< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

87/12/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهاد
 
 بحث ديروز در سوره ممتحنه لا ينهکم الله عن الذين لم يقاتلوکم في الدين و لم يخرجوکم من ديارکم ان تبروهم و تقسطوا اليهم انّ الله يحب المقسطين که آيه 8 اين سوره بود. در اول سوره همان مطلبي بود که در جاهاي متعدد قرآن با تأکيد و تشديد بيان شده که تولّي کفار حرام است و نبايد انجام بگيرد. در تولي کفار، آنها را ولي قرار دادن، زير سلطه آنها قرار گرفتن داراي مفاسد فراواني است. اينها بحث شد که آيات متعددي در اين موضوع بود. اول سوره هم لا تتخذوا عدوي و عدوکم اولياء مربوط به همين موضوع تولي و نهي از تولي است. اما چند آيه بعد مطلب ديگري است که به تولي مربوط نيست و مربوط به ارتباط است که شما مسلمانها نبايستي در برخورد با کفار به گونه اي برخورد داشته باشيد که شما را مظهر خشونت يا اينکه اسلام را دين خشونت تلقي کنند. اسلام دين صفا و محبت و عاطفه و سلم است از اين جهت کساني که با دين شما کاري ندارند و به ضرر شما اقدامي نمي کنند و خوف اقدام به ضرر هم نيست اشکالي ندارد به ان تبروهم و تقسطوا اليهم نسبت به آنها احسان داشته باشيد، قسط و عدل را محور کار خودتان قرار دهيد. ان الله يحب المقسطين اين خلاصه بحث ديروز بود.
  اما مطلبي ديروز مطرح شد و آن اينکه تولي نکنيم، پس بايد تبري کنيم که اين بحث بايد روشن شود که آيا نفي تولي و نهي از تولي مستلزم تبري است يا اينکه نه خير؟ و اينکه اين دو با هم چه نسبتي دارند؟ دو تا مطلب است؛ ما نسبت به کفار تبري که داريم نهي از تولي هم که داشتيم حالا اين دو مطلب با هم چه نسبتي دارند؟ اولي که در آن شکي نيست، و نهي از تولي فراوان داريم. آيات متعدد قرآن نهي مي کند از اينکه ما آنها را ولي خودمان قرار دهيم چون اگر آنها ولي ما باشند خوف استيلاء فرهنگي، استيلاء سياسي، استيلاء اقتصادي وجود دارد و مسلمان ها بايد جدا از اينکه به هر شکلي زير بار سلطه قرار بگيرند احتراز کنند. بنابراين در آن مطلب اول که نهي از تولي و نفي از تولي است شکي نداريم اين يکي از ملاهم قرآنيه است که بايد انجام شود.
  اما مسئله تبري، ما تبري قلبي و عملي داريم. نسبت به کفار ما تبري داريم اما تبري قلبي است يعني اينکه قلبا از هويت و دين آنها بيزاريم ما دين آنها را کفر مي دانيم. تولي نکنيد به هيچ شکلي اما تبري هم داشته باشيد تولي و تبري جزء دين و مذهب ماست. تولي نسبت به مسلمان ها و اولياي خدا داريم و تبري قلبي نسبت به کفار هم داريم. دليل بر اين مطلب زياد است يکي از خطبه هاي نهج البلاغه در اين مورد است و آن را عرض مي کنم تا مطلب روشن شود. حضرت امير7 در کلام 56 نهج البلاغه مي فرمايند <و من کلام لَهُ 7 لاصحابِهِ، اَما اِنَّه سَيظهَرُ عليکم بعدي رجلٌ رَحبُ البُلعوم، مُندَحِقُ البَطنِ> در نهج البلاغه اخبار غيبة هم فراوان است اين يکي از اخبار غيبه نهج البلاغه است. آگاه باشيد لاصحابه مي گفتند <سيظهَرُ> يعني سيغلب گاهي ظهر_يظهر به معني غلبه مي آيد و گاهي به معني آشکار شدن مي آيد. فأصبحوا علي عدوهم ظاهرين. بعد از من کسي بر شما غالب مي شود که <رحب البلعوم> است. بلعوم به آن مجراي غذا مي گويند. در گلوي انسان دو تا لوله وجود دارد يک لوله مجراي آب و غذاست و يک لوله مجراي تنفس و هواست به آن که مجراي آب و غذاست بلعوم مي گويند و به آن پشت سري حلقوم مي گويند. حضرت مي فرمايند: بعد از من شخصي بر شما غالب مي شود که گشاده گلوست. منظور معاويه است چون معاويه خيلي غذا مي خورده آخرش هم مي گفت خسته شدم ولي سير نشدم اين هم به واسطه اين است که پيغمبر 9 درباره اش دعا کرد. پيغمبر شخصي را فرستاد دنبالش نيامد گفتند دارد غذا مي خورد، <اللهم لا تُشَبع بطنه> اين بود که دعاي پيغمبر9 درباره اش مستجاب شد و هر چه غذا مي خورد سير نمي شد. رجلي گشاده گلو و <مندحِقُ البطن> شکمش خيلي جلو آمده بود وقتي که مي نشست شکمش روي رانها قرار مي گرفت. <ياکُلُ ما يجد> آنچه که گيرش بيايد مي خورد <و يطلب ما لا يجِد> آنچه که به دست نمي آورد دنبالش است که به دست بياورد. <فاقتلوه> او را بکشيد <و لن تقتلوه> ولي نخواهيد کشت. روايتي از پيغمبر9 است که <اذا رأيتم معاوية علي منبري من بعدي فاقتلوه> اين روايت ها را با مدرکش در شرح نهج البلاغه في ظلال است. في ظلال جلد اول صفحه 306 در شرح همين خطبه روايات زيادي با ذکر مدرکش از عامه نقل مي کند. شرح اين خطبه در خويي جلد چهارم صفحه 338. ابن ابي الحديد جلد چهارم صفحه 54، بحراني جلد دوم صفحه 148 .اين چهار شرح معروف و مشهور نسبت به نهج البلاغه است. حالا بقيه خطبه 56 <الا و انّه سيأمُرُکم بِسَبي و البراءةُ منّي> او شما را امر خواهد کرد به بدگويي از من و اينکه از من تبري بجوييد <فاما السَّبُّ فَسبّوني> در اينجا تقيه است مي فرمايند اگر شما را امر کرد به سبّ من <سبّوني> مرا سبّ کنيد <فانّه لي زکاةٌ و لکم نجاةٌ> براي اينکه اگر مرا سبّ کنيد براي من زکات است و باعث مي شود ثواب و فضيلت من بيشتر شود و سب کنيد نجات پيدا مي کنيد. خوب اين جريان عملي شد، اشخاصي مانند رشيد حجري، حجر بن عدي، عمرو بن خزايي، ميثم تمار و امثال آنها که يک مرتبه بالاتري را در نظر گرفتند حتي سبّ هم نکردند و در اين راه کشته شدند. امر، امر ارشادي است مولوي نيست آنها شهيد شدند اما عده اي هم سبّ کردند و نجات پيدا کردند. مقام تقيه است چون در قرآن هم داريم درباره عمار الا من اکره و قلبه مطمئنٌ بالايمان سميه مادر عمار را خواستند که به پيغمبر 9 بد بگويد نگفت و شهيد شد که اولين زن شهيد در اسلام اوست. پدر عمار، ياسر هم به همين صورت شهيد شد اما خود عمار در اينجا از پيغمبر 9 بيزاري جست، آمد خدمت پيغمبر 9 اشک ريزان گفت: يا رسول الله <هلکت> هلاک شدم. مادر و پدر من به اين صورت کشته شدند ولي من بالاخره تبري جستم حالا نزد شما آمدم. پيغمبر 9 فرمودند اشکالي ندارد اگر دوباره از شما اين کار را خواستند انجام بده. از قرآن هم آيه آمد که الا من اکره و قلبه مطمئنٌ بالايمان. اين تقيه است و اشکالي ندارد. حضرت امير 7 مي فرمايند <و امّا البراءةُ فلا تتبرَّأُ و امنّي> اما از من برائت پيدا نکنيد برائت يک امر قلبي است در زبان عملا براي نجات خودتان، شما <سبّوني> اما از من قلبا هيچ بيزاري نجوييد. <فانّي ولِدتُ علي الفطرة> چون من علي هستم <و سبقتُ الي الايمان و الهجرة> همان طور که عرض کرديم در 4 شرح که مطالب زيادي در اين باره وجود دارد اين را به اين خاطر عرض کردم که برائت يک امر قلبي است. بنابراين شما بايد نسبت به کفار آن برائت قلبي را خودتان را داشته باشيد اما عملا به خاطر آنکه نگويند اسلام يک دين خشن است و اسلام را دين عاطفه و صفا و عدل بدانند با توجه به آيات سوره ممتحنه لازم نيست برائت عملي داشته باشيم. اين راجع بحث ديروز بود که تتمه اش لازم بود اين مطالب را ذکر کنيم.
  بحث ما در اين بود که بالاخره تبعا لامام (رضوان الله عليه) که فروعي را از ايشان خوانديم، اگر خوف از اين باشد يا اينکه تحقق پيدا کند استيلاء سياسي يا فرهنگي يا اقتصادي از کفار نسبت به دول اسلامي يا مسلمانان چه بايد کرد؟! اين منکر بسيار بزرگي است و بايد مسلمان ها با اين مبارزه کنند و اين را دفع کنند و حتي اگر به يکي از کشورها واقع شود کشورهاي ديگر وظيفه دارند که با اين برخورد کنند چون اسلام هيچ وقت اجازه نمي دهد که يک مملکت اسلامي يا بيضه اسلام يا مجتمع اسلامي زير سيطره کفار باشد. حالا يا سيطره فرهنگي باشد يا اقتصادي يا سياسي باشد. بحث ما در اين بود و گفتيم اسلام کاري کرده که از اول جلوي اين ها گرفته مي شود و اين رفع است نه دفع و اينها در نتيجه تولي کفار به وجود مي آيد. اگر تولي کفار را ما مراقب باشيم، هيچ وقت گرفتار سلطه اقتصادي و سياسي و فرهنگي نخواهيم شد. بعضي از اينها رفع است و بعضي دفع است، اول قاعده "نفي السبيل" بود، دوم همين آيات که درباره نفي تولي بود که عرض شد.
 حالا ببينيم که مطلب سوم چيست؟ براي اينکه براي ما روشن شود که بحث، بحث بسيار به جايي است و بايد انجام بگيرد، از طرفي هم ما بايد اين را بدانيم که بحث ما با بحث صلاة و طهارت و ... خيلي فرق دارد چون درباره صلاة کتاب زياد است. جواهر است مدارک است، مسالک است، صلاة حاج آقا رضا همداني است، صلاة آقا شيخ کريم حائري است. خوب اينها ديگر آسان مي شود، انسان مطالعه مي کند بعد بحث مي کند و طهارت هم همين طور. اما ما که درباره جهاد بحث مي کنيم کتابي نداريم مخصوصا اين مطالبي که بنده الان مي گويم که اگر سلطه اقتصادي يا سياسي يا فرهنگي به وجود آمد چه بکنيم؟ سلطه نظامي را که بحث کرديم. در جواهر هم است اما سلطه سياسي و فرهنگي و اقتصادي در هيچ کتابي نيست. بنابراين مطالبي که ما عرض مي کنيم مطالبي است که خودمان فکر مي کنيم در حقيقت يک ابتکار مانند است. از اين جهت بايد عزيزان بدانند که اين مباحث جهاد به اين صورت هيچ جا وجود ندارد و هيچ کتابي در اين زمينه وجود ندارد. ما خودمان از روي مطالب روايي و قرآن مطالبي به دست مي آوريم و مي گوييم. بالاخره اين اولين قدم است و ممکن است نواقصي هم وجود داشته باشد. ولي بالاخره اين بايد در حوزه قم انجام شود. حالا ما دو موضوع را بحث کرديم يکي قاعده نفي السبيل بود يکي هم آيات نهي از تولي بود که در اين رابطه عرض شد که بعضي از اينها رفع است و بعضي دفع، موارد فرق مي کند.
  سومين آيه اي که مي شود به آن تمسک جست و از تفسير الميزان هم مي شود استفاده کرد اين است که و لا ترکنوا الي الذين ظلموا فتمسکم النار و ما لکم من دون الله من اولياء ثم لا تنصرون اين آيه 113 از سوره هود سوره يازدهم قرآن کريم است که خداوند نهي مي کند مسلمان ها را از اينکه رکون داشته باشند نسبت به ظالمين. معناي رکون يعني اعتماد، آيت الله طباطبايي در تفسير الميزان در جلد 11 در تفسير همين آيه دارند که <رکون اعتماد عن ميل> يعني اعتماد از روي ميل و رغبت. خداوند از اين نهي کرده، الي الذين ظلموا و لذا مي فرمايند با" الي" متعدي شده و نگفته <لا ترکنوا علي>. ايشان مي گويند از اين "الي"، رکون عن ميل استفاده مي شود، ايشان مي گويند الذين ظلموا با ظالمين فرق دارد کسي که يک ظلمي بکند ولو يک آن، به آن ظالم گفته مي شود، در آيه 124 سوره بقره آمده که و اذ ابتلي ابراهيم ربه بکلمت فأتمهن قال اني جاعلک للناس اماما قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين. در اينجا مي گوييم که يک نفر اگر در عمر خودش يک مرتبه هم ظلم کرده باشد عهد امامت به او نمي رسد. امام بايد از اول تا آخر عمرش معصوم باشد، اين الظالمين است. اما در اينجا الذين ظلموا است. اين به کساني نمي گويند که يک دفعه ظلم کرده باشند، اينها در شيوه زندگيشان ظالمين هستند. مثل جباران روزگار و سلطه گران، آيت الله طباطبايي اين طور مي گويند که قابل توجه هم است. خلاصه مي گويند معني رکون اين است که ما دخالت بدهيم به ظالمين در امور دين و دنياي خودمان، خدا از اين نهي مي کند به اينکه به آنها اعتماد کنيم، با آنها عهد و پيمان ببنديم و آنها را طرفدار و پشتيبان خودمان بدانيم. چون بسياري از سلطه ها از همين جا صورت مي گيرد که اشخاص با جباران و مستکبران پيمان و قول و قرار مي بندند، در نتيجه آن پيمان سلطه ايجاد مي شود که الان در دنيا زياد است. مثلا پيمان ناتو که يک پيمان سياسي و نظامي است که بين چند تا از دول برقرار است، کساني که پيمان و عهد و قرار با ظالمين مي بندند الذين ظلموا که شيوه کار آنها ظلم است قرآن اين را نهي مي کند. چون اين طور پيمان ها باعث مي شود که آنها در کار شما دخالت کنند، در اقتصاد شما در فرهنگ و سياست شما دخالت مي کنند اين کم کم باعث سلطه فرهنگي و سياسي، اقتصادي مي شود. بيان آيت الله طباطبايي در تفسير الميزان در تفسير اين آيه بيان رسايي است. البته ايشان مي گويند که گاهي از اوقات در امور ديني اين کار انجام مي شود حتي گاهي از اوقات عده اي از علما تقرب پيدا مي کنند به ظالمين و دين را براي آنها بيان مي کنند، اما چيزهايي که به نفع آنها است را مي گويند و چيزهايي که به ضرر آنها است را نمي گويند، يا کار آنها را توجيه مي کنند. ظالمين گاهي کارهاي بسيار بدي انجام مي دهند, اما بعضي از وعاظ السلاطين با آنها ارتباط برقرار مي کنند و کار آنها را توجيه مي کنند. خلاصه کار اينها همه رکون است و قرآن مي گويد: فتمسکم النار بنابراين مي شود گفت براي ما نحن فيه يکي از آيات که مي شود استدلال کرد براي جلوگيري از سلطه فرهنگي و سياسي و اقتصادي اين آيه شريفه سوره هود است. قبلش هم اين است فاستقم کما امرت و من تاب معک اول به پيغمبر 9 مي گويد شما استقامت داشته باش در کار خودت. <شيبتني سورة هود> که آيت الله طباطبايي هم در تفسير الميزان نقل مي کند از همين جاست. پيغمبر 9 از اين جهت گفتند <شيبتني سورة هود> چون در سوره هود امر به استقامت شده بود و استقامت در مشي زندگي به طور مداوم کار آساني نيست. پشت سر اين آيه را هم خوانديم که و لا ترکنوا الي الذين ظلموا فتمسکم النار و ما لکم من دون الله من اولياء ثم لا تنصرون. اين آيه هم يکي از آياتي است که براي بحث ما مي شود به آن استدلال کرد.
  در مورد کلام امام (رضوان الله عليه) که گفتيم فقط ايشان متعرض شده اند، ايشان در اينجا تقريبا ده مسئله را ذکر کرده اند. در دفاع از حوزه اسلام که در همان تحرير الوسيله شان مي باشد. ايشان مي فرمايند به اينکه <لو خيف> بايد جلويش را گرفت، تحقق پيدا کرد بايد از بين برد، ايشان مي گويند اگر در يک مملکت هم باشد بر تمام ممالک اسلامي لازم است که قيام کنند و جلوي سلطه فرهنگي، اقتصادي و سياسي را بگيرند. منتهي در اينجا بايد توجه کنيم به اينکه اين همه اش جهاد و برخورد قتالي نيست. بايد مسلمان ها اولا توجه کنند و اهتمام بورزند بر اين مسئله، اهتمام که ورزيدند با همديگر تمام سازو کارها و راهکارها را در نظر بگيرند، امام (رضوان الله عليه) اين کار را کردند و قلع و قمع کردند. سلطه سياسي و فرهنگي و اقتصادي هر سه در ايران حاکم بود. برخورد ايشان يک برخوردي نيست که همه اش قتالي باشد، بيدار کردن مردم، تظاهرات مردم، حرکت مردم خلاصه اينها باعث شد که انقلاب صورت پذيرد. امام هم نمي گويند همه اش با قتال برخورد کنيد، ارتباطات خودتان را با آنها قطع کنيد راه کارها را مورد مطالعه قرار دهيد، اين کار يک نفر نيست بزرگترين صدمه اي که به عالم اسلام متوجه شد و الان هم هست نبودن وحدت و اتحاد است و الا مسلمان ها همه اگر با هم متحد باشند خيلي کارها مي توانند انجام دهند. الان شما ملاحظه مي کنيد مثلا قبل از اينکه آن کنفرانس حمايت از فلسطين که در ايران انجام شد، در مصر 80 دولت را جمع کردند يک طوري خواستند اسرائيل را نجات بدهند و صلح ايجاد کنند. بنابراين هر کاري فقط منحصر به قتال و برخورد رزمي نيست. بايد مسلمان ها بي توجه نباشند و وحدت داشته باشند و اين سلطه ها را برطرف کنند. حالا بايد در مورد راهکارها و ساز و کارها مطالعاتي انجام بگيرد و اينکه به چه وسيله اي مي شود انجام داد. خلاصه خاموش بودن و بي تفاوت بودن درست نيست و از طرفي هم منحصر به جهاد و برخورد قتالي نيست.
  دفتر تبيان 50 جلد است کلمات امام را دسته بندي کردند که 50 جلد شده. جلد 31 مربوط به شيطان بزرگ است. در آن جا که مربوط به شيطان بزرگ است ايشان شايد ده، بيست صفحه درباره سلطه اقتصادي بحث کرده که چقدر ايران زير سلطه اقتصادي بوده و مخازن ثروت در دست آنها بوده و بايد کاري کرد و کار انجام شد و برطرف شد الحمد لله. حالا اينها را مطالعه کنيد تا بقيه براي بحث بعدي ان شاء الله.
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo