< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله نوری

97/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طبقات الارث/طبقه دوم/إخوه و اجداد

دیروز از کتابهائی نام بردیم که باید در بحثمان مورد توجه و مطالعه قرار بگیرند، یکی از آن کتب "مستند الشیعة" تألیف مرحوم ملا احمد نراقی بود که دارای امتیازات بسیار بالائی در کتب فقهی است البته دوره کامل فقه نیست ولی کتاب بسیار مهم و خوبی در فقه می باشد، یکی دیگر از کتب ایشان "عوائد الأیام" می باشد که کتاب بسیار خوبی است و در آن مبسوط و کامل و جامع به بحث ولایت فقیه پرداخته شده و تا آن زمان هیچکس به این صورت به بحث ولایت فقیه نپرداخته بوده، ایشان بسیار اهل تحقیق و دقت نظر بوده و در آن زمان در ایران مرجعیت داشته و به همراه سید محمد مجاهد در جنگ علیه روسیه نیز شرکت داشته، یکی دیگر از ویژگیهای حاج ملا احمد نراقی این است که خیلی اهل شعر و هنر و ادب بوده، کمتر عالمی در آن زمان به اندازه ایشان از نظر شعر و ادب قدرت داشته، ایشان کتابی بنام "طاقدیس" در شعر دارد که یکی از اشعارش را حین جنگ با روسیه در روز عید قربان سروده و در آن اینطور گفته که؛ پروردگارا امروز روز عید قربان است و مردم در مکه به منا رفته اند و امسال منای ما اینجاست و من این قربانی ها را از ایران برای جنگیدن با کفار آورده ام تا جلوی تسلط کفر بر اسلام را بگیریم، خلاصه اشعار بسیار فصیح و بلیغی دارد، علی أیِّ حال شناخت علماء و فقهاء و خصوصیات و ویژگیهای آنها خودش یک مسئله بسیار مهمی می باشد.

خب و اما مقداری از کلام مرحوم نراقی در مستند الشیعة در مورد بحثمان را می خوانیم تا با کلام ایشان نیز آشنا بشویم، ملا احمد نراقی اینطور فرموده: «الفصل الثاني: في ميراث الإخوة والأجداد‌.

ويعبّر عن الإخوة بالكلالة ، من الكلّ ، وهو الثقل ، لكونها ثقلاً على الرجل ، لقيامه بمصالحهم مع عدم التولّد الموجب لمزيد الإقبال والخفّة على النفس، أو من الإكليل ، وهو ما يزيّن بالجوهر شبه العصابة ، لإحاطتهم بالرجل كإحاطته بالرأس.»[1] .

مرحوم نراقی در ادامه مسائلی را ذکر می کند و اینطور می فرماید:«البحث الأول :في ميراث الإخوة إذا لم يكن معهم جدّ‌.

وفيه مسائل :

المسألة الاولى : لا يحجب الإخوة ولا الأخوات عن الإرث أحدٌ خلقه الله غير الأبوين والأولاد وأولاد الأولاد وإن نزلوا، بالإجماع؛ للأقربية، وخصوصيات الأخبار الواردة في الموارد الجزئية ، كما يأتي.

المسألة الثانية : إذا فقد الأبوان والأولاد وأولادهم فلا يرث مع الإخوة أو الأخوات أحد غير الجدودة والزوجين إجماعاً ؛ لما مر. وفي ابن الأخ للأبوين مع الأخ للُام خلاف يأتي.

المسألة الثالثة : إذا انفرد الأخ للأب والأُم كان له المال كله بالقرابة ؛ للإجماع ، ومنع الأقرب للأبعد ، وأحقيّة السابق ، وقول أبي جعفر عليه‌السلامفي صحيحة بكير الطويلة : "فإنّ الله قد سمّى للأخ الكل[2] .

ملا احمد نراقی در ادامه کلامشان روایاتی را ذکر می کند که باید به آنها توجه داشته باشیم، اخبار مذکور در باب 3 از ابواب موجبات الارث واقع شده اند.

خبر اول: ﴿محمد بن الحسن باسناده عن الفضل بن شاذان، عن ابن أبي عمير، عن جميل بن دراج، عن بكير، عن أبي جعفر عليه السلام قال: سأله رجل عن اُختين وزوج فقال: النصف والنصف، فقال الرجل: قد سمى الله لهما أكثر من هذا لهما الثلثان فقال: ما تقول في أخ وزوج؟ فقال: النصف والنصف، فقال: أليس قد سمى الله له المال، فقال: وهو يرثها إن لم يكن لها ولد ".﴾[3] .

شیخ طوسی طبقه 12 و فضل بن شاذان ثقه و از طبقه 6 می باشد و شیخ این خبر را از کتاب فضل گرفته است، ابن أبی عمیر از طبقه 6 و مقامش بسیار بالاست، جمیل بن دراج از طبقه 5 و بسیار خوب است، بکیر بن أعین برادر زراره و از بیت رفیع زراره و مقام بسیار بالائی دارد، خبر سنداً صحیح می باشد.

یکی از مسائل مهمی که باید به آن توجه داشته باشید مسئله بیوت است، بعضی از بیوت بیت علم و فقهات بوده لذا در اعیان الشیعة و همچنین در الفوائد الرضویه بیوت ذکر شده اند که یکی از آنها بیت زراره می باشد که شش برادر هستند و همگی آنها از روات خوب هستند.

رسم و مشی مشایخ ثلاثه در نقل خبر با هم فرق دارد، شیخ کلینی از خودش تا امام علیه السلام تمام رجال سند را ذکر می کند، شیخ صدوق اخبار را از کتب گرفته ولی واسطه بین خودش تا آن کتاب را ذکر نکرده منتهی در آخر کتاب وسائط بین خودش و صاحب کتب را ذکر کرده، شیخ طوسی نیز اخبار را از کتب گرفته ، در آخر کتاب جامع الرواة وسائط بین شیخ صدوق و شیخ طوسی با کتبی که از آنها اخبار را نقل کرده اند ذکر شده است.

مطلبی که باید به آن توجه داشته باشیم این است که ما روایاتی در کافی می بینیم که در من لا یحضر نیست و یا روایاتی در تهذیب و استبصار می بینیم که در کافی و من لا یحضر نیست، از اینجا معلوم می شود اینطور نبوده که همه کتب در اختیار آنها بوده باشد و اما جالب اینکه ابن ادریس بعد از اینها در مستدرک السرائر بعضی روایات را ذکر کرده که در هیچکدام از کتب أربعة نیستند.

در زمان امام صادق علیه السلام شاگردان ایشان کتابهایی بنام "اصول أربعة مئة" نوشته اند یعنی 400 کتاب تالیف کرده اند و 4000 هزار نفر نامشان به عنوان شاگرد امام صادق علیه السلام ذکر شده، کتابی نوشته شده که در آن روات احادیثی که ایرانی و از اصحاب پیغمبر و ائمه علیهم السلام بوده اند جمع آوری شده است.

در مورد خبری که خواندیم بنده سوالی دارم که چطور شده که اینجا گاهی به دو خواهر نصف و گاهی ثلثان می دهیم؟ و معیار در اینجا برای نقص یا زیاده چیست؟ قبلا گفتیم که اهل تسنن در اینجا قائل به عول شدند و نقص را بر همه وارد کردند ولی ما طبق روایاتی که داریم نقص را بر افراد خاصی وارد می کنیم و اما معیار ما در اینکه نقص را به افراد خاصی وارد می کنیم این است که در قران کریم سهم بعضی ها زیاد و کم شده لذا زیاد باشد به آنها می دهیم و کم بیاید هم نقص را به آنها وارد می کنیم اما بعضی ها اینطور نیستند مثل زوج و زوجه و کلاله اُمی که همیشه سهم خودشان را می برند و سهمشان هیچوقت زیاد و کم نمی شود برخلاف کلاله أبوینی که گاهی زیاد می آید و از آن مقدار اضافه به آنها نیز می دهیم ولی گاهی کم می آید و نقص به آنها وارد می شود.

بقیه بحث بماند برای فردا... .


[1] مستند الشیعة، مرحوم نراقی، ج19، ص259.
[2] مستند الشیعة، مرحوم نراقی، ج19، ص259.
[3] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج17، ص481، ابواب موجبات الارث، باب3، حدیث 1، ط الإسلامیة.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo