< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الصوم

89/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کفاره‌ی روزه‌ی ماه رمضان

بحث در این است که چهار نوع روزه وجود دارد که اگر کسی عمدا آن را بشکند کفاره دارد.

روزه ی ماه رمضان صوم قضای رمضان صوم نذر معین (نذر کرده است که در روز معینی روزه بگیرد) صوم روز اعتکاف.

ابتدا بحث کفاره ی روزه ی ماه رمضان را مطرح می کنیم که در آن سه چیز در روایات ذکر شده است که عبارت است از عتق، صیام شهرین، اطعام ستین مسکین. در بعضی از روایات این سه مورد به شکل تخییر ذکر شده است و در بعضی روایات این سه کفاره به صورت ترتیب ذکر شده است یعنی اگر کسی نتوانست مثلا عتق را انجام دهد باید سراغ بعدی برود و هکذا. ابتدا باید روایات را بررسی کنیم.

عمده ی این روایات در باب 8 از ابواب ما یمسک عنه الصائم آمده است و این روایات بر چند طائفه هستند:

الطائفة الاولی ما یدل علی التخییر:

ح 1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ أَفْطَرَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مُتَعَمِّداً يَوْماً وَاحِداً مِنْ غَيْرِ عُذْرٍ قَالَ يُعْتِقُ نَسَمَةً أَوْ يَصُومُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ أَوْ يُطْعِمُ سِتِّينَ مِسْكِيناً فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ تَصَدَّقَ بِمَا يُطِيقُ در این روایت عطف به (او) علامت تخییر است.

ح 13: عَنْهُ (یعنی شیخ طوسی باسناده عن محمد بن علی بن محبوب عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَتَى أَهْلَهُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ مُتَعَمِّداً قَالَ عَلَيْهِ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً أَوْ صَوْمُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ وَ قَضَاءُ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ مِنْ أَيْنَ لَهُ مِثْلُ ذَلِكَ الْيَوْمِ (یعنی قضا می کند ولی آن قضا دیگر به اندازه ی روزه ی ماه رمضان ثواب ندارد)

خبرهای سماعة بن مهران غالبا مضمره است زیرا در ابتدا امام معصوم را ذکر کرده است و بعد چندین روایت بعد از آن نقل می کند و همه را با (و عنه) تعبیر می کند و بعد که روایات تقطیع شده است اسم امام معصوم که در اول روایت اول بود جدا شده است و ما بقی روایات مضمره شده است.

باب 4 از ابواب ما یمسک عنه الصائم

ح 5: عَنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى شَيْ‌ءٍ مِنْ جَسَدِ امْرَأَتِهِ فَأَدْفَقَ (انزال شد) فَقَالَ كَفَّارَتُهُ أَنْ يَصُومَ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ أَوْ يُطْعِمَ سِتِّينَ مِسْكِيناً أَوْ يُعْتِقَ رَقَبَةً این روایت حمل به جایی می شود که فرد می دانست که اگر چنین بکند منی از او خارج می شود.

سند این روایت ضعیف است.

این سه روایت همه دلالت بر تخییر دارد.

الطائفة الثانیة: الاخبار الدالة علی وجوب التصدق و یا اطعام ستین مسکینا.

باب 8 از ابواب ما یمسک عنه الصائم

ح 12: شیخ طوسی بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لَزِقَ بِأَهْلِهِ فَأَنْزَلَ قَالَ عَلَيْهِ إِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً مُدٌّ لِكُلِّ مِسْكِينٍ

ح 2: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ أَفْطَرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مُتَعَمِّداً فَقَالَ إِنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ ص فَقَالَ هَلَكْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ مَا لَكَ قَالَ النَّارَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ وَ مَا لَكَ قَالَ وَقَعْتُ عَلَى أَهْلِي قَالَ تَصَدَّقْ وَ اسْتَغْفِرْ فَقَالَ الرَّجُلُ فَوَ الَّذِي عَظَّمَ حَقَّكَ مَا تَرَكْتُ فِي الْبَيْتِ شَيْئاً لَا قَلِيلًا وَ لَا كَثِيراً قَالَ فَدَخَلَ رَجُلٌ مِنَ النَّاسِ بِمِكْتَلٍ (ظرفی برای خرما است) مِنْ تَمْرٍ فِيهِ عِشْرُونَ صَاعاً يَكُونُ عَشَرَةَ أَصْوُعٍ بِصَاعِنَا فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص خُذْ هَذَا التَّمْرَ فَتَصَدَّقْ بِهِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَلَى مَنْ أَتَصَدَّقُ بِهِ وَ قَدْ أَخْبَرْتُكَ أَنَّهُ لَيْسَ فِي بَيْتِي قَلِيلٌ وَ لَا كَثِيرٌ قَالَ فَخُذْهُ وَ أَطْعِمْهُ عِيَالَكَ وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ قَالَ فَلَمَّا خَرَجْنَا قَالَ أَصْحَابُنَا إِنَّهُ بَدَأَ بِالْعِتْقِ فَقَالَ أَعْتِقْ أَوْ صُمْ أَوْ تَصَدَّقْ.

هکذا خبر 6، 7، 8 و 10 همه دلالت بر صدقه دادن دارد یعنی فرد به اندازه ی هر روز باید بیست صاع بدهد که به حساب ما هشتاد مد طعام می شود.

البته کسی به این طائفه از روایات عمل نکرده است.

الطائفة الثالثة: ما یدل علی وجوب العتق فقط

باب 8 از ابواب ما یمسک عن الصائم

ح 11: سَعْدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الْمَشْرِقِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَفْطَرَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَيَّاماً مُتَعَمِّداً مَا عَلَيْهِ مِنَ الْكَفَّارَةِ فَكَتَبَ مَنْ أَفْطَرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مُتَعَمِّداً فَعَلَيْهِ عِتْقُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ يَصُومُ يَوْماً بَدَلَ يَوْمٍ

الطائفة الرابعة: ما یدل علی الترتیب

کفاره این است که اول باید عتق کند و اگر نشد شصت روز روزه و اگر نشد اطعام شصت مسکین

باب 8 از ابواب ما یمسک عنه الصائم

ح 9: عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ نَكَحَ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ صَائِمٌ فِي رَمَضَانَ مَا عَلَيْهِ قَالَ عَلَيْهِ الْقَضَاءُ وَ عِتْقُ رَقَبَةٍ فَإِنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً فَإِنْ لَمْ يَجِدْ فَلْيَسْتَغْفِرِ اللَّهَ

ح 5: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ بْنِ الْهَيْثَمِ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ ص فَقَالَ هَلَكْتُ وَ أَهْلَكْتُ فَقَالَ وَ مَا أَهْلَكَكَ قَالَ أَتَيْتُ امْرَأَتِي فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ أَنَا صَائِمٌ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص أَعْتِقْ رَقَبَةً قَالَ لَا أَجِدُ قَالَ فَصُمْ‌ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ قَالَ لَا أُطِيقُ قَالَ تَصَدَّقْ عَلَى سِتِّينَ مِسْكِيناً قَالَ لَا أَجِدُ فَأُتِيَ النَّبِيُّ ص بِعِذْقٍ فِي مِكْتَلٍ فِيهِ خَمْسَةَ عَشَرَ صَاعاً مِنْ تَمْرٍ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص خُذْ هَذَا فَتَصَدَّقْ بِهَا فَقَالَ وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ نَبِيّاً مَا بَيْنَ لَابَتَيْهَا أَهْلُ بَيْتٍ أَحْوَجُ إِلَيْهِ مِنَّا فَقَالَ خُذْهُ وَ كُلْهُ أَنْتَ وَ أَهْلُكَ فَإِنَّهُ كَفَّارَةٌ لَكَ ان شاء الله این روایات را در روز شنبه بیشتر بررسی می کنیم.

تفسیر نهج البلاغه:

کلام علی کلام علیو ما قاله المرتضی مرتضیهفته ی قبل خطبه ی ششم را شروع کرده بودیم: سید رضی در طلیعه ی این خطبه می نویسد: و من كلام له ع لما أشير عليه بألا يتبع طلحة و الزبير و لا يرصد لهما القتال و فيه يبين عن صفته بأنه عليه السلام لا يخدع

وَ اللَّهِ لَا أَكُونُ كَالضَّبُعِ تَنَامُ عَلَى طُولِ اللَّدْمِ حَتَّى يَصِلَ إِلَيْهَا طَالِبُهَا وَ يَخْتِلَهَا رَاصِدُهَا وَ لَكِنِّي أَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إِلَى الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ وَ بِالسَّامِعِ الْمُطِيعِ الْعَاصِيَ الْمُرِيبَ أَبَداً حَتَّى يَأْتِيَ عَلَيَّ يَوْمِي فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَراً عَلَيَّ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هَذَا

بعد از اینکه طلحه و زبیر پیمان را شکستند و با عائشه به سمت بصره حرکت کردند نزد امیر مؤمنان آمدند و برای رفتن به عمره اجازه خواستند. حضرت فرمود: ما تریدان العمرة و لکن تریدان الفتنة.

آنها قبل از رفتن وقتی نزد حضرت آمدند بیعت خود را تجدید کردند ولی حضرت بعد از آنها فرمود که آنها به دنبال فتنه هستند. این دو نفر همراه عایشه مردم را برای کشتن عثمان تحریک می کرد. عایشه در مکه بود آنها سراغ عایشه رفتند و به بصره وارد شدند. جنگ جمل اولین جنگی بود که بین مسلمانان و در داخل اسلام اتفاق افتاد و تا قبل از آن هر چه جنگ بود همه با اسلام و کفار بود.

حضرت علی علیه السلام با دلیل پرخون در خطبه ی شقشقیه می فرماید: فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ (بعد از آنکه سه خلیفه رفتند و امر خلافت به من واگذار شد) نَكَثَتْ طَائِفَةٌ (افراد شرکت کننده در جنگ جمل) وَ مَرَقَتْ أُخْرَى (خوارج نهروان) وَ قَسَطَ آخَرُون‌ (جنگ صفین با معاویه) كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (قصص 83) بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَكِنَّهُمْ حَلِيَتِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ (فریب داد آنها را) زِبْرِجُهَاعلو به معنای بلندی خواهی است و فساد به معنای بر هر زدن نظم است.

همین خطبه ی شقشقیه دلیل بر این است که حضرت با اینها موافق نبود و علامه امینی در الغدیر این خطبه را از 50 طریق از اهل سنت نقل می کند.

شیخ مفید در مورد جنگ جمل یک کتاب مستقل نوشته است.

حضرت در جای دیگری از نهج البلاغه می فرماید: فَخَرَجُوا يَجُرُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص كَمَا تُجَرُّ الْأَمَةُ عِنْدَ شِرَائِهَا مُتَوَجِّهِينَ بِهَا إِلَى الْبَصْرَةِ عثمان بن حنیف که به امر حضرت در بصره بود به دست شورشیان جمل افتاد و آنها بیت المال را تصرف کردند و تمام موهای سر و صورت او را کندند. ابتدا تصمیم داشتند که او را بکشند ولی از قبیله ی او ترسیدند. او به نزد امیر مؤمنان آمد در حالی که سر و صورتش پرخون بود.

یاران امیر مؤمنان در فکر بودند که آیا امیر مؤمنان با همسر پیامبر و با زبیر که پسر عمه ی پیامبر بود و با طلحه وارد جنگ می شود؟ این خبر به گوش امیر مؤمنان رسید و حضرت کلامی فرمود که دکتر طه حسین می گوید من در عمرم چنین کلمه ی پرمعنایی نشدی ام. حضرت فرمود: لَا يُعْرَفُ الْحَقُّ بِالرِّجَالِ اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه‌یعنی اشخاص معیار تشخیص نیستند بلکه باید اول حق را شناخت و با این سنگ محل اهل حق را باید شناخت. هر کس با آن حق همراه بود خودش اهل حق و الا نیست.

خلاصه اینکه در جنگ جمل درس های متعددی وجود دارد. از جمله باید دید چرا طلحه و زبیر که در راس بیعت کنندگان بودند چطور شد که بیعت را شکستند.

از مهمترین علل آن رسیدن به جاه و منال بود. آنها در زمان عثمان به مال و منال بسیاری دست یافته بودند و خادمین و احشام بسیاری داشتند ولی در زمان امیر مؤمنان چیزی ما زاد بر دیگران به دست نیاورده بودند.

از طرفی معاویه که به تعبیر امیر مؤمنان به شیطانی تشبیه شده است که از هر سو به سوی انسان می آمد او نقشه هایی کشید و نامه ای برای طلحه و زبیر نوشت و نامه ی او انگیزه ای برای حرکت و شورش آنها شد. او به طلحه نوشت که من نامه ای نوشته ام و به تو می دهم که اهل بصره با تو بیعت کنند و به زبیر هم گفت که نامه ای نوشتم و به تو می دم که به کوفه بروی و مردم با تو بیعت کنند.

حضرت نیز در مورد کسانی که می گفتند که حضرت با طلحه و زبیر و دیگران کاری نداشته باشد فرمود: به و الله قسم من همانند کفتاری نیستم که وقتی شکارچی او به زمین می زند او به خواب رود و به دست شکارچی افتد. من قیام می کنم و کسانی که حق شناس هستند را جمع می کنم و کسانی که به حق پشت کرده اند را تعقیب می نمایم. کسانی که سامع و مطیع هستند را نزد خود جمع کرده و عاصیان و شکاک ها را دنبال می کنم.

در خاتمه حدیثی از امام کاظم علیه السلام نقل می کنیم که مربوط به حب ریاست است: محمَدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع أَنَّهُ ذَكَرَ رَجُلًا فَقَالَ إِنَّهُ يُحِبُّ الرِّئَاسَةَ فَقَالَ مَا ذِئْبَانِ ضَارِيَانِ (دو گرگ درنده که به تلف کردن عادت کرده است) فِي غَنَمٍ قَدْ تَفَرَّقَ رِعَاؤُهَا (که چوپانش رفته است) بِأَضَرَّ فِي دِينِ الْمُسْلِمِ مِنَ الرِّئَاسَةِ (حب ریاست بیش از این به دین مسلمان ضرر می رساند) (کافی ج 2، ص 297، ح 1)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo