< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

93/12/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احادیث جهاد/ولایة الفقیه
در یکی از نوشته هائی که دوستان داده اند تأکید شده بر اینکه کلام صاحب جواهر مبسوطاً توضیح داده شود که مبنای بحث ما در ولایت فقیه نیز می باشد، کلام در این بود که بر اساس روایاتی که خوانده شد ادعای اجماع شده بر اینکه لا جهاد إلا مع وجود امام العادل، سپس برخی از فقهاء مثل صاحب ریاض بعد از ذکر روایات فرمودند مراد از امام عادل که در روایات ذکر شده امام معصوم می باشد لذا اصلاً در زمان غیبت جهاد نداریم و برخی دیگر تصریح کرده اند که حتی نائب الغیبة مشمول حدیث نیست و نمی تواند در جهاد دخالت کند، اما صاحب جواهر در صفحه 13 از جلد 21 جواهر 43 جلدی می فرمایند از طرفی أدله ای داریم که بر فلسفه جهاد و موقعیت مخصوص جهاد در اسلام دلالت دارند و بیان می کنند که عزت و عظمت و تمام مزایای اسلامی در سایه جهاد انجام می گیرند و همچنین ترک جهاد باعث سقوط و انحطاط و ذلت و فقر می شود لذا ما نمی توانیم بگوئیم این روایات با مضامین قرآنی و غیره در مورد فلسفه و مزایای جهاد فقط برای زمان امام معصوم ذکر شده اند زیرا لازمه اش این است که اگر معصوم در بین مردم نباشد جهاد تعطیل شود و تعطیلی آن تعطیلی عزت و عظمت مسلمانان است و از طرفی أدله ی دالِّ بر ولایت فقیه عمومیت دارند و دلالت دارند بر اینکه فقیه نائب مناب امام معصوم است یعنی همان طور که امام معصوم در زمان خودش تمام خلأهائی که مربوط به عزت و عظمت اسلام بود پر می کرد فقیه نیز در زمان غیبت جانشین آن امام است و در تمام حودث واقعه باید حضور داشته باشد و مورد مراجعه باشد، صاحب جواهر می گوید با جمع بین این دو طائفه از اخبار باید بگوئیم در زمان غیبت فقیه ولایت دارد و می تواند به تمام کارهائی که مربوط به امام عصر علیه السلام است قیام کند و همه آنها را انجام بدهد، این کلام صاحب جواهر بود که بسیار کلام متین و خوبی می باشد.
بعد از آنکه معلوم و مسلَّم شد که فقیه در زمان غیبت قائم مقام امام معصوم است در شرایط و کیفیت و انواع جهاد از نظر زمان و مکان و امثال ذلک کلاً نظر فقیه میزان است و بعدا بحث خواهیم کرد که حتی در جنگ نرم و در صلح نیز نظر فقیه میزان می باشد بنابراین در تمامی مسائل مربوط به جهاد طبق این مبنا حل می شود.
با توجه به سیره پیغمبر و امیرالمونین و بقیه ائمه علیهم السلام نیز مطلب حل می شود، پیغمبر صلوات الله علیه و آله جهادهای فراوانی در حدود 60 مورد انجام دادند اما همان پیغمبر گاهی جهاد نمی کردند و صلح را اختیار می کردند، یکی از صلحهای حضرت صلح حدیبیه است که خیلی مهم است، پیغمبر خدا از مدینه با چند هزار نفر احرام بستند برای انجام حج، از طرفی بعد از جنگهای بدر و اُحد دشمنی کفار بسیار زیاد شده بود، پیغمبر و همراهانش حرکت کردند و کفار متوجه شدند و لشگری به سرکردگی خالد بن ولید فراهم کردند تا علاوه بر اینکه حضرت و یارانش را به مکه راه ندهند به آنها حمله کنند و حضرت را از میان بردارند، حضرت آمدند وقتی به حدیبیه که در نزدیکی مکه است رسیدند شتر حضرت توقف کرد و هرکاری کردند قدم از قدم برنداشت که حضرت فرمودند "حبسها حابس الفیل" پس در همین جا توقف می کنیم، در آن منطقه چاه آبی بود که خشک شده بود و مردم در مضیقه بودند لذا خدمت پیغمبر رسیدند و موضوع را گفتند، حضرت یک چوبی داشتند دادند و فرمودند در چاه بیاندازید بردند و در چاه انداختند آب فراوانی بیرون آمد همه نوشیدند و مشکهای خودشان هم پر کردند، از طرفی قریش پیغام دادند که ما نخواهیم گذاشت پیغمبر وارد مکه بشود، حضرت پیغام دادند ما برای جنگ نیامده ایم بلکه برای طواف خانه خدا و اعمال دیگر آمده ایم که سه روز طول می کشد اما آنها قبول نکردند و خلاصه چندین بار رفت و آمد صورت گرفت و آخرالامر قرار شد که صلح کنند به این صورت که پیغمبر امسال وارد مکه نشود و تا ده سال ترک جنگ شود و هر کس از یاران آنها از مکه نزد پیغمبر آمد اورا برگردانند و هرکس از مدینه نزد آنها رفت او را برگردانند، پیغمبر فرمودند همان جا شتر ها را بکشند و اعمال را انجام بدهند که این کار را کردند و زیر درختی مجدداً با حضرت بیعت کردند که بیعت رضوان نام گرفت و بعد برگشتند منتهی پیغمبر خیلی محزون شده بود، بعضی از اشعار مولوی خوب است و ما باید اهل تشخیص باشیم مولوی در این مورد گفته:

وقت وا گشت حدیبیه رسول
در تفکر بودو محزون و ملول
ناگهان اندر حق شمع رسل
دولت إنا فتحنا زد دهل
حضرت محزون بودند که در برگشتن سوره إنا فتحنا نازل شد و حضرت فرمودند سوره ای بر من نازل شد که از دنیا و مافیها بالاتر است، در همین سوره است که ذکر شده دین اسلام بر تمام ادیان غالب خواهد شد و کسانی که با اسلام مخالفت می کنند مثل این است که بخواهند خورشید را با پف کردن خاموش کنند و از این قبیل تعبیرات، علی أیِّ حال غرض این است که بگوئیم پیغمبر صلوات الله علیه و آله نیز گاهی صلح می کرد و حضرت امیر علیه السلام نیز همین طور بودند و 25 با اینکه حقشان را غصب کرده بودند صبر کردند :﴿أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلاَنٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ اَلْقُطْبِ مِنَ اَلرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي اَلسَّيْلُ وَ لاَ يَرْقَى إِلَيَّ اَلطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا اَلْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا اَلصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ ترجيح الصبر فَرَأَيْتُ أَنَّ اَلصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي اَلْعَيْنِ قَذًى وَ فِي اَلْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً...الی آخر کلامه الشریف[1]، حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها را سوار بر مرکب می کردند و شب ها درب خانه های مردم می رفتند و به آنها می گفتند شما که غدیر خم را می دانید و آگاه به همه مسائل هستید به من کمک کنید اما کسی کمک نمی کرد و فقط 12 نفر امثال سلمان و ابوذر و مقداد حضرت را یاری کردند و بقیه به میدان نیامدند که فاطمه زهراء سلام الله علیها آمدند و خطبه خواندند و مردم را مورد توبیخ قرار دادند، خلاصه حضرت 25 سال صبر کردند و بعدش در پنج سال حکومتشان جنگهای صفین و نهروان و جمل را انجام دادند و بعد از ایشان حضرت مجتبی علیه السلام با معاویه صلح به معنای ترک جنگ نه سازش و تسلیم انجام دادند و سپس حضرت سید الشهداء علیه السلام جنگیدند و واقعه کربلاء بوقوع پیوست و هکذا، علی أیِّ حال همان طور که جنگ و یا صلح در اختیار پیغمبر و ائمه علیهم السلام بوده فقیه نیز چونکه در زمان غیبت جانشین آنها می باشد همان وظیفه را دارد بنابراین این مطلب خیلی در بحث فقهی تأثیر گذار است.
بقیه بحث بماند برای بعد إن شاء الله تعالی... .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo