مذکرند حالا چهارم اين بود که صاحب جواهر دارد، غير دارد عامه و خاصه که زن ضعف دارد چون زن ضعيف است از اين جهت بر او جهاد واجب نيست استناد کردند به اين که جهاد کار طاقت فرسا و مشکل است و از اين جهت زن ضعيف و ظريف خلقت شده و نمي تواند بر او جهاد واجب باشد اين را جواب داديم گفتيم که بله از هر کس به اندازه قدرتش از ضعيف به ميزاني که مي تواند اگر قرار باشد زن را بگوييم زن است ولي در جهاد کارها تقيم مي شود همچنان که در زمان پيغمبر صلوات الله عليه و اله زنان را مي بردند براي طبخ غذا، براي پانسمان مجروحين، بيماران را اداره کردن و امثال اين ها علاوه بر اين ها در ان زمان جنگ ها تن به تن بود در جنگ هاي تن به تن بله درست است زن اگر مي داند جنگ بيايد علاوه بر اين که ظرافت و ضعف دارد جريان هايي پيش مي آيد که ممکن اسن براي مسلمانان ما سنگين تلقي شود از اين جهت، خوب اين مطلبي است اما در زمان کنوني ما تجهيزات جنگي طوري است که تمام جنگ ها به تن به تن منتهي نمي شود يک اتاقي است و آن جا نشسته و تجهيزات فراوان دارد و از راه دور مي تواند دکمه اي را فشار دهد و مثلا آن موشک را به کار ببرد و امثال اين موارد بنابراين همان کارهايي که از مردان بر مي آيد در اين طور جريان ها از زن هم بر مي آيد ضعف دليل بر اين نمي شود که ديگر جهاد اصلا بر او واجب نباشد مخصوصا در زمان کنوني ما به علاوه اين که امتحان مانند است ما دليل شرعي مي خواهيم عامه هستند که به اين طور چيزها تکيه مي کنند ولي ما نمي توانيم تکيه کنيم يه اين قبيل چيزها ما دليل شرعي مي خواهيم و آن چه که مطلب را حل مي کند اين است که جهاد از شئون حکومت اسلامي است شکي نيست در حکومت اسلامي ما معتقديم که در رأس حکومت بايد پيغمبر صلوات الله عليه و اله باشد و سياست و مديريت به عهدۀ ايشان است اگر پيغمبر صلوات الله عليه و اله در ميان مردم نبود ند امام معصوم عليه السلام و اگر امام نباشد قائم مقام و شارع هيچ گاه مردم را بدون سرپرست اسلامي که نگذاشته چون جهاد يکي از شئون حکومت است آن وقت بنده اين جا نمونه هايي ذکر کردم به صورت فهرست که در کتاب که بنده نوشتم که جايگاه بانوان از ديدگاه اسلام فصلي داريم که زنان در زمان پيغمبر صلوات الله عليه و اله چه کار مي کردند، چهره زن در عصر پيغمبر ، پيغمبر صلوات الله عليه و اله و تعليم و تربيت براي زن، که راه علم را براي زن ها گشودن، در جهاد زن ها را همراه مي بردند اين را تذکره هم دارد و شيخ طوسي در مبسوط دارد که پيغمبر {يخرج الفساد معه} پيغمبر زن ها را مي برد در تذکره مي گويد که ام سليم و مثل ام سليم که چهار تار ا بنده اين جا ذکر کردم يکي از زن ها اسماء دو تا اسما داريم يکي اسماء که اول زن جعفر طيار بود بعد زن ابوبکر شد بعد زن اميرالمؤمنين شد محمد بن ابي بکر فرزند همين اسما است منتهي از صلب ابوبکر، او را نمي گوييم او در جهاد شرکت نداشت اما اسماء دختر يزيد ين سکن بنده در صفحه 114 جايگاه بانوان در اسلام ذکر کردم يکي از زنان اين است {کانت من ذوات العقل و الدين} اين ها که ما گفتيم در کتب رجال هست در تنقيح المقال هست در سه تا کتاب که مال عامه است وجود دارد و خيلي مهم است يکي الاستيجاب در احوال اصحاب پيغمبر است هم زنان و هم مردان يکي {اُسد الغابه في معرفة الصحابه} اُسد جمع اسد است مثل فُلک جمه فلک و غابه يعني بيشه، يعني شيران بيشه سوم، {العصابه في معرفة الصحابه} اين ها مال اهل تسنن است ولي خيلي کتاب هاي خوبي است و مطالب هم عليه ما دارند آن ها در آن جا اصحاب پيغمبر و زنان را نوشتند صدها نفرو تعداد زيادي از ان ها را نوشتند که در جنگ ها حضور داشتند و کارهايي انجام دادند يکي از آن ها همين زن يعني اسماء دختر يزيد بن سکن است اين خطيبة النساء بود خدمت پيغمبر صلوات الله عليه و اله آمد و گفت يا رسول الله من آمدم مشکل و مسئله زن ها را به شما عرض کنم به اندازه اي اين زن با فصاحت و بلاغت بود و با عقل بود زن ها بيشتر پيغام ها را به واسطه اين زن خدمت پيغمبر مي فرستادند که جواب مي گرفتند بعد آمد و سؤال کرد در حالي که اصحاب پيغمبر حضور داشتند گفت يا رسول الله من از طرف زن ها پيغامي آوردم زن ها مي گويند که شما مردها خيلي فضيلت داريد که ما نداريم شما به جهاد مي رويد به حج مي رويد به عمره مي رويد به کارهاي زيادي مي پردازيد ولي ما محدوديت داريم نمي توانيم حالا خواستيم بپرسيم که حالا ما هم در آن ثواب و فضيلت ها شرکت داريم يا محروم هستيم پيغمبر قبل از جواب رو کرد به اصحاب فرمود شما کسي ديديد که اين قدر فصيح و بليغ مطلبي را ادا کند اين زن چقدر از نظر فصاحت و بلاغت و بيان قوي است گفتند نه، نديديم بعد پيغمبر فرمودند سلام ما را به زن ها برسان ولي زن ها اگر در مديريتي که به عهده آن ها گذاشته شده مديريت خانه و شوهر و بچه ثواب زياد دارند از اين خبر فهميده مي شود که زن ها از جهاد معافند ولي ثواب را مي رساند آن وقت اين زن در جنگ يرموم شرکت کرد و نه نفر را کشت که پرورش يافته مکتب اسلام بود اين جنگ در زمان ابوبکر واقع شده بعد از پيامبر جنگ با روميان است اما اين زن در آن جنگ شرکت داشت. دوم ام سليم که در تذکره است که پيغمبر از او ياد کرد که از يکي از زنان بنام است در کتب فقها و ما است، شيخ طوسي هم دارد ام سليم همسر ابو طلحه در جنگ بدر و احد و خيبر شرکت کرد در اين جنگ ها در پشت جبهه بود اما در جنگ حنين سلاح در دست داشت و جنگ کرد و پيغمبر هم تحسين کرد ام سليم زن بسيار برجسته است در کتب رجال ما تنقيح المقال دارد، بهجة الآمال بده در پاورقي نوشتم خيلي دارد در اُسد الغابه هم است، در اعيان الشيعه در جلد سوم صفحه 479 مي گويد ام سليم روايات فراواني هم از پيغمبر دارد پيغمبر گاهي به خانه ام سليم مي رفتند مي گفت اين چون شوهرش کشته شده، برادرش هم کشته شده خودش هم در جهاد شرکت داشته خلاصه اين زن يکي از زن هاي برجسته است در جنگ احد تشنگان را آب مي داد و سلاح هم در جنگ حنين به همراه داشت و مي جنگيد. سوم نسيبه در سفينة الجار در صفحه ن، س، ب در جنگ احد شرکت داشت. وقتي همه فرار کردند و پيغمبر را تنها گذاشتند او آمد اطراف پيغمبر را گرفته بود و دفاع مي کرد زخم هاي فراوان هم به تنش رسيد پيغمبر فرمودند مقام نسيبه در اين جنگ از مقام فلان و فلان بهتر است چون ان ها فرار کرده بودند. خلاصه از اين جا ما نتيجه مي گيريم که شرکت زن ها در جنگ تحت نظر حکومت اسلامي است پيغمبر صلوات الله عليه و اله گاهي زن ها را مي برد و گاهي هم جنگ مي کردند خوب بعد از پيغمبر حکومت مال ائمه است و در زمان غيبت امام هم مال فقيه عادل و مدبر و مدير و شجاع است و حضور اين ها ديگر به مصلحت حاکم اسلامي زن ها را برد يا اين که چقدر برد و يا اينکه چه کارهايي انجام دادند پشت جبهه بودند يا داخل جنگ بودند جنگ امروز هم غير از جنگ سابق است در اين جا بنده مطالعه مي کردم تذکره را براي بحث يک نکته اي ديدم که خيلي وقت بود که مي خواستم بدانم فقها چه مي گويند حالا يک وقتي بايد بحث کنيم در اين جا تذکره مي گويد در بحث زن اگر يک وقتي اگر زن در يک جا واقع شد که امر داير شد بين اين که عرض را از دست بدهد يا کشته شود چون حفظ نفس واجب است حفظ عرض هم واجب است حالا اگر تعارضي به وجود آمد که مثلا به يک زن تهديد وارد کردند که يا بايد حاضر باشي به زنا يا مي کشيمت اين جا آيا حفظ نفس مقدم يا حفظ عرض بحث خيلي خوبي است يک وقتي ممکن است راي مرد هم پيش بيايد آيا حفظ حيثيت مهم يا حفظ جان، تکره مي گويد حفظ حيثيت مهم است آن زن بايد دفاع کند حتي اگر کشته شود اما حاضر نشود به اين که حيثيتش از بين برود اين بحث خيلي خوبي است که امر داير شد بين حفظ جان (نفس محترمه) و حفظ عرض. اسلام به اندازه اي عزت مسلمان ها را در نظر دارد که مي گويد شما بايد دفاع کنيد ولو کشته شويد ولي عرضتان بايستي محفوظ بماند حالا اين بحث به نظر بنده اين قسمت بحث تا اين جا نمام شد اين قسمت که زن به اين ترتيب که عرض کرديم نه مي خواهيم بگوييم زن معاف است نه مي خواهيم بگوييم معاف نيست چون جهاد از شئون حکومت اسلامي است براي زن هم به همين ترتيب است اگر آن شخصي که مديريت اسلامي را دارد اگر او به هر ترتيبي ترتيب بهدهد نافذ است که آيا برد يا نبرد چون جهاد تحت نظر امام عادل است و اگر حاکم شرع و اسلام صلاح بداند اشکالي ندارد اين بحث با توفيق پروردگار در رابطه با زن تمام شد. اما بحث ديگر اين است که آيا جهاد واجب عيني است يا کفايي است اين بحث ديگر است بر آنان که جهاد واجب است آيا واجب عيني است يا کفايي.
  صاحب جواهر در جلد 21 صفحه 9 مي گويد {نعم فرضه علي الکفايه} فرض الجهاد کفايي است {بلا خلاف اجد فيه بيننا} ايشان مي گويند ميان ما بحثي نيست و واجب کفايي است {بل و لا من غيرنا} بلکه اهل تسنن هم همين طور قائلند که جهاد واجب کفايي است، {بل کاد يکون من الضروري} بلکه از ضروريت فقه ماست که جهاد واجب کفايي است نه واجب عيني، علاوه بر اين که مجمع عليه است ضروري هم مي باشد مضافا به اين که سيره پيغمبر صلوات الله عليه و اله اين بوده است و سيره اصحاب اين بوده است که آن ها هيچ گاه همه افراد را به جهاد نمي کشاندند تعدادي را مي بردند و تعدادي مي ماندند براي انجام کارهاي زندگي آن بقال و عطار و جناز و بنا و همه را که نمي بردند بنابراين جهاد واجب است اما وجوبش وجوب کفايي است اين است که ادعاي ضرورت فقهي مي کند بشتر به اين آيه استدلال کردند عامه و خاصه به اين آيه استدلال مي کنند براي اين که جهاد واجب کفايي است ه عيني آيه اين است آيه 95 از سوره نساء است {لا يستوي القاعدون من المومنين غير اولي الضرر و المجاهدون في سبيل اله باموالهم و انفسهم فضل الله المجاهدين باموالهم و انفسهم علي القاعدين درجة و کلا وعد الله الحسني و فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجرا عظيما} اين آيه را دقت کنيد که بحث هاي زيادي دارد يکي از بحث ها همين است که يستفاد از اين آيه کفايي بودن وجوب جهاد است يا نه ؟ براي اين استدلال بيشتر کردند خدا در اين جا مي فرمايند که قاعدين از مومنين آن هايي که به جهاد نرفتند قاعدين اند و آن هايي که رفتند مجاهدين اند، دو فرقه کرده، قاعدين و مجاهدين بحث هم در قاعدين غير اولي الضرر است اولي الضرر مسلما جهاد واجب نيست يعني اعرج، مريض، اعمي، شيخ هم اين ها اولي الضررند اين ها نبايد بروند بحثي نيست صحبت در غير اولي الضرر است که يک قسمت قاعدين بودند که ماندند و قسمتي هم مجاهدين بودند که رفتند آيه متعرض اين مطلب است قاعديني که پير نبودند، اعرج و مريض نبودند و ماندند اين ها با مجاهدين مساوي نيستند که قاعدون فاعل لايستوي است مجاهدون عطف به جاي قاعدون است مساوي نيستند قاعدون و مجاهدون، اما مجاهديني که في سبيل الله هستند يا با اموال يا با انفس لا يستوي را تفضيل مي کنيم بله خداوند فضيلت بخشيده به مجاهدين به اموال و انفس و درجه و مقام به آن ها داده خوب تا اين جا خداوند مي فرمايند که مساوي نيستند اما يک کلمه اي در اين جا هست که از آن کلمه استفاده کردند به اين که، آن ها که نرفتند گناه نکردند پس معلوم مي شود واجب کفايي بود {و کلا وعد الله الحسني} خداوند هم به قاعدين و هم به مجاهدين وعده حسني داده حسني صفت است موصوف محذوف است و اين {کلا وعد الله الحسني} مي گويد دليل بر اين است که ان هايي که نرفتند گناه نکردند مثلا المثوبة الحسني و يا اگر واجب عيني بود آن هايي که نرفته بودند گناه مي کردند پس معلوم مي شود واجب کفايي است عده اي ماندند براي اداره امور جامعه، طبيب است و خباز است و بنا است و خياط است و غيره ولي آن ها فقط ثواب بيشتر دارند به اين استدلال کردند حالا اين مطلب در اين جا است ما حالا با مطلب کساني که مي گويند واجب کفايي است عرض مي کنيم دليلشان اين آيه است علاوه بر اجماع اين آيه، صاحب جواهر دارد به قاعده حرج علاوه بر اين که اجماع گفت و ضرورت علاوه بر آيه قاعده حرج را هم مي گويد اگر جهاد واجب عيني باشد {علي و کل مکلفين} خوب همه بايد بروند و همه اگر بخواهند بروند برايشان حرج و زحمت است اين را مطالعه کنيد تا ان شاء الله فردا.
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo