< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله نوری

کتاب البیع

94/02/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جهاد بغاة/اقسام جهاد/ولایة الفقیه
یکی از عزیزان نوشته اند که چرا فقهاء ما همیشه اول امر به معروف و بعد نهی از منکر را مورد بحث قرار می دهند؟ علتش این است که معروف مقتضای فطرت و ایمان انسان است پیغمبران خدا و ائمه علیهم السلام و کسانی که این وظیفه را انجام می دهند معلوم است که اول آنچه که خیر و صلاح و مقتضای فطرت و ایمان است را برای مردم بیان می کنند، از طرفی منکر انحراف از هدایت و فطرت و ایمان و ترک معروف است لذا اول باید معروف بیان و شناسانده شود و بعد نهی از منکر بشود.
یکی دیگر از آقایان کلام صاحب جواهر را نوشته اند، صاحب جواهر فرمودند اگر امر به معروف و نهی از منکر مستلزم ضرر بر شخص آمر و ناهی باشد و همچنین اگر مستلزم ضرر بر فاعل منکر باشد واجب نیست البته قبول کردند که اگر ضرب و ایلام باشد اشکالی ندارد اما اگر قتل در بین باشد واجب نیست و بعد ایشان دو نفر یعنی ابوذر و مؤمن آل فرعون را نام بردند و فرمودند اینها تکلیف خاصی داشتند این کلام صاحب جواهر بود، ما به هر دو اشکال کردیم و کلام امام رضوان الله علیه در تحریر را بیان کردیم و گفتیم باید ببینیم منکر چه منکری است بعد أهم فی الأهم کنیم گاهی منکر یک موضوع بسیار مهمی مثل خراب کردن کعبه و سوزاندن قرآن و امثال ذلک است که در این صورت شخص باید اقدام کند ولو اینکه کشته شود و در اینجا ما عنوان ثانوی نداریم بنابراین کلام امام رضوان الله علیه در سنجیدن أهم و مهم و ترتیب، کلام جامع و کاملی می باشد.
خوب و اما بحث دیگری که امروز با توفیق پروردگار مطرح می کنیم بحث "بغاة" می باشد، یکی از مواردی که جهاد لازم است جهاد مربوط به بغاة می باشد، بغاة جمع باغی است مثل دعاة جمع داعی قضاة جمع قاضی و مطلب بسیار مهم و بروزی می باشد، در قرآن کریم در سوره حجرات آیه ای ذکر شده که بسیار مهم و بروز می باشد:﴿وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّهِ ۚ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[1] و در آیه بعدی ذکر شده:﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[2].
محقق در شرایع بحث جهاد را چهار رکن کرده؛ اول جهاد بر چه کسی واجب است، دوم با چه کسی باید جهاد کرد، سوم احکام اهل ذمه و چهارم بغاة و صاحب جواهر نیز در صفحه 322 از جلد 21 جواهر 43 جلدی فرموده:«الرکن الرابع فی قتال أهل البغی»، بنابراین جهاد بغاة از جهات مختلفی بحث بسیار مهمی می باشد و یکی از جهاتش این است که آیا جهاد بغاة به امام معصوم اختصاص دارد یا اینکه اگر یک فقیه عادلی حکومتی تشکیل داد و عده ای در بر علیه او قیام کردند نیز حکم بغاة را دارند و جهاد بغاة ثابت است و عمومیت دارد و شامل فقیه نیز می شود.
ریشه بحث همان آیه 9 از سوره حجرات که خواندیم می باشد، صاحب جواهر در صفحه 322 از جلد 21 جواهر 43 جلدی ابتدا که بحث را شروع کرده "بغی" را معنی کرده و فرموده بغی به معنی ظلم و تجاوز از حد می باشد البته گاهی عرب ها ابتغی و بغی را در مورد طلب نیز بکار می برند، اگر به کتب لغت مراجعه کنیم می بینیم که اغلب چند معنی برای یک لفظ ذکر شده حالا ما باید ببینیم آیا بغی مشترک لفظی است یا مشترک معنوی، بعضی از علماء بزرگ ما سعی می کردند معانی مختلف را به یک معنی برگردانند و منکر مشترک لفظی بودند و می فرمودند لفظ برای یک معنای عامی وضع شده اما مصادیق متعددی دارد و سپس سعی می کردند بین این مصادیق یک جامعی درست کنند، یکی از مبناهای مرحوم آیت الله العظمی آخوند همدانی نیز همین بود که در بحثها می فرمودند ما لفظ مشترک نداریم و کتب لغت مصداق را به مفهوم اشتباه کرده اند چراکه هر کلمه ای برای یک معنای عامی وضع شده و بقیه معانی مصادیق آن هستند و آن جامع باید پیدا شود، در مانحن فیه نیز بغی گاهی به معنای ظلم و گاهی به معنای طلب استعمال شده آیا دو معنی دارد یا یک معنای عام و مصادیق مختلف؟ این یک بحث مهمی است که الان مجال طرح آن نیست علی أیِّ حال صاحب جواهر دو معنی برای بغی ذکر کرده.
صاحب جواهر در ادامه می فرماید بغی کلمه ای است که از آن ذم استفاده می شود یعنی باغی کسی است که مرتکب خلاف و ظلمی شده خلافاً لأهل سنت که گفته اند باغی یعنی کسی که حکومت حاکمی را قبول نکرده و ممکن است گاهی اجتهاد کرده باشد و کسی که اجتهاد کرده ظلم نکرده بلکه به اجتهاد خودش عمل کرده لذا معذور است، سنی ها اجتهاد را خیلی وسیع در نظر گرفته اند و برای اینکه کارهای بزرگان خودشان در مقابل ائمه علیهم السلام را شستشو و تطهیر کنند گفته اند "الصحابه کلهم عدول و کلهم مجتهدون" پس شمر و یزید مجتهد بودند و مجتهد در صورتی که به رأی خودش عمل کند معذور است!.
صاحب جواهر در ادامه یک خبری ذکر کرده که بسیار مهم است، خبر این است:﴿وبالاسناد عن المنقري، عن حفص بن غياث، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سأل رجل أبي عليه السلام عن حروب أمير المؤمنين عليه السلام وكان السائل من محبينا، فقال له أبو جعفر عليه السلام: بعث الله محمدا صلى الله عليه وآله بخمسة أسياف: ثلاثة منها شاهرة فلا تغمد حتى تضع الحرب أوزارها ولن تضع الحرب أوزارها حتى تطلع الشمس من مغربها فإذا طلعت الشمس من مغربها أمن الناس كلهم في ذلك اليوم فيومئذ لا ينفع نفسا إيمانها لم تكن آمنت من قبل أو كسبت في إيمانها خيرا، وسيف منها مكفوف " ملفوف " وسيف منها مغمود (ط) سله إلى غيرنا، وحكمه إلينا فأما السيوف الثلاثة المشهورة " الشاهرة " فسيف على مشركي العرب قال الله عز وجل " اقتلوا المشركين حيث وجدتموهم وخذوهم واحصروهم واقعدوا لهم كل مرصد فان تابوا (يعنى آمنوا) وأقاموا الصلاة وآتوا الزكاة فإخوانكم في الدين " فهؤلاء لا يقبل منهم الا القتل أو الدخول في الاسلام وأموالهم " ومالهم فئ. " وذراريهم سبي على ما سن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فإنه سبا وعفا وقبل الفداء...الی آخر الحدیث﴾[3]
سند حدیث: و بالإسناد یعنی اسناد خبر قبلی، محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن المنقری که اسمش سلیمان بن داود است و ثقه می باشد، عن حفص بن قیاس که از عامه است ولی مورد وثوق می باشد و صاحب جواهر نیز می فرماید خبر مورد عمل اصحاب می باشد لذا اگر ضعفی در سند باشد جبران می شود.
سیف اول که در خبر به عنوان سیف شاهر ذکر شده بود به عرضتان رسید بقیه خبر بماند برای فردا إن شاء الله تعالی... .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo