< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهاد
 
 بحث در اين بود که وجوب جهاد مشروط به امام معصوم عليه السلام يا کسي که از قبل او منصوب باشد براي جهاد يا اعم از جهاد و غير جهاد .
 صاحب جواهر ملاحظه فرموديد که مثل بسياري از فقها استدلال کرده براي اين شرط بوجوهٍ ، اول اجماع ، بين فقهاء ما ، ايشان گفتند بقسمين يعني اجماع منقول و محصل براي اين اشتراط وجود دارد که وجوب جهاد مشروط به اين شرط است اين شرط حاصل شد يعني امام معصوم عليه السلام يا کسي از قبل او مأمور بود مأذون بود براي جهاد براي تجهيز امر جهاد آن وقت واجب است و الا فلا .
 اول اجماع محصلا و منقولا ، دوم ده تا روايت بود که در باب دوازدهم خوانديم مدرک دوم آنها اين رواياتي است که خوانده شد ، کلمات بسياري از فقهاء از جمله جواهر و رياض دلالت بر اين دارد که در زمان غيبت جهاد واجب نيست ، بحث ما در جهاد ابتدايي است جهادي که دفاع باشد حمله و هجومي به مملکت اسلامي به بيضه اسلام انجام بگيرد در آنجا بر همه جهاد واجب است در آن ما فعلا بحثي نداريم و شکي در آن نيست آن يک امر فطري و عقلايي است حتي مسلمان هم نباشند بر خودشان لازم مي دانند که از خودشان دفاع کنند اما بحث ما در جهاد ابتدايي است که حرکتي انجام بگيرد براي اينکه دعوت کنند کفار را به اسلام ، عرضه اسلام به کفار و از ميان برداشتن موانعي که مانع دعوت به اسلام است مانع عرضه ي اسلام است . در اينجا صاحب جواهر و عده اي از فقها ادعا کردند که اجماع داريم بر اينکه مشروط است وجوب جهاد به وجود امام يا کسي که منصوب من قبل امام باشد . دليل اول آنها اجماع است دليل دوم اخبار است ، صاحب رياض تصريح مي کند که در زمان غيبت جهاد واجب نيست چون نه امام در ميان ما وجود دارد و نه کسي مأذون است از قبل امام مي گويد اما فقها که منصوب عام هستند آنها نه دليل شامل آنها نمي شود دليل وجوب جهاد شامل کسي است که يا امام را درک کند در حضور امام باشد يا کسي که منصوب از قبل امام باشد ، حالا چند کلمه از صاحب رياض را مي خوانيم در رياض جلد هفتم از طبع جديد صفحه 646 {و انما يجب الجهاد بالمعني الاول (ابتدايي) علي من استجمع الشروط المذکورة} قبلا شروط را گفته است حريت و ذکوريت و غيره {مع وجود الامام العادل و هو المعصوم عليه السلام او من نصبه لذلک اي النائب الخاص و هو المنصوب لالجهاد او لما هو اعمّ} مثلا مثل مالک اشتر از طرف حضرت امير عليه السلام براي حکومت در مصر اعزام شد {و الله مصر حياية خراجها و جهاد عدوها و استصلاح اهلها و عمران بلادها} مالک اشتر منصوب بود از طرف امير المومنين نه فقط براي جهاد براي اداره امور آن من جمله جهاد ايشان (صاحب رياض) مي گويد بايد اينطور باشد {اما العام} اما منصوب عام {کالفقيه کل فقيه لا يجوز له و لا معه حال الغيبة} با فقيه و براي فقيه در زمان غيبت جهاد واجب نيست {بلا خلاف اعلمه} ايشان مي گويد خلافي که من بدانم وجود ندارد {اما العام کالفقيه لا يجوز له و لا معه حال الغيبة بلا خلاف اعلمه کما في ظاهر المنتهي و صريح الغنية} بعد ايشان گفته اند که {و النصوص به من طريقنا مستفيضة بل متواترة} نصوص از طرف ما مستفيض بلکه متواتر است زيرا براي خبر سه مرتبه است ، خبر واحد ، خبر مستفيض ، خبر متواتر . تعداد قليلي خبر واحد است اگر 7 تا يا بيشتر مستفيض است به حدي برسد که ممتنع باشد تواطأ آنها بر کذب ، جمعيت زياد مي شود متواتر مي شود ، ايشان مي گويد اخبار از طرف ما مستفيض بلکه متواتر است که قتال با {غير الامام المفترض طاعته} حرام است مثل ميته و دم و لحم خنزير حالا ما بايد ببينيم که اين ادله اي که اقامه کرده اند براي عدم وجوب جهاد در زمان غيبت که مي گويند حالا که امام نيست و منصوبا من قبل امام هم نيست پس در زمان غيبت جهاد ابتدايي واجب نيست در ادله اش هم بايد دقت کنيم دليل اول آنها که شيخ هم در نهايه همين را مي گويد در مبسوط هم همين را مي گويد شرايع همين را مي گويد مختصر النافع همين را مي گويد علامه در قواعد همين را مي گويد شهيد در دروس همين را مي گويد شهيد ثاني در مسالک يستفاد من کلماتهم اينکه مي گويند در زمان غيبت امام مثل زمان ما جهاد ابتدايي وجود ندارد البته در اينجا وجوب نداشته باشد اينها مي گويند مشروعيت هم ندارد . دليل اينها چيست ؟ اوا اجماع بود اين اجماع ، اجماع منقول است چون در بعضي کتب نقل شده اما در محصل هم همين طور است خودمان تتبع کنيم در کلمات فقها همين فتوا و اجماع را به عدم وجوب جهاد در زمان غيبت به دست آوريم يا نه خير ؟ ظاهرا نه خير ، براي اينکه شيخ مفيد در مقنعه در زمان غيبت از طرف ائمه عليه السلام اجازه داده شده به فقها براي اجراي حدود و مسائل ديگر علاوه بر اينها براي جهاد پس اولين حرف اين است که اجماع که ادعا مي شود اجماع ادعايي است يعني اجماع محقق نشده از شيخ مفيد کتابي است به نام ده تا رساله مختصر ، شيخ مفيد در رسائل عشر در آن رساله هفتم صفحه 107 مي گويند اقامه حدود تنفيذ احکام امثال اينها و حتي جهاد همين طور که پيغمبران به اوصياي خدا اجازه داده بودند ائمه هم به فقها اجازه دادند که در زمان غيبت اين حدود را اجرا کنند حدود را اقامه کنند و امثال ذلک ، باز از کساني که از کلماتشان استفاده مي کنيم ابا صلاح حلبي است که از شاگردان سيد مرتضي است ايشان در کتاب الکافي ، کافي در فقه مال ايشان است مي گويد کساني از فقهاي ما اگر بتوانند به جهاد قيام کنند به آنها اجازه داده شده ، سلار ديلمي که اين هم از شاگردان سيد مرتضي و شيخ مفيد است اين هم همين طور مي گويد بنابراين ما نمي توانيم بگوييم در مسئله اجماع محصل وجود دارد چون مخالفي مانند شيخ مفيد در مقنعه ، ابو صلاح در الکافي ، سلار ديلمي در مراسم به اين صورت مي گويند مراسم صفحه 264 ، اين اولا ، ثانيا اگر اجماع باشد اين اجماع مدرکي است يا اجماع تعبدي ما دو جور اجماع داريم يکي اجماعي است که حتما از قول معصوم کشف کند در مسائلي فتوا دادند متفقا ولي مدرکش در دست ما نيست ما در اين که فقها با اين دقت در مسائل فتوا دهند مسلما حدس مي زنيم حدسا قويا اطمينانيا به اينکه در دست آنها روايتي بوده که به ما نرسيده مثلا مثل ذهاب حمرة مغربية موقع نماز مغرب باشد ما دليل به اين صورت نداريم ولي ظاهرا اجماع داريم .
 با اينکه اين همه روايت داريم در باب غروب ، ما غروب را کافي نمي دانيم بنابراين معلوم مي شود که {وصل اليهم دليل اقوي} دليل اقوي بر اينکه غروب کافي نيست غروب را سني ها کافي ميدانند ولي ما کافي نمي دانيم چرا ؟ با اينکه ما غروب داريم ولي به اين تأمل نيستيم الا قليلي از ما مثل آيت الله العظمي خوئي که استتار قرص را براي نماز کافي مي دانند . بالاخره اگر ما در يک مسئله اي که دليل در دست ما نيست ولي خلف به آن فتوا داده اند اينجا حدس اطميناني مي زنيم به اينکه دليل داشته اند اين را مي گوييم اجماع تعبدي حجت مي دانيم اگر براي ما اطمينان پيدا شود اما اجماعي که مدرک مجمعين در دست ما باشد آن اجماع کشف از قول معصوم نمي کند چون اجتهاد کرده اند به همين ادله گفتيم مثل ماء بئر اينها به اين صورت است چون در اينجا ده تا روايت داشتيم و بيشتر همين افراد به همين روايات استناد مي کنند بنابراين اجماع در برابر اين اخبار دليل مستقلي نخواهد بود و بايد برويم سراغ اخبار پس در اينجا اجماعي که کشف از قول معصوم کند که در زمان غيبت جهاد ابتدايي وجود ندارد ما نمي توانيم قبول کنيم و به آن استنادا اجماع بگوييم .
 برويم سراغ روايات . روايات ديروز عرض شد که ده تا خبر در اين باب وجود دارد روايات اکثرا سندا ضعيف بودند ، خبر اول خبر بشير دهان بود که ضعيف بود صاحب جواهر اول همين را ذکر کرده ، علامه در تذکره همين را ذکر کرده ، خبر دوم خبر عبدالملک بن عمر بود که ضعيف بود ، خبر سوم خبر سماعه است و گفتيم که چون اين خبر سندا از عثمان بن عيسي است موثق است ما بايد در اخبار دقت کنيم و اما خبر اين بود که امام سجاد عليه السلام به مکه مي رفتند آن عباد بصري اعتراض کرد گفت که مکه رفتن آسان است چرا جهاد را کنار گذاشتيد و آيه اي خواند آيه 111 را خواند {ان الله اشتري} حضرت فرمودند آيه بعد را بخوان که خواند {التائبون العابدون} که گفتيم فرمودند افرادي که به جهاد مي روند 9 صفت دارند ، فرمودند اگر اين چنين افرادي رفتند ما هم مي رويم اين دلالت نداشت به امام معصوم چون در زمان بني اميه ، بني اميه براي سلطه خودشان جهاد مي کردند به قول خودشان اما {التائبون و العابدون} نبودند حضرت فرمودند اين چنين افرادي با اين صفات اگر بروند با اينها و همراهشان هستيم از اينها استفاده نمي شود که در زمان غيبت جهاد واجب نيست در زمان غيبت بله اگر فقيهي باشد و تجهيز لشکري کند و {التائبون و العابدون} که در زمان ما هستند نفي نمي گويد بنابراين خبر سوم دلالت بر مدعي ندارد . کتابي نوشته شده به نام ثورة الفقيه و دولته ، ثورة يعني قيام و انقلاب ، دولت هم که معلوم است اينها 40 نفر از علماي مملکت هاي مختلف از هندوستان و پاکستان و افغانستان و عراق و سوريه و لبنان خلاصه از کشورهاي مختلف نوشته اند اين کتاب درباره ي امام است نوشته اند فقيه وقتي که ثوره و قيامي انجام مي دهد دولتي تشکيل مي دهد اين چنين مي شود آنها هر کدامشان از يک بعدي کار امام رضوان الله تعالي عليه را سنجيده اند ، بنابراين در زمان غيبت هم ، اگر يک ثورة الفقيه دولته بود اين خبر سوم که آن را نفي نمي کند امام سجاد عليه السلام مي فرمايند بله در آن زماني که بني اميه و اين جور افراد مي رفتند بله به اين شخص گفتند اين آيه را بخوان وقتي خواند گفتند اگر پيدا شدند افرادي اين چنين که هذه صفتهم ما هم با آنها همگام و همراه مي شويم اين خبر سوم بود . خبر چهارم باز ضعيف بود مال العباس بن الجريش ، خبر پنجم مال عبدالله المغيرة بود اين خبر صحيح است سندا ولي مال زمان خاصي است چون آن شخص مي گويد در قزوين دشمناني داريم و در آن زمان مي رفتند به طرف قزوين مي گويد {هل من جهاد أو رباط} آيا با اين دشمنان به جهاد برويم يا در آنجا مرزداري کنيم حضرت رضا عليه السلام مي فرمايند نه نمي خواهيد برويد ولي اين دليل براي هر زماني نيست و اين مال زمان خاصي است که بني اميه بود و قزوين هم آن چنين بود استفاده حکم کلي از اين خبر ممکن نيست اين خبر پنجم است . خبر ششم ، خبر ابي حمزه ثمالي که شباهت دارد به همان خبر سوم مرسل هم مي باشد . خبر هفتم ، خبر محمد بن عبد الله سمندري اين خبر سندا ضعيف است به واسطه عبد الله بن مصدق سمندري . اما خبر هشتم سندا قوي است خبر ابي بصير است و مؤيد ما نيز مي باشد در اين خبر حضرت امير عليه السلام مي فرمودند {لا يخرج المسلم مع من لا يومن علي الحکم و ينفذ في الفيء امر الله} يعني مسلمان در جهاد با کسي که ايمن نيست از اينکه حکم خدا را اجرا نمي کند در فيء و غنيمت به جنگ نبايد برود که در دست هم هست اين فقيه را نفي کند انسان مسلمان متعهد با کسي به جهاد مي رود که يا امام باشد يا قائم مقام امام باشد که حکم خدا را اجرا کند در غنيمت حکم خدا را اجرا کند اين خبر آنچه را که ما مي خواهيم بگوييم را نفي نمي کند که فقيه هم در زمان غيبت مي تواند فرمانده سپاه و عامل جهاد باشد و جهاد کند {فانه ان مات ذلک المکان} اگر با چنين کسي به جهاد رفت {کان معينا لعدونا} اين فرد به دشمنان ما کمک کرده چون در آن زمان دشمنان اهل بيت براي جهاد مي رفتند اما نه حکم خدا اجرا مي شد و نه در غنيمت احکام خدا عملي مي شد بله کسي که بخواهد برود و بميرد {کان معينا لعدونا في حبس حقنا} در اينکه حق ما را حبس کرده و به دشمن ما کمک کرده اين چنين آدمي {و الاشاطة بدماءنا} در خونريز خون ما شرکت کرده {و ميتته ميتة جاهلية} مرگ او هم مرگ جاهليت است . بله کساني که بخواهند با بني عباس و بني اميه در جبهه جهاد شرکت کنند نيز همين طور است پس اين نفي مي کند شرکت در جهاد با فجار و فساق و ظالمين را اما فقيهي که حکم خدا را اجرا مي کند جهاد رفتن با او را نفي نمي کند . اين خبر سندا صحيح است . خبر نهم اين بود که جهاد واجب است با امام عادل اين امام عادل اگر معصوم باشد معارضه واقع مي شود بين اين خبر و ادله ولايت فقيه ما در اينحا کم کم مي رسيم به بحث ولايت فقيه ، صاحب جواهر هم در آخر گفتند اگر ولايت فقيه را در نظر بگيريم رجحان با اوست به خاطر اينکه اينها مي گويند که امام عادل و معصوم اما اخبار ديگر اگر بخواهند قوي تر باشند ، دلالت داشته باشند که فقيه ولايت دارد حتي در امر جهاد آن مقدم است اين خبر سندا در آن بحثي است اما مي گويد {الجهاد واجب مع امام عادل} امام عادل را مي گويد معصوم مراد است . خبر بعد نيز همين است ولي مرسل است .
 خلاصه بحث مهم در اينجا همين است که صاحب جواهر در آخر اشاره کرد در اينجا اجماع که مورد استفاده قرار نگرفت اخبار هم به اين شکل است که ملاحظه مي کنيد اکثرا ضعيف هستند و آنهايي که ضعيف نيستند بعضي ها دلالت ندارند و نظر به آن زمان و آن افراد دارد و آنهايي که دلالت دارد سندا اين فيه بحث ولي اينجا يک اصتکاکي به وجود مي آيد که اين بحث مهم است بين اين قبيل افراد و ادله دال بر ولايت فقيه اين معنايش اين است که اگر بخواهيم بگوييم در زمان غيبت جهاد تعطيل باشد خيلي تبعات پيدا مي کند براي اينکه جهاد عزت اسلام است همان طور که از پيغمبر صلوات الله عليه و آله از حضرت امير عليه السلام و از حضرت فاطمه سلام الله عليها اخباري را خوانديم که جهاد را عزت اسلام حساب کردند يعني تا مادامي که جهاد است اسلام و مسلمين عزت دارند اگر جهاد ترک شود {البسه الله ذلا و فقرا في معيشه و محقا في دينه} آيا اين قبيل احکام مال زمان خاصي است شارع مقدس اسلام را آورده و هدفش هم اين است که مسلمان ها عزت داشته باشند و اسلام عزت داشته باشد اگر صدها سال به دليل غيبت امام زمان بنشينند و دست روي دست بگذارند و بگويند اين مسائل مال آن زمان بوده که پيغمبر و امام بودند حالا عزت مسلمين از بين برود اين حرف را نمي توانيم بگوييم مال آن ادله اي که داريم که دلالت دارد بر اينکه جهاد و امثال اين براي ما عزت مي آورد اين براي هميشه است چه امام حضور داشته باشد چه غايب باشد ديروز ملاحظه فرموديد که علامه در منتهي گفت که اگر قرار باشد جهاد مخصوص باشد به زمان امام معصوم آيه قرآن {و لولا دفع الله الناس بعضهم بعض} را چه جواب بدهيم ؟ چون اين آيه در دو جاي قرآن آمده يک جا است که {لولا دفع الل الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض} اين آيه در سوره بقره در جريان طالوت و جالوت بعد از اينکه فرمود {قتل طالوت جالوت و آتاه الله الملک} و رفتند و گروهي (ملائي) از بني اسرائيل بودند و خداوند به آنها قدرت داد و جهاد را انجام دادند و طالوت جالوت را کشت پشت سرش اين را گفت {و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الرض} و يکي ديگر در سوره حج {و لولا دفع الله بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد ...} در دو جاي قرآن اين عبارت است آيا اين مخصوص است به آنجا که دفاع باشد يا اعم است ، مي گويد اگر بعضي ، بعضي ديگر را جلويشان را نگيرند آنهايي که عليه اسلام و مسلمين نقشه دارند اقدامات و فعاليت ها دارند ، امر به معروف و نهي از منکر نکنند و جهاد نکنند و مردم را به حال خودشان رها کنند حال در اين صورت چه اتفاقي مي افتد ؟ مردم سياست دارند ، فرهنگ دارند ، اقتصاد دارند ، اجتماع دارند ، اگر قرار باشد که اين مردم به حال خودشان رها شوند فساد در سطح زمين به وجود مي آيد ، اختصاص به يک نقطه معين ندارد و همين {صوامع و بيع} به خطر مي افتند مي توان گفت از اين استفاده عام مي شود براي اينکه فساد در زمين به وجود نيايد صوامع و بيع و غيره خراب مي شود بايد جهاد باشد آن هم جهاد ابتدايي ، جهاد دفاعي که بعدا مي خوانيم خيلي قليل است و مخصوص اسلام هم نيست اگر يک مملکتي يک شهري مورد هجوم قرار بگيرد عقلا ولو مسلمان هم نباشند بر خودشان واجب مي دانند که دفاع کنند پس عمده جهاد اسلام اين اولي که ما داريم مي خوانيم است اين اولي معنايش اين است که ما مي خواهيم اسلام را در جهان گسترش بدهيم مباني اسلام را به مردم عرضه کنيم مردم را به اسلام دعوت کنيم ، شارع مقدس اين است که مردم دچار خرافاتند دچار شرکند ، دچار فسادند آن وقت چه چيزي داريم اسلام داريم ، اسلام همه اينها را از بين مي برد اسلام اين حق را به خودش مي دهد بلکه لازم مي داند که اسلام را عرضه کند به مردم حجت را بر آنها تمام کند نمي گويد مسلمان شويد ولي مي گويد چنين چيزي وجود دارد پس آن جهادي که مهم است جهادي است که ما الان داريم بحث مي کنيم ، و جهاد دفاعي معلوم است که هر کس حمله کند به يک شهري مسلمان هم نباشند مردم بر خودشان واجب مي دانند ، فطرت و عقلشان مي گويد که از خودشان دفاع کنند بنابراين بحث ما خيلي بحث مهمي است جهاد منحصر به شمشير نيست الان در مقابل دنياي فعلي چند روز قبل در واشنگتن ملک عبد الله و بوش 50 کشور اسلامي را جمع کرد براي بحث درباره اديان همان هايي که الان نوار غزه که مردم مسلمان در آنجا نه آب دارند نه چراغ دارند را به اين صورت در آورده بعد جمع شدند در آنجا درباره اديان کنگره تشکيل دادند خوب حالا در برابر اينها جهاد لازم نيست ؟! انسان بخواهد حرف حق را بزند و اگر قدرت داشته باشد جلويشان را بگيرد اينها در آنجا اسلام شناس بودند امام (رضوان الله عليه) فرمودند اينها حاشيه بر عروه خواهند نوشت اينها درباره اسلام بحث مي کردند که اسلام نگفته چنين کاري که ايران مي کند اينها همان دشمناني هستند که امام فرمودند اسلام شناس شده اند و حاشيه اي بر عروه خواهند نوشت . ملک عبد الله که خادمين حرمين شريفين را آنجا جمع کرده براي بحث درباره اديان . اگر مسلمان ها و فقها از اول جهاد مي کردند مثل امام (رضوان الله عليه) الان کار به اينجا نمي رسيد جريان فلسطين و لبنان و افغانستان به وجود نمي آمد . مثلا در زمان قاجاريه دو دفعه حمله به ايران شد ناچار شدند علما جمع شوند رفتند و سيد محمد مجاهد و امثال ايشان و ده ، پانزده ماه هم در جبهه بودند اما بعدها چه شده ما نمي خواهيم کسي را مقصر کنيم به دليل اينکه قبلا آمادگي نبود براي هيچ کاري ، کم کم استکبار و استبداد مسلط شدند و آمدند کاري هم از پيش نبردند ولي جهاد يک مقدماتي لازم دارد بايد هميشه در فکر باشند . آيت الله طباطبايي (اعلي الله مقامه) در تفسير الميزان يک نکته بزرگي دارند ايشان مي گويند در قرآن خطابات به مردم است {الزانية و الزاني فاجلدوا ...} {السارق و السارقة فاقطعوا ...} {اعدوا لهم} {خذوا حذرکم} مردم بايد حس کنند که اين چنين وظايفي دارند امام چقدر به مردم اهميت مي دادند آن وقت مردم را بايد بيدار کرد اگر اجتماع بود و توجه به قرآن بود کار به اينجا نمي رسيد .
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo