< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهاد
 
 با توفيق پروردگار متعال بحث جهاد با ذکر اقسام آن رسيده بود، بعد از اينکه مطالب لازم مقدماتي از آيات و روايات به عرض رسيد. بحث در اقسام جهاد است. فقهاي ما با تعبير <من يجب جهاده> _يعني ما با چه کساني بايد به جهاد بپردازيم؟!_ به اين موضوع پرداخته اند.
  فقهاي ما نوعا جهاد را به سه قسم تقسيم کرده اند؛ يکي از آنها که جهاد ابتدايي ناميده مي شود به عنوان دعوت به اسلام است. چون هر پيغمبري که از جانب خداوند برانگيخته شده حکم شرع خود را بايد به مردم برساند که مردم را دعوت کند به شرع و احکام و قوانين خود. و معلوم است که اين کار با سهولت انجام نمي گيرد. کساني که در مقابل پيغمبران خدا سدّ راه دعوت مي شوند و نمي گذارند که دعوت آن پيغمبر انتشار پيدا کند. از اين جهت اين يک مطلب لازم و مهم و مسلم است که هر پيغمبري در شريعتش جهاد است براي نشر دعوت خود. پيغمبر اسلام حضرت محمد مصطفي صلوات الله عليه و آله هم به همين ترتيب در شريعتش جهاد وجود دارد و انجام شده. جهاد با روم و ايران و امثال آنها را در همين راستا بايد ارزيابي کرد. غزو اسلام با روم که يک حکومت قوي بود، غزو اسلام با ايران که در آن موقع حکومتي قوي بود، در همين راستا انجام شده است.
  امام (رضوان الله تعالي عليه) در کلماتشان دارند که خداوند هر پيغمبري را که فرستاد در يک دست کتاب هدايت داشت و در يک دست سلاح جنگي براي جهاد داشت. بعد مثال مي زنند که حضرت ابراهيم  در يک دستش کتاب صحف ابراهيم و در دست ديگرش تبر و با نمرود و نمروديان در افتادن، که خودش جهاد بود. حضرت موسي  در يک دست تورات و دست ديگر عصا که اژدها مي شد و با فرعون و فرعونيان جهاد کردن. حضرت عيسي  در يک دست انجيل و دست ديگر وسيله جهاد با بني اسرائيل آن روز که در مقابل حضرت عيسي  صف آرايي داشتند. پيغمبر معظم اسلام در يک دست قرآن و در دست ديگر شمشير، در برابر ابوجهل ها و ابولهب ها و ابوسفيان ها. حضرت امير  که در يک دستش نهج البلاغه و در دست ديگر آلات رزمي براي جهاد با ناکسين و مارقين. خلاصه اين دليلش همراهش است. جهاد ابتدايي به اين معنا که بعدا توضيح بيشتري خواهيم داد، اين نوع اول جهاد است. خداوند متعال اين رسالت را به پيغمبر اسلام داده که در برابر خرافات و در برابر ظلم ها و استبدادها و استکبارها که همه بر خلاف اسلام بوده اول با نصيحت و حکمت و موعظه حسنه، ولي اگر با اينها پيشرفت نکرد با لاخره بايد موانع را از سر راهش بردارد، به عنوان جهاد که يکي از ارزش هاي مهم اسلامي است. اين نوع اول جهاد است که بايد آداب و شرايطش بحث شود به عنوان دعوت به اسلام، يا به عنوان جهاد ابتدايي، اگر نيايند خودمان بايد حرکت کنيم و اين کار را انجام دهيم.
 دومين نوع جهاد دفاع است. اگر دشمن تهاجمي به يک مرکز اسلام و يا به يکي از کشورهاي اسلامي حمله کرد، در آنجا لازم است که مسلمان ها ساکت ننشينند و در برابرش قيام کنند و جهاد کنند و برهمه مسلمان ها واجب است که دشمن را دفع کنند. اين هم يک نوع از جهاد است در اين دومي بحث است که اذن امام شرط است يا نيست، امام باشد يا نباشد، دسترس به او باشد يا نباشد، حاکم شرع باشد يا نباشد. در اولي بحث بود که فقط بر مردها واجب است و بر زن ها واجب نيست. اما در دومي بر پير و جوان و زن و مرد لازم است که همه به طور کلي براي دفاع از اسلام و مسلمين به پا خيزند و جهاد کنند. بعدا بايد در آداب و شرايط آن بحث شود.
 سوم جهاد بغاة است. بغاة جمع باغي است. مثل قضاة جمع قاضي، دعاة جمع داعي. بغاة کساني هستند که در برابر امامي که حکومت حق مشروع اوست قيام مي کنند و زير بار نمي روند. يک فرد باشد مثل ابن ملجم و يا جمعيتي باشند مثل معاويه و جنگ صفين، همه از همين راه ارزيابي مي شوند که جهاد بغاة است. و هر يک آداب و شرايطي دارد که بايد بحث شود. ولي فقهاي ما نوعا در اين سه تا جهاد را محصور کرده اند.
  گاهي هم عبارت دفاع است که آن کار فردي است. هر کس که جانش در خطر است بايد از خودش دفاع کند، عِرض و ناموسش در خطر است بايد دفاع کند، نسبت به عرض و ناموس و خودش بايد دفاع کند؛ ولي نسبت به مالش واجب نيست ولي جايز است. اگر خودش از مالش صرف نظر کرد و دفاع نکرد مسئول نيست. ولي نسبت به جان و عِرض و ناموس اگر دفاع نکرد مسئول است و بايد تا سر حد مرگ دفاع خودش را انجام دهد. اين نوع آخر يک جهاد فردي است نه جهاد عمومي. و نوعاً هم در کتاب حدود متعرضند نه در کتاب جهاد. آنکه در کتاب جهاد است همين سه قسم است. در جواهر جلد 21، کتاب جهاد که بحث ماست صفحه 18 هم همان سه قسمي که عرض کرديم ذکر کرده است. جهاد ابتدايي براي دعوت به اسلام و جهاد به معناي دفاع و ديگري جهاد با بغاة، نوعا همين طور است در جواهر که شرح شرايع است، علامه در قواعد و رياض شرح مختصر النافع.
 ولي از بحث سابق ما يک مطلب ديگر به دست آمد؛ آن مطلب اين است که يک نوع جهاد ديگر نيز ما داريم که اينها متعرض نشده اند و آن اينکه اگر يک مرکزي و يک سلطنتي محل استبداد و ظلم باشد و بر خلاف شرع رفتار کند، ما شيعه ها واجب مي دانيم که با آن جهاد کنيم. ما چند نمونه براي اين ذکر کرديم. اين مطلب براي ما شيعه خيلي مهم است و مخصوص ما شيعه هاست. آنها اصلا متعرض نيستند. حتي صاحب جواهر و غيره. آن مثل جريان قيام زيد در زمان بني اميه در مقابل هشام بن عبدالملک، که امام صادق  بر آن صحه گذاشتند و فرمودند: زيد فقيه و عالمي بود از اهل بيت و اگر غالب مي شد به آنچه گفته بود عمل مي کرد. يعني حکومت را از بني اميه مي گرفت و به بني هاشم واگذار مي کرد. بنابراين يک جهادي است که مشروع و لازم است. ولي فقط ما شيعه ها به آن قائليم. يا مثلا شهداي فخ که خوانديم و گفتيم شهيد فخ را پيغمبر صلوات الله عليه و آله و امام صادق  بر آن صحه گذاشتند. منتهي در زمان امام موسي کاظم  اتفاق افتاد. شهيد فخ در برابر بني عباس قيام کرده بود که گفتند بعد از جريان کربلا هيچ قيامي براي ما سنگين تر و مصيبت بارتر از شهيد فخ نبوده است. خوب اين يک نوع جهاد است. سر سلسله همه اينها جهاد سيد الشهدا  است. جهاد سيد الشهدا براي دعوت به اسلام که نبود، براي دفاع هم نبود؛ بلکه قيام در برابر يک سلطان جائر و ظالم بود.
  سيدالشهدا در موقع برخورد با حرّ در يک منزلي به نام بيضه خطبه اي خواندند. <قال رسول الله صلوات الله عليه و آله من راي سلطانا جائرا مستحلا لحُرم الله ناکسا لعهد الله مخالفا لسنة رسول الله يَعمل في عباده بالاثم و العدوان فلم يغير عليه بفعلٍ و لا قولٍ کان حقاً علي الله ان يدخلهُ مدخله الا و اِنَّ هؤلاء ترکوا طاعه الرحمن و لزموا طاعه الشيطان و عطّلوا الحدود و استأثروا بالفَيء و استحلوا حرامه و حرّموا حلاله فأنا احق من غَيَّر> بنابراين اين طور آثاري که از اهل بيت عليهم السلام داريم هم تاريخ معتبر ما و هم احاديث معتبر ما دلالت دارد بر اينکه يک نوع ديگر از جهاد داريم و متأسفيم که در کتب فقهاي ما اين عنوان نشده و حال اين يک نوع از جهاد است که بسيار مهم است. جهاد يک مصداقي است از امر به معروف و نهي از منکر.
 مثلا انقلاب اسلامي ايران يک جهادي بود. اين چه نوع جهادي است؟ اين از آن اقسامي که فقها گفته اند خارج است. از نوع دعوت به اسلام بود؟ دفاع بود؟ نه، بلکه اين خودش يک نوع جهاداست که امام (رضوان الله عليه) فرمودند: قاتلوهم حتي لا تکون فتنه چه فتنه اي بالاتر از اينکه يک مرکزي، مرکز استبداد و ظلم و اجحاف و طغيان و ... باشد. البته ما اين را مشمول آيات مي دانيم، اين را که بحث خواهيم کرد. ادله اش را از آيات و روايات ذکر خواهيم کرد؛ ولي ما از اين جهت مي گوييم که در کلمات جواهر و امثال آن اين نوع جهاد را ذکر نکردند. اين نوع جهاد يک جهاد سرنوشت ساز است مثلا در مشروطيت، قيام ايران تحت همين نام مندرج است. براي خاطر اينکه در برابر سلاطين مستبد که آن همه اجحاف و ظلم داشتند، قيام کردند و کشته دادند. اين يک نوع جهاد است و اين از مختصات شيعه است. اين جهاد را که ما عرض مي کنيم يعني قيام و جهاد در برابر مراکز ديکتاتوري و استبداد و ظلم. اينها خيلي زياد در تاريخ بوده و هست و هميشه شيعه به اين متعهد بوده و هميشه از طرف شيعه قيام صورت مي گرفته. اين را ما بايد در کتاب جهاد توجه کنيم و شرايطش را ذکر کنيم.
  اهل تسنن _که بنده هم در کتاب خمس ذکر کرده ام_ متأسفانه به اين قائلند که اين نوع جهاد حرام است. اطاعت از حاکم و امير و سلطان هر قدر فاسق و جائر باشد لازم است. اين يکي از جاهايي است که فقه شيعه با فقه آنها فرق مي کند. يک مقداري از مدارک آنها را بنده در کتاب خمس صفحه 554 ذکر کرده ام. البته اين مسئله هم از اينجا سرچشمه گرفت که در زمان خلفاي جور بني اميه و بني عباس. براي خاطر اينکه مردم را آرام کنند احاديث مجعول زياد درست کردند. آنها با همان احاديث مجعول که هزاران نوع حديث مجعول درست کردند، مردم را آرام مي کردند و حکومت خودشان را ادامه مي دادند. يکي از اين احاديث اين است که گفته اند: <الصحابه کلهم عدول> تمام اصحاب عادل هستند. حتي صحابه را اين طور معنا کرده اند که هر کس پيغمبر را ديده است حتي لازم نيست خبري از او نقل کرده باشد. دوم <الصحابه کلهم مجتهدون> اصحاب تمامشان مجتهدند و هر کاري که انجام داده اند بر اساس اجتهادشان بوده. <و المجتهد ان اصاب فله اجران و ان أخطأ فله اجرٌ واحد>. به واسطه اين پايه هايي که درست کرده اند براي دوام حکومت خودشان، صحابه همه شان عادلند و مجتهدند. بعد شروع کردند به طعن بر ما که شما شيعه ها سبّ صحابه مي کنيد. و احاديثي درست کرده اند که <لا تسبّوا اصحابي> پيغمبر فرموده اصحاب ما را هيچ وقت سبّ نکنيد. و شما که اشخاص خاصي از پيغمبر را سبّ مي کنيد خلاف مي کنيد. خودشان را از ما طلبکار مي دانند به واسطه همين احاديث که جعل کردند. يکي از عرصه هاي جعل حديث آنها همين احاديث مربوط به اطاعت حاکم است. هر کس که حاکم شد ولو به قهر و غلبه و شمشير، بر مردم لازم است که اطاعت کنند و در برابر او قيام نکنند و صبر و سکوت کنند. اين خيلي عجيب است.
 در اينجا بنده نوشته ام تقريبا ده تا حديث در صحيح مسلم وجود دارد، مضمونش اين است: هر کسي که زمام امور را ، سلطنت و حکومت را به دست گرفت ولو <کان ظالما، فاجرا، فاسقا> در مقابلش بايد اشخاص سکوت کنند و حرفي نزنند. <و عدة من الاحاديث المجعوله ترجع الي تخدير المسلمين عن الثوره> تعدادي از احاديث آنها مسلمانان را از ثوره و قيام بر ضد طواغيت منع مي کند. هر چند <بالغوا في الجور و الظلم و اَنّ السعي و القيام> در برابرشان، _ولو هر کس که قيام کند، هر کسي که باشد_ اسلام اين را تجويز نمي کند.
 اصحاب صحاح: _که مدرکش در پاورق کتاب خمس من هست_ <اَنّ النبي صلوات الله عليه و آله قال من راي من اميره شيئا يکرهه> هر کسي از امير خود چيزي ديد که دوست نمي دارد <فليصبر عليه> صبر و سکوت کند. <فان من فارق الجماعة شبراً مات ميتة الجاهلية> چون مردم زير سيطره او دارند زندگي مي کنند، شما هم با آن مردم هماهنگ باشيد. اگر کسي از آن مردمي که زير سيطره او زندگي مي کنند بخواهد فاصله بگيرد و قيام کند <مات ميتة الجاهلية> اين که خوانديم از صحيح مسلم بود. باز هم گفته اند که پيغمبر فرمودند: <و ما روي عن رسول الله صلوات الله عليه و آله يکون بعدي ائمة>. پيشواياني، _پيشوا در قرآن دو جور است يکي امام ضلال و ديگري امام هدايت و جعلناهم ائمه يدعون الي النار مثل فرعون و اينها_ <لا يهتدون بهداي> به هداي من هدايت نمي شود <و لا يستنّون بسنتي> به سنت من هم استنان ندارند. <و سيقوم فيه رجال قلوبهم قلوب الشياطين في جسمان انس> در ميان آنها مرداني است _همين سلاطين جائر_ دلشان دل شياطين و جسمشان جسم انسان است. <قال حذيفة قلت کيف اصنع يا رسول الله قال ان ادرکت ذلک تسمع و تطيع للامير> اگر چنين روزگاري پيش آمد، بايد از آن سلاطين بشنوي و اطاعت کني. <و ان ضرب ظهرک و اخذ مالک> هر چند او تو را بزند و حال تو را بگيرد تو بايد صبر کني. <فاسمع و اَطِع>.
 اَتباع مدرسه خلفا _ما نوشتيم_ از اين قبيل عبارات زياد دارند؛ متکلمين آنها، محدثين آنها، فقهاء آنها. حتي اين کتاب صحيح مسلم شرح دارد _شرح نوي_ و امثال اينها. در شروح اينها هم فتاوي علماي اينها همين است. الان وهابي ها را مي بينيم. وهابي مي بيند که ملک عبدالله در واشنگتن با بوش پياله شراب را به هم مي زنند؛ حالا گفتند: در آن شراب نبود ولي آن را مي بيند، با آنها آن جور مي سازد. مي بيند که بوش و صهيونيسم چه کار مي کنند. ملک عبدالله اينها را مي بيند؛ بعد همه وهابي ها از آنها اطاعت مي کنند. چون مذهب سني ها اين است که از امير بايد اطاعت کرد و آنها را اولوالامر مي دانند. اين يکي از فوارق بين مذهب شيعه و سني ها در باب جهاد است.
 در اينجا که ملاحظه مي کنيد ما روايات زيادي ذکر کرديم که فقط ده تا از آنها از صحيح مسلم است. بقيه از صحاح ديگر که دلالت بر همين مطلب دارند که گفتيم. بنابراين يکي از جهادهايي که ما شيعه ها لازم مي دانيم و آنچه ما قبلا بحث کرديم مي شود گفت که عمدتاً مقدمه همين موضوع بوده که جهادي ما داريم که آنها ندارند. و از اين جهت انقلاب ها و قيام هايي که شيعه انجام داده و ائمه عليهم السلام بر آن صحه گذاشتند يا خودشان انجام دادند مثل سيد الشهدا  اين يک راهي است که اين جهاد بايد زنده باشد، جز اين است که اگر فتنه اي در ميان مردم باشد بايد از بين برود و عزت اسلام اين است. اين بحث مقدمه امروز ما با توفيق پروردگار بحث درباره اقسام جهاد است. حالا يک_يک اينها را با شرايط و دستور و آداب ان شاء الله بايد شرح دهيم. از فردا از همان اولي که جهاد ابتدايي به چه شکلي است و چه شرايطي دارد بحث مي کنيم تا با توفيق پروردگار وظيفه مان را انجام داده باشيم.
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo