< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 14

بسم الله الرحمن الرحیم

 کتاب و محتوای وحی
 
 کتاب برای همه انبیاء یا برای برخی
 
 در جلسه گذشته اقوال مفسرین را پیرامون اینکه آیا کتاب آسمان برای همه پیامبران الهی نازل شده است یا خیریعنی کتابهای آسمانی خاصی داشتند یا اینکه بعضی کتاب آسمانی داشتند و برخی نداشتند؟ وبیشتر بحث ذیل آیه 213 بقره است که می فرماید: «...وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيه‌...»
 ... و با آنان، كتاب [خود] را بحق فرو فرستاد، تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند.
 در جلسه قبل گفتیم علامه طباطبایی قائل اند که این کتاب کتاب شریعت است و منظور از کتاب شریعت کتاب مشتمل بر شریعت است نه کتاب منحصر در شریعت.
 ما از این نظر کتابها آسمانی ر ا می توانیم بر سه دسته تقسیم کنیم یکی کتابهای منحصر در شریعت و کتاب آسمانی مشتمل برشریعت که دعا و... نیز دارد و کتاب آسمانی در غیر شریعت. و منظور ما منحصر در شریعت یا در غیر شریعت نیست.ما گفتیم با توجه به یک اصل که مقبول نزد همه است و آن هم این است که «ظاهر کلام حجت است» و کلام وحی هم حجت است و اگر ما بخواهیم از ظهور کلام صرف نظر کنیم دلیل می خواهیم. با توجه به این اصل می رویم سراغ آیه 213 بقره و 89 انعام که مورد بحث ماست. آیه 89 انعام می فرماید: «أُولئِكَ الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرينَ »
  آنان[انبیاء قبل] كسانى بودند كه كتاب و داورى و نبوت بديشان داديم و اگر اينان [=مشركان‌] بدان كفر ورزند، بى‌گمان، گروهى [ديگر] را بر آن گماريم كه بدان كافر نباشند.
 و از این آیه آیه 213 بقره که می فرماید:«كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا...»
  مردم، امّتى يگانه بودند؛ پس خداوند پيامبران را نويدآور و بيم‌دهنده برانگيخت ، و با آنان، كتاب [خود] را بحق فرو فرستاد، تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند...
 در این آیات بحث بر سر آیات نبوت عامه است. ما از ظاهر کلام دو چیز را می فهمیم یکی اینکه کتاب آسمانی عمومیت داشته است و یکی هم کتاب آنها هم کتاب شریعت بوده چون در ادامه این مطلب می فرماید کتابی است که برای رفع اختلاف است.
 ما به علامه می گوییم که شما فرمودید منظور از این کتاب کتاب شریعت است و شواهد دیگری هم آوردید اما نفرمودید که ظاهر می فرماید که کتاب آسمانی عمومیت دارد. در حالی که می فرماید« انزل معهم» .
 شاید علامه درجواب ما بفرمایند که ما به استناد آیات و روایات دیگر می گوییم که کتاب شریعت منحصر در یک تعداد خاص مثلا پنج نبی بوده است. آیه 13 شوری می فرماید:
 «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى‌ وَ عيسى‌ أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبي‌ إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيبُ »
  از [احكامِ‌] دين، آنچه را كه به نوح در باره آن سفارش كرد، براى شما تشريع كرد و آنچه را به تو وحى كرديم و آنچه را كه درباره آن به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش نموديم كه: «دين را برپا داريد و در آن تفرقه‌اندازى مكنيد.» بر مشركان آنچه كه ايشان را به سوى آن فرا مى‌خوانى، گران مى‌آيد. خدا هر كه را بخواهد، به سوى خود برمى‌گزيند، و هر كه را كه از در توبه درآيد، به سوى خود راه مى‌نمايد.
  و همچنین روایات متعددی در تفسیر اولولعزم که می فرماید الولعزم صاحبان شرع اند روایاتی که می فرماید:
 «...عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّمَا سُمِّيَ أُولُو الْعَزْمِ أُوْلِي الْعَزْمِ لِأَنَّهُمْ كَانُوا أَصْحَابَ‌ الْعَزَائِمِ وَ الشَّرَائِعِ وَ ذَلِكَ أَنَّ كُلَّ نَبِيٍّ كَانَ بَعْدَ نُوحٍ ع كَانَ عَلَى شَرِيعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ وَ تَابِعاً لِكِتَابِهِ إِلَى زَمَنِ إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ وكُلَّ نَبِيٍّ كَانَ فِي أَيَّامِ إِبْرَاهِيمَ وَ بَعْدَهُ كَانَ عَلَى شَرِيعَةِ إِبْرَاهِيمَ وَ مِنْهَاجِهِ وتَابِعاً لِكِتَابِهِ إِلَى زَمَنِ مُوسَى وَ كُلَّ نَبِيٍّ كَانَ فِي زَمَنِ مُوسَى وَ بَعْدَهُ كَانَ عَلَى شَرِيعَةِ مُوسَى‌وَ مِنْهَاجِهِ وَ تَابِعاً لِكِتَابِهِ إِلَى أَيَّامِ عِيسَى وَ كُلَّ نَبِيٍّ كَانَ فِي أَيَّامِ عِيسَى وَ بَعْدَهُ كَانَ عَلَى مِنْهَاجِ عِيسَى وَ شَرِيعَتِهِ وَ تَابِعاً لِكِتَابِهِ إِلَى زَمَنِ نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ ص فَهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةُ أُولُو الْعَزْمِ وَ هُمْ أَفْضَلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ ع وَ شَرِيعَةُ مُحَمَّدٍ لَا تُنْسَخُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ لَا نَبِيَّ بَعْدَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَمَنِ ادَّعَى بَعْدَهُ نُبُوَّةً أَوْ أَتَى بَعْدَ الْقُرْآنِ بِكِتَابٍ فَدَمُهُ مُبَاحٌ لِكُلِّ مَنْ سَمِعَ ذَلِكَ مِنْهُ‌ [1] [2]
  نوح آمد و شریعت و کتاب آورد و بعد از ایشان هر نبیی آمد باید از ایشان تبعیت می کرد تا نوبت به حضرت موسی رسید و همینطورتا... تا به حضرت محمد رسید.
 ممکن است علامه بیایند بفرمایند که ما بخاطر این روایات از ظهور آیه که همه را صاحب کتاب می داند دست برمی داریم. و بعض آنان کتاب دارند و اسنادش به عموم از باب مجموع من حیث المجموع است.
 جواب حضرت علامه طباطبایی
 شما در حقیقت آنچه در آیات و روایا آمده شریعت ویژه ای است و همان شریعت های مادر، محور و اصلی است. و روایات هم همین را می فرماید که باید انبیاء دیگر از اینها پیروی می کردند. اما این کلام و گفتار شما آیا این استعمال را هم نفی می کند که بگوییم انبیاء الهی غیر از این شریعت های اصلی و مادر خودشان متناسب با مکان و زمان و فرهنگی و... یک کتاب های خاصی که مشتمل بر احکام الهی و شرعی بود، داشتند؟
 این کلام شما این احتمال ما را نفی نمی کند که برای هر پیامبری که معاصر با پیامبر صاحب شریعت است یا در زمان بعد از او متناسب با مقتضیات با زمان و مکانشان خدای متعال احکام ویژه ای را به آنها وحی کرده باشد که مبنای حکم در اختلافات مردم در آن ها باشد.
 به عبارت دیگر اینکه « لیحکم بین الناس » در پیامبران صاحب شریعت در امور کلی است و در این پیامبران در امور مورد نیاز مکان و زمانشان. و این احتمال ما با ظاهر کلام می سازد.
 
 مؤیّدات نظریه ما
 
 1. در همان روایت ابوذر که در جلسه قبل خواندیم گفت یکصدو چهارده کتاب بری انبیا است مخصوصا وقتی سوال می کند که آیا حضرت آدم علیه السلام رسول بود می گوید بله مرسل بود. خوب اگر مرسل بود بر چه اساسی قبل از نوح که اولین صاحب شریعت و اولین صاحب کتاب بر مبنای شما می باشد، حکم می کرده است.
 اصلا می شود پذیرفت که قبل از حضرت نوح اختلا فی بین مردم نبود. چه اختلافی بالاتر از اختلاف بین هابیل و قابیل ؟
 ما قبول داریم که هر چه مردم متمدن تر می شوند و فکرشان در مسائل دنیوی بازتر می شود زمینه اختلاف بیشتر می شود و لذا چون به مرور زمان اختلافات عمیق به وجود آمد ، یک شریعت مادر لازم است تا محور باشد. ما اگر امت ها ی پیش از حضرت نوح را در حد بچه ها ی 8 ساله هم بگیریم با ز اختلاف دارند.
 هر انسان در هر برهه ای از زمان چهار محور باید و نباید دارد یعنی در رابطه با خدا، با خود، با دیگران و باطبیعت و با جهان . آنکه اختلاف بر انگیز است لااقل آن ارتباط با دیگران است و پیامبران هم که بر اساس وحی الهی مردم را هدایت می کردند وشما اسم این مبنارا هر چه می خواهی بگذار، حال اگر دایره اختلافت کوچک بوده در همان حد هدایت می کردند و اگر بزرگتر بود باز در همان حد. جالب این است که درروایت مذکور می فرماید پنجاه تایش مال حضرت آدم یا بنابر نقلی دیگری مال شیث که فرزند و وصی حضرت آدم است، بوده است.
 این مثل قانون اساسی یک کشور است و قوانین جزیی یک دولت برای یک زمان.
 2. موید دیگربر اینکه هر پیامبری برای خودش شریعت و منهاج داشته است این آیه شریفه است که:
 «لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجا» [3]
 براى هر يك از شما [امّتها] شريعت و راه روشنى قرار داده‌ايم‌»
 
  شریعت پیامبران در یک عصر
 
 پیامبران در هر زمان دو حالت دارد یک وقت مثل هارون و موسی است و یک وقت مثل حضرت لوط و ابراهیم علیهم السلام است. که در صورت دوم همین که بنده عرض کردم صدق می کند یعنی حضرت لوط مثل انبیای بعد از ابراهیم مثل یعقوب و اسحاق باید از شریعت اساسی و کلی ابراهیم تبعیت کنند اما با این حال متناسب با محل و زمان و مکان خاص خودشان قانون داشتند.
 اما اگر مثل حضرت هارون وموسی بودند که از قرآن فهمیده می شود حضرت هارون علی نبینا وآله و علیه السلام شریک موسی بود که در این آیه موسی علیه السلام به خدا عرض میکند:« وَ اجْعَلْ لي‌ وَزيراً مِنْ أَهْلي‌*هارُونَ أَخي‌ *اشْدُدْ بِهِ أَزْري *وَ أَشْرِكْهُ في‌ أَمْري *كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثيراً » [4]
  و براى من دستيارى از كسانم قرار ده، هارون برادرم را، پشتم را به او استوار كن، و او را شريك كارم گردان، تا تو را فراوان تسبيح گوييم،
 آیه شریفه می فرماید که ما کتاب را بر موسی نازل کردیم:
 «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزيراً » [5]
 و به يقين [ما] به موسى كتاب [آسمانى‌] عطا كرديم، و برادرش هارون را همراه او دستيار[ش‌] گردانيديم.
 اگر هارون بعد از حضرت موسی می ماند و یا می رفت در یک منطقه دیگری تا درآنجا به تبلیغ بپردازد آن حرفی که در مورد لوط و ابراهیم علیهما السلام زدیم در مورد ایشان نیز می زدیم اما هیچ یک از این اتفاقها نیفتاد. بنابر این تنها استثنای مطلب ما که گفتیم :« کتاب شریعت را دو قسم می کنیم یکی اصلی و دیگری با توجه به مقتضیات زمان ومکان و فرهنگ و....» این مورد حضرت موسی و هارون است.
 3. نکته دیگر که دست ما را در برابر علامه باز می کند این که خود علامه می فرمایند که از اینکه مقتضای اینکه انسان موجود زمینی است و در وجودش اختلاف نهفته است فرشتگان فهمیدند که انسان خونریزی می کند و اختلاف ایجاد می کند لذا از خدا سوال کردند که « اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء...»
 والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
 
 


[1] . عيون الأخبار: 234- 235. م.
[2] . مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
[3] . المائدة / 48
[4] . طه : 29 تا 33
[5] . الفرقان/ 35

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo