< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: نهج البلاغه
 
 امروز هجدهمين_نوزدهمين روزي است که حمله وحشيانه صهيونيستها به نوار غزه انجام گرفته است. در اين چند روز با به راه انداختن حمام خون و کشتن زنان و کودکان و تخريب مساجد و مراکز عبادت و بستن راه نان و آب و برق و احتياجات زندگي، اين جنايت وحشيانه همچنان از راه زمين و هوا ادامه دارد. البته ظلم ها و جنايت آنها ريشه تاريخي 50_60 ساله دارد. صهيونيست هاي جنايتکار بعد از بيرون کردن مردم فلسطين از خانه و کاشانه شان و آواره کردن آنها و به راه انداختن دير ياسين ها و کشتن افراد آزادي خواه، علما و جهادگران، اين جريان را چنديد سال است که همچنان ادامه مي دهند.
  ما بايد ريشه اصلي اين جريان ها را در نظر بگيريم و بشناسيم. اولين ريشه همين فکر و فرهنگ صهيونيستي است که با اسلام و مسلمان ها از آغاز مخالفت و عداوت و دشمني به شکل هاي مختلف داشته اند و اعمال کرده اند و هرگز حاضر نشدند در برابر منطق و استدلال تسليم باشند. بنابراين اولين مجرم خود فکر و فرهنگ آنها است. دوم، قدرت هاي استکباري است که اين کانون فساد و شرارت را در منطقه خاور ميانه ايجاد کرده اند و اين شجره خبيثه را غرص و تقويت کرده اند، براي اينکه آنها هم با اسلام دشمني و کينه ديرينه دارندو روز به روز در تقويت صهيونيست ها در برابر اسلام و مسلمان ها کوشيده اند. الان هم مي بينيم که آلمان و فرانسه و انگلستان علاوه بر آمريکا با چه منطقي از صهيونيست ها پشتيباني مي کنند. با مغالطه هايي که صهيونيست ها در خانه خودشان با دشمنان خود مي جنگند و مي خواهند قدرت خودشان را در خانه خود حفظ کنند. اين يک مغالطه است؛ چون خانه مال آنها نيست. غاصبان و ستمگراني اراضي فلسطينيان را اشغال کردند. اگر يک غاصبي جايي را غصب کند و در آنجا بخواهد از خود دفاع کند اين مشروعيت ندارد. غاصب نمي تواند بگويد اينجا خانه من است. اينها غاصبند و اشغال گر و صاحبان خانه فلسطينيان هستند. آنها بايد قيام کنند و جهاد کنند و خانه خودشان را از لوث وجود غاصبان و اشغالگران پاکيزه و منزه بسازند. بنابراين دومين مجرم و مقصر اين جريان آمريکا و قدرت هاي استکباري که از امريکا تبعيت مي کنند مي باشند. سومين مجرم در اين جريان ها سازمان هاي بين المللي هستند. سازمان ملل، شوراي امنيت و امثال آنها. اينها از آغاز به اين اسم و عنوان به وجود آمده اند که طرفدار صلح باشند و در مقابل ظلم و طغيان عکس العمل منفي و مخالف نشان دهند؛ اما الان اين طور نيست. اين سازمان هاي بين المللي فعلا ابزاري هستند در دست قدرت هاي استکباري. اگر يک وقتي هم مجبور مي شوند قطع نامه اي صادر کنند بسيار بي خاصيت و کم رنگ و بي اثر است. چهارمين مجرم در اين جريان سران سازشگر عرب هستند. اين سران چون از طرفي پشتوانه مردمي ندارند مجبور مي شوند زير سيطره استکبار قرار بگيرند تا بتوانند حکومت خود را چند روزي حفظ کنند. خلأ اينها از پشتيباني مردمي است، چنان که ديده مي شود تظاهرات از طرف مردم برقرار است. ولي آنها چراغ سبز به آمريکا و صهيونيست نشان داده اند. از طرفي اين سازشگران عرب احکام اسلام و معارف اسلام را زير پال گذاشته اند. مگر نه اين است که اسلام مي گويد اگر يک مسلماني در يک مضيقه اي قرار بگيرد و استمداد کند، مسلمان ديگر نمي تواند بي تفاوت باشد و بايد کمک کند. اسلام مي گويد که مسلمان ها بايد با هم هماهنگ باشند و نسبت به زندگي هم بي تفاوت نباشند. ولي اينها تمام جريان هاي مربوط به اسلام را پشت پا گذاشتند و با دشمنان اسلام هم پياله مي شوند، مصافحه مي کنند و گرم مي گيرند. لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‌ أَوْلِياء ولي آنها زير سيطره يهود و نصاری قرار گرفته اند. بنابراين مي توان سازشکاران عرب را چهارمين مجرم و مقصر در اين جريان قلمداد کرد و شناخت. اين است جريان مصيبت باري که در اين چند روز در نوار غزه گذشته و مي گذرد.
 ولي از طرفي بايد توجه داشته باشيم که مقاومت امروزه غزه و حماس مثل مقاومت ديروز حزب الله لبنان است. صهيونيست و اسرائيل اشغالگر در مسير سقوط و سراشيب اضمحلال حرکت مي کنند؛ اين بسيار روشن است. اگر يکي _دو سال قبل از اين ما جريان برخورد مسلمانان فلسطيني را با صهيونيستها مي ديديم آنها با سنگ از خودشان دفاع مي کردند. اما امروز آنقدر قدرت پيدا کرده اند _هم مادي و هم معنوي_ داشتن موشک ها و سلاح هايي که کاربرد زيادي دارد. از طرفي هم قدرت روحي آنها روز به روز راه را براي آنها روشن تر مي کند و ثابت مي کند که همان جرياني که در انتظار اسرائيل در لبنان بود و واقع شد همان جريان در انتظار صهيونيست ها در نوار غزه است. ما مطلب را خيلي روشن مي بينيم.
 ما از اينجا به مقاومت و حماس اعلام مي کنيم که شما بدانيد که اين جريان به نفع شما و با لطف خداوند تمام شد. اولاً تمام آزادي خواهان دنيا و مسلمانان، چهره کريه اسرائيل را شناختند. آنها تبليغات فراواني به کار برده بودند؛ با ساختن هلوکاستها و امثال آن. ولي مردم چهره شما را شناختند و غير از شرارت، خونريزي، تهاجم وحشيانه و ددمنشانه چيزي از شما ساخته نيست. بنابراين يکي از فوايد اين جريان، به نفع اسلام و مسلمان ها اين بود که نقاب صهيونيست ها از چهره هايشان کنار رفت و کاملا ماهيت و هويت آنها شناخته شد. از طرفي هم معلوم شد که مقاومت و حماس هم مانند حزب الله لبنان داراي قدرت رو به افزايش هستند و اين قدرت، قدرت الهي است.
 ما از همين جا به حماس اعلام مي کنيم که شما بدانيد تمام دلهاي مسلمان و آزادي خواه و کساني که بر اساس فطرتشان گام بر ميدارند با شماست و پشتيبان شما هستند شما مدال إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ را بر سينه داريد. به دليل اينکه <ربنا الله> گفتيد و راه استقامت را پيش گرفتيد. خوفي از آينده و حزني از گذشته به خود راه ندهيد، راه بسيار روشن است. افق جديدي در پيش روي شما گشوده شد که آن افق فتح و ظفر و عزت شما است. شايد تا به حال اين افق اين طور روشن و درخشان نبود و بدانيد که صبح روشن در مقابل شماست. <إِنَّ مَوْعِدَکم الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيب>
 آخرين کلام اين است که علاوه بر اينکه همه مسلمانهاي متعهد و تمام آرادي خواهان جهان مادياً و معنوياً پشتيبان شما هستند، حوزه هاي علميه و علما به دليل اينکه وظيفه خاصي دارند نيز از شما حمايت مي کنند. <و ما أخذ الله على العلماء ألا يغاروا على كظة ظالم و لا سغب مظلوم>. خداوند اين عهد و پيمان را از علماي متعهد گرفته که در برابر ظلم ظالمان و مظلوميت مظلومان بي تفاوت نباشند. از اين جهت حوزه هاي علميه و علما نيز از همه جهت حامي شما هستند. اميدواريم به همين زودي ها فتح و پيروزي کامل نصيب شما شود.
  ما از همين جا درود خود را به مردم مقاوم حماس نثار و اعلام مي کنيم و به آنها مي گوييم که مطمئن باشيد که فاتح و پيروز اين جريان شما هستيد. بر مقاومت و جهاد خودتان همچنان ادامه دهيد. اِن تنصروا الله ينصرکم شما که در راه خداوند گام برمي داريد براي دفع ظلم، پيروزي و نصرت از آن شماست. خداوند به شما توفيق بيشتري در اين راه عنايت بفرمايد.
 چهارشنبه ها همان طور که مي دانيد بحث ما با توفيق پروردگار در نهج البلاغه بود. نهج البلاغه براي خود يک دانشگاهي است. اين کتاب بعد از قرآن کريم جامع ترين کتاب اسلام و فرهنگ اسلام است. در اين کتاب درس شهامت، درس جهاد، درس عزت، درس ترقي و تکامل در همه ابعاد زندگي وجود دارد. مي دانيد که زندگي انسان داراي ابعاد و جهات متعددي هست. ما بايد به تمام ابعاد توجه کنيم و در تمام ابعاد درس خود را از اين کتاب با عظمت فرا بگيريم. يک بعد از ابعاد زندگي انسان بعد اقتصادي است که بعد بسيار مهمي است. <من لا معاش له لا معاد له>. براي خاطر اينکه آن زندگي که در پرتو مال و ثروت و تأمين احتياجات اقتصادي انجام مي گيرد بعد مهمي از زندگي انسان است. يک بعد ديگر بعد سياسي و مديريت جامعه است از جهات مختلف. بعد ديگر بعد فرهنگي است که شامل تعليم و تربيت وعلم و فرهنگ است. بعد ديگر بعد جهادي است در برابر دشمناني که هميشه در برابر حق صف آرايي داشتند. اينها ابعادي است که در زندگي انسان وجود دارد.
 ما با توفيق پروردگار که درباره حکومت اسلامي علوي از نهج البلاغه بحث مي کنيم، فعلا يکي از اصول همان اصول مربوط به اقتصاد است. اين موضوع، موضوع بسيار مهمي است. ما فعلا در بيت المال بحث مي کنيم. وقتي که قرآن را مطالعه مي کنيم مي بينيم که هر پيغمبري از جانب خداوند در يک بعدي از ابعاد زندگي انسان درخشندگي و برجستگي خاصي را دارد. در مورد حضرت يوسف  وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُوني‌ بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسي‌ فَلَمَّا كَلَّمَهُ قالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكينٌ أَمينٌ اين يکي از برجستگي هايي است که در زندگي حضرت يوسف  جلوه گر است. بعد از آن همه جريان ها و مشکلاتي که مي دانيد و به وجود آمده بالاخره حضرت يوسف  طلوع کرده است. بعد از اينکه ملک اين شايستگي ها را از حضرت يوسف  شنيد و ديد، گفت: از زندان او را بيرون بياوريد استخلصه لنفسي تا او را از خواص خودم قرار دهم. وقتي که آمد کلّمه و با او صحبت کرد، _<الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه>_ به آن قدرت فکر و فرهنگ يوسف پي برد. قالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكينٌ أَمينٌ حالا حضرت يوسف  قالَ اجْعَلْني‌ عَلى‌ خَزائِنِ الْأَرْضِ حضرت يوسف آن جنبه اقتصادي و بيت المال را در نظر گرفت. گفت حالا که اين چنين شد خزائن زمين را در اختيار من بده إِنِّي حَفيظٌ عَليمٌ درس بزرگ قرآن در اينجا اين است. بيت المال بايد در دست کسي باشد که <حَفيظٌ عَليمٌ> است. دو چيز مهم است يکي اينکه حافظ باشد و بيت المال را از همه جهت حفظ کند. چون افراد بسياري به بيت المال دست برد مي زنند و به آن طمع دارند. حفيظ که بتواند به طور کلي حفظ کند. دوم عليم که بداند به طور دقيق در کجا بايد بيت المال مصرف شود. اين دو سه خط خيلي مهم است.
  حضرت امير  در بيت المال يکي از اصل هايي که مورد بحث ماست همين است. <حفيظٌ عليمً> حفظ بيت المال از ضياع و هدر رفتن و مورد دست بر قرار گرفتن. يکي هم عليم که در چه موردي بايد مصرف شود تا اينکه عزت و عظمت و استغناي مسلمان ها در آن جامعه تأمين شود. اين اصل، مورد بحث ماست.
 در جلسه گذشته عرض کرديم که حضرت امير  بعد از اينکه 25 سال از مسند خلافت دور افتاده بودند، مفاسد فراواني در عالم اسلام به وجود آمده بود. بالاخره مردمي قيام کردند و با حضرت بيعت کردند. حضرت امير  در جايگاه اصلي خودشان قرار گرفتند، خطبه اي خواندند که در آن خطبه مي خواستند اعلام کنند که انقلابي را به وجود خواهند آورد. عرض کرديم که اين خطبه کلام شانزده نهج البلاغه است. <و من كلام له ع لما بويع في المدينة> در مدينه که بيعت صورت گرفت، حضرت منبر رفتند و خطبه خواندند. در اين خطبه اعلان اين است که حضرت در جامعه تحولي به وجود خواهند آورد. <لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ>. اين خطبه اين طور شروع مي شود <ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ> ذمه من در گرو آن چه است که مي گويم و آنچه امروز اعلام مي کنم به آن عمل خواهم کرد. <وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ> من ضامنم که آنچه مي گويم به مرحله اجرا بگذارم. <أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ ص> مفاسد بسياري در اين 25 سال به وجود آمده بود که خودشان در نامه 53 که به مالک اشتر نوشتند، فرمودند: <فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا>. دين 25 سال در دست اشرار اسير بود. با هوا و هوس خود رفتار مي کردند و از دين به عنوان ابزار استفاده مي کردند. بدانيد که بلية و محنت و امتحان شما الان بازگشت کرده است. مثل همان روز که پيغمبر خدا مبعوث شد. در آن روز پيغمبر خدا در برابر افکار جاهلي که در تمام شعب زندگي شاخه داشت و نفوذ کرده بود مبارزه کردند و آنها را برگرداندند. آن قدر در اين 25 سال مفاسد به وجود آمده که دوباره همان جاهليت برگشته است. <أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ ص وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَق لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً> بالا و پايين خواهيد رفت اضطرابي به وجود خواهد امد. <وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً> و غربال خواهيد شد. يک نفر که مرکز و مصدر حق است و مجسمه حق است کارهاي زيادي انجام خواهد داد. کساني که تابعند و مي پذيرند، خوب معلوم است. اما بسياري هستند که مثل امروز دنيا و فرداي دنيا در برابر حق تسليم نيستند و موضع گيري مخالف دارند؛ ناچار بايد غربال به وجود بيايد و آن چهره ها از اين چهره ها شناخته شود. <وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ> مثل ديگي که در ميان آن ديگ محتويات فراواني است و وقتي که جوش مي آيد آن مواد بالا و پايين مي آيند. آن کس که ملاقه در دستش است و ديگ را به هم مي زند آن خيلي از مواد را بالا و پايين مي برد. شما نيز به همان شکلي که در داخل ديگ مواد حرکت مي کنند خواهيد شد. <حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ> بياري از کساني که کنار زده بوديد، عمارها، مالک اشترها، و امثال آنها دوباره در افق فعلي چهره هايشان نمايان خواهد شد و در مصادر و مساندي که شايستگي دارند قرار خواهند گرفت و بسياري که <يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيع> آنها بايد کنار و پايين بروند. انقلاب الهي اين چنين است. انقلاب الهي خيلي از بالاها را پايين و پايين ها را بالا مي برد. <وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا> بسياري سبقت داشتند در اسلام. مثل عمارها، ابوذرها، سلمان ها، مالک اشترها و امثال آنها. آنها را شما کنار زديد بايد الان به رو بيايند <وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا> بسياري هم به وجود آمدند از جمله خويشاوندان عثمان و عمر و امثال اينها که بايد به کنار بروند. اين اعلان آن انقلاب و تحولي است که نهج البلاغه مي خواهد در اين زمينه به وجود بياورد.
 بنده يک مقداري از هر خطبه را مي خوانم بعد آدرس را به شما عرض مي کنم که خودتان مطالعه کنيد. اين کلمات که الان ما خوانديم کلام 16 است. در شرح خوئي جلد سوم صفحه 217، در شرح ابن ابي الحديد جلد 1 صفحه 272، در شرح بحراني جلد اول صفحه 296، در في ظلال جلد اول صفحه 131. تا به شروح مراجعه نکنيم براي مان اين کلمات به درستي روشن نمي شود. خيلي از مطالب نهج البلاغه با تاريخ ارتباط دارد. چون يک دانشگاه است. چنانچه آن خطب توحيدي با فلسفه ارتباط دارد. اين طور خطبه ها با تاريخ ارتباط دارد. بعضي از خطبه ها با جهاد ارتباط دارد و بعضي با موعظه و نصيحت ارتباط دارد. اين نهج البلاغه يک اين چنين کتابي است که در هر موردي مطالب سازنده مناسبي وجود دارد. اين خطبه 16 بود که اعلان اصلاحات، انقلاب، تحولي به اين اندازه از عمق و وسعت و عظمت در آن بود.
 حالا کار شروع مي شود. در اين رابطه خطبه ها و کلمات فراوان وجود دارد؛ يکي از اينها خطبه اي است که قبل از اين خطبه سيد رضي ذکر کرده است. <و من كلام له ع فيما رده على المسلمين من قطائع عثمان> عثمان که سر کار آمد قطائع _جمع قطيعه است که به زمين و به غير منقول مي گويند_ بسياري از زمين ها مال بيت المال بود، مال ملت بود؛ ولي عثمان اينها را به بستگان و خويشاوندان و طرفداران خود داده بود و آنها از آن استفاده مي کردند. حضرت اين اعلاميه را درباره قطائع صادر مي کنند <وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ> به والله اگر من پيدا کنم از بيت المال از قطائع که حتي کابينه زن ها قرار دادند، حتي دادند و براي خودشان اماء و کنيز خريده اند همه را برمي گردانم بدون استثناء. <فَإِنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ> در عدالت هر کس در راستاي عدالت گام بردارد وسعت دارد، منطق است و دليل است و وسعت است و فطرت. عدل را فطرت مي پذيرد، منطق و دليل هم کمک مي کند و پيشرفت مي کند. اين را بدانيد که در عدل وسعتي است، کسي که طرفدار عدل است طرفداران فراواني دارد و کارش پيشرفت و وسعت پيدا مي کند، ولي کسي که عدل برايش مضيقه ايجاد مي کند، از عدل به تنگ مي آيد در برابر عدل نمي تواند خودش را با عدل هماهنگ کند. بداند که اين شخص در ورطه جور واقع شده و ورطه جور اضيق و تنگ تر است. هم در دنيا کسي که ظلم کند چنان است که سرگذشت ظالمان را ديديم و هم در آخرت خزي است و عذاب است. حالا اين شروحش را عرض کنم؛ اين خطبه را بخواهيد مطالعه کنيد کلام 15 نهج البلاغه در شرح خوئي جلد سوم صفحه 213، بحراني جلد اول صفحه 295، ابن ابي الحديد جلد اول صفحه 269، في ظلال جلد اول صفحه 129. در اين شروح اسامي کساني که از بيت المال سوء استفاده کرده بودند و چه کسي اين بدعت را ايجاد کرده بود و حضرت امير چگونه اين اموال را از چنگ آنها در آورد با آن قاطعيت و صلابت ذکر شده. مطالعه کنيد بقيه براي جلسه بعد ان شاء الله تعالي.
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo