< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهاد
 
 بحث روز گذشته درباره دفاع شخصي بود که اگر کسي خودش يا عرض و حيثيتش و يا مالش مورد تهاجم قرار بگيرد لازم است که دفاع کند، عرض کرديم که اين بحث با سه اصل مربوط است، اول اصل احترامِ دماء و فروج و نفوس و اموال، که سه چيز احترام خاصي در اسلام دارد يکي نفوس است يعني نفوس محترمة، دوم مال و سوم عرض و حيثيت، اين يک اصل مهمي است. اصل دوم اين بود که اسلام عنايت دارد که مسلمانان عزّتِ اسلامي خود را حفظ کنند و تا مي‌تواند کاري کند که به خفّت و ذلّت نيافتند. اصل سوم اينکه بحث ما با امر به معروف و نهي از منکر ارتباط دارد که توضيح داده شد و مباحث لازم انجام شد و رواياتش هم به عرض رسيد، مطلبي که باقي ماند اين بود که ترتيب لازم است چون به بحث امر به معروف و نهي از منکر مربوط است و امر به معروف و نهي از منکر يک وظيفه است وترتيب لازم دارد، در برابر منکر انسان وظيفه اي دارد و در برابر ترک معروف نيز انسان وظيفه اي دارد ولي مراتب بايد مراعات شود، اگر شد با الفاظ و عبارات ملايم اگر نشد در مرتبه بالاتر با الفاظ خشن و موعظه و نصيحت تا اقدام بيدّ و تا مي رسد به جرح و آخرش هم مي رسد به قتل، ولي اينها هر کدامشان جاي خاصي دارند کسي که مي خواهد اين وظيفه را عملي کند بايد اين جايگاه ها را بشناسد {الايسر فالايسر} و مراتب را در نظر بگيرد اگر در نظر نگرفت مرتکب گناه شده چون اذيّت مسلمان يک گناه است و همچنين قتل مسلمان که معلوم است. در ما نحن فيه مطلب به همين صورت است کسي که مورد حمله قرار بگيرد يا اينکه خودش را بخواهند بکشند يا تهاجم به عرض و حيثيت يا به مال صورت بگيرد اين دفاع هم مراتب دارد چون مثل نهي از منکر است. ممکن است آن شخص مهاجم گمان کند کسي نيست و شما با يک سرفه مي توانيد او را متوجه کنيد همين کافي است اگر شما بجاي سرفه آن شخص را بُکشيد تکليفاً مسئوليد و از لحاظ وضعي ضامن خونِ آن شخص هستيد چون براي حفظ نفس خودتان کار کرديد و با يک سرفه ی شما حفظِ نفس حاصل مي شود و او مي فهمد کسي در اينجا است بنابراين لازم است که مراعات مراتب شود، اگر سرفه و تنحنح را کافي ندانسته و بجاي اينکه از جايش حرکت کند و هياهو کند که باعث مي شده آن شخص برود او را کشته باز هم مرتکب خلاف شده و ضامن است خلاصه در تمام مراحل بايد مراتب را در نظر بگيريم و اگر در نظر نگيريم هم تکليفاً گناه کرديم و هم اگر باعث شويم جرحي يا قتلي بوجود آيد ضامن هستيم اين تتمة بحث ديروز بود.
  امام (رضوان الله تعالي عليه) در بحث دفاع فروعي هم ذکر کرده اند ما لازم نمي دانيم اين فروع را بحث کنيم خودتان مراجعه کنيد امّا بعضي از آنها، مثلاً ايشان در مساله ی 17 بحث دفاع گفته اند اگر لصّي يعني دزدی و مانند آن حمله کند به شما وليکن او نمي دانست که در اينجا موانعي است و نمي تواند به شما اذيّت و آزار برساند مثلاً نهري در بين است و از آن نهر نمي تواند عبور کند و بدون عبور از نهر هم نمي تواند کاري انجام دهد امّا نمي داند دراينجا نهري وجود دارد يا ديوار بلندي است، خلاصه چيزي است ما بين شما و او که او خيال مي کند به شما دسترسي دارد ولي متوجه نيست که موانعي وجود دارد و از آن موانع غافل است در اينجا اصلاً لازم نيست شما او را بکشيد چون او نمي تواند از اين موانع عبور کند حالا اگر کسي در اينجا آن دزد را کشت مسلّماً مرتکب گناه است و ضامن هم است، شما در صورتي مي توانستيد او را بکشيد که موانعي در بين نباشد يعنی مقتضي موجود باشد موانع مفقود باشد.
 همچنين ايشان دارند که اگر آن شخص مهاجم خيال مي کند که بر شما غالب است ولي شما قوي هستيد و او ضعيف است در اينجا هم حق نداريد که او را بُکشيد چون اگر او به شما نزديک شود شما از نظر زور و قدرت بر او غالب هستيد يا اينکه امام (رضوان الله عليه) در مساله ی چهارده فرموده اند که اگر شخصي در نظر شما به قصد کشتن و تجاوز به عرض و مال ميايد ولي او در واقع قصد شوخي دارد و قصدش جدي نيست در اينجا شما اگر او را بُکشيد امام مي فرمايند {کان ضامناً و ان لم يکن آثماً} شما گناه نکرديد چون شما فکر نمي کرديد که او قصد شوخي داشته و فکر مي کرديد که با قصد جدي پيش مي آيد امّا ضامن هستيد چون او قصد کشتن و تجاوز به عِرض شما را نداشته، اين ضامن بودن شايد به صورت کلي مشکل باشد چون شايد در مواقع مختلف فرق کند، و نيز قرائن و شواهد فرق مي کند، شايد در يک نصف شبي شخصي با يک هيکلي وارد شود که فکر نمي کنيم در آن موقع کسي براي شوخي آمده باشد خلاصه موارد فرق مي کند، اگر طوري باشد که انسان اصلاً فکر نمي کند که قصدش شوخي باشد و ظاهر کار حاکي از جديّت است و من هم مأمور به حفظ نفس و عزّت خود هستم، در اين موارد ضامن بودن مشکل است. خوب اين بحث که مربوط به دفاع و امور شخصي بود باتوفيق پروردگار به همين اندازه کافي است.
 بحث ديگري را امام (رضوان الله عليه) ذکر کرده اند که در هيچ جا و هيچ رساله اي وجود ندارد و مساله ی مهمي است و به بحث ما هم مربوط است، ما آنچه تا بحال در دفاع و جهاد بحث کرده ايم مربوط به هجمه و حمله نظامي بوده و گفتيم اگر حمله نظامي در مملکت اسلامي و به بيضه اسلامي صورت گرفت واجب است که دفاع کنيم در اينجا حضور امام لازم نيست، حضور نائب امام هم لازم نيست و بر زن و مرد و پير و جوان و هر کس که قدرت دارد واجب است از حوزه اسلام و مملکت اسلامي دفاع کند. امّا امام (رضوان الله عليه) در مساله دفاع در تحرير الوسيلة چند مطلب را اضافه کرده اند که لازم است بحث شود هجمه ی فرهنگي، هجمه ی سياسي، هجمه ی اقتصادي اينها را بحث کرده اند امروز هم لازم است در حوزه ها اين قبيل مسائل که در زمان ما و مقارن با زمان ما بوجود آمده بحث شود چون ما معتقد به فقه جواهري و پويا هستيم که پاسخگوي تمام مسائل روز در هر عصر و هر زمان است، اينها مسائلي است که در زمان ما يا مقارن زمان ما بوجود آمده است. هجمه ی فرهنگي يک نوع هجمه است و خطر اين از خطر هجمه ی نظامي کمتر نيست، هجمه ی سياسي يک نوع هجمه است و اسعتمار سياسي از ديگر اسعتمارها خطرش کمتر نيست يا هجمه اقتصادي که مربوط به قبضه اموال و ثروتها و منابع ثروت می باشد به صورتي که آنچه مربوط به مال و ثروت شما مي باشد را ببرند و تحت سيطره ی ديگران قرار بگيريد و شما فقط مصرف کننده و خريدار باشيد و توليدات شما به دست دشمن باشد اينها مطالبي است که امام(رحمة الله عليه) مطرح کرده اند ايشان دليل ذکر نکرده اند ما بايد بحث کنيم و براي اين موضوع دليل بياوريم.
  مقدمه اي عرض کنيم، در روايات ما دو مطلب مورد تأکيد است يکي شناخت زمان است و ديگري شناخت اهل زمان است که بر اساس فرهنگ اهل بيت ما مسلمان ها هم بايد زمان را بشناسيم، زمان يعني تمام جريان هايي که در زمان قرار مي گيرد و بوجود مي آيد و زمان هميشه آبستن حوادث فراواني است و آنها را بايد بشناسيم و تشخيص دهيم و دوم اينکه عارف به اهل زمان باشيم در روايات ما اين دو عنوان وجود دارد {عارفاً بزمانِه عارفاً بأهل زمانِه} اهل زمان را که چهره هاي گوناگون دارند و در جاهاي مختلف حضور دارند بشناسيم و شناخت کيدها و مکرها و انديشه هاي آنها تا اين چنين نباشد مسلمان ها نمي توانند آن حيثيت و کيان خودشان را و عظمت خودشان را هميشه حفظ کنند، براي نمونه ذکر مي کنيم {عن ابي عبدالله(عليه السلام) قال في حکم آل داوود علي العاقل أن يکون عارفاً بزمانه مقبلاً علي شأنه حافظاً بلسانه} بحارالانوار جلد 71 صفحه 307 که حضرت ابي عبدالله فرمودند که شخص عاقل بايد هم زمان خود را بشناسد و هم بايد آن موضع گيري مناسب را داشته باشد چون هر کسی يک شأني دارد و از هر کسي يک موضع گيري خاصي انتظار است، انتظار از عالم غير از غير عالم است از يک فقيه غير از غير فقيه است خلاصه هم زمان را بشناسد و هم بر اساس آن زمان وظيفه خود را تنظيم کند و پي ريزي کند اين يک روايات است. آيت الله شيهد مطهري يک کتابي داشتند در اسلام و مقتضيات زمان، که اسلام خيلي به زمان عنايت دارد. و خبر ديگر که مربوط به همين مطلب عارف به زمان بودن است {عن اميرالمؤمنين(ع) لابدَّ للعاقل من ثلاثٍ ان ينظر في شأنه و يحفظ لسانه و يعرف زمانه} اين در جلد 78 بحار صفحه 40 است. باز هم بحار جلد 78 صفحه 80 {عن علي(عليه السلام) حسب المرء من عرفانه علمُه بزمانه} در عرفان و معرفت، شخصيت انسان در اين است که زمان خود را بشناسد اين خبر هم مربوط به شناخت زمان بود و امّا شناخت اهل زمان در بحار جلد 71 صفحه 307 {في وصية علي(عليه السلام) للحسن(عليه السلام) يا بنّي إنّه لابدّ للعاقل من أن ينظر في شانه فليحفظ لسانه و ليعرف اهل زمانه} بنابراين هم شناخت زمان مورد عنايت است هم شناخت اهل زمان و اين خيلي مهم است. و روايتي که از قبل در ذهن بنده است در کافي از امام صادق(عليه السلام) {العالم بزمانه لاتهجم عليه اللوابس} هر کسي که نسبت به زمان خودش شناخت داشته باشد هرگز گرفتار اشتباه نمي شود.
  امام در اينجا هفت مساله ذکر کرده اند آنچه مهم است اين هفت مساله است، اينها را بايد ذکر کنيم که ببينيم دليلش چيست؟ و در مباحث جهاد ما نبايد خالي از اين بحث باشيم. درمساله دفاع مساله چهارم بنا بر تربيت نوشتن امام، بحث اول استعمار فرهنگي و هجمه ی فرهنگي است، دولت هاي استکباري قرن ها سعي کردند براي منافع خودشان تلاش کنند مخصوصاً منافع اقتصادي چون دولت هاي غربي بيشتر به فکر اقتصادند، اگر به عراق آمدند اوّل بوي نفت را استشمام کردند و استعمار فرهنگي مقدمه استعمار اقتصادي و سياسی است است، استعمار فرهنگي اين است که نقشه مي کشند در فرهنگ مردم تغييري بوجود بياورند، آنچه را که در فکر انسان در ذهن انسان و در انديشه انسان اثر گذار است فرهنگ مي گويند، دشمن ها اوّل به فکر استعمار فرهنگي مي افتند به دليل اينکه فرهنگ در عمل و اخلاق انسان اثر گذار است و از طرف ديگر اگر بتوانند فرهنگ مملکت را قبضه کنند همه چيز آن مملکت را قبضه و تصرّف مي کنند، يکي از نقشه هاي دشمنان اسلام اين است که سعي کردند فرهنگ اسلام را پايين بياورند و فرهنگ خودشان را فوق فرهنگ اسلام قلمداد کنند و تبليغات زيادي کردند مخصوصاً در آن زماني که علم و صنعت در اروپا رواج داشت و اين بواسطه علومي بود که از کشورهاي اسلامي برده بودند و آنها را بکار گرفتند و اين باعث پيشرفت آنها شد و گرنه قبلش عقب مانده بودند ولي کشورهاي اسلامي در نتيجه ی سيطره ی استبداد و سلاطين بي فکر عقب ماندند، آنها فکر کردند که بايد استعمار فرهنگي ايجاد کنند و به اين مطلب دامن زدند که علت عقب ماندگي شما دين و اسلام شماست و اسلام باعث انحطاط است، با عناوين مختلف اسلام را مورد هجمه قرار دادند، يکي اينکه مي گفتند اسلام مالِ چهارده قرن پيش از اين بوده و به درد دنياي فعلي نمي خورد، اسلام را کنار بگذاريد ما به کليساها نمي رويم شما هم به مساجد نرويد ما هم با کشيشان کاري نداريم شما هم با علماء و روحانيون کاري نداشته باشيد کتابهاي شما را (در دانشگاه ها) ما تنظيم مي کنيم اساساً شما انسان درجه دوم هستيد و ما انسان درجه اول هستيم در هر کاري شما به ما محتاجيد اگر مي خواهيد پل بسازيد بايد ما کارشناس بفرستيم، اگر مي خواهيد سدّ درست کنيد يا راه بکشيد نيز همين طور، نفت داريد ما آن را استخراج مي کنيم حتي شما بايد خيابان ها را به نام ما بگذاريد، مثل ما لباس بپوشيد، مثل ما غذا بخوريد، اسم هاي حسن و حسين را کنار گبذاريد از اسم هاي ما براي فرزندانتان انتخاب کنيد طوري شد که مردم و دولت ها باور کردند که همين طور است اين است که براي کارهاي مهم از آنها کارشناس مي خواهند حتي مي گفتند اگر شما مريض شويد بايد بياييد ما معالجه تان کنيم شما چيزي بلد نيستيد حتي مفاخر ما را به حساب خودشان مي گذاشتند، حرکت زمين را مي گويند گاليله کشف کرده در صورتي که ما در قرآن ونهج البلاغه مطالبي درباره حرکت زمين داريم يا قوه جاذبه را که در روايات و قرآن مطرح شده گفتند نيوتن کشف کرده، مسکون بودن کرات آسماني را که قرآن دارد گفتند هرشل کشف کرده است و...، مفاخر اسلامي را در دانشگاه ها طوري کرده بودند که تربيت شدگان دانشگاه ها آن را به حساب غرب مي گذاشتند به همين دلائل بود که استعمار فرهنگي بوجود آمده بود کم کم دين را به حاشيه راندند، مي گفتند دين اسلام نسبت به زن ها نظر منفي دارد يا دين اسلام نسبت به فقراء نظر تحقير دارد، دين اسلام اغنياء را بوجود آورده و يا مي گفتند اصلاً دين افيون ملت هاست خلاصه اين استعمار فرهنگي بود که قرن ها باعث شده بود که مردم مسلمان زير سيطره آنها باشند، آنها از راه فرهنگ مي خواستند ما را مسخَّر کنند. امام (رضوان الله عليه) به اين جزئيات خيلي توجه داشتند که در کلماتشان خيلي فراوان است حالا بنده فقط آن فرع اوّليه را بخوانم تا بعد بقيه را عرض کنم، مي فرمايند {لو خيف علي حوزة الاسلام من الاستيلاء السياسي و الاقتصادي} اگر بر حوزه ی اسلام بترسيم از استيلاء سياسي (يعني استعمار سياسي) و استعمار اقتصادي {المنجر الي أسرهم السياسي} اين جور استعمار ها باعث مي شود که ما اسير سياسي شويم و سياست هاي ما را آنها بچرخانند و اسير اقتصادي شويم و موجب وهن و ضعف اسلام و مسلمين شود، در اين صورت {يجب الدفاع} دفاع واجب است امّا دفاع در برابر استعمار فرهنگي غير از دفاع در برابر حمله نظامي است، در حمله نظامي دفاع شما با شمشير است و بايد تجهيزات رزمي داشته باشيد اما در برابر استعمار سياسي شما هم بايد با نقشه ی ديگري دفاع کنيد در برابر اسعتمار فرهنگي با نقشه ی ديگري بايد دفاع کنيد، در استعمار اقتصادي با حربه ی ديگر، مي فرمايند {يحب الدفاع بالوسائل المشابهة} در هر استعماري براي دفاع و تقابل يک وسائل مشابه لازم است در استعمار فرهنگي بايد با فرهنگ مان دفاع کنيم و پاسخگو باشيم، در استعمار سياسي بايد با سياست صحيح مان پاسخگو باشيم {و المقاومات المنفيّة} مقاومت منفيّ داشته باشيم {کترک شراء أمتعتهم} ما نبايد متاع آنها را بخريم {و ترک استعلمالها} و متاع هاي آنها را استعمال نکنيم و در برابر آنها تحريم اقتصادي داشته باشيم {و ترک المراودة و المعاملة معهم مطلقاً} و بايد ارتباطمان را کلّاً با آنها قطع کنيم چون همين ارتباط راه نفوذ آنهاست، ما بايد راه نفوذ آنها را ببنديم، اين کلام امام است. خلاصه استعمار سياسي همين بود که آنها به خورد ملت ها داده اند که شما از لحاظ فکر عقب مانده هستيد و نمي توانيد کشور را اداره کنيد، ما ليستي براي وکلاء مي دهيم و وکلاي مجلس را بر اساس ليستي که ما مي دهيم انتخاب کنيد و ليستي هم براي وزراي شما مي دهيم و حتي واقعاً اين طور شده بود که مي گفتند ما خودمان براي شما ترتيب فراماسون داريم، يکي از کارهاي آنها اين بود که جوانان ما را مي کشيدند براي درس خواندن به اروپا و وقتي اين جوانان به آنجا مي رفتند آنها را شستشوي مغزي مي دادند که شما عقب مانده و چنين و چنان هستيد ما يک لُژهايي داريم براي تربيت شما، اين ها را تربيت مي کردند و آنها سرسپرده مي شدند. بعضي از دوستان مي گويند شما مسائلي مي گوييد که در کتاب نيست، بنده مي خواهم با کمک شما يک سري مطالب بروزي در مورد بحث جهاد داشته باشيم و گرنه ما هم مي توانيم روايات را بخوانيم و سند را بيان کنيم و همين گونه رد شويم و برويم. امروز لازم است جهاد به شکل هاي مختلف شکل بگيرد در برابر دشمناني که با شکل هاي مختلف مي خواهند ما را در سيطره ی خودشان در بياورند.
 در زمان پهلوي تمام اساتيد دانشگاه ها تمام وزراء و حتي نخست وزير ما جزء فراماسون ها بودند يعني سر سپردگاني که در غرب سر سپردند و آمدند در ايران و آن پست هاي کليدي را گرفتند، اين مي شود استعمار سياسي، سياست يعني مديريت مملکت، اداره مملکت در تحت سيطره و اداره سياسي آنها بود.
 امّا استيلاء و استعمار اقتصادي آنها مي گفتند شما معادن زيادي داريد، نفت داريد و نيروي ارزان هم در مملکت شما زياد است (چون افراد بيکار بودند) به همين دليل ما براي استخراج نفت مي آييم، موادّ خام را شما بدهيد، پنبه را شما بکاريد، شما زحمت بکشيد بعد ما پارچه هايي درست مي کنيم و به چند برابرآنچه از ما پول گرفتيد به شما مي فروشيم، اقتصاد و صنعت و کشاورزي و همه چيز زير سيطره ی آنها بود.
  استيلاء اقتصادي، سياسي و فرهنگي که واضح شد، اين اقسام و مسائلي که بيان شد و کلمات امام (رضوان الله تعالي عليه) را در اين زمينه مطالعه کنيد ان شاءالله بقيه را فردا بحث مي کنيم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo