< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب الصوم

89/09/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مواردی که روزه قضا دارد ولی کفاره ندارد.

بحث در مواردی است که روزه باطل است ولی فقط قضا دارد نه کفاره. صاحب عروة ابتدا هشت مورد از آن موارد را ذکر کرد و اکنون فروعی بر این موارد متفرع می کند.

مسألة 1: إذا أكل أو شرب مثلا مع الشك في طلوع الفجر و لم يتبين أحد الأمرين لم يكن عليه شئ نعم لو شهد عدلان بالطلوع و مع ذلك تناول المفطر وجب عليه القضاء بل الكفارة أيضا و إن لم يتبين له ذلك بعد ذلك و لو شهد عدل واحد بذلك فكذلك على الأحوط

این مسئله در مورد کسی است که نمی داند فجر طلوع کرده است یا نه و با تکیه بر استصحاب لیل مفطری را انجام دهد (چه اکل و شرب و چه مفطر دیگر) و بعد هم متوجه نشود که صبح شده بود یا نه روزه اش صحیح است. (روایاتی هم بر این امر دلالت دارد)

دلالت روایات:

باب 42 از ابواب ما یمسک عنه الصائم

ح 1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْخَيْطِ الْأَبْيَضِ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ فَقَالَ بَيَاضُ النَّهَارِ مِنْ سَوَادِ اللَّيْلِ قَالَ وَ كَانَ بِلَالٌ يُؤَذِّنُ لِلنَّبِيِّ ص وَ ابْنُ أُمِّ مَكْتُومٍ وَ كَانَ أَعْمَى يُؤَذِّنُ بِلَيْلٍ وَ يُؤَذِّنُ بِلَالٌ حِينَ يَطْلُعُ الْفَجْرُ فَقَالَ النَّبِيُّ ص إِذَا سَمِعْتُمْ صَوْتَ بِلَالٍ فَدَعُوا الطَّعَامَ وَ الشَّرَابَ فَقَدْ أَصْبَحْتُمْ در این سند در واقع دو سند وجود دارد و سند این روایت صحیح است.

ابن مکتوم چون نابینا بود چه بسا زمان اذان را به موقع نمی گفت از این رو پیامبر فرمود معیار اذان بلال است.

این روایت دلیل بر این است که تا وقتی که طلوع فجر برای انسان مبین نشده است می توان به خوردن و آشامیدن ادامه داد. از این روایت استفاده می شود که تا وقتی که انسان یقین به طلوع نکرده است و همچنان شک دارد می تواند به خوردن و آشامیدن ادامه دهد.

ح 2: عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ مَتَى يَحْرُمُ الطَّعَامُ وَ الشَّرَابُ عَلَى الصَّائِمِ وَ تَحِلُّ الصَّلَاةُ صَلَاةُ الْفَجْرِ فَقَالَ إِذَا اعْتَرَضَ الْفَجْرُ وَ كَانَ كَالْقُبْطِيَّةِ الْبَيْضَاءِ (نوعی پارچه ی سفید بوده است.) فَثَمَّ يَحْرُمُ الطَّعَامُ وَ يَحِلُّ الصِّيَامُ (روزه حلول می کند و باید روزه گرفت) وَ تَحِلُّ الصَّلَاةُ صَلَاةُ الْفَجْرِ الْحَدِيثَ این روایت هم سندا صحیح است.

رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ وَ كَذَا الَّذِي قَبْلَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ لَيْثٍ الْمُرَادِيِّ مِثْلَهُ نکته ای که در اینجا مطرح می شود این است که در احکام کلیه و شبهات حکمیه شکی نیست که اصل هنگامی جاری می شود که فحص انجام شود و یاس از یافتن حکم حاصل شود. منشا شک هم فرقی ندارد که فقدان النص باشد یا اجمال النص یا تعارض النصین در همه ی این موارد اجرای اصل بعد الفحص و الیاس جایز است نه قبل از آن.

ولی آیا در شبهات موضوعیه هم فحص و یاس لازم است؟ اکثرا قائل هستند که فحص لازم نیست ولی ما قائل هستیم که در بعضی از موارد که فحص آسان است باید فحص کرد مثلا هوا تاریک است و فرد نمی داند مایع مزبور خمر است یا آب که اگر چراغ را روشن کند متوجه می شود. در اینجا فحص لازم است. در ما نحن فیه هم بحث در شبهات موضوعیه است زیرا نمی داند فجر طلوع کرده است یا نه در اینجا فحص لازم نیست و با شک می توان به اکل و شرب ادامه داد.

در میان دو روایت فوق روایت اول بر این امر دلالت داشت ولی روایت دوم نه زیرا در روایت دوم فقط کبرای کلی ذکر شده بود.

باب 48 از ابواب ما یمسک عنه الصائم.

ح 1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلَيْنِ قَامَا فَنَظَرَا إِلَى الْفَجْرِ فَقَالَ أَحَدُهُمَا هُوَ ذَا وَ قَالَ الْآخَرُ مَا أَرَى شَيْئاً قَالَ فَلْيَأْكُلِ الَّذِي لَمْ يَسْتَبِنْ لَهُ الْفَجْرُ وَ قَدْ حَرُمَ عَلَى الَّذِي زَعَمَ أَنَّهُ رَأَى الْفَجْرَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ

عثمان بن عیسی واقفی و موثق است.

روایات سماعه غالبا مضمره است زیرا گاه چندین سؤال از امام می پرسید و فقط نام امام را در سؤال اول ذکر می کرد. بعد که این روایات منقطع شد بسیاری از آنها مضمره شد ولی همه قابل اعتماد است.

در این روایت دو نفر هستند که نگام می کنند ببینند فجر طلوع کرده است یا نه. یکی از آن دو فجر را تشخیص می دهد ولی دیگری نه. امام می فرماید: کسی که فجر را تشخیص داد امساک کند بخلا دیگری که هنوز فجر برایش واضح نشده است که او می تواند به اکل و شرب ادامه دهد.

بله همان طور که گفتیم در جایی که به آسانی می توان فجر را تشخیص دارد باید فحص کرد.

باب 49 از ابواب ما یمسک عنه الصائم.

ح 1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ الْمُثَنَّى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع آكُلُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ بِاللَّيْلِ حَتَّى أَشُكَّ قَالَ كُلْ حَتَّى لَا تَشُكَّ سند این روایت صحیح است.

دلالت این روایت هم واضح است.

فرع دوم در کلام صاحب عروة این است: نعم لو شهد عدلان بالطلوع و مع ذلك تناول المفطر وجب عليه القضاء بل الكفارة أيضا و إن لم يتبين له ذلك بعد ذلك

در این فرع صاحب عروة می فرماید: با شهادت عدلین حجت شرعی قائم می شود و فرد باید به حجت شرعی عمل کند و اگر عمل نکند هم قضا بر گردنش هست و هم کفاره زیرا بینه قائم مقام علم شرعی است حتی اگر بعد متوجه نشود که واقعا صبح بود یا نه و شهادت عدلین صحیح بود یا نه.

فرع سوم در کلام صاحب عروة این است: و لو شهد عدل واحد بذلك فكذلك على الأحوط

در این فرع بحث در شهادت عدل واحد است و این بحث مطرح می شود که قول عدل واحد حجت است یا نه.

آیة الله خوئی در ما نحنه فیه بحث دیگری را مطرح می کند و می فرماید: اگر کسی شک کند و روزه را بخورد و بعد متوجه شود که فجر طلوع کرده بود ولی نمی داند خوردنش بعد از طلوع فجر بوده یا قبل از آن. ایشان در اینجا قائل است که دو استصحاب با هم تعارض می کنند یکی اصل عدم اکل است قبل از طلوع فجر و یکی هم اصل عدم فجر قبل از اکل است. زیرا دو حادث به وجود آمده است یکی اکل و یکی طلوع فجر. (مانند آبی که قبلا قلیل بود و بعد کر شده است و ملاقاتی هم با نجس کرده است و ما نمی دانیم ملاقات قبل از کریت بوده تا آب نجس باشد یا بعد از کریت تا آب پاک باشد. در اینجا استصحاب عدم کریت حتی الملاقات و استصحاب عدم الملاقاة حتی الکریة با هم تعارض می کنند.) این دو استصحاب بعد از تعارض تساقط می کنند و بی اثر می شوند و باید به اصل برائت مراجعه کرد.

صاحب بحر العلوم در مورد استصحاب دو مورد که مجهول التاریخ باشند شعری دارد که می فرماید:

و ان یکن یعلم کلا منهما مشتبها علیه ما تقدما

فهو علی الاظهر مثل محدث الا اذا عین وقت الحدث

به هر حال سخن در عدل واحد است که آیا با شهادت او حجت شرعی قائم می شود یا نه.

نقول: قول عدل واحد در احکام حجت است و به همین جهت خبر واحد حجت می باشد. اما در موضوعات نه و حتما باید دو نفر باشند و از آنجا که قول به حجیت عدل واحد در موضوعات در نظر صاحب عروة روشن نبوده است ایشان علی الاحتیاط قائل به قضا و کفاره شده است.

البته قول عدل واحد در صورتی که ثقه باشد حجت است هرچند عادل نباشد و آیة الله خوئی هم این بحث را در باب طهارت مطرح کرده است و یکی از ادله ی حجت قول عدل واحد همان روایتی است که در مورد اذان بلال وارد شده است که پیامبر فرمود با شنیدن صدای اذان بلال که ثقه است و واحد است باید دست از خوردن و آشامیدن برداشت.

آیة الله خوئی در مستمسک مطلقا حجیت عدل واحد را منکر شده است.

سپس صاحب عروة در مسئله ی دوم می فرماید:يجوز له فعل المفطر و لو قبل الفحص ما لم يعلم طلوع الفجر و لم يشهد به البينة

علت جواز مفطر حتی قبل از فحص به علت اعتماد بر استصحاب اللیل است. البته همان طور که گفتیم فحص در جایی لازم نیست که سخت باشد ولی اگر به راحتی قابل فهمیدن باشد باید فحص کرد مثلا اگر به ساعت نگاه کند می تواند بفهمد در اینجا باید فحص کند.

و لا يجوز له ذلك إذا شك في الغروب عملا بالاستصحاب في الطرفين

ولی اگر شک دارد که شب شده است یا نه به دلیل استصحاب النهار نباید افطار کند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo