< فهرست دروس

 

موضوع: اسرار آفرينش انسان/ بیان اجمالی معرفت نورانیت۲ (خلق ارواح اهل بیت(ع)/ بیان بعض فوائد فهم حقیقت محمدیه(ص)

 

مقدمه: به حمدلله خداوند توفیق داد در سلسله مباحثی که پیرامون معارفِ خیلی گفته نشدهِ تشیع داشتیم ، به موضوع معرفت نورانیه رسیدیم که قرار شد یک اجمالی از آن را بحث کنیم.

به این نکته رسیدیم که خداوند برخلاف آن تصور عامیانه ای که بقیه دارند به جای افرینش تک تک اشیاء یک شیء را آفرید و از آن یک شیء همه چیز آفریده شد و او مادر خلقت است اسامی مختلفی را برای آن یاد گرفتیم از عقل اول و عنصر اول گرفته تا آنجایی که رسول گرامی اسلام فرمودند که (روحی) یا (نوری). خب در اینجا بیان چند نکته ضروری هست که ان شاء الله خدمت دوستان عرض خواهم کرد.

اولا همینطور که عرض کردیم تعبیر راح در روایات اهل بیت عصمت و طهارت برای خودشون در مقابل جسم باشه کمتر استفاده میشه و معمولا به نور تعبیر میشه و این تعبیر را میبایستی توجه داشته باشید.

یک حدیث مشهوری تحت عنوان حدیث نورانیت است و آن را در ادامه مباحث در آینده خواهیم داشت و اکنون بحث اجمالی خواهیم داشت. نکته ای که در اینجا باید عرض بکنیم این است که ممکن است بعضی از شما عزیزان تا همین الان هم به این شبهه رسیده باشید که بیایید بگویید اینکه همه اشیاء از وجود یک نور آفریده شده باشد و آن نور هم که نور اهل بیت عصمت و طهارت باشد آیا این شبهه ی غلو ایجاد نمیکند و یک مقدار زیادی پیش نرفتید؟ میگوییم نه! مسئله غلو یک فرق اساسی دارد با این موضوعاتی که عرض میکنیم. بعضی ها به این اعتقاد رسیدن ک علی (ع) امیر المؤمنین (الله) است بهشون میگن علیَ اللهی خوب دقت کنید ببینید فرق اونها با ما چیه در اعتقاد. یعنی کسی هست معرفت نورانیت دارد و یکی هست علی اللهی. این دو تا با هم دیگه بالاخره چه فرقی دارند با اینکه خیلی نزدیک به هم شده اند. عرض ما این هست که آن کسی را که علی اللهی میگویند ، این علی خارجی که شما می بینیدش مستقلا خالق تمام اشیاء است ، این علی خارجی خالق تمام اشیاء است مدیر تمام عالم است تمام عالم مستقلا در زیر نگین اوست همین کسی است که می بینید! او مدبر عالم است ، او همه کاره عالم است او میمیراند و او زنده میکند این میشود همان کلمه الله همان تعبیری که داریم اما یک وقت میگوییم نه! این علی (ع) با توجه به باطن نورانی که دارد، که ما برای خودمان گفتیم تعبیر میکنیم به روح ، برای حضرات تعبیر میکنیم به نور با توجه به نورانیتی که دارند. و آن نورانیت اتصالی که به خداوند رحمان دارد به اذن خداوند مظهر عجائب است محل ظهور عجائب هست ظاهر کننده عجائب است مَظهَر یا مُظهِر است هر کدام که بگویید.

تفاوتشان در چیست؟ اگر که پشتوانه الله را از این امیر المؤمنین شما گرفتید او میشود،انسانی همانندِ خود من و تو هیچ فرقی نمیکند ما کی حرف از استقلال زدیم!؟ مگر در خود قرآن ندارد که حضرت عیسی(ع) مرده زنده میکرد به اذن الله؟ کی گفتیم که او خداست؟ ما کی این حرف ها را قبول کردیم؟ حضرت عیسی (ع) که مرده زنده میکند آیا خودش زنده میکند یا واسطه زنده شدن این مرده ها به قدرت الهیست؟ محل تجلی قدرت الهی است. ما که به این نمیگوییم مرده زنده کنِ مستقل. این شخصی است که با این قدرتی که خداوند داده است و پشتوانه ای که خداوند برای او قرار داده تا موقعی که اتصال و ارتباطش به خداوند وجود دارد میتواند یک چنین عجائبی را از خودش ظاهر کند. هر موقع که این اتصال و ارتباط قطع شد دیگر کل مطالب از بین میرود ما هیچ وقت چنین نظری را راجع به اهل بیت عصمت و طهارت نداریم و لذا خیلی فرق هست میان نگرش اهل غلو ک همان علی اللهی ها هستند (یا هر کسی که از اهل بیت عصمت و طهارت به عنوان الله بخواهند نعوذ بالله قلمداد بکنند) آیا خداوند توانایی این را ندارد که قدرتش را از یک جایی برای من و شما ظاهر بکند ایا این توان را دارد یا ندارد؟ اگر ندارد که هیچی این نقیصه ای است بر خدا. آن خداوندی که خالق تمام این عالم است و این نورانیت را قرار داده است برای این که این عالم را اداره بکند آن نورانیت را بر این داشته است که یک اشعه خاص خودش را در قالب کالبد بشری به ما نشان بدهد. و این میتواند کارهایی را انجام بدهد که از قدرت اِله فقط ساطع میشود هیچ کس دیگری نمیتواند انجام بدهد. ما کی گفتیم مستقلا این میتواند کارهای خدایی کند هیچ وقت نمیتواند، فلذا بسیاری از معجزات ، بسیاری از کلماتی که هست بلکه تمام معجزات (دائر مدارِ) معرفت نورانیت است. اگر غیر از این باشد که حضرت امیر المؤمنین و سایر ائمه معصومین علیه السلام اگر که به عنوان ید الله و عین الله قلمداد نکنیم آنها را مستقل بدانیم که اصلا اساس شرک است و اساس غلو است ما ک دنبالِ این نیستیم. اما این را بدانید که ضمن اینکه نمی شود که اعتقادات عامیانه داشته باشیم و بایستی رشد کنیم نباید اهل غلو شویم باید مسیر حق را پیدا کنیم بالاخره برویم این که نمیشود فلذاست که صراط مستقیم بسیار بسیار دقیق و ظریف است و فهمش برای افکار عامه همینطوری میسور نیست. یک مقداری دقت میخواد و لیکن بالاخره آدم باید از یک جایی شروع کند خداوند از همه ما خواسته که دنبال معارف برویم و یاد بگیریم. هیچ کسی را استثنا نکرده است مگر انسانی که دیوانه است . ما قدرت فهم این مطالب را داریم فلذا یه مقدار دقت میخواهد یک وقتی دچار شبهه نشویم.

نکته بعد که میخواهم اینجا عرض کنم از این بیانی که داشتیم برای حقیقت نورانی اهل بیت عصمت و طهارت این است که چندتا فایده ای که برای ما دارد یکی در این زمینه است که ما رمز فهمیدن بسیاری از این اخبار عجیبی که از اهل بیت عصمت و طهارت در روایات برای ما نقل میشود را متوجه میشویم. ما قبل از این ، وقتی این ها را می شنیدیم متوجه نمیشدیم و میگفتیم مگر میشود اینجور چیزی هم ولی الان می بینیم اساس این نور و قدرت و افرینش در اختیار یک نفر بخواهد قرار بگیرد به عنوان اینکه این وجه الله و ید الله ، محل صدور قدرت الهی باشد این برای ما دیگر سخت نخواهد بود. حالا من تعدادی از این روایات را عرض میکنم: مثلا ببینید در بعضی از روایات داریم که مثلا حور العین یا بهشت از نور اهل بیت ، مثلا فلان امام یا یکی از ائمه صادر شده و آفریده شده است بعد میگوییم این روایات اسرائیلیات است و انسان نباید فکرش را خیلی مشغول اینها بکند! اینطور نیست! اگر بر اساس همین فکر نورانیت داشته باشیم و این اساس را یاد گرفته باشیم ، خلقت اینها از نور خیلی عادی جلوه میکند و اصلا غیر از این نمیتواند باشد.

چون مبدائی برای آفرینش و خلقت غیر از این وجود ندارد یا در بعضی از روایات هست که مثلا حضرت میفرماید اصلا من حضرت آدم هستم! ببینید این روایات را که خیلی رده بالا میگویند! این برای اهل غلو است! این با همین معناست یعنی بدون این ، تعبیرِ معرفت نورانیه اینها اصلا قابل فهم نیست میبایستی برای اینکه انسان یک قدمی در معارف پیش برود باید اینها را متوجه بشود.

فلذا مباحثی هم که در آینده عرض خواهیم کرد می بینید مبتنی بر همین وجود هست اگر کسی این را نتواند بفهمد یا نخواهد بفهمد راه بر او بسته میشود و نمیتواند و بر او مشکل میشود. یا مثلا در بعضی از روایات دارد انا و علي ابوا هذه الامه[1] رسول گرامی اسلام میفرماید من و علی پدران این امت هستیم بعضی ها میگویند بله منظور این هست که بالاخره این همه معارف در اختیارمان گذاشته اند پیغمبر خدا بودند ، ایشان هم که وصی پیامبر و امام اول ما هستند مثل پدر می مانند. اصلا با این معنایی که عرض کردیم که مبدأ پیدایش ، خودشان باشند ، اینها اب کل امت هستند و اصلا پدر تمام این آفرینش تجلی از آن پدر هستند، نورانیت همینهاست که این کار را انجام میدهد پدر خود ما هم تازه میشود یک تجلی از همان. حالا آن کسی که این پدر را به این خوبی برای ما شکل داده است و باعث شده که ما بتوانیم از وجود او بهره ببریم خود او حکم پدر ندارد؟! خب پدر اعلای ما ایشان هستند.

در بعضی احادیث دارد که لولاک این حدیث قدسی هست که خطابِ به رسول گرامی اسلام میفرماید لولاک لما خلقة الأفلاک[2] اگر تو نبودی من اصلا این آسمان ها و زمین را نمی آفریدم حالا دقت کنید تا قبل از این ما چه جوری فکر میکردیم؟ میگفتیم خب بله دیگر اگر رسولی نباشد که تبلیغ کند و دین را بیاورد ، خداوند میگفت این را خلق کنم برای چی؟ ولی الان نگاه کنید یک معنای دیگری متوجه شدیم لولاک: یعنی اگر نبود این وجود تو ، این نورانیت تو ، لما خلقت الأفلاک. من که واحد هستم چیزی نمیخواهم خلق بکنم ، من تو را میخواهم خلق کنم «چون تو هستی همه چیز هست» اگر تو نباشی هیچ چیز در عالم وجود به خودی خود وجود ندارد.

لولاک: اگر تو نبودی لما خلقت الأفلاک! اصلا خلق نمیشد که بخواهد بشود حالا آنها میخواهند خوب باشند یا بد باشند ، این اتفاق نمی افتد ، این اتفاق افتادنی نیست محال است... طبق آن قانون الواحدی که گفتیم و توضیحاتی که در جلسه گذشته عرض کردیم.

یا در بعضی از روایات دارد که این برای بعضی ها خیلی سخت شده که حضرت امیر فرمودند کنت مع الأنبیاءِ سرأ[3] من همراه تمام پیغمبران بودم منتها همراه آنها مخفی بودم و مع محمدٍ صلی الله علیه و الهی وسلم علانیتأ اما همراه حضرت رسول خدا دیگر علنی هستم بعضی ها میگویند این روایت را که دیگر ولش کنید نعوذ بالله

حضرت علی یک بار به دنیا آمده اما آن نورانیت امیرالمؤمنین که همراه همه انبیا بوده است که ما ان شاءالله در ادامه بحثمان مفصل از این احادیث خواهیم آورد و در روایات توضیح داده است داستانش را ذکر کرده اند. حالا بعضی ها می خواهند زیراب همه اینها را بزنند . حالا سوال اینجاست در اینصورت چه چیزی برایت باقی می ماند؟ فرق تو با دیگران چیست؟ من گاهی اوقات دلم میگیرد نمی خواهم بحث های جناحی و سیاسی بکنم ولی خدا وکیلی یک آدم منصف این وسط پیدا بشود ، یک ادم منصف حتی غیر مسلمان! ببینید ما برای اماممان آنقدر مقام قائلیم و میگوییم از همچین مبدائی باید باشد ، آیا این مذهب و مکتب بهتر است که اینگونه امامش را انتخاب میکند با این سلسله با این پشتوانه... یا آن مذهب و مکتبی که امامش را با نشستن چند نفر دور هم میخواهند انتخابش کنند؟ کدام بهتر است؟ اصلا کار نداریم اسم آن یکی را بگذار شیعه یا هر چیز دیگری ، ما به اسم گذاری کار نداریم من کلی سوال میکنم... واقعا اگر دو نفر را پیدا بکنید یکی برای رهبرش این همه شرایط قائل است و میگوید رهبر من این است با این شرایط ، یکی دیگر میگوید رهبر من چند نفر بنشینند و انتخابش کنند کافیست! ببینید چقدر فرق میکند با یکدیگر.

یا اینکه در بعضی روایات می بینید که در هنگامی که شهادت میخواهیم بدهیم در زیارت نامه های اهل بیت عصمت وطهارت ، میگوییم: وجعلهم بالعرشه محدقین[4] . شما را مثل لوسترهای عرش قرار داد. یعنی شما آن نورانیت عرش هستید. یادتان هست نور را چگونه معنی کردم؟ نور ، نور وجود است... نه این نور که یک عرشی وجود دارد و یک نوری است که آن را روشن میکند! نه. عرش کل محتوایش با این نور است وقتی این نور می تابد این عرش دیده میشود. ما الان این فهم را از این معرفت نورانیت بدست اوردیم. اگر معرفت و نورانیت را نداشتیم اینطور میگفتیم که یک عرش وجود دارد ، یک لوستر وجود دارد که میشود این لوستر را عوض کرد حالا با این بیانی که داشتیم در معرفت و نورانیت آیا میشود لوستر را عوض کرد؟ اصلا معنا دارد؟ ببینید اساس فهم انسان دگرگون میشود. ممکن است بگوییم یک ساعت بحث بود ولی اگر مبنا را انسان ملتزم شود مبانی فکری اش کلا تغییر میکند، از آن حالت عوامی که بود و همه چیز را با ساده ترین وجهش که میشود و با مختصرترین شباهتی که با یک شیء دارد ، همه احکام آن شیء را بر آن بار کنند ، از اینها نجات پیدا میکنیم و به جایی میرویم که اهل بیت عصمت و طهارت یک نورانیت جدیدی را در وجود ما قرار میدهند یا در بعضی روایات داریم که حضرت رسول خدا وقتی که به معراج میروند و می خواهند بیان بکنند داشته هایشان را ، می فرمایند من علم اولین و آخرین را دارم. یعنی چی؟ یعنی همه اشیا در آن نورانیت من خلق شده اند. حضرت بعد از اینکه معراج یک فضای عطر آگین را یادآوری میکند میفرماید :علم اولین و آخرین . اوتیت جوامع الکلم[5] . همه چیز را خداوند در وجود من قرار داده است. خب آیا این یک تعارف است؟ اوتیت بجوماع الکلم یعنی حضرت یک دایره المعارف دارند و هر وقت راه میروند اگر سوالی بکنی حضرت نگاه میکنند و به شما جواب می دهند؟ اینطوری نیست.

اصلا تمام این کلم که شما دنبال تحصیلش هستید ، همه اینها نورانیت من است. من ذات علم هستم. من که ذات عقل هستم و تعابیری که مثلا حضرت امیر دارند راجع به بسم الله الرحمن الرحیم که تمام معارف را در آنجا جمع می بینند و بعد می فرمایند تمام این معارف در این باء جمعند و من آن نقطه باء هستم. این حدیث مسلم است از امیرالمونین. این را شما میخواهید با کدام معرفت جورش کنید؟ اگر این مبانی را قبول نداشته باشید، یا یاد نگیرید بعد چه عقائدی را میخواهید یاد بگیرید؟ خب البته در بعضی روایات شاید دیده باشید کلمه ماء را آورده اند که میتواند نام یک ملکی باشد یا اینکه توجیهات دیگری داشته باشد یا مراحل بعدی آفرینش را میخواهد بگوید که همه چیز از آب آفریده شده است یا مثلا مراحل بعد از آفرینش شیء اول باشد یا اینکه نه این هم یک استعاره ای باشد از همان. مگر نه اینکه یکبار اسمش را گذاشتیم عقل؟ مگر نه اینکه یکبار اسمش را گذاشتیم قلم؟ حالا هم اسمش را بگذارید ماء. اشکالی ندارد تا برای ما آن تصویر نزدیک بشود و بتوانیم آن را بفهمیم.

یک شبه ای هست در اینجا که آن را بیان میکنیم تا ببینیم جوابش چه میشود ، ببینید ما فرضمان در این دو جلسه این شد که خداوند همه اشیا را از یک نور آفریده است. درست؟ خوب دقت کنید. خداوند همه اشیا را همه این موجودات را که میبینیم از کرات از حیوانات از اشیا از هرچه شما فکر کنید، همه اینها را از یک چیز آفرید و آن شیء وجودی است. ممکن است شما این فکر را داشته باشید که خب ما برای آفرینش یک شیء عناصر اربعه نیاز داریم مثلا الان برای اینکه شما بخواهید انسان بیافرینید یا حیوان درست کنید این جنسش از چیست؟ یک مقداری آب میخواهد یک مقداری خاک میخواهد یک مقداری آتش و یک مقداری باد میخواهد. اینها باید بهم بخورند و یک موجود جدیدی به وجود آید. سوال اینجاست خداوند که همه چیز را اینجوری آفرید، مصالح اولیه خلقت اشیا از کجا آمد؟ اگر شما بگویید که خداوند یک مصالح آفریده بود و یک خدا و اینها افریده شد ، خب اینکه وحدانیت خدا از بین میرود! چون خدا خودش تک و تنها وجود نداشت. خدا هست و یک مشت مصالح. باید بیاید این مصالح را بردارد و جمع کند و یک چیزی درست کند عین یک بنا و مصالح. ما که برای خدا اینجوری تصویر نمیکنیم! ما میگوییم یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچی نبود. از روز اول یاد گرفته ایم. کان الله و لم یکن شی[6] . خدابود و هیچ چیزی با او نبود. اگر این معنا را شما قبول دارید خب نمی شود که خداوند خودش باشد و مقداری مصالح! از آن طرف دیگرش هم اگر مصالح نباشد که نمیشود آفرید! مصالح باید باشد تا بیافریند! به نظر شبهه کمی باوقار و خوب می آید اولش ولی خوب دقت کنید با یک مثال بسیار ساده این مسئله حل میشود. همین الان در ذهن خودتان یک شهر درست کنید ، شما بیایید یک قسمت از این شهر را خانه های ویلایی درست کنید یک قسمتش را خانه های آپارتمانی درست کنید ، پارکها ، مساجد ، افراد با حجاب ، افراد بی حجاب ، اصلا به آنها اختیار بدهید. ببینید شما این قدرت را دارید در وجود خودتان موجوداتی را خلق کنید و به آنها اختیار بدهید هر کسی دارد کار خودش را انجام میدهد اما...

نکته اول: شما الان روی همان صفحه ذهنتان که این شهر را درست کردید ، (روی همان صفحه) یک گل سرخ را تعبیه کنید ، حالا بگویید شهر به کجا رفت؟ شهر کجاست؟ یک گل آمد سرجایش قرار گرفت. آیا شما خرابش کردید؟ مصالح اولیه اش را از کجا آوردید برای اینکه این شهر را درست کنید؟ سوال مهمی است. آن مصالح الان کجاست؟ از خودمان آفریدیم الان هم که دوست نداریم باشد ، به کجا برمیگردد؟ به خودمان برمیگردد. ﴿انا لله و انا الیه راجعون﴾[7] . همه ما از وجود خدا آفریده شده ایم و به وجود خدا هم برمیگردیم. چیزی قرار نیست از بیرون بیاید، همان نورانیت خداوند است. عرض کردم شما یک شیء را در نظر بگیرید که وجود بیافریند مثلا روی یک فرکانس درخت تولید میکند اتم های درخت تولید میکند. در فرکانس دیگر کوه درست میکند ، در فرکانس دیگر انسان درست میکند ، در فرکانس دیگر حیوان درست میکند. آرام آرام است که در علم به یک چیزی تحت عنوان ذره خدا رسیده اند (من نمیخواهم بگویم همان است). پشت متافیزیک به این میرسند که یک چیزی در این عالم هست که در همه جا هست. شما میگویید اتم های اورانیوم با اتم های فلان چیز فرق میکند ، ولی یک چیزی هست که حتی اتم های اورانیوم و اتم های فلان چیز در آن مشترک اند و آن باید درونشان باشد. بعد آرام آرام به این نتیجه رسیدند شاید بتوان اسمش را بگذارند ذره خدا بد نباشد! آن چیزی که در همه جا هست. فلذا ببینید اینطوری نیست که کسی بگوید این اشیائی که الان وجود دارد اینها از چی درست شد؟ اینها زمینه روایی هم دارد. در روایات بحث کردند که این آب آیا از من شیء درست شده است ، یا من لاشیء؟ لاشیء یعنی عدم. از عدم که نمیشود چیزی درست شود ، من شیء هم اگر درست باشد یعنی اگر چیزی همراه با خود درست شده باشد که وحدانیت خدا زیر سوال میرود ، حضرت فرمودند: لا من شیء درست است. از آن چیزی که تو فکر میکنی نیست. حتی برگشتش نیز همینطور است. بعضی وقت ها ما فکر میکنیم حالا اگر خداوند این عالم را خرابش کرد کجا میرود؟ هیچ جا نمیخواهد برود. به همان جایی که بود برمیگردد. ﴿انا لله و انا الیه راجعون﴾. هیچ چیزی اتفاقی در عالم اتفاق نیفتاد. نه شاهی آمد و نه شاهی رفت.

آن مباحثی که در ادامه بحث داریم راجع به شناخت اهل بیت عصمت و طهارت بحث خواهد شد ، فهم محتوای آن مرتبط میشود با این فهمی که امروز و جلسه قبل از نحوه آفرینش عالم داشتیم که در واقع ما آمدیم درباره ائمه اطهار یک نکته را هم بیان کردیم. ما بعدا که به انسان میرسیم هم راجع به جسم بحث میکنیم هم راجع به روح یعنی میگوییم جسم چگونه آفریده شد و روح چگونه؟ راجع به ائمه اطهار راجع به جسمشان مفصل بحث خواهیم کرد و خصوصیات جسمانی که دارند و فرق هایی که ممکن است با ما داشته باشند.

انشالله خدا کمک کند که قلوب همه ما به انوار طیبه ائمه اطهار نورانی بشود وصل الله علی سیدنا و نبینا محمد و آل محمد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo