< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

91/07/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : امر خامس ابتیاع بعقد فاسد
 
 شیخ انصاری(ره) فرمودند : « الخامس : ذکر فی القواعد أنه : لو لم یوجد المثل إلّا بأکثر من ثمن المثل ، ففی وجوب الشراء تردّد ٌ . انتهی » .
 قبلا عرض کردیم که مال چند مرتبه و هویّت دارد :
  اول هویّت شخصیه است یعنی کسی که مال دیگری در دستش است باید شخصِ همان مال را به صاحبش برگرداند و اگر نتوانست ( مثلا مال تلف شد ) در مرتبه دوم نوبت به هویّت نوعیه می رسد چون مال درواقع فردی است که تحت یک کلی مندرج شده ، البته در اینجا بحثی مطرح است که آیا نوع میزان است یا صنف؟ زیرا نوع نیز اقسامی دارد لذا نمی توانیم بگوئیم که نوع میزان است بلکه باید ببینیم آن مال از چه صنفی بوده که این مرتبه سوم است که به آن هویّت صنفیه گفته می شود و بالاخره اگر هویّت صنفیه نیز فراهم نشد نوبت به هویّت جنسیّه ی مالیّه می رسد که همان قیمت است که باید پرداخت شود .
 اما بحث ما در این بود که درجائی که باید مثل را بپردازد : لو لم یوجد إلا بأکثر من ثمن المثل ، تکلیف چیست؟ که شیخ انصاری(ره) کثرت ثمن مثل را دوجور تصور کردند : صورت اول اینکه قیمت سوقیه ی مثل بالا رفته باشد که در اینصورت اگر چه ضرر متوجه ضامن میشود ولی باید مثل را تهیه کند و بپردازد زیرا عرفاً ترقّی و تنزّل قیمت کالا مورد ضمان می باشد ، خوب به این صورت اشکالی وارد نیست و شیخ انصاری(ره) نیز فرمود عموم نص و فتوی براین قسم دلالت دارد .
 صورت دوم آن است که مثل کمیاب و یا نایاب شده و فقط نزد عده خاصی یافت می شود و آنها نیز به قیمت خیلی بالایی آن را می فروشند ، شیخ انصاری ابتدا درباره این قسم تردید کردند و فرمودند که ضرر می باشد ولی بعدا فرمودند : الأقوی وجوب الشراء وفاقاً للتحریر و الدروس و چند کتاب دیگر .
 خوب واما در : الأقوی که شیخ فرموده حرف بسیار است و حضرت امام(ره) و آیت الله خوئی به این کلام شیخ اشکال کرده اند ، اشکال مبتنی بر این است که شیخ خودش قبول کرده در اینصورت با خریدن مثل ضرر متوجه ضامن می شود منتهی ما باید ببنیم که آیا قاعده لاضرر در اینجا جاری می شود یانه؟ .
 قد یُقال که در اینصورت نمی شود به قاعده لاضرر تمسک کرد زیرا این عمل ( یعنی رساندن مال غیر به صاحبش ) عرفاً و طبعاً مقتضی ضرر می باشد لذا ما نمی توانیم به لاضرر تمسک کنیم ، اما حضرت امام(ره) و آیت الله خوئی در اینجا می فرمایند : بله مطلب مذکور درست است منتهی اگر ضرر بیش از طبیعت و عرف باشد لاضرر جاری می شود مثلا اگر کسی در لندن باشد و طلبش را مطالبه کند خوب قطعاً طبع و عرف در اینجا اقتضاء نمی کند که ضامن این همه ضرر را متحمل شود و به لندن برود تا اینکه طلبش را بپردازد بنابراین در مانحن فیه ( کمیاب و یا نایاب شدن مثل ) چونکه ضرر بیش از حد متعارف و طبع قضیه است لاضرر جاری می شود .
 خوب واما روایات باب « لاضرر » در ص 340 از جلد 17 وسائل 20 جلدی در کتاب احیاء موات در باب 12 ذکر شده است و از این روایات استفاده می شود که لاضرر در جائی که طبع قضیه مقتضی ضرر نباشد و ضرر به خاطر علتی عارض شده باشد جاری می شود مثل تمسک به لاضرر و حکم به عدم وجوب روزه برای مریض ، ولی اگر طبع قضیه مقتضی ضرر باشد قطعا لاضرر جاری نمی شود منتهی همانطور که عرض شد در مانحن فیه که ضرر خیلی بیشتر از طبیعت و عرف قضیه است لاضرر جاری می شود .
 حضرت امام(ره) علاوه بر اشکال مذکور مطالب دیگری را نیز بیان کرده من جمله اینکه ضرر در اینجا مربوط به مقدمه است نه ذی المقدمه و هرکجا که ضرر از ناحیه حکم شارع باشد و طبع قضیه هم اقتضاء آن ضرر را نداشته باشد بلکه به خاطر پیش آمدن عارضه و یا جریانی ضرر از طبع قضیه بالاتر و بیشتر شده باشد لاضرر جاری می شود بنابراین در این قسم دوم ( کمیاب شدن و یا نایاب شدن مثل ) واجب نیست که مثل را بخرد و پرداخت کند خلافاً لشیخ انصاری ، البته این صورت مندرج می شود تحت مرتبه چهارم مال یعنی هویّت مالیّه لذا باید قیمتش را پرداخت کند که البته بعدا درباره آن بحث خواهیم کرد إن شاء الله تعالی ... .
 اخلاق :
 بحثمان در یکی از کلمات قصار حضرت امیر (ع) لود که جابربن عبدالله انصاری فرموده بودند ، حضرت فرمودند : « وَ قَالَ عليه السلام لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ (يَا جَابِرُ) قِوَامُ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا بِأَرْبَعَةٍ عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ وَ جَاهِلٍ لَا يَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ وَ جَوَادٍ لَا يَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ وَ فَقِيرٍ لَا يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ فَإِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ اسْتَنْكَفَ الْجَاهِلُ أَنْ يَتَعَلَّمَ وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ (يَا جَابِرُ) مَنْ كَثُرَتْ نِعَمُ اللَّهِ عَلَيْهِ كَثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَيْهِ فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ فِيهَا بِمَا يَجِبُ عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ وَ مَنْ لَمْ يَقُمْ فِيهَا بِمَا يَجِبُ عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ الْفَنَاءِ » .
 اى جابر استوارى دين و دنيا به چهار چيز است : عالمى كه به علم خود عمل كند ، و جاهلى كه از آموختن سرباز نزند ، و بخشنده‌اى كه در بخشش بخل نورزد ، و فقيرى كه آخرت خود را به دنيا نفروشد . پس هر گاه عالم علم خود را تباه كند ، نادان به آموختن روى نياورد ، هر گاه بى‌نياز در بخشش بخل ورزد، تهيدست آخرت خويش را به دنيا فروشد . اى جابر كسى كه نعمت‌هاى فراوان خدا به او روى كرد ، نيازهاى فراوان مردم نيز به او روى آورد ، پس اگر صاحب نعمتى حقوق واجب الهى را بپردازد ، خداوند نعمت‌ها را بر او جاودانه سازد، و آن كس كه حقوق واجب الهى در نعمت‌ها را نپردازد، خداوند ، آن را به زوال و نابودى كشاند.
  خوب واما در مورد قسمت اول فرمایش حضرت چند مطلب می توان بیان کرد ؛ اول اینکه می توان گفت که علماء سه دسته هستند : دسته اول علمائی که علم خودشان را به کار می گیرند ، دسته دوم علمائی که علمشان را به کار نمی گیرند منتهی مرتکب خلاف نیز نمی شوند ( هر چند که خود همین بکار نبستن علم خلاف است ) ، دسته سوم علمائی هستند که عکس هر آنچه که علمشان می گوید عمل می کنند .
  بنده در نوشته هایم مطالبی را درباره شیخ ابراهیم زنجانی جمع آوری کرده ام ، او کسی است که حکم قتل شیخ فضل الله نوری را صادر کرد که حضرت امام(ره) نیز در صحیفه نور در یک جا از او نام می برد و می گوید وقتی که علم با تزکیه همراه نباشد انسان می شود مثل شیخ ابراهیم زنجانی که حکم به قتل شیخ فضل الله نوری داد .
  وقتی به تاریخ مراجعه می کنیم می بینیم که در زمان قاجار که مردم ، هم دچار استبداد داخلی و هم دچار استکبار خارجی بودند علماء اسلام مخصوصاً دو نفر یکی شیخ فضل الله نوری ( شهید راه قانون ) و دیگری مدرس ( شهید راه اجرای قانون ) ساکت نبودند و به مبارزه پرداختند تا اینکه به شهادت رسیدند .
 خوب در زمانی که قضیه مشروطه اتفاق افتاد این دو بزرگوار خیلی زحمت کشیدند و مبارزه کردند تا اینکه سلطنت مشروط به اجرای قوانین اسلام و مشروعه شود ، از طرفی باید مردم را آگاه می کردند چونکه مردم سلطنت را ظل الله و یک موهبت الهی می دانستند و حتی علماء نیز ناچار به تأیید آنها بوده اند مثلاً ملا احمد نراقی در اول معراج السعادة یک صفحه درباره سلطنت و شاه مطلب نوشته است و از طرفی سلاطین ایران در برابر سلاطین عثمانی که سنی بودند و خیلی هم قدرت داشتند واقع شده بودند یعنی ایران تنها کشوری بود که شیعه بوده و تحت سیطره عثمانی نبوده لذا علماء ما ناچاراً سلطنت ایران را تأیید می کردند تا اینکه شیعه باقی بماند و نابود نشود زیرا ذکر شده که در یک روز عید غدیر سلطان سلیم عثمانی 12 هزار نفر از شیعیان را قربانی کرد و کشت که محمدجواد مغنیه نیز در کتاب الشیعة و الحاکمون به این کشتار حکام سنی اشاره کرده است ، خلاصه اینکه تأییدات علماء سلاطین آن موقع را به این دلیل بوده .
 خوب واما کار مشروطه به جایی رسید که از مسیر خودش خارج شد و بر عکس در مسیر اجرای قوانین غربی و دولتهای استکباری قرار گرفت و هم در بین مردم و هم در بین علماء اختلافات شدیدی بر سر مشروطه بوجود آمد و در این زمان شیخ فضل الله نوری قیام کرد تا اینکه او را به دار آویختند و به شهادت رساندند ، البته قضیه شهادت شیخ فضل الله خیلی مهم بود بنده خودم یکی از علماء همدان شنیدم که فرمود وقتی شیخ فضل الله را به دار زدند یکی از علماء بزرگ همدان به بالای منبر رفت و گفت شیخ فضل الله ناری به درک واصل شد .
 ذکر شده که روسیه به شیخ فضل الله پیشنهاد داد که مثل محمد علی شاه به زیر پرچم آنها برود و پرچم روسیه را در بالای درب خانه اش نصب کند تا اینکه در امان بماند منتهی ایشان قبول نکردند و فرمودند که من یک عمر زیر پرچم اسلام و اهل بیت و ولایت بوده ام وهرگز زیر پرچم دیگری نخواهم رفت ، خلاصه اینکه در 13 رجب به حکم شیخ ابراهیم زنجانی شیخ فضل الله به دار آویخته شد و به شهادت رسید .
 خوب واما بنده متناسب با بحث مطالبی را درباره استاد بزرگوارم علامه طباطبائی(ره) خدمتتان عرض می کنم ، ایشان در تفسیر المیزان در ذیل آیه 102 از سوره بقره : « واتَّبعوا ما تتلوا الشَّیاطین علی مُلک سلیمان و ما کفر سلیمان ولکنَّ الشَّیاطین کفروا ...إلی آخر الآیة » احتمالاتی را ذکر کرده و بعد فرموده 1260000 معنی و احتمال در این آیه وجود دارد که این نشانه فصاحت و بلاغت قرآن است و همچنین ایشان درباره آیه 200 از سوره آل عمران : « یا أیُّها الذین ءامنوا اصبروا و صابروا و رابطوا واتَّقوا الله لعلَّکم تفلحون » 50 صفحه مطلب نوشته اند ، و خلاصه اینکه ایشان واقعا علمشان را به کار برده اند و با آن سنِّ بالا تفسیر بزرگی مثل المیزان را نوشته اند .
 یکی از چیزهائی که باعث برکت علم می شود تکریم استاد می باشد لذا اگر اساتید ما از دنیا رفته باشند باید در نماز شبهایمان آنها را دعا کنیم و اگر در قید حیات هستند باید به ملاقات آنها برویم .
 استاد بزرگوارم علامه طباطبائی(ره) وقتی در درس تفسیرشان به آیه ای از آیات عذاب می رسیدند گریه میکردند و گاهی آیات را طوری تفسیر میکردند که گویا خودشان در صحنه نزول آیات حضور دارند .
 ما که سر سفره امام زمان(عج) نشسته ایم وظیفه بسیار سنگین و بزرگی داریم هم در موقع تحصیل باید خوب درس بخوانیم و هم در غیر أیام تحصیل باید علممان را بکار ببندیم .
 درپایان چند جمله از حضرت امام(ره) را خدمتتان عرض می کنم ، ایشان در صحیفه نور می فرمایند : آیا کدامیک از پیامبران رساله ای می نوشته و در گوشه ای می نشسته و به نمازی حاضر می شده و درسی میداده و وجوهی تقسیم میکرده و بس؟ آیا کدام پیامبر در برابر جبّار زمان خود ساکت بوده و مظلومان و محرومان را در رنج و محرومیت و شکنجه می دیده و دم برنمی آورده؟ مگر قرآن نمی خوانید؟ مگر سرگذشت پیامبرانی که در قرآن آمده را مطالعه نمی کنید؟ مگر نمی بینید که پیامبران چگونه با جباران در می افتادند؟ و با دمیدن روح ایمان در مردم توده های عظیم را بسیج می نمودند و کاخ های ستم و ستمگران را ویران می کردند؟ پیامبران شأنشان درگیری با جباران و تثبیت حکومت حق بوده است ولو بلغ ما بلغ ... إلی آخر . خلاصه اینکه وظیفه ما طلبه ها اینچنین است و إن شاء الله که خداوند متعال توفیق عمل به این وظیفه را به همه ما عنایت بفرماید ... .
  والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo