< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

  موضوع: جهاد
 
 بحث دیروز در این مورد که آیا برزن ها هم جهاد مثل مردها واجب است یا نه ادلۀ کسانی که گفته بودند واجب نیست چک کردیم آن چه به نظر می رسید عرض کردیم که جهاد بالاخره یک امری است که مربوط به مدیریت اسلامی است در اسلام برای جامعه برای کارها فرهنگی سیاسی اقتصادی بالاخره مدیریت لازم است و مقرر شده معین شده بنا بر این چون امر جهاد با نظر مدیریت اسلامی انجام می گیرد او می توانست زن ها را هم شرکت بدهد همانطور که پیامبر صلوات الله علیه و آله در زمان خودش زن ها را همراه خودش به جهاد می بردند منتها کارهایی که مناسب با شأن آن ها بود به آن ها ارجاع می شد حضرت امیر ع در جنگ هایی که انجام می داد زنانی همراه خودشان می بردند اسمشان هم در تاریخ هست این بحث بالاخره به آن ترتیب انجام شد بعد از بحث بعضی از برادران و سروران خوب یک مطالبی داشتند به این که خوب زن و مرد یکی از موضوعات موضوعات اختلاط هست و اینها جایز نیست ما معتقدیم به این که کار وقتی با مدیریت اسلامی انجام شد تمام موازین اسلام همه موازین اسلام حتی الامکان مراعات می شود بالاخره هم جای جنگ است در جنگ هم مسئله اهم و مهم به وجود می آیدخوب گاهی لازم است به این که زن اگر شرکت بکند نامحرم او را ببیند اینها با توجه به اهم و مهم در جهاد حل است و امروز زنها که عملیات استشهادی انجام بدهند اینها را ما جایز می دانیم در فلسطین بسیاری از زنها این کار را انجام می دهند اشکال هم ندارد جنگ جنگ است وقتی که بنا شد که جنگ و جهاد اسلامی باشد با قصد قربت و برای اعلای کلمه اسلام با نظر مدیریت اسلامی مسئله ای به وجود نمی آید این مسئله دیروز بود جهاد ابتدایی جهاد است یعنی راه افتادند رفتند دشمن مقاومت می کند و نمی گذارد ما دعوت کنیم ؟ جهاد است جهاد یعنی ما ابتدا ئا بخواهیم دعوت کنیم به اسلام ولی در برابر دشمن مقاوم وجود دارد جهاد است دیگر دشمن مقاوم باید مقاومت را بشکنیم به چه بشکنیم به جهاد با شرایط جهاد عمل می شود جالب تر این معناست که این طور نیست که ما راه بیفتیم برویم بسم الله الرحمن الرحیم شما اسلام بیاورید خوب جهاد نیست در این صورت می شود ارشاد می شود تبلیغ جهاد است مثل جهادی که اسلام با ایران انجام داد با روم انجام داد مقاومت است و جهاد است نمی گذاشتند اینها اسلام وارد مملکت شود مسلمانها را نمی گذاشتند وارد شود جلویشان را می گرفتند می کشتند اینجوری بود جهاد است دیگر بحث ما در جهاد است جهاد در جایی است که مقاومتی باشد درگیری باشد در درگیری ؟ کشتن هست گاهی از اوقات هست زنان هم باید شرکت کنند به همان ترتیب که پیغمبر صلوات الله علیه همراهشان برد ؟ جهاد است این جهاد ما داریم بحث می کنیم اگر بنا باشد به یک جهاد ابتدایی جهاد است دیگه اگر مقاوت در بین نباشد جهاد نیست آن می شود ارشاد می شود تبلیغ ما وارد شدیم به ایران به روم برای تبلیغ خوب تبلیغ است. بله بحثم در جهاد است در برابر مقاومتی هست دشمنی هست عده و عده ای دارد تجهیزات دارد ما هم با عده و عده خودمان آمدیم جنگ کنیم جهاد کنیم جهاد است بالاخره دیگه جهاد است خوب این بحث دیروز بود تتمۀ آن بود بحث بعدی که اینجا مطرح کردند به ترتیب جواهر این است که نعم فارزق علی الکفایه بحث این است که آیا جهاد با این ترتیب واجب عینی است یا کفایی است صاحب جواهر و فقهای دیگر نوعا می گویند که این جهاد وجوبش وجوب کفایی است نه وجوب عینی دلایلی که برای این ذکر کردند اول همان اجماع است و بلکه صاحب جواهر می گوید که ضروری دین است که جهاد واجب کفایی است حالا ما قول جواهر را داریم عرض می کنیم اول دلیل ایشان اجماع است و ضرورت دوم آیۀ 95 از سورۀ نساء دقت کنید که خیلی در این آیه حرف هست ولی فقهایی که هم از طرف ما هم از طرف عامه اینها به این آیه استناد کردند در این که جهاد واجب کفایی باشد آیه این است لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر اولی الضرر و المجاهدون فی سبیل الله باموالهم و انفسهم بدانید که مساوی، لا یستوی، یستو لا یستوی فعلی است که دو تا فاعل می گیرد همیشه عطف می شود لا یستوی هذا و هذا همیشه دو تا فاعل می گیرد منتها با واو عطف می شود اینجا لا یستوی فاعل قاعدون بعد و المجاهدون بدانید که مجاهدون و قاعدون مساوی نیستند مجاهدون کسانی هستند که به جهاد اقدام کردند و جهاد می کنند قاعدون کسانی هستند که در میدان جهاد حضور نیافتند بدانید که مساوی نیستند لا یستوی القاعدون من المؤمنین منتها قاعدون از مؤمنین غیر اولی الضرر ، غیر اولی الضرر صفت قاعدون است غیرُ به رفع می خوانیم چنانکه قاعدون خوب مرفوع است غیر اولی الضرر بر این معناست غیر نابینا غیر اعرج غیر آن شیخ ؟ آنها که دیگه بحثی نداریم ما می گوییم آن قاعدونی که می توانستند بروند و نرفتند یا وظیفه داشتند و نرفتند آنها را می گوییم و الا نابینا و یا مثلا فرض کنید کسی که خیلی پیر و از کار افتاده است که او را بحثی نداریم غیر آنها داریم می گوییم. لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر اولی الضرر قاعدونی که اولی الضرر نباشند یعنی افرادی صحیح و سالمند قدرت دارند بروند ولی نرفتند اینها را داریم می گوییم و الا آن کسان معلوم است دیگر. مساوی نیست قاعدین غیر اولی الضرر و مجاهدون . مجاهدون ؟8:00؟ قاعدون است. قاعدون و مجاهدون مساوی نیستند. مجاهدون هم مجاهدونی هستند فی سبیل الله باموالهم و انفسهم مجاهدین هم مالشان را بذل می کنند در راه جهاد و اعلای کلمه اسلام و هم جانشان را اینها مساوی نیستند خوب معلوم است که خداوند متعال در اینجا برای ترغیب مردم به جهاد می خواهد عظمت و ثواب و فضیلت مجاهدین را بیان کند در برابر قاعدین.
 لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر اولی الضرر و المجاهدون فی سبیل الله باموالهم و انفسهم فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم علی القاعدین خداوند متعال فضیلت بخشیده چه مجاهدین به اموال چه مجاهدین به انفس درجهای داده به اینها مقامی داده بعد و کلا وعد الله الحسنی خداوند به همه وعده حسنی داده حسنی هم صفت موصوف محذوف است یعنی مصوب از حسنی مثلا درجه حسنی کلا وعد الله الحسنی فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما خداوند متعال به مجاهدین بر القاعدین اجر عظیم عنایت فرموده این آیه 95 سوره نساء است پشت سرش هم این است درجات منه مغفرة و رحمة و کان الله غفورا رحیما . یعنی فضیلت مجاهدین بر قاعدین اول درجه نمی گوید درجات می گوید بعضی ها فکر کردند خوب این تناقض به وجود می آید اول درجه گفت مفرد بود بعد درجات می گوید آیت الله طباطبایی در تفسیر المیزان اعلی الله مقامه می گویند این درجه را که اول گفته می خواهد جنس درجه را بگوید این درجات هم توضیح همان است منافاتی با هم ندارند آمدند استدلال کردند به این آیه عامه و خاصه به این که جهاد واجب کفایی است چرا چون قاعدین را گفته کلا وعد الله الحسنی می گوید همان قاعدین هم مثل مجاهدین مشمول وعده ؟پروردگار است نگفته که این گناهکار است که نرفته است البته مجاهدین فضلیت دارند درجاتی اما نگفته که قاعدین هم گناهکارند و گفته کلا وعد الله الحسنی و از این کلمه کلا وعد الله الحسنی استفاده می کنند معلوم می شود به این که جهاد واجب کفایی است اگر واجب عینی بود باید آنهایی که نرفتند معصیت کرده باشند مثلا نماز واجب عینی است هرکس ؟معصیت کرده واجب کفایی بوده آنهایی که رفتند در حدی بوده من به الکفایة بودند ؟انجام دادند آنها هم که ماندند نگفته که آنها گناه کردند وکلا وعد الله الحسنی به تقریر این آیه به این ترتیب گفتند معلوم می شود که جهاد واجب کفایی است این دلیل دوم اینهاست اکثر فقهای ما حتی شیخ طوسی، شیخ طوسی مثلا در خلاف و از آن طرف هم که حساب می کنیم می آییم تا مسالک و ریاض و جواهر و امثال اینها از آن طرف کتب عامه را که این آیه را ذکر کردند در برابر آیات فراوان خذو حذرکم جاهدوا قاتلوا آنها خوب آیاتش کتب علیکم القتال آیات فروان که ظاهرش جهاد واجب عینی است مثل نماز و روزه گفتند این آیه مفسر آن آیات است یا مخصص آن آیات است و دلالت دارد بر این که جهاد واجب عینی نیست واجب کفایی است خوب صاحب جواهر این دلیل دوم بود اول اجماع بود این آیه دلیل دوم بود جواهر دلیل سوم را گفته و قاعده حرج در صفحه نهم جلد 21 جواهر است گفته اگر قرار باشد جهاد واجب عینی باشد بر همه این حرج لازم می آید اینطور گفته این کلام صاحب جواهر است صاحب تذکره علامه در تذکره مطلبی گفته که می خواهم برای روشن شدن عرض کنم علامه در تذکره جلد نهم تذکره که بحث ما در چاپ جدید جلد نهم است جلد نهم تذکره صفحه 7 تا 8 اوایل کتاب ایشان همین طور گفته به این که لا خلاف بین المسلمین در این که وجوبش علی الکفایه است واجب کفایی است عند عامة اهل العلم پیش همه علما این طور است چرا به قول این آیه آیه 95 سوره نساء که خواندیم حالا این را می خواهم بگویم گفته که معنای واجب کفایی آن است که خطاب متعلق به همه است اما اگر عدهای قیام کردند از بقیه ساقط است اگر قیام نشد همه مسئولند همه گناهکارند مثل اموات مثل احکام اموات در قم، در شهرهای دیگر هروز تعدادی می میرند غسل دادن اینها کفن کردن اینها دفن کردن اینها نماز اینها واجب کفایی است اگر این کارها انجام نشه همه گناهکارند چون وظیفه خطاب به همه است اما تعدادی که قیام کردند و این کار را انجام دادند دیگر از بقیه ساقط است این معنی واجب کفایی است که خطاب به همه تعلق پیدا کرده و اگر آن مامور به انجام نشه همه گناهکار وهمه معذبند ولی اگر انجام شد از بقیه ساقط است این معلوم است منظور این است که در تذکره ایشان چند مثال می زند به مثال هایش توجه کنید می گوید معنای وجوب کفایه آن است خطاب عام است برای همه مردم اما اذا قام به قوم ؟ الکفایة بجهادهم ؟ من به الکفایه قیام کرد و کار را انجام داد از بقیه ساقط است بعد می گوید فرض کفایه در اسلام زیاد داریم که ایشان می گوید قاعده کلیس این است کل مهم دینی یرید ؟ اصوله هر مهم دینی که شارع می خواهد تحقق پیدا کند و یقصد به عین من یتولی عین شخص معلوم نیست کار را از مسلمانان خواستند کی انجام بده نگفتند این بهش می گوییم واجب کفایی من جمله اینجا چند چیز می گوید اول اقامۀ حجج علمیه، اقامۀ حجج علمیه در مقابل کفار، تردید افکنان آنهایی که شبهه ایجاد می کنند این وظیفه همه مسلمانهاست مخصوصا وظیفه علما است علما باید حجج علمیه را در کتب خودشان در رشته های خودشان در تبلیغات خودشان واجب است که بیان کنند تا شبهه آنها که می خواهند شبهه ایجاد کنند ؟16:30؟ از بین بر.د این از واجبات کفایی است اگر این کار انجام شود همه قدرتمندان مسئولند، معذبند ولی عدهای قیام کردند بر اساس علم کلام، علم کلام برای همین است دیگه ما در مقابل علم فقه علم کلام هم داریم علم کلام یعنی ذکر ادله و براهیم برای اثبات ارزش ها. و در مقابل شبهات و سوالات و اینها. یکی از اینها این است اقامه حجج علمیه، این بر همه واجب است و الجواب عن الشبهات شبهه کسی ایجاد کند واجب است همه جواب دهند و الامر بالمعروف ایشان می گویند واجب کفایی است و نهی عن المنکر واجب کفایی است ؟ مهم است مثل ؟ مثلا واجب است در جامعه عده ای طبیب شوند تحصیل علم طب و طبابت واجب کفایی است اگر مثلا هیچ کس دنبال این نرود همه مسئولند منتها در نظر ما آن مدیریت اسلامی باید اینها همه را تنظیم کند ؟ بافتن، بافتن لباس آنچه که بافته می شود بنا، ساختمان هیچکس به بنایی قیام نکند همه مسئولند خوب دلیلش این است که احتیاجات بشر باید تأمین شود اینها مثال زده می شوند به اینها. واجب کفایی است طبابت و نساجت و ؟ و امثال اینها واجب کفایی است. دفع ضرر از مسلمین ضرری به مسلمانان وارد شده حالا این ضرر، ضرر فرهنگی باشد سیساسی باشد اقتصادی. دفع ضرر واجب است مسلمانها در مقابل دفع ضرر حساس باشند و نگذارند که ضرر متوجه جامعه اسلامی شود هر نوع ضرری باشد مادی، معنوی. و القضاء یعنی قضاوت. قضاوت را واجب کفایی ایشان می گویند وقتی انقلاب پیروز شد امام رضوان الله تعالی علیه خوب فرمودند که قاضی لازم داریم قاضی های سابق که به درد ما نمی خوردند آنها به نفع طاغوت قضاوت می کردند حتی آیت الله العظمی بروجردی در همین جا بعد از بحث اجاره و ؟ و اینها قضاوت را شروع کردند بنده در تمام درسهای ایشان شرکت داشتم چند روز قضاوت را گفتند بعد تعطیل کردند فرمودند فکر میکنم ما که قضاوت را بگوییم افرادی که اینجا می آیند می روند قاضی می شوند در دستگاه های دولتی آن روز کمک مانندی است به قضاوت دستگاه طاغوتی تعطیل کردند انقلاب که پیروز شد خوب قاضی ببینید ما در ایران صدها شهر داریم و هزاران روستا خوب قاضی لازم داریم در هر شهری . گاهی یک قاضی تا چند تا قاضی لازم داریم . باید هزاران قاضی از حوزه فرستاده می شد به انجام قضاوت و یکی از شرطهای قضاوت هم فقها نوعا گفته اند که اجتهاد است ما باید چند هزار مجتهد از اینجا اعزام کنیم برای انجام قضاوت و نداشتیم . تا اینکه امام فرمودند که میرزای قمی هم فرموده در جامع ؟ که مقلد هم می تواند بر اساس اجتهاد مجتهدی قضاوت کند از این جهت گفتند کسانی هم که مجتهد نیستند بروند برای قضاوت. گاهی هم برای ما نامه ها چند تا نوشتند اینجا مطرح کردیم که قاضی کم داریم شما تشویق کنید آقایان اقدام کنند خلاصه قضا هم واجب کفایی است. تحمل شهادت ایشان می گوید جریانی واقع شد فردا در محکمه قضایی شاهد می خواهند این واجب است که افرادی بروند ببینند شهادت بدهند تا حقی پایمال نشود ؟ نماز میت، کفنش و دفنش همه اینها واجب کفایی است ؟ واجب کفایی است رد السلام حتی جمعیتی هستند یک نفر سلام کرد واجبه که بایستی جواب دهند اگر یک یا دو نفر جواب دادند که دادند و الا همه مسئولند یک نفر یا دو نفر که جواب دادند از بقیه ساقط می شود و هکذا خلاصه. این کلام علامه بود علامه می فرمایند که ما یک واجب کفایی داریم جهاد را هم از این قبیل حساب می کنند چون این چنین است پس وجوبی که در باب جهاد است می شود واجب کفایی. خوب این کلام فقها است حال می خواهیم بررسی کنیم ببینیم ما چه باید بگوییم همین طور بگوییم یگوییم که جهاد واجب کفایی است اگر افرادی قیام کردند از بقیه ساقط است به همین بگذاریم بنده امیدوارم به فضل پروردگار این بحث ما با فکر شما و توجه شما یک بحث جدید در حوزه باشد چون در باب جهاد خیلی کم لطفی شده زمان اقتضا می کرده که آن طور مختصر بحث کنند که ما اینقدر خواندیم تازه صفحه هفتم، هشتم جواهریم.
 مطالب بسیاری گفتیم که در جواهر و کتاب فقها نیست از جمله چیزهایی که عنایت زیادی بهش نشده در فقه شما در این گونه مباحث آیات قرآنی، نهج البلاغه و امثال این هاست این ها آثار اهل بیت است و قرآن هم کتاب خداست باید توجه شود حالا ما در اینجا اول درباره همین آیه بحث کنیم بعد برسیم به اصل مطلب ببینیم آیا این استدلال این ها به این آیه درست است آیه را خواندیم 95 از سوره نساء خواستند استفاده کنند از این آیه به این که معلوم می شود که جهاد واجب کفایی است که خدا گفته و کلا وعد الله الحسنی هم مجاهدین هم قاعدین. خداوند نیامده برای قاعدین یک عذابی، تهدیدی گفته باشد چون گفته کلا وعد الله الحسنی پس معلوم می شود به این که جهاد واجب با این که عده ای نرفته بودند قاعدین بودند دیگه معلوم می شود که واجب کفایی بوده است آن هایی که رفته بودند من به الکفایه بوده اند این ها خوب نشسته اند خانه های خودشان نرفتند با آنها کلا وعد الله الحسنی به این ها استدلال کردیم حالا ببینیم آیا درست است یا نه چون بنده هم سعی می کنم که هر چه را که مطالعه می کنم کل کتاب های مربوط به آن موضوع را مطالعه کنم آیه قرآن بود باید به تفاسیر مراجعه کنیم باید ببینیم آیا همه مفسرین همین طور می گویند که این ها فهمیدند از کلا وعد الله الحسنی و از آیه فهمیدند که قاعدین معذب نیستند معاقب نیستند کلا وعد الله الحسنی می شود پس واجب کفایی یا نه برویم سراغ مفسرین ما. از کجا شروع کنیم از مجمع البیان شروع می کنیم بعضی این تفسیر را ندارند خیلی آن ها که دارند مجمع البیان مجموعه 10 جلدی است جلد سوم صفحه 193 بعد از ذکر آیه، آیه 95 و 96 را عرض کردم از سوره نساء. آن چند بحث می کند می دانید مجمع البیان چند تا بحث . تفسیر بسیار عالی است مجمع البیان. اول ذکر حجت چون بعضی از آیات است که چند جور قرائت شده همین . بعضی گفته اند غیر اولی الضرر مرفوعا بعضی غیر اولی الضرر منصوبا مرفوعا باشد می شود صفت قاعدون، منصوبا باشد حال می شود و این بحثی است آیا غیر اولی الضرر مرفوعا یا غیر اولی الضرر منصوبا. چون غیر صفت می شود مثل غیر المغضوب علیهم صفت است اینجا ایشان دلیل می آورد برای اینکه غیر مرفوع است دلیلش چیه قرآن ها هم غیرُ است قرآن های معمولی. این یک بحث الحجه است بعد اللغة در لغت که بحث می کند خیلی ایشان در لغت واردند با دقت لغت ها را معنا می کنند بعد در اعراب بحث می کند بعد در نزول بحث می کند در نزول آیه اینجا ایشان گفته النزول. می گوید آیه نازل شده درباره آن سه نفر که قبلا خواندیم در سوره توبه، آیه چندم بود از سوره توبه ظاهرا 112 بود در سوره توبه بود که و علی الثلاثة الذین خلقوا حتی اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت و ضاقت علیهم انفسهم یادتان هست آن آیه را آنجا خواندیم چه استفاده کردیم یادتان هست یادتان هست که این آیه را خواندیم خواستیم چی بگوییم آنها مانده بودند گناه کرده بودند پیغمبر گفته بود کسی با اینها حرف نزند کسی با این ها صحبت نکند جواب سلامشان را ندهد تا 50 روز طول کشید رفتند در بیابان و توبه کردند آیه آمد . آنجا پیغمبر صلوات الله علیه و آله عدم شرکت آن ها را یک گناهی قلمداد کردند و امر فرمودند کسی با این ها صحبت نکند جواب سلامشان را ندهد ایشان می گوید این آیه آنجا نازل شده (مجمع البیان) این سه نفر هم اسمشان کعب بن مالک بود ضرارة بن ربیع بود و . این سه نفر بودند ایشان می گوید آیه وارد شده در رابطه با این سه نفر. این ها تخلف کرده بودند در جنگ تبوک که خواندیم و نرفته بودند. اینجا عرض کنم عبد الله بن اممکتوم این یک نفر نابینا بوده گاهی اذان هم می گفته این عبد الله نابینا بود نرفته بود آمده بود پیش پیغمبر این شخص (عبد الله) گفت یا رسول الله من نرفتم ولی من که نرفتم نابینا هستم معذورم یا معذور نیستم آیه آمد که لا یستوی القاعدون غیر اولی الضرر. این عبد الله جزء اولی الضرر چون نابینا بود که خداوند در اینجا می خواهد قاعدون اولی الضرر را بگوید آیه آمد که لا یستوی القاعدون غیر اولی الضرر که مثل ام مکتوم که نابینا بود و المجاهدون. آنجا یک شخصی داشت می نوشت آیه را برای پیغمبر. پیغمبر صلوات الله علیه وقتی یک آیه ای نازل می شد حالت وحی یک حالت خاصی. پیغمبر صلوات الله علیه و قتی که بهش وحی می شد عرق می کرد حالت خاصی پیدا می کرد حالا این حالتی است که ما نمی توانیم درست درک کنیم ولی همه می گویند پیامبر آن حالت را پبدا کرد و این آیه نازل شد ابن ام مکتوم خوشحال شد که غیر اولی الضرر گفته قاعدین غیر اولی الضرر گفته این جزء اولی الضررهاست و نابیناست. بعد که آمد کلا وعد الله الحسنی. ایشان می گوید کلا وعد الله الحسنی اول مجمع البیان حرف فقها را می گوید کلا وعد الله الحسنی که خداوند گفت معلوم می شود به این که واجب کفایی است آن هایی که نرفته بودند و وعد الله الحسنی شامل آن ها هم می شود بعد یک قول دیگر را هم داریم کلا مال قاعدین نیست کلا مال اولی الضرر است و مجاهدین. این سه طایفه است یک قاعدین داریم که قدرت دارند نرفتند، اولی الضرر داریم نابینا و پیر و فلان و فلان یکی هم مجاهدون. ببینیم این کلا وعد الله الحسنی به چی می خورد اگر کلا وعد الله الحسنی به همه شان بخورد آن هایی که نرفتند هم عذاب ندارند پس واجب کفایی است اگر کلا وعد الله الحسنی بخورد به اولی الضرر و مجاهدین و اینها نظر دارند که شأن نزول آیه هم این دومی باشد اینها نرفته بودند خوب گناه کرده بودند پیامبر هم فرمودند با اینها صحبت نکنید جواب سلامشان را ندهید ایشان می گوید این چنین قولی هم داریم پس این می شود یک آیه متشابه تقریبا. نمی شود با این استدلال کرد کلا وعد الله الحسنی به کی می خورد آن ها که آمدند گفتند کلا وعد الله الحسنی می خورد به هر سه طایفه گفتند پس واج، واجب کفایی است نرفته بودند هم وعد الله الحسنی عذاب نمی دیدند اما آنها که گفتند کلا وعد الله الحسنی می خورد به اولی الضرر و مجاهدین نه به قاعدین گفتند بنابراین از این نمی توان استفاده کرد ایشان همین طور هم بعدا می گوید بعدا می گوید مراد از کل مجاهدین است و اولی الضرر. آیا کلا از محکمات قرآن است آیا کلا به هر سه می خورد هم به قاعدین هم به مجاهدین هم به اولی الضرر اگر این طور باشد بله پس قاعدین گناه نکردند پس واجب واجب کفایی بوده اما اگر کلا بخورد به مجاهدین و اولی الضرر پس قاعدین گناه کردند دو قول است در آیه. بنده مراجعه کردم به تفسیر تبیان شیخ طوسی. ایشان می گویند کلا می خورد به مجاهدین و اولی الضرر. شیخ طوسی در تبیان، تبیان ده جلد است آن هم تفسیر خیلی خوبی است حتی بعضی ها معتقدند که مجمع البیان را صاحب مجمع البیان از تبیان بیشتر گرفته. تفسیر تبیان شیخ طوسی خیلی کتاب مهمی است در تبیان شیخ طوسی جلد سوم صفحه 301 می گوید و کلا وعد الله الحسنی یعنی وعد الله الحسنی به مجاهدین و قاعدین اولی الضرر بر می گردد. آیه می گوید کلا وعد الله الحسنی، مجاهدین و یکی هم مثل نابیناها و اولی الضرر این را می گوید. بنابراین شیخ طوسی می گوید مراد از کلا وعد الله الحسنی مجاهدین است و اولی الضرر. قاعدین غیر اولی الضرر را شامل نیست این شیخ طوسی و مجمع البیان هم دو قول را نقل می کند یکی این که شامل هر سه باشد یک قول این که کلا دو طایفه را می گوید مجاهدین و اولی الضرر را. اینها می گویند کسی که تو خانه نشسته چه اجری دارد آنها جهاد کردند و آنها رفتند به میدان جنگ. یک تارکین جهاد داریم یک قاعدین. حالا بعدا عرض می کنیم. اینها می گویند الان ما داریم نقل قول می کنیم کسی که تو خانه اش نشسته چه اجری دارد این آیه مربوط است به مجاهدین و اولی الضرر. الان داریم نقل قول می کنیم ما. یکی قول مجمع البیان شد یکی هم قول شیخ طوسی شد در تبیان. تفسیر دیگر داریم تفسیر مواهب الرحمن فی تفسیر برهان. تفسیر برهان تفسیری است که ایشان گفته در اول کتاب گفته من تمام آیات را بر اساس روایات می خواهم تفسیر کنم اینجا ما روایت نداریم این است که به تفسیر برهان نمی شود استناد کرد 1200 روایت در تفسیر برهان وجود دارد یکی ار تفاسیر بسیار خوب ماست چون سعی کرده هر چه روایات مربوط به تفسیر است ذکر کرده باشد. باز یکی از مزایای این تفسیر این است که این با سند ذکر می کند مثلا فرض کنید که در تفسیر صافی سند را حذف می کند تفسیر نور الثقلین سند را حذف می کند روایات زیاد دارد سند را حذف می کند ایشان سعی کرده به این که هر حدیثی سند دارد مثل کافی، کافی سند دارد از کافی نقل می کند می گوید محمد بن یعقوب عن فلان عن فلان تا می رسد به معصوم. مزایای زیادی تفسیر برهان دارد اما خوب آن متصدی تفسیر آیات قرآن به روایات اهل بیت است . حالا یکی عرض کنم و بقیه می ماند. تفسیری داریم تفسیر مواهب الرحمن که علامه آیت الله العظمی جد الاعلی سبزواری نوشته. صاحب مهذب الاحکام بوده. تفسیر مواهب الرحمن البته تا آخر قرآن نیست. جلد نهم بحث ما در جلد نهم است صفحه 180. ایشان هم مثل همان شیخ طوسی آن را معنا می کند کلا وعد الله الحسنی می گوید می خورد به مجاهدین و اولی الضرر. حالا مطالعه کنید ان شاء الله تا فردا.
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo