< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

94/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جهاد برای دفع فتنه/اقسام جهاد/ولایة الفقیه
بحثمان در اقسام جهاد بود و عرض کردیم امام رضوان الله علیه قیام برای دفع فتنه را یکی از انواع جهاد بر شمرده است که در قرآن کریم:﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ[1] نیز ذکر شده است.
عده ای از مفسرین ما فرمودند طبق شأن نزول آیه الزام مردم به شرک توسط مشرکین قریش تااینکه مانع گرایش آنها به حق شوند معنای فتنه در آیه شریفه می باشد منتهی امام رضوان الله فرمودند شأن نزول آیه همین است ولی هیچوقت مورد و شأن نزول مخصص نمی شود لذا فتنه معنای بسیار وسیع و عامی دارد مثلا آیه شریفه:﴿وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خمُسَهُ[2] در جنگ بدر نازل شده ولی مورد مخصص نمی شود لذا کلاً هرجائی که غنیمت باشد حکم همین است بنابراین امام رضوان الله علیه می فرمایند هرجائی که فتنه ای برای انحراف مردم در بین باشد بر مسلمانان واجب است که قیام و جهاد کنند و فتنه را از بین بردارند.
در مورد تشخیص معنای فتنه باید عرض کنیم که گاهی فتنه اسم معنی است و معنای مصدریِ امتحان کردن را دارد وگاهی اسم ذات است یعنی به آن رخداد یا پدیده ای که بوجود آمده و باعث امتحان است فتنه گفته می شود.
در مورد معنای لغوی فتنه صاحب مجمع البیان فرمودند به معنای امتحان است ولی موارد فرق می کند و آیت لله طباطبائی در تفسیر المیزان فرمودند فتنه به معنای محنت و مشکل است یعنی تقریبا یک معنای منفی دارد اما اینکه در قرآن کریم استفاده شده:﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ(2)وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ[3] و به خدا نسبت داده شده معلوم می شود فتنه لغتاً و ذاتاً معنی منفی ندارد.
در نهج البلاغه در 34 مورد فتنه بکار رفته که یکی از آن موارد این است که حضرت فرمودند:﴿ وَ قَالَ عليه السلام لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفِتْنَةِ لاِنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ إِلاَّ وَهُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَة، وَلكِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلاَّتِ الْفِتَنِ، فَإِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ يَقُولُ: «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ»[4].
وَمَعْنَى ذلِكَ أَنَّهُ يَخْتَبِرُهُمْ بِالامْوَالِ وَالاوْلاَدِ لِيَتَبَيَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ، وَ الرَّاضِيَ بِقِسْمِهِ، وَإِنْ كَانَ سُبْحانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ، وَلكِنْ لِتَظْهَرَ الافْعَالُ الَّتِي بِهَا يُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ، لاِنَّ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ الذُّكُورَ وَيَكْرَهُ الانَاثَ، وَبَعْضَهُمْ يُحِبُّ تَثْمِيرَ الْمَالِ، وَيَكْرَهُ انْثِلاَمَ الْحَالِ. (سید رضی):وهذا من غريب ما سمع منه في التفسير﴾[5] یعنی می خواهد بگوید فتنه ذاتاً و لغتاً بد نیست بلکه فقط وسیله آزمایش می باشد منتهی کسی که در معرض فتنه قرار می گیرد باید دید که آیا به وظیفه اش عمل می کند و سربلند از فتنه بیرون می آید یا نه، یکی از موارد فتنه در اولاد این است که مثلا کسی نسبت به دختر کراهت دارد و دوست دارد که فرزندش پسر بشود، در حدیث وارد شده وقتی خداوند فرزندی به امام سجاد علیه السلام می داد نمی پرسیدند دختر است یا پسر بلکه سوال می کردند از نظر خلقت کامل است یا نقض عضوی دارد.
خوب و اما فتنه در عرف عام و مردم در نتیجه کثرت استعمال انصراف دارد در چیزی که معنای منفی دارد و نارحت کننده می باشد و همان طور که آیت الله طباطبائی فرمودند به معنای محنت آور و مشکل آفرین است.
نکته: برای خواباندن فتنه همیشه جهاد و به اصطلاح جنگ سخت لازم نیست بلکه در مواردی باید جنگ سرد صورت بگیرد، مثلا در جریان فاطمه زهراء سلام الله علیها حضرت در خطبه ای که خواندند فرمودند:﴿زَعَمْتُمْ خَوفَ الْفِتْنَةِ، ألا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطوا وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ﴾، وقتی حضرت امیر علیه السلام را کنار زدند یک فتنه ای درست کردند و گفتند علی بن ابی طالب اولاً در جهادهای اسلامی شرکت داشته و بسیاری از کفار را کشته و اینها بالاخره برادر و پدر و قوم و خویش دارند، ثانیاً علی جوان است و مردم زیر بار نمی روند فلذا صلاح در این است که علی را کنار بگذاریم و شخص دیگری که مسن تر است را سر کار بیاوریم اما حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها آن طور که عرض شد فرمودند این یک فتنه می باشد واینها خودشان در فتنه ساقط شدند.
آیه مذکور در کلام حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها یکی از آیات سوره توبه می باشد، اگر شما در سوره توبه دقت کنید موارد زیادی برای جهاد از آیات آن بدست می آید زیرا همان طور که قبلا عرض شد ما برای بدست آوردن موارد جهاد قرآن و تاریخ و کارهای پیغمبر را پیش رو داریم، در سوره توبه جنگ تبوک ذکر شده و پیغمبر می خواهد به جنگ با دولت روم برود، تبوک یک شهری در اردن است که آن روز در قلمرو روم بوده البته کشورهای لبنان و سوریه و اردن و فلسطین در قلمرو روم بودند که مسلمانان آنها را آزاد کردند، خلاصه اینکه یک عده گفتند ما می خواهیم به جنگ بیاییم ولی مرکب نداریم و عده ای دیگر می گفتند خانواده ما تنها هستند و عده ای آمدند ولی در بینشان منافقین بودند و اذیت ها می کردند مثلا شتر پیغمبر را رم دادند تا حضرت بیافتد و در بین راه برگردند و خلاصه اینکه موارد عجیبی در سوره توبه ذکر شده است.
خوب و اما مطلبی که بنده می خواهم عرض کنم این است که گاهی جهاد و قیام در برابر فتنه لازم است ولی گاهی بصیرت و عقل لازم است و مسئله عقل و بصیرت بسیار بسیار مهم است به عبارت دیگر گاهی جنگ سخت لازم است و گاهی جنگ نرم و ابزار جنگ نرم بصیرت و عقل می باشد، یکی از مسائل بسیار مهم که نمی شود واقعا آن را در حوزه ها مورد بحث قرار داد و تا به حالا برای آن مراتبی بدست نیامده مسئله عقل است، ما یک علم داریم و یک عقل که در علم کتاب است و تعلیم و تعلم و امتحان و خلاصه مراتب کاملا معلوم و مشخص می باشد اما عقل از علم کمتر نیست ولی چنین مراتبی را نمی شود درباره آن بکار برد، اسلام عنایتش به عقل کمتر از عنایتش به علم نیست و در ورایات ما نیز اول کتاب عقل و جهل ذکر شده و بعد به سراغ علم می رویم، مثلا تا به حالا نشده دانشگاهی داشته باشیم که در آن مراتب عقل افراد را معین کنیم و حال آنکه عقل کارائیش از علم کمتر نیست لذا اگر می توانستیم و می شد تشکیلاتی درست شود که در آن عقل ها سنجید شود و مراتب عقلی معین شود و طبق آن مراتب به اشخاص درجه داده شود خیلی خوب می شد ولی نشده و ظاهرا نمی شود اما روایات بسیار زیادی داریم که در آنها ذکر شده که مثلا از شخصی بسیار تعریف شده ولی ائمه علیهم السلام فرمودند کیف عقله؟ عقلش چگونه است؟ زیرا علم یعنی دانستن ولی عقل یعنی تشخیص صحیح از ناصحیح و تشخیص حق از باطل که به علم مربوط نیست البته علم به عقل کمک می کند، رهبر معظم انقلاب از عقل به بصیرت نام بردند و در روایات ما همان کلمه عقل بکار رفته است.
در اصول کافی حدیثی به سند صحیح از امام صادق علیه السلام نقل شده که حضرت فرموده:﴿عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن علي بن حديد، عن سماعة بن مهران قال: كنت عند أبي عبد الله عليه السلام وعنده جماعة من مواليه فجرى ذكر العقل والجهل فقال أبو عبد الله عليه السلام: اعرفوا العقل وجنده والجهل وجنده تهتدوا، قال سماعة: فقلت: جعلت فداك لا نعرف إلا ما عرفتنا، فقال أبو عبد الله عليه السلام: إن الله عز وجل خلق العقل وهو أول خلق من الروحانيين عن يمين العرش من نوره...الی آخر﴾[6]، حضرت فرمودند عقل مثل یک سلطانی است که در جائی خیمه زده و 75 واحد سپاه در خدمت او هستند و جهل نیز یک سلطان منفور است که در جائی خیمه زده و 75 واحد سپاه در خدمت او می باشد، بعد به حضرت فرمودند یابن رسول الله بیشتر بیان کنید که حضرت در این حدیث 75 سپاه و لشگر را یک به یک ذکر کردند و ازجمله جنود عقل جهاد را شمردند و از جمله جنود جهل نکول از جهاد را شمردند که مر بوط به بحث ما می باشد.
بقیه بحث بماند برای فردا إن شاء الله تعالی... .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo