< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 8

بسم الله الرحمن الرحیم

 ویژگی وحی مربوط به انبیاء :
 
 موضوع بحث این بود که وحی مربوط به نبوت در چه چیز است و از دیگر موارد آن به چه چیز است و ملاک امتیاز و وجه آن خصوصیت چیست؟
 گفتیم پنج مطلب راباید مطرح کرد و بر اساس آن ویژگی مربوط به انبیاء را برسی کرد که آن وجوه عبارتند از :
 الف) از جهت فاعلی :در این جهت خصوصیتی نیست بین وحی انبیاء و غیر انبیاء .چون منبع آنها خداست.
  ب)از جهت قابلی( شخصیت پیامبران به گونه ای باشد که بر غیر انبیا برتری دارد یا خیر) : وجود نبی در مرتبه ای است که می تواند وحی خاص را دریافت کند. در اینکه شخصیت پیامبر نسبت به قوم خویش برتر است شکی نیست، هم دلیل عقلی دارد و هم از آیات و روایات چنین بر می آید.
 
 برتری انبیا بر همه یا بر مردمان عصر خود
 
 آیا شخصیت انبیاء برتری نسبت به همه ی عصرها و زمان ها دارد؟«وکلا فضلنا علی العالمین» [1] هر یک از اینها را بر عالمین برتری دادیم اما اینکه مدلول این آیه چیست؟
 
 کلام علامه طباطبایی رحمه الله
 
 علامه دراین باره می گویند :
 
 «و أما قوله: «وَ كلًّا فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمِينَ» فالعالم هو الجماعة من الناس كعالم العرب و عالم العجم و عالم الروم، و معنى تفضيلهم على العالمين تقديمهم بحسب المنزلة على عالمي زمانهم لما أن الهداية الخاصة الإلهية أخذتهم بلا واسطة، و أما غيرهم فإنما تشملهم رحمة الهداية بواسطتهم، و يمكن أن يكون المراد تفضيلهم بما أنهم طائفة مهدية بالهداية الفطرية الإلهية من غير واسطة على جميع العالمين من الناس سواء عاصروهم أو لم يعاصروهم »
 مراد از عالم جماعتی از مردم است،یعنی مجموعه های انسان ها،و معنای تفضیل بر عالمین یعنی برتری دادن آن ها بر مردم عصر خود است ، به دلیل اینکه هدایت خاص الهی بدون واسطه شامل این ها شده است (هدایت خاص یعنی هدایتی که مقام انسان اقتضای آن را میکند و اما هدایت عام همه ی موجودات را دربر می گیرد.) اما غیر انبیاء به واسطه ی آن ها این هدایت را دریافت می کنند. همچنین از این آیه می توان استفاده کرد که این ها به سایر مردم اعصار دیگر هم برتری دارند.
 پس ملاک این شد که این هیجده پیامبری که نام برده شد و کسانی که مانند آنهایند امتیازی دارند که دیگران ندارند و آن هم این است که از هدایت بی واسطه بهره مند اند.
 برخی فکر می کنند المیزان تفسیر فلسفی است مال این است که المیزان را نفهمیده اند. روش المیزان تفسیر قرآن به قرآن است .
 تفکر فلسفی ذهن آدمی را گسترش می دهد برای تصورهای گوناگون .ذهن خالی چگونه می خواهد چیزی از قرآن بفهمد. انسان ساده ای مثلا پای درس آقای وحید بنشیند ،می گوید:« من پای منبری خودمان بیشتر استفاده می کند تا ایشان » و این به این خاطر است که ذهن این انسان کشش ندارد و الا درس سطح بالای دارد و مشکل ندارد. اما انکه قبلا گفتیم و خیلی هم مهم است مقام تصدیق است . اگر کسی در مقام تصدیق در تفسیر، رای فلسفی یا عرفانی یا تاریخی و ... داخل کند می شود تفسیر به رای و مذموم می باشد. علامه با ذهن فلسفی توانسته است سوال مطرح کند و خوب تصویر کند. اما روش اودر تصدیق چگونه است؟ او از خود آیات وسیاق و مفاهیم آن ها برای تصدیق بهره گرفته است. لذا او در تصدیق وحکم از ذهن خویش بهره نگرفته و تفسیر به رای ننموده است.
  پس ملاک شد هدایت و بنا براین اهالی نبوت در این زمینه که هدایت را بدون واسطه دریافت می کنند برتری دارند.
 علامه در ادامه می فرمایند:
 «فإن الهداية الإلهية من غير واسطة نعمة يتقدم بها من تلبس بها على من لم يتلبس، و قد شملت المذكورين من الأنبياء و من لحق بهم من آبائهم و ذرياتهم و إخوانهم فالمجتمع الحاصل منهم مفضل على غيرهم جميعا بتفضيل إلهي. و بالجملة الملاك في أمر هذا التفضيل هو التلبس بتلك الهداية الإلهية التي لا واسطة فيها، و الأنبياء فضلوا على غيرهم بسبب التلبس بها فلو فرض تلبس من غيرهم بهذه الهداية كالملائكة كما ربما يظهر من كلامه تعالى و كالأئمة على ما تقدم في البحث عن قوله تعالى: «وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ»: [2] في الجزء الأول من الكتاب فلا يفضل عليهم الأنبياء ع من هذه الحيثية و إن أمكن أن يفضلوا عليهم من جهة أخرى غير جهة الهداية.
 و من هنا يظهر: أن استدلال بعضهم بالآية على أن الأنبياء أفضل من الملائكة ليس في محله.
 و يظهر أيضا أن المراد بالتفضيل إنما هو التفضيل من حيث الهداية الإلهية الخاصة التي أخذتهم من غير توسط أحد، و أما كونهم أهل الاجتباء و أهل الصراط المستقيم و أهل الكتاب و الحكم و النبوة فأمر خارج عن مصب التفضيل المذكور في هذه الآية.» [3]
 درست است که سخن در باب انبیاء است اما ما ملاک را پیدا کردیم و ملاک یعمم و یخصص.
 
 ملاک برتری انبیاء بر دیگران
 
 ما دراینجا ملاکی به دست آورده ایم و آن این است که فضیلت به هدایت بی واسطه است. حال اگر ما کسانی رایافتیم که این گونه هدایت داشته اند پس آن ها نیز جزء اهالی نبوت خواهند بود(مثل برخی ملائکه یا اهل بیت)،یعنی دیگر انبیاء از این جهت بر اینا ن برتری ندارند.
  بنا براین نمی توان گفت که شخصیت انبیاء ویژگی دارد بر همه ی انسان ها، زیرا موجودات دیگری هم هستند که از این حیث برتر از انبیاء هم هستند.
 بله ، در میان موجودات الهی شخصیت پیامبر اکرم (ص) بر همه ی موجودات برتری دارند. مرتبه ی شخصیت پیامبر (ص ) از همه ی عالمیان در همه ی اعصار بالاتر است. حال حضرت امیر(ع)،(بر اساس کلام پیامبر(ص) که فرمودند : «انک تسمع ما اسمع و تری ما اری ولکن لا نبی بعدی» در حد نبوت نی اکرم نیست، اما نه اینکه در حد نبوت سایر انبیاء مثل موسی و عیسی و.. نیست. هرچه برای هدایت بشری نیاز بوده است ،آنچه امکان داشته ،پیامبر اخذ نموده است.
 علامه در تفسیر این آیه ی «شرع لکم من الدین ما وصی...» [4] می گوید: چه شده که درمورد پیامبر (ص) وحی به کار برده شده اما در مورد دیگر انبیاء الوالعزم که همگی هم صاحب شریعت اند ، واژه ی وصیت را بکار برده است؟ می فرماید: زیرا در شریعت پیامبر اسلام همه ی آنچه برای بشریت و هدایت او لازم بوده و امکان داشته ،از کلیات تا جزئیات، مثلا از توحید حقیقیه ی حقه تا جزئیات آداب بیت الخلاء مطرح شده است.
 این است شخصیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وبا توجه به این که امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه می فرمایند: «با مرگ پیامبر(ص) وحیی منقطع شد که مانند آن ممکن نیست و جبران ناپذیر است» و هیچ مصیبتی با مصیب پیامبر برابری نمی کند.
 حضرت علی(ع) نمی تواند پیامبر شود ،زیرا مقام و مرتبه پیامبر ما فوق است.
 در روایت داریم که امام صادق علیه السلام وحی بر پیامبر را توضیح می دهد و می فرماید: وقتی بر پیامبر وحی می شد بی هوش می شد ووقتی نام پیامبر می امد امام صادق علیه السلام خشوع می کردند و اصلا خم می شدند از روی خشوع در برابر عظمت پیامبر.
 
 برتری امام علی علیه السلام نسبت با انبیاء دیگر
 
 اما در برتری امام علی علیه السلام نسبت بر پیامبران دیگر ادله داریم که مفادش برتری امام است اما درباره ی برتری حضرت امیر(علیه السلام) دونکته وجود دارد، یکی برتریت ایشان به همه انسان ها غیر از پیامبر (ص) و دیگری برتری نسبت به صحابه مثل حدیث طیر مشوی و...
 در برابر اهل سنت هم در اینجا باید کلیت مساله مطرح شود و ثابت شود که برتری برخی بر انبیاء غیر نبی اکرم ، بدعت نیست،بعد به سراغ مصداق برویم که مصداق علی (ع) است یا عمر. اول باید ثابت کنیم آیا برتری نسبت به انبیاء ممکن است یا نه؟ در اینجا بحث کلی است، کاری به شیعه و سنی ندارد.در مرحله بعد می گوییم آیا مصداق علی(ع) است یا عمر.
 
 خلاصه
 
 پس انبیا بر همه امت خودشان برتری دارند اما اینکه بر همه بشریت برتری داشته باشند اینگونه نیست چون افرادی داریم که یا هم طراز انبیاء هستند اما نبی نیستند و یا بالاترند پس نمی توان گفت که انبیا به لحاظ قابلی که دریافت کنندگان وحی هستند بر همه برتری دارند. البته این حرف را در غیر پیامبر اسلام می زنیم که مقام نبوتش در بالاترین مرتبه است و امامتش نیز در بالترین مرتبه است ،و این امری اتفاقی است.
 
 «والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته »
 


[1] . انعام/ 84
[2] . البقرة/124
[3] . المیزان ج 7 ص 244
[4] . شوری/13

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo