< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهاد
 
 بحث ما با توفيق پروردگار متعال درباره روايات باب سيزدهم از ابواب جهاد عدو است که دلالت دارند بر اينکه جهاد و قيام، تا آمدن حضرت مهدي  محکوم به شکست است و نبايد انجام بگيرد. کساني که مخالف هر حرکت و هر قيامي در برابر ظلم ظالمين و مراکز فتنه و فساد هستند و عقيده دارند که در برابر اينها بايد سکوت کرد و بي تفاوت بود، به اين روايات تمسک مي کنند براي جلوگيري از رواج و پيشرفت جهاد و قيام ها. ما اين روايات را خوانديم تا رسيديم به خبر ششم اين باب که صحيحه ابي بصير بود.
 صحيحه ابي بصير که سندش به عرض رسيد دلالت داشت بر اينکه <عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ ع فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يُعْبَدُ مَنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل> اين روايت علاوه بر اينکه مي گويد: نبايد قيام کرد، صاحب راية هم متهم مي شود به اينکه طاغوت است. هر کسي که بخواهد قيام کند طاغوت است. _همين خبر در غيبت نعماني از ابي جعفر به همين مضمون نقل شده است.
 خوب اين روايات _آن روز عرض کرديم_ معارض است با چند چيز؛ اولاً معارض است با قيام هايي که صورت گرفته و ائمه عليهم السلام بر آن صحه گذاشتند. که يکي از آنها که خيلي مشهور است، قيام شهداي فخ است. قيام شهداي فخ در زمان امام موسي کاظم بوده است. چندين سال بعد از صدور اين حديث، اين قيام صورت گرفته. پيغمبر صلوات الله عليه و آله و ائمه ديگر مثل حضرت جواد و امام صادق بر اين قيام صحه گذاشتند. بنابراين اين روايت معارض است با قيامي که مورد تصويب ائمه عليهم السلام بوده است. در اين روايت حضرت باقر يا صادق مي گويند هر قيامي قبل از ظهور حضرت مهدي محکوم به شکست است و صاحبش طاغوت است ولي بعد از همين حديث شهداي فخ قيام کردند و پيغمبر صلوات الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام از آنها تجليل کردند، بر آن صحه گذاشتند و ستايش کردند.
 ثانياً اين روايت معارض با آيات و روايات معتبر جهاد است. که خير دين و دنيا و صلاح دنيا و آخرت، عزت مسلمان ها را در هر عصر و هر زماني در جهاد خلاصه مي کند و ترک جهاد را موجب ذلت مسلمان ها مي دانند و مي گويد که هر کجا فتنه است بايد قيام کرد و فتنه را خاموش کرد. اگر قرار باشد که صدهاسال مردم دست روي دست بگذارند و تماشاگر فتنه ها باشند و تماشاگر ذلت مسلمان ها باشند، تماشاگر از دست رفتن صلاح دين و دنيا باشند، اين نمي سازد با مذاق ائمه عليهم السلام و با روايات معتبر و آيات قرآن نمي سازد.
 ثالثاً ادله اي داريم براي امر به معروف و نهي از منکر که مال همه زمان هاست. چه منکري از اين بالاتر که ظالمين و غاصبين تسلط پيدا کنند بر سرنوشت مردم و مردم بنشينند و نگاه کنند؟! گاهي منکر و معروف را در امور جزئي ما ملاحظه مي کنيم اما منکرهاي کلان، معروف هاي کلان خيلي مهم هستند. چه منکري کلان تر از اينکه، امام (رضوان الله عليه) فرمودند چه فتنه اي بالاتر از اينکه محمدرضا و رضاخان در ايران به وجود آورده بودند. ايران براي استکبار و استبداد پايگاهشان شده بود، منابع و ثروت ايران را مي بردند، فرهنگ و سياست ايران را قبضه کرده بودند. اين فتنه است ديگر. حالا مردم بنشينند و تماشا گر اين فتنه ها و منکرات باشند؟! بنابراين اين صحيحه ابي بصير مخالف است با قيام هايي که حق بوده است از نظر ائمه عليهم السلام.
 حالا آيا ما مي توانيم اين معارضات را توجيه کنيم؟ چون ميزان ما اين است که اگر دو تا خبر، دو تا دليل با هم تعارض کردند، بعد از اينکه هر دو جامع شرايط صحت بودند از نظر سند، اگر جمع دلالي ممکن بود که جمع دلالي مي کنيم. _جمع دلالي هم يا عام و خاص است يا مطلق و مقيد است يا حاکم و محکوم است و يا وارد و مورود._ دليلي نسبت به دليل ديگر عام است و آن خاص، تخصيص مي زنيم. با حفظ سند و غيره آن يکي مطلق است اين يکي مقيد، به دست عرف بدهند اهل عرف متحير نمي ماند. يکي از آنها را <بيانٌ للاخر> حساب مي کند. هر کجا اين طور شد جمع دلالي مي کند. مثل عام و خاص، مطلق و مقيد، حاکم و محکوم، وارد و مورود. اين جمع دلالي است. در اينجا می گوييم نيست؛ زيرا <کل راية ترفع> يک سياق آبي از تخصيص است و جمع دلالي بين اين <و ما يعارضه> امکان ندارد. بايد برويم سراغ موازين ديگر. ما در تعارض ادله موازيني داريم. اگر جمع دلالي باشد جمع دلالي. اگر آن نشد بايد برويم سراغ موافقت و مخالفت کتاب، موافقت و مخالفت عامّه. اين راه هايي است براي ما. آخرش اگر هيچ کدام نشد <فَتَخَير>. خوب قبل از اينکه به <فتخير> برسد مي بينيم که اين روايات مخالف کتابند. مگر اينکه اينجور توجيه کنيم؛ بگوييم: قيام دو جور است که بعضي نقل مي کنند، شواهدي هم در روايات دارد؛ يک قيامي است که دعوت به نفس است. يک قيامي است که دعوت به حق است. دعوت به کسي است که اگر من غلبه پيدا کردم، اين قدرت را به او تسليم خواهم کرد. مثل قيام زيد که در آن صحيحه <عيص> خوانديم. در خبر اول به اين صورت بود که حضرت فرمودند: قيام بني الحسن مثل قيام زيد نيست. زيد اگر قيام کرد در زمان بني اميه در برابر هشام بن عبدالملک، اگر قيامش موفق مي شد <لوفا> وفا مي کرد. اين قدرتي که به دست آورده بود، اين را به اهل بيت  تسليم مي کرد. اينجور قيام ها مورد رضايت بوده. ولي اگر شخصي قيام کند که دعوت به خودش کند در برابر صاحبان حق و ائمه عليهم السلام، بله اين <صاحبها طاغوتٌ>. اگر از قرآن بياوريم اينطور دارد الَّذِينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوت. طاغوت را در برابر خدا، در برابر هم قرار داده. سبيل الله و سبيل طاغوت يعني سبيل حق و سبيل باطل. اگر کسي مثل زيد باشد قيام کند يا مثل شهداي فخ باشد که قيام کردند براي دعوت به حق، ممکن است کسي قدرت داشته باشد که قيام کند، بعد منطقه اي را تصرف کند و بعد آن منطقه را تقديم کند به صاحبان حق. در اينجا هم بايد به اين صورت گفت. بايد گفت: بله هر کسي قبل از قيام حضرت مهدي قيام کند و دعوت به خودش کند اين يک مصيبت و فاجعه اي است که گريبانگير جامعه اسلامي شده. از آن روزي که غدير را کنار زدند کم کم اين کار باب شد. فاطمه زهرا سلام الله عليها اولين شهيد اين جريان هستند. کم کم اهل بيت عليهم السلام که صاحبان حق بودند کنار گذاشته شدند. حضرت علي فاطمه زهرا سلام الله عليها را سوار بر الاغ مي کردند و شبها به در خانه مهاجر و انصار مي رفتند و مي گفتند: ببينيد که حق ما دارد پايمال مي شود؛ ولي کسي کمکي نمي کرد. بعد از اين جريان حضرت علي در آن آخر توانستند چند سال حق خود را قبضه کنند. بعد هم بني اميه و بني عباس و غزنويان و سلجوقيان و ايلخانان و تيموريان و صفويه و افشاريه و زنديه و قاجاريه و پهلوي آمدند روي کار. تمام اينها طاغوتند. براي اينکه اينها قيام که کردند، نظرشان اين نبود که دين را تأييد کنند و حق را به صاحبان حق بدهند. صاحب حق کيست؟ يا امام است يا پيغمبر است يا کسي که قائم مقام او باشد. بنابراين توجيهش اين است که قيام دو قسم است. آن صحيحه عيص که اول باب است شاهد اين هم هست. ائمه عليهم السلام از قيام هايي که صورت مي گرفت ولي آن شخصي که قيام مي کرد قصدش اين بود که اگر تسلط پيدا کرد حق را به صاحب حق ادا کند، حمايت مي کردند. اين روايت محمول است بر آنجايي که آن قيام دعوت به نفس خودش است در برابر حق، بنابراين معلوم است که اين قيام باطل است. ريختن خونها براي اين نبوده که حق پيشرفت کند. خواسته است منافع و اهداف شخصي خودش را تأمين کند. خوب معلوم است اين طاغوت است.
 مثلا در کتاب تاريخ قم که يکي از مدارک بحار است در سفينة البحار هم در ماده <ق-م> نقل کرده؛ اين کتاب تاريخ قم مدرکي براي محدثين است و صاحبش معاصر صدوق است. صدوق 381 ه.ق از دنيا رفته، يعني قرن چهارم. آنجا است که از حضرت امام موسي کاظم <رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين> خيلي ها اين قيام را به انقلاب اسلامي تعبير کردند. مردي از اهل قم قيام مي کند و دعوت به حق مي کند. قومي که با او جمع مي شوند 5 صفت دارند؛ اول اينکه مثل قطعات آهن محکم و مقاوم هستند. دوم اينکه تند بادها آنها را به حرکت در نمي آورد، و متزلزل نمي کند. سوم از جنگ هم خسته نمي شوند. چهارم خوف و ترس به خودشان راه نمي دهند. پنجم <علي الله يتوکلون>.
 بالاخره ما بايد اين حديث را توجيه کنيم به همين معنا که عرض کردم. چون اگر براي حديث توجيه نباشد، بايد امر به معروف و نهي از منکر و جهاد تعطيل باشد و همه مسلمان ها تن به ذلت و زبوني بدهند و تسلط و استکبار و قدرت هاي فاسق به وجود بيايد و همه تماشاگر باشند و بگويند ان شاء الله صاحب حق مي رسد. اين راجع به اين حديث ششم بود که مورد بحث ما بود.
 چند حديث است که بايد بحث کنيم و چون مضامينشان با هم فرق مي کند، ما انها را جدا جدا بحث مي کنيم. بعد يک مطلبي راجع به صحيفه سجاديه خوانديم و گفتيم که شبيه به همين عبارت حديث ششم در صحيفه سجاديه هم است که <كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ ع فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يُعْبَدُ مَنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل> چون صحيفه سجاديه خيلي عظمت دارد. حالا در مقدمه اش يک چنين حديثي ذکر شده مورد بررسي است. صحيفه سجاديه را عرض کرديم که احتياجي به سند ندارد؛ آنقدر مضمون عالي است که تمام محدثين و علما از اول با ديد عظمت به آن نگريسته اند و قبول کرده اند و زبور اهل بيت هم است. اما در مقدمه آن اين حديث وجود دارد، که هر کس مقدمه آن را بخواند، مي گويد: امر به معروف و نهي از منکر و جهاد بايد تعطيل باشد، تا امام زمان بيايند. حالا جوابش چيست؟ جوابش اين است که اين مقدمه در سندش دو نفر مجهول الحال وجود دارد و سند ضعيف است. اين دو نفر که در سند واقع است يکي <محمد بن عبد الله ابوالمفضّل شيباني> است. اين را علماي رجال تضعيف کردند. براي نمونه در جلد 16 معجم رجال حديث صفحه 244 تا 245 ايشان مي گويد که نجاشي گفته: که محمد بن عبد الله <كان سافر في طلب الحديث عمره> در تمام عمرش براي حديث اين طرف و ان طرف مي رفت <أصله كوفي و كان في أول أمره ثبتا، ثم خلط و رأيت جل أصحابنا يغمزونه و يضعفونه> در ابتدا خوب بود <ثم خلط>. نجاشي مي گويد: جلّ اصحاب ما او را احترام نمي کردند و تضعيفش مي کردند.و شيخ هم در فهرست فرموده که محمد بن عبد الله < كثير الرواية حسن الحفظ، غير أنه ضعفه جماعة من أصحابنا>. شيخ طوسي در رجال دو کتاب دارد. ما درباره رجال دو جور کتاب داريم؛ يکي فهرست است يکي رجال است. فهرست يعني فهرست اسماء مصنفين. مثل نجاشي ولي کتاب کشي رجال است. فهرست آن است که مقيد به اين است که صاحبان کتاب را ذکر کند، صاحبان اصول را ذکر کند. تقيد به اين دارد. در اول کتاب هم دارد که چون من ديدم که به ما طعنه مي زدند که شما مؤلف و مصنف کم داريد، اين را ما تأليف کرديم که نشان دهيم در ميان شيعه چقدر مؤلف وجود دارد. نجاشي کتابش فهرست است. ولي کشي، خيلي به کتب کار ندارد. به اشخاص کار دارد. گاهي استطراداً مي رود سراغ کتب؛ اين مي رود سراغ اشخاص؛ ولي همّ نجاشي به فهرست و ذکر مؤلفين و مصنفين است و همّ کشي به ذکر رجال است. خيلي از تاريخ هايي که ما داريم، در منتهي الامال، تاريخ هاي ائمه و اهل بيت عليهم السلام و رجال و ... از کشي گرفته شده است، کشي خيلي کتابش مهم بوده. الان کتاب کشي در دست نيست. اين که الان در دست است اين را شيخ طوسي از او اخذ کرده و نوشته، حالا به نام کشي است. ولي اصلش نيست. خيلي مطلب هاي تاريخي دارد. مال نجاشي فهرست است و مال کشي رجال است. ولي شيخ هر دو را دارد شيخ يک فهرست دارد و يک رجال دارد. آن عبارت که خواندم مال فهرست بود. در رجال، شيخ طوسي فرموده <ابوالمفضّل وضاعٌٌ کثير المناکير> مي گويد که جعل احاديث مي کرده منکرات زياد دارد <و رأيت کتبه فيها الاسانيد من دون المتون و المتون من دون الاسانيد و اري ترک ما ينفرد به> هر خبري که ابوالمفضل گفته آن را ما ترک مي کنيم. اين يک نفر است که در سند مقدمه صحيفه سجاديه است.
 دوم متوکل بن عمير بود، آخرين راوي اين شخص بود. در معجم رجال حديث جلد 14 صفحه 177 مي گويد: متوکل بن عمير <قال النجاشي> نجاشي گفته: متوکل بن عمير همين شخصي که از يحيي بن زيد دعاي صحيفه را ذکر کرده، ولي گفته به اينکه اين شخص <فهو کيف کان لم تثبت وثاقته> وثاقت اين شخص ثابت نيست. بنابراين سند آنچه که در مقدمه صحيفه سجاديه ذکر شده و آن عبارتي که در آن بود که: هر قيامي قبل از قيام حضرت مهدي محکوم به شکست است، اين مقدمه از لحاظ سند ضعيف است. دو نفر در سند هستند که علاوه بر اينکه مجهول الحال نيستند تضعيف نيز شده اند.
 اما حالا برويم سراغ خود صحيفه. در خود صحيفه به اين عظمت، يک راه بهتر اين است که ببينيم چيزي درباره جهاد وجود دارد؟! اگر داشته باشد مطلب روشن مي شود. در خود صحيفه درباره جهاد و تشويق به جهاد و قيام خيلي مطلب وجود دارد. بنابراين ما چرا برويم سراغ مقدمه؟ مي رويم سراغ خود صحيفه. دعاي 27 سجاديه، دعايي است درباره مرابطين و مجاهدين. مرابطين يعني مرزداران، _ما نخوانديم ان شاء الله رباط را مي خوانيم._ رباط به معني مرزداري است. مرزداري خيلي ثواب دارد. قبل از شهادت رباط ثوابش از جهاد بيشتر است. مثلاً دو نفر حرکت کرده اند يکي از آنها مي رود جبهه که در موقعش جهاد کنند، يکي ديگر مي رود به نگهباني مرز. آن هم مرز بين کفر و اسلام، از آنجاست که بيشتر خطرها به وجود مي آمده. رباط يک شبش ثواب چند سال عبادت را دارد که بعداً مي خوانيم. در آخر دعاي اول صحيفه اين است که: خدايا شهادت را نصيب ما بفرما. اما دعاي 27 صحيفه سجاديه را مطالعه کنيد. بنده چند جمله از آن را مي خوانيم چون خيلي مفصل است. <و کان من دعائه عليه السلام لاهل الثغور> دعاي امام سجاد  براي مرزداران. _اول از مرزداري شروع مي شود، بعد در مورد جهاد است._ اول مي گويد:<اللهم صل علي محمد و آل محمد>، يکي از خصوصيات صحيفه سجاديه که خيلي بايد با آن کتاب آشنا باشيم و بخوانيم. _بعضي از دعاهايش خيلي براي ما طلبه ها مهم است._ يک دعايي است که امام سجاد بعد از نماز شب مي خواندند: <يا من يرحم من لا يرحمه العباد و يقبل من لا يقبله البلاد> خيلي دعاي عجيبي است. در هر چند جمله، بعدش دارد: <اللهم صل علي محمد و آل محمد>. امام سجاد عنايت داشتند که در ضمن اين دعاها اين مطلب را هم جا بيندازند، تثبيت کند که: محمد و آل محمد را فراموش نکنند. تمام دعاها و کارهايشان به برکت اهل بيت باشد. شروع اين دعاي 27 هم همين ذکر است. بعد <و حصّن ثُغورَ المسلمينَ بعزّتک> خدايا مرزهاي مسلمانات را با عزت خود محکم بگردان <و أيد حماتها بقوّتک> خدايا حاميان مرزها را با قوت خود تأييد کن. <و أسبغ عطاياهم من جِدَتِک> عطاياي مرزداران را از فضل خودت تأمين کن. _جِدَة يعني اموال و تمکن_ <اللهم صل علي محمد و آل محمد و کَثِّر عِدَّتَهُم> عده شان را زياد کن. <و اشحَذ اسلحتهم> اسلحه هاي آنها را بّران کن. <واحرُس حوزَتَهم> حوزه آنها را حفظ کن. <وامنَع حَومَتَهم> منطقه شان را حفظ کن. <و ألِّف جمعهُم و دَبِّر أمرهم> خلاصه اين دعايي است که به اين ترتيب آغاز مي شود.
 بعد درباره دشمن کلماتي آورده، پروردگارا دشمن را <وامزُج مياهَهُم بالوَباء> پروردگارا آب هاي دشمن را به ميکروب وبا آلوده کن. امروز ثابت شده که وبا از راه آب منتقل مي شود. از اين قبيل کلمات شديد عليه دشمنان اسلام دارد، بعد مي رود سراغ مجاهدين. خوب ببينيد کلمات درباره مجاهدين طوري است که هر وقت صورت بگيرد به اين گونه است. <اللهم اغزُ بکلِّ ناحيةٍ من المسلمين> هر جا که مسلمانان داري مشرکيني باشند، اولاً با ملائکه آنها را تأييد کن تا بتواند آنقدر بجنگد که پروردگارا اسلام علوّ و عظمت پيدا کند. <واعمُم بذلک اعداءک> عموميت بده به جهاد که قيام کنند. <مِنَ الْهِنْدِ وَ الرُّومِ وَ التُّرْكِ وَ الْخَزَرِ وَ الْحَبَشِ وَ النُّوبَةِ وَ الزَّنْجِ وَ السَّقَالِبَةِ وَ الدَّيَالِمَةِ وَ سَائِرِ أُمَمِ الشِّرْكِ> خداوندا طوري قدرت بده به جهادگران که شرق و غرب و همه نقاط را بتوانند تسلط پيدا کنند و حرکت کنند. شما خودتان بقيه را مطالعه کنيد. از اين قبيل نمونه ها مفصل است و دلالت بر اين دارد که جهاد چقدر مهم است. امام سجاد که نمي خواهد دعا کند و مردم صدها سال بنشينند، تا وقتي که امام زمان آمدند. اين دعاي صحيفه سجاديه است و امام سجاد هم قبل از امام باقر و صادق عليهما السلام بوده. در اين دعا مي فرمايند که مردم مجاهد قيام کنند و حرکت کنند، خداوند به آنها کمک کند و هند و روم و ترک و خزر و حبش را بکوبند.
 بنده اينجا بعد از مراجعه به رياض السالکين _گفتيم که رياض السالکين شرح صحيفه سجاديه است در 8 جلد چاپ شده مال سيد علي خان و بسيار شرح خوبي است. همه چيز دارد؛ فلسفه، ادب، کلام، حديث،_ بنابراين دعاي 27 دلالت بر اين دارد که جهاد با اين عموميت مورد تأييد ائمه عليهم السلام بلکه مورد دعاي آنهاست؛ که مسلمانان ظفر پيدا کنند پيشرفت پيدا کنند. مي توانيم بگوييم که امام سجاد اين دعا را خوانده که مردم، قرن ها دست روي دست بگذارند و تماشاگر فتنه ها و فسادها و اسرائيل اشغالگر و تسلط آمريکا بر افغانستان باشد؟! عجيب است واقعاً! 30 مملکت به آمريکا کمک کردند و لشکر دارند در افغانستان و در عراق هم همين طور. يعني آن روايات که از اهل بيت داريم، پيغمبر صلوات الله عليه و آله در حجة الوداع فرمودند: <يَأْتِي قَوْمٌ مِنَ الْمَشْرِقِ وَ قَوْمٌ مِنَ الْمَغْرِبِ فَالْوَيْلُ لِضُعَفَاءِ أُمَّتِي مِنْهُمْ> اين حديثي جامع است که پيغمبر صلوات الله عليه و آله بيان فرمودند در مورد جريان هاي آخر الزمان. من حساب کردم که در آنجا 64 موضوع را پيغمبر فرمودند. در حجة الوداع بعد از جريان عرفات و مني و ... آمدند و رو به روي خانه کعبه، <الا اخبرکم> خبرداد چه خواهد شد. بعد آنجا 64 موضوع را پيغمبر فرمودند. عجيب است واقعاً. آخرش هم مي گويد: قومي از مشرق و قومي از مغرب بر امت من حمله ور مي شوند. خوب الان ببينيد از چندين مملکت به عنوان ناتو جمعيت جمع کردند در افغانستان، همين طور در عراق.
  همان لنگه کفش ديشب خيلي چيز عجيبي بود که به طرف بوش پرتاب کردند. واقعاً بعضي از کارهاي ابتکاري جالب است؛ تقريباً مثل حرکت حسين فهميده که خيلي ابتکار جالبي بود. ما بايد سعي کنيم که هميشه ابتکار داشته باشيم. بنده گاهي نگاه مي کنم به تلويزيون مي بينم سالي چند دفعه از پژوهشگران، فناوري ها و غيره تقدير و تشويق مي کنند؛ ولي ما در حوزه نداريم. ما طلبه ها چه کم داريم؟ ما هم بايد داشته باشيم. ما طلبه ها هم بايد سالي چند دفعه از کساني که واقعاً تحقيق و پژوهش دارند، درس ها را مرتب مي نويسند، خودشان نوآوري دارند، تقدير کنيم. ولي ما نداريم. ما هم بايد در فکر باشيم. آيا در حدود 40 هزار نفر که در حوزه هستيد در طي سال، هيچ فن آوري و نوآوري نداريد که قابل تشويق باشيد؟! داريد، ولي بايد رسيدگي شود. بالاخره اينها کارهايي است که بايد رسيدگي شود.
 اين کار که لنگه کفش را زد به بوش کار مهمي بود. بعد مردم عراق حرف خوبي گفتند، گفتند: آن لنگه کفش را بايد در موزه ملي عراق به عنوان يک سند افتخاري برد. اين کفش ها خيلي قيمت دارد. البته اگر حرکت مردم عراق نباشد، سر آن شخص بلا مي آوردند. ولي اميدواريم مردم عراق حرکتي داشته باشند. حرف سر اين است که نبايد دست روي دست گذاشت، اين هم جهاد است. بقيه را ان شاء الله بعداً مي خوانيم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo