< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله نوری

96/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سهام مقدره فی کتاب الله/حساب

یکی از آقایان مطلبی نوشته اند و مرقوم فرمودند که شما چند حق برای میت مسلمان ذکر کردید؛ اول کفن، دوم دین، سوم وصیت و چهارم بعد از اینها باقیمانده به عنوان ارث بین ورثه تقسیم می شود، ایشان نوشته اند شما چیزی راجع به دفن میت نفرمودید درحالی که یکی از حقوق میت دفن آن می باشد، در جواب عرض می کنیم که دفن جزء حقوق نیست بلکه وظیفه ای برای مسلمانان به عنوان یک واجب کفائی می باشد.

بحثمان در کلام صاحب جواهر بود، ایشان مقدمةً و قبل از ذکر چهار موضوع در کسر متعارفی یعنی متماثلین و متداخلین و متباینین و متوافقین مثالهائی را ذکر کردند و ما عرض کردیم بهتر همین است که جواهر را بخوانیم زیرا مطالب خوب و مثالهای دقیقی ذکر کرده که به روشن شدن بحث کمک زیادی می کند.

مقداری از کلام صاحب جواهر را خواندیم تا رسیدیم به اینجا:«وعلى كل حال فالفروض الستة المذكورة(در قران کریم یعنی آیات 11و 12 و 176 از سوره نساء که شش فرض یعنی نصف و ربع و ثمن و ثلث و ثلثان و سدس در آنها ذکر شده) إما أن يقع في المسألة واحد منها(فروض ستة) أو اثنان فصاعدا، فإن لم يقع فيها إلا واحد(یعنی فقط یک فرض بر داریم) فالمخرج المأخوذ من ذلك الكسر هو أصل المسألة(مثلا فقط زنِ میت به تنهایی به عنوان فرض بر وجود دارد و میت فرزندی ندارد لذا سهم زن ربع می باشد البته میت از طبقات دیگر وارث دارد مثلا اعمام و اخوال هستند منتهی به عنوان فرض بر در قران کریم ذکر نشده اند که در این صورت ترکه به چهار قسمت تقسیم می شود و سهم زن یعنی یک چهارم داده می شود و بعد سه چهارم باقیمانده بین بقیه که سهم مفروض در قران کریم ندارند طبق قاعده ای که بعدا عرض خواهیم کرد تقسیم می شود)، فالنصف من اثنين، والثلث من ثلاثة، والربع من أربعة ، وعلى هذا القياس»[1] .

صاحب جواهر در ادامه مثالهائی بیان می کند و اینطور می فرماید:«وإن وقع فيها اثنان فصاعدا(یعنی دو فرض بر داریم) فان كانا من مخرج واحد، كالثلثين والثلث(به آنها متماثلین گفته می شود)، فالثلاثة أصل المسألة(یکی از آنها را أخذ می کنیم).

وإن كانا مختلفي المخرج أخذنا المخرجين ونظرنا فيهما ، فإن كانا متداخلين كما إذا اجتمع الثمن(زوجه اگر زوج فرزند داشته باشد) والنصف(بنت واحده)، أو السدس(پدر میت) والنصف(بنت واحده)، فأكثر المخرجين أصل المسألة، وهو الثمانية في الأولى والستة في الثانية.

وإن كانا متوافقين كما إذا اجتمع السدس والربع في مثل زوجة(که چون میت فرزند ندارد ربع می برد) و واحد من كلالة الأم(که سدس می برد)، أو زوج(که چون زن اولاد دارد ربع می برد) وأحد الأبوين مع ابن(که سدس می برد)، ضربت وفق أحد المخرجين في جميع الآخر، فالمجتمع هو أصل المسألة، ففي المثال تضرب ثلاثة في أربعة أو اثنين في ستة يبلغ اثني عشر، فهو أصل المسألة، ولو اجتمع الثمن والسدس، كزوجة(که چون فرزند هست ثمن می برد) وأحد الأبوين مع ابن(که چون فرزند هست سدس می برد)، فأصل الفريضة‌ أربعة وعشرون ، لأن الثمانية توافق الستة بالنصف فتضرب نصف إحداهما بالأخرى(ثمن مخرجش 8 است و سدس مخرجش 6 است که متوافقین هستند و هر دو بر 2 قابل قسمت هستند لذا 8 تقسیم بر 2 می شود 4 و ضرب در 6 می شود 24 و 6 تقسیم بر 2 می شود 3 و ضرب در 8 می شود 24)، وهكذا.

وإن كانا متباينين، كما إذا اجتمع الربع والثلث في مثل زوجة(که چون میت اولاد ندارد ربع می برد) وأم(ثلث می برد)، أو الثمن مع الثلثين في مثل زوجة(که چون میت اولاد دارد ثمن می برد) وبنتين(که ثلثین می برند)، أو الثلث مع النصف في مثل زوج وأم، ضربت أحد المخرجين في الآخر وجعلت الحاصل هو أصل الفريضة وهو اثنا عشر في الأول ، وأربعة وعشرون في الثاني ، وستة في الثالث»[2] .

بقیه بحث بماند برای فردا...


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo