< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

94/01/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جهاد تحت عنوان امر به معروف/اقسام جهاد/ولایة الفقیه
اولاً میلاد حضرت باقر علیه الصلاة والسلام را تبریک عرض می کنیم و ثانیاً امروز تجمعی در مدرسه فیضیه برای محکوم کردن تجاوز آمریکائی سعودی به مردم شیعه ی مظلوم و بی دفاع یمن بر گذار می شود لذا بحثمان را کوتاه تر می کنیم.
صاحب جواهر در صفحه 374 از اواخر جلد 21 جواهر 43 جلدی مسئله امر به معروف و نهی از منکر را مطرح کرده، با توجه به روایاتی که خواندیم سه مرتبه برای امر به معروف و نهی از منکر ذکر شده؛ اول انکار بالقلب و دوم انکار بالسان و سوم انکار بالید، در انکار به قلب تعبیراتی نظیر "أنکروا بالقلب" داشتیم منتهی ایشان بحث خوبی را در اینجا پیش کشیده و فرموده آیا انکار به قلب و انزجار قلبی کافی است یا اینکه باید به شخصی که مرتکب منکر شده برسد که ما قلباً از او ناراحتیم،که ایشان می فرماید تنها انکار قلبی کافی نیست بلکه مراد آن است که شما باید با چهره ای درهم کشیده با او برخورد کنید و یا اینکه ارتباط خود را با او قطع کنید تا اینکه فاعل منکر بفهمد شما از او ناراحتید بنابراین تنها انکار قلبی بدون اظهار و ظهور کافی نمی باشد.
صاحب جواهر به چند روایت برای مطلب مذکور استشهاد کرده من جمله حدیث اول و دوم از باب 6 از ابواب امر و نهی که بر این مطلب(انکار قلبی همراه با چهره درهم کشیده و قطع رابطه تا طرف بفهمد)دلالت دارند.
خبر اول: ﴿محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السلام: أمرنا رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم أن نَلقِى أهل المعاصي بوجوه مُكفَهِرَّة[1].
حدیث سنداً موثق می باشد.
خبر دوم: ﴿وعن محمد بن يحيى، عن الحسين، عن علي بن مهزيار، عن النضر بن سويد، عن درست، عن بعض أصحابه، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إن الله بعث ملكين إلى أهل مدينة ليقلباها " على أهلها " فلما انتهيا إلى المدينة فوجدا فيها رجلا يدعو ويتضرع " إلى أن قال: " فعاد أحدهما إلى الله، فقال: يا رب إني انتهيت إلى المدينة فوجدت عبدك فلانا يدعوك ويتضرع إليك فقال: امض لما أمرتك به، فان ذا رجل لم يتمعر وجهه غيظا لي قط[2].
صاحب جواهر اعلی الله مقامه از این دو خبر استفاده می کند که امر به معروف و نهی از منکر قلبی فقط کراهت باطنی نیست بلکه باید تنفر و ناراحتی خودش را ظاهر کند و با چهره ای در هم کشیده با فاعل منکر برخورد کند.
خبر سوم : ﴿محمد بن الحسن قال: قال الصادق عليه السلام لقوم من أصحابه: إنه قد حق لي أن آخذ البرئ منكم بالسقيم، وكيف لا يحق لي ذلك وأنتم يبلغكم عن الرجل منكم القبيح فلا تنكرون عليه ولا تهجرونه ولا تؤذونه حتى يترك[3].
خبر چهارم: ﴿ وفي (المجالس والاخبار) بالاسناد الآتي عن هشام بن سالم عن أبي عبد الله عليه السلام قال: لو أنكم إذا بلغكم عن الرجل شئ تمشيتم إليه فقلتم: يا هذا إما أن تعتزلنا وتجتنبنا، وإما أن تكف عن هذا، فان فعل وإلا فاجتنبوه﴾.[4]
صاحب جواهر از این اخبار استفاده می کند که امر به معروف و نهی از منکر تنها به انکار و انزجار قلبی نیست بلکه باید بروز و ظهور داشته باشد و طوری با فاعل منکر برخورد کنید که انزجار قلبی شما را بفهمد یعنی یا با چهره ای در هم کشیده با او برخورد کنید و یا کلاً با او قطع رابطه کنید.
مرتبه دوم انکار بالسان است، خود همین مراتبی دارد ابتدا باید با نرمی و ملایمت گفته شود و سپس شدیدتر شود البته در جائی که احتمال تأثیر می دهیم.
مرتبه سوم انکار بالید است، این هم مراتبی دارد و صاحب جواهر می فرماید ابتدا باید گوش طرف را پیچ دهیم و سپس حبس کردن و بعد سیلی زدن و بعد جرح و گاهی به قتل نیز می رسد، خب حالا بحث در این است که آیا هرکسی می تواند این کارها را انجام بدهد یا نه؟ خیر زیرا در اینجا دو دسته دلیل داریم، دسته ای بر امر به معروف و نهی از منکر با قلب و لسان و ید دلالت دارند و اطلاق نیز دارند و دسته دیگر دلالت دارند که مؤمن را نباید ایذاء کرد که این دو دسته در مقابل هم قرار می گیرند یعنی از طرفی بر شما واجب است که با قلب و لسان و ید امر به معروف و نهی از منکر کنید که گاهی به مراتب شدید لسانی و یدی می رسد و از طرفی شما بالاخره فاعل منکر مؤمون است و ایذاء و ضرر رساندن به مؤمن حرام و گناه است فلذا این دو دسته از دلیل با هم تعارض می کنند.
صاحب جواهر در اینجا قدری تردید می کنند اما به نظر بنده اینجور مسائل باید با نظر فقیه انجام بپذیرد زیرا اگر قرار باشد هر کسی به خودش حق بدهد که هر حرف خشنی را بزند و یا هر برخورد خشنی که خواست انجام دهد حرج و مرج لازم می آید، البته صاحب جواهر دو مطلب را در اینجا ذکر کرده؛ اول اینکه ضرر وارد کردن به فاعل منکر جائز است یا نه و تا چه اندازه می تواند جائز باشد؟ دوم اینکه اگر شما دل به دریا بزنید و امر به معروف و یا نهی از منکر کنید و طرف شما بواسطه قدرتی که دارد به شما ضرر وارد کند آیا جائز است که شما خودتان را در معرض ضرر قرار بدهید یا نه؟ صاحب جواهر در صورت دوم می فرماید در صورت وقوع در ضرر امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست سپس ایشان بحث ابوذر و مؤمن آل فرعون را پیش می کشد و می فرماید اینکه مؤمن آل فرعون یک نفر بود و به تنهائی در برابر دستگاه فرعون قیام کرد و خداوند نیز سوره ای را برای او نازل کرد و بالاخره نهی از منکر کرد و کشته شد و یا اینکه ابوذر در برابر عثمان نهی از منکر کرد و عثمان او را تبعید کرد در واقع اینها یک قضیه ی خاصی هستند و عمومیت ندارند.
بقیه بحث بماند برای فردا إن شاء الله تعالی... .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo