< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الجهاد

88/01/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جهاد
 
  با عرض تبريک براي ولايت حضرت عسکري در ابتداي عرضم حديثي را از همان حضرت نقل مي کنيم که به بحث ما هم مربوط است. در جلد دوم بحار صفحه 5, احاديثي در اوايل جلد دوم بحار از تفسير حضرت عسکري وجود دارد. کتابي به اين نام جزء مدارک بحار است. براي توضيح بيشتر هم به کتابي که مربوط به تأليفات است، "الذريعة الي تصانيف الشيعة" مي شود مراجعه کرد در مورد کتاب تفسير حضرت عسکر. اين يکي از مدارک بحار است. در جلد دوم بحار در اول کتاب از اين تفسير احاديثي از پيغمبر و ائمه : يک_يک ذکر کرده. چند حديث از حضرت عسکري ذکر کرده, ايشان خبري از امام صادق نقل مي کند< قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ ع عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغْرِ الَّذِي يَلِي إِبْلِيسُ وَ عَفَارِيتُهُ> علماء شيعه ما مرزبان ومرزدار هستند در مرزي که در آن طرف آن ابليس قرار دارد <مْنَعُونَهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا> علماء شيعه ما مانع مي شوند از اين که ابليس و عفاريت ابليس به طرف شيعه ما حرکت کنند <وَ عَنْ أَنْ يَتَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ وَ شِيعَتُهُ النَّوَاصِبُ> علماء شيعه ما مانع هستند از اينکه ابليس و شيعه ابليس و پيروانش که نواصب هستند بر شيعه ما تسلط پيدا کنند <أَلَا فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِكَ> آگاه باشيد کسي که از علماء شيعه خودش را براي اين کار محيا کرده که مانع شود از اين که ابليس و عفاريت ابليس بر شيعيان ما مسلط باشند< كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرْكَ وَ الْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ> فضيلتش بيش از کساني است که با روم و خزر بجنگند هزار, هزار مرتبه <لِأَنَّهُ يَدْفَعُ عَنْ أَدْيَانِ مُحِبِّينَا وَ ذَلِكَ يَدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِمْ> براي اين که علماء شيعه ي ما از دين محبين ما دفاع مي کنند ولي لشکريان اسلام که با روم و ... مي جنگند از ابدان دفاع مي کنند. از اين جهت فضيلت علماء شيعه ي ما بر آن ها برتري دارد. چون اين ها مدافع دين هستند و آن ها مدافع ابدان هستند.
  بحث ما قبل از تعطيلي ها راجع به "مرابطه" بود. مرزباني و مرزداري يکي از لواحق جهاد است از مطالبي است که با جهاد مربوط است. صاحب جواهر در جلد 21 صفحه38 در آن جا در شرح عبارت شرايع <تستحب المرابطه> داشتند که مرابطه مستحب است. مرزداري مستحب است. صاحب جواهر بعد از نقل اين کلام از شرايع استدلال کردند که مرابطه واجب نيست. در آن طرف دشمن با نقشه هاي فراوان, در عين حال حفظ مرزها واجب نيست. مرز آبي, خاکي, هوايي که يکي از مطالب مهم اين است که بايد مرزها محفوظ باشند. کساني مترصد باشند در مرزها از حرکت ها و نقشه هاي دشمن تا اين که بدون اطلاع داخل نشوند < مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا> حضرت امير فرمودند: هر قومي که صبر کنند تا دشمن وارد خانه ي آن ها شود بعد بخواهند با دشمن بجنگند دچار ذلت و مشکلات مي شوند. اين است که هميشه لازم است که مرزباني و مرزداري برقرار باشد. افراد براي حفظ مرزها مترصد باشند و کسب اطلاعات از تحرکات دشمن. در اين باره صاحب جواهر در جلد 21 صفحه 38 فرمودند:<تستحب المرابطه تبعاً للشرايع> بعد گفتند که لا اجد فيه خلافاً که مستحب است. اول به اصل, اصل برائت. بعد گفتند که اگر ما آيه يا روايتي داشته باشيم که داريم اين ها دالّ بر مدح مرابطه و ثواب مرابطه است. مدح و ثواب اعم از وجوب است. خلاصه ايشان انکار کردند وجوب مرابطه را. ما بر جواهر اشکال کرديم و گفتيم که آياتي در قرآن وجود دارد بر وجوب مرابطه. يکي آيه 200 سوره آل عمران يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا که اين آيه بود که به آن استدلال شده بود و ديگر آيه وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ روايت هم داريم که رباط الخيل, همان مرابطه است." اعدوا" واجب است. بعد يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ اقتضا مي کند به اين که رعايت احتياط و بيدار بودن اين است که بايد مرابطه برقرار باشد اين ها را قبل از تعطيلي بحث کرده بوديم.
  چند مطلب را در اين باره مي خواهم عرض کنم که مطلب ناتمام نباشد؛ يک مطلب اين که فقها ما (رضوان الله عليهم)_ با اين که ما به آن ها به ديد احترام مي نگريم_ اين ها در مسائل اجتماعي فقه مسائل را جدا جدا از هم بحث کردند. مثلاً به وسائل نگاه مي کنيم باب رباط چند روايت است, مفاد اين روايات چيست, وجوب و استحباب استنباط مي کند و مي نويسد و آن يکي هم هکذا. مسئله مرابطه و مسئله اراضي موات در بحث انفال، مسئله حدود، مسئله امر به معروف مسائل فراواني است که نمي شود جدا جدا بحث کرد. در فقه ما يک امام يا ولي اي وجود دارد. چون قسمت مهم از فقه ما بدون امام يا سياستمدار يا زمامدار غير ممکن است که حساب شود. جهاد از آنهاست. اگر ما تنها به اين نگاه کنيم که <من احيي ارضا ميتة فهي له> در باب اراضي و انفال، خوب يک نفر پيدا مي شود و مي رود خيلي از زمين ها را احيا مي کند و يک نفر مي بيند که ديگر زميني در اين نزديکي براي او نمانده. بايد براي احياء اراضي موات يک برنامه اي باشد و تحت نظر يک فقيه يا امام معصوم صورت بگيرد و بر اساس آن برنامه حق تحجر بوجود بيايد, احياء به وجود بيايد. يا مثلاً در باب حدود، اين حدود را اجرا کننده اي مي خواهد و او بايد ريشه يابي کند که چطور مي شود که اين جنايت به وجود مي آيد تا اين حدود انجام بگيرد از ريشه بايستي خشک شود, تا اين جنايات صورت نگيرد. خيلي از بحث هاي فقهي ما اين طور است. جهاد از اين باب است يک مطلبي نيست که بنده يا شما اينجا نشسته باشيم و فکر کنيم راجع جهاد و وباط، جهاد يک مسئول و زمامداري مي خواهد، يک سياستمدار مي خواهد، اطلاع از حالات و نقشه هاي دشمن مي خواهد، تجهيزات بايد در داخل صورت بگيرد تا بتوانيم در برابر دشمن بايستيم. بنابراين ما نمي توانيم بگوييم مرابطه مستحب است. هزار سال بيشتر است که فقهاي ما مي گويند مرابطه مستحب است، فرق مي کند. گاهي دشمن نزديک مرز است در اينجا ما ديگر نمي توانيم بگوييم مستحب است. مرز مثل در خانه است وقتي که دشمن پشت در باشد بستن در واجب است نمي توانيم بگوييم بستن در مستحب است که در اين صورت دشمن داخل مي شود. منظور بنده اين است که ما نمي توانيم اين جور مسائل فقهي را جدا از سياست و ولي فقيه و زمامدار و امام معصوم حساب کنيم. اين مسائل بايد زير نظر او باشد گاهي بله واجب است، گاهي مستحب است. وجوبش در چه حدي است. چه اشخاصي در آنجا باشند اينها حساب نشده. اشکال ما به اين است که اين قبيل مسائل اجتماعي فقهي که در کتب فقهي ما مستقلِ مستقل, منفک از ولايت و سياستمدار و ولي حساب شده درست نيست.
 امام (رضوان الله عليه) در جلد 45 از دفتر تبيان که 50 جلد است _دفتر تبيان متصدي جمع آوري بيانات امام به صورت دسته بندي شده است_ جلد 45 مربوط به ولايت فقيه است, ايشان مي فرمايند: کساني که اين طور مسائل را جدا حساب مي کنند بيراهه مي روند. چون معلوم است ديگر در اسلام جهاد مسئول دارد. اگر جهاد تعطيل باشد که نمي شود ذلت و سقوط است. بايد جهاد باشد. حالا به دست چه کسي و نظر چه کسي بايد باشد؟ که قبلاً گفتيم يا امام معصوم يا قائم مقام امام معصوم. رباط هم يکي از لواحق و ملحقات جهاد است. بنابراين ما نمي توانيم رباط را تنها حساب کنيم. و بگوييم رباط مستحب است. بايد ببينيم دشمن در چه حالي است. گاهي واجب مي شود گاهي اوجب واجبات مي شود.
 مطلب دوم اين است که رباط يعني مرزداري و سنگرداري در مرز و نوار مرزي و متوجه باشند که در آن طرف مرز دشمنان ما چه نقشه هايي دارند و ما در برابر, اولاً اينکه به داخل اعلام کنيم و ثانياً چه وظيفه اي داريم؟ اين مرزداري است. دشمنان ما در آن طرف مرز ممکن است چند نقشه عليه ما داشته باشند و دارند. يکي مسئله نظامي گري است يکي مسئله فرهنگي است, يکي مسئله اقتصادي و يکي مسئله سياسي است. اينها مرزهايشان با هم فرق دارد. مرز نظامي گري که اگر حمله از آنجا صورت بگيرد مرز آبي يا خاکي يا هوايي است. بنابراين مرزداراني که از لحاظ نظامي گري تبحر و آمادگي دارند بايد مراقب مرزهاي آبي و خاکي و هوايي باشند که دشمن به وسيله نظامي در آنها نفوذ نکند. اما حالا مرزهاي فرهنگي و اقتصادي و سياسي چگونه است؟ در مرز فرهنگي دشمن از راه دريا و هوا نمي آيد در آنجا دشمن با مغز و فکر و انديشه شما کار دارد. دشمن مي خواهد به وسيله نقشه ها در افکار و انديشه شما اثر بگذارد. بنابراين آن يک مرز و نقشه جداگانه دارد, شناخت و مرزدار جداگانه دارد. اين خيلي مسئله است و خطر مرز فرهنگي خيلي بالاتر از مرز نظامي است. دشمنان اسلام چند قرن است که روي اين مسئله کار مي کند. اين هم مسئله مرزداري نسبت به مرز فرهنگي. مرز سياسي، دشمن سعي مي کند که نفوذ کند از راه سياست آن هم يک راهي دارد در سياستمداران و در گردانندگان مملکت تأثير مي گذارد، افکار آنها را عوض مي کند که آنها طوري سياست را عوض مي کنند که به نفع دشمن مي شود. مرزهاي اقتصادي، دشمن سعي مي کند از راه اقتصاد، دشمن سعي مي کند از راه ثروت و منابع ثروت و توليد ثروت و توزيع ثروت نفوذ کند و براي جلوگيري از اين راه ديگري وجود دارد که کارشناسان در امور اقتصادي بايد مطالعاتي کنند و نبايد اقتصاد يک کشور اسلامي تحت سيطره دشمنان اسلام قرار بگيرد.
 حضرت امير در آن نامه اي که به مالک اشتر نوشتند و مالک اشتر را اعزام به مصر کردند نمي گويند که مالک به آنجا برود و مسئله بگويد مي فرمايند <وَلَّاهَُ جِبَايَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا> يعني اين شخصي که به آنجا مي رود از چند جهت بايد کار کند؛ اولاً اينکه ماليات را جمع آوري کند و هزينه اي تأمين شود دوم <جِهَادَ عَدُوِّهَا> سوم تعليم و تربيت به وجود بياورد و همه افراد احتياج به تعليم و تربيت و ارشاد و فرهنگ دارند. چهارم <عِمَارَةَ بِلَادِهَا>. بنابراين ما مي خواهيم عرض کنيم که در تتمه بحث قبل که درباره مرز نظامي (آبي، خاکي و هوايي) بحث کرديم مي خواهم عرض کنم کسي که درباره مرابطه بحث مي کند درباره مرز فرهنگي که دشمن چه نقشه هايي درباره نفوذ در افکار و انديشه و فکرها دارد شناخت اينها و ديده باني و مرزداري از اينها اين لشکر ديگري مي طلبد <عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغْرِ الَّذِي يَلِي إِبْلِيسُ وَ عَفَارِيتُهُ> اين است که در شأن ماست طلبه ها و علما. مرز سياسي که بايد کاملاً شناخته شود که اگر دشمن بخواهد از راه سياست نفوذ کند... مرز اقتصادي... . لازم بود که اين بحث را ما انجام داده باشيم.
 در بحث جهاد که با توفيق پروردگار در حوزه علميه قم به اين شکل صورت مي گيرد يک مسئله اي بود که بنده خيلي متأثر شدم و مي خواستم در اينجا به مناسبت همين بحث عرض کنم. چند روز قبل شخصي کتابي براي بنده آورد _حالا ببينيم که اگر مرز فرهنگي رعايت نشود چه پيش مي آيد_ اين کتابي است به نام "شرف النبي و معجزاته" در تاريخ 1385 در قم چاپ شده. به تأليف "عبد الملک نيشابوري" که سني است ولي مصحح آن سيد حسين رضوي قمي. انتشارات سلسله، قم خيابان ارم پاساژ قدس. اين کتاب کلاً 540 صفحه است. عربي است و ترجمه هم دارد. حالا چند حديث از اين کتاب را بخوانيم تا ببينيم که مرزداري به چه صورتي بايد باشد. در صفحه 290 آمده <عن علي بن ابي طالب لا تُفضِّلوني علي ابي بکر و عمر> مرا نسبت به اين دو نفر تفضيل ندهيد, از اينها بالاتر ندانيد <الا و من فضلني عليهما> کسي که مرا بر اينها برتر معرفي کند <فقد افتري والله لأجلدنَّ> به خدا هر کسي که مرا بر اين دو نفر برتر معرفي کند تازيانه مي زنم. حديث بعدي <عن علي بن ابي طالب يخرج في الآخر الزمان قوم يقال لهم الرافضة ينتحلون شيعتنا و ليسوا بشيعة >مي گويند که ما شيعه ايم ولي شيعه نيستند <آيه ذلک> آيت آن قوم اين است که <يسبون ابوبکر و عمر فاذا رايتم فاقتلوهم فانهم مشرکون> اينها شيعه ي ما نيستند علامتش اين است که ابوبکر و عمر را لعن مي کنند. ما مي گوييم وهابي ها اعلام قتل ما را داده اند آن وقت کتابي در قم چاپ شده که در آخرالزمان قومي به نام رافضه که علامتشان اين است که ابوبکر و عمر را سب مي کنند. <فاذا رأيتهم فاقتلوهم>. حديث سوم <عن ابي هريره قال خرج رسول الله في اصحابه ذات يوم> روزي پيغمبر با اصحابشان خارج شدند <فتقدم رجل امام ابي بکر> يک نفر از او جلو افتاد <قال رسول الله مهلاً تمشي امام من هو خير منک والله ما طلعت الشمس علي احد بعد النبيين خير من ابي بکر والله ما کتب محمد في السماء رسول الله الا و علي اثره ابوبکر صديق>. حديث چهارم <ابن ابي کعب قال سمعت رسول الله يقول جائني جبرئيل فذکر امر عمر بن خطاب فقلت: يا جبرئيل اخبرني عن فضائل عمر و ماذا له عندالله قال يا محمد لو جلستُ معک قدر ما لبس نوح مع قوم لن استطع اخبرک عن فضائل عمر و ما له عندالله ثم و قال يا محمد لبيکي الاسلام بعد موتک علي موت عمر>. حديث پنجم <ابوسعيد خدري قال سمعت رسول الله اذا کان يوم القيامه يوضع ثلاثة کراسي من ذهب احمر يتلالو منها الجمع فيجلس ابراهيم علي واحد فيها و اجلس انا علي الاخر و يبقي واحد منها فيوتي بابي بکر فيجلس عليه ثم ينادي منادٍ يا طوبي لصديق بين حبيب و خليل> حديث ششم و آخرين حديث <عن ابن عباس قال رسول الله اذا کان يوم القيامة جمع الله الاولين والآخرين يوتي بمنبر من النور فينصب احدهما عن يمين العرش و الآخر عن يساره و يعلو شخصان فينادي> دو نفر مي آيند نسبت به اين منبر <فيناد الذي عن يمين العرش... من عرفني فقد عرفني و من لم يعرفني فانا رضوانٌ خازن الجنة ان الله امرني اَن اسلم مفاتيحها الي ابي بکر و عمر >. کليد بهشت را به اين دو نفر مي دهد <ليدخل محبيهم الجنة الا فاشهدوا ثم يناد الذي عن يسار العرش... من عرفني فقد عرفني و من لم يعرفني فانا مالک خازن النار ان الله امرني ان اسلم مفاتيحها (مفاتيح بهشت و جهنم) الي محمد و محمد امرني ان اسلمها الي ابي بکر و عمر فيدخلان مبغضيها النار الا فاشهدوا >. اين قبيل احاديث در اين کتاب وجود دارد. اين کتاب در سال 85 در قم چاپ شده. حالا ببينيد که دشمن از چه راه هايي نفوذ مي کند. البته بنده نمی خواهم عرض کنم که با آن کتابفروش يا آنها که چاپ کردند چه کنيد بلکه بنده مي خواهم عرض کنم که وضع اين چنين است و در قم يک اين چنين کتابي که مي گويد شيعيان را "فاقتلوهم فانهم مشرکون" چاپ مي شود. اين است بايد مرزها را در نظر گرفت ما مرز آبي و خاکي و هوايي داريم که آن درباره ي نظامي گري است. مرز فرهنگي داريم, مرز سياسي داريم و مرز اقتصادي که بايد مسلمان ها مجهز باشند و تمام مرزها را در نظر بگيرند و براي همه ي اين ها مرزبان و ديده بان لازم است تا جهاد به صورت کامل صورت بگيرد. اين بحث مرابطه بود.
 با توفيق پروردگار اين بحث تمام شد. يکي از بحث هاي جهاد بحث سبق و رمايه است ما وارد اين بحث مي شويم. براي اين که در اسلام مسلمانان هميشه در برابر دشمن مجهز باشند يکي از مقدماتي که لازم است و در فقه ما بحث شده همين بحث است. در جلد 28 جواهر است. اخبارش هم در جلد 13 وسائل است. براي شروع عرض مي کنم. در جلد 28 جواهر صفحه 212 بحث سبق و رمايه. محقق مثل ساير فقها <و فائدتها> فائده سبق و رمايه <بعث العزم و تهيئه علي الاستعداد للقتال> فائده سبق و رمايه آن است که افراد اراده کنند و تصميم بگيرند و مهيا باشند براي قتال در برابر دشمن. که اين ها هم سوارکاري و هم تيراندازي را کاملاً ياد بگيرند. البته اين ها از لحاظي که در آن روز مرکب اسب بوده _با اين که در اين بحث صاحب جواهر دارند که الاغ و ديگر مرکب ها هم هستند_ و سلاح جنگي هم تير و شمشير بوده. ولي بر حسب زمان اين ها ابزارند. شارع مقدس حکمش را مي گويد و بر اساس ازمنه ابزار فرق مي کند. بنابراين ياد گرفتن تمام مرکب هايي که به وسيله ي آن ها جنگ صورت مي گيرد مستحب است و به کار گرفتن و ياد گرفتن تمام سلاح ها و ابزارهايي که در جنگ و جهاد به کار گرفته مي شود لازم است. و "رمايه" يک معامله است در معامله معلوم است که يک نقل و انتقالي است. ما دو نفر با هم قرار مي گذاريم شما اسب داري من هم اسب دارم اين ها را در يک ميداني مي تازانيم، هرکدام که جلوتر رفت از آن يکي مثلاً صد هزار تومان ببرد. اين يک معامله اي است وقتي که اين معامله واقع شد و عمل محقق شد بنده از شما مثلاً صد هزار طلبکار هستم يا عيناً يا ديناً. همين طور در تيراندازي که يک هدفي قرار مي دهيم بعد به طرف آن هدف تير مي اندازيم و هرکس که برنده شد مثلاً فلان مقدار بايد از ديگري بگيرد. خلاصه اين عقدي است که ايجاب و قبول مي خواهد، عملاً يا اين که قولاً و باعث مي شود که وقتي عقد محقق شد نقل و انتقالي به اين ترتيب صورت بگيرد و طلب و بدهکاري باشد. اين بحث را با دو آدرسي که عرض کردم مطالعه کنيد. بقيه انشاالله براي فردا
 
 
 
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo