< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 25

بسم الله الرحمن الرحیم

 فرق نبی، رسول و محدث
 ویژگی های نبی درروایات
 خلاصه درس قبل این شد که نکاتی که در باره رسول در روایات بود بیان کردیم.
 می پردازیم به ویژگیهای نبی در روایات .
  در حدیث اول
 «النبی الذی یری...الملک»
 حدیث دوم
 « النبی ربما...»
 حدیث سوم
 « النبی هوالذی... من عند الله بالرسالة»
 حدیث چهارم
 « النبی الذی یری فی منامه»
 حدیث اول سه مطلب دارد:
  1. یری فی منامه
  2. یسمع الصوت
  3. لایعاین الملک
 آنکه در حدیث دوم آمده دو مطلب دارد که به صورت علی البدل (ربما...ربما) بیان شده است. ربما سمع الکلام و ربما رای الشخص و لم یسمع.
 در حدیث سوم وچهارم تنها در بر مسئله رویت فی منامیه تأکید شده اما در حدیث اول همه را بطور کامل و جامع بیان کرده است.
 
 نکات شارحین:
  1. کلمه « لایعاین » الملک که در حدیث اول آمده مقصودش این است که نبی در عالم بیداری فرشته را مشاهده نمی کند. اما در حدیث دوم فرموده است « ربما رای الشخص» یعنی نبی شخص فرشته را در بیداری شخص تمثل یافته فرشته وحی را می بیند. این دو حدیث تنافی ندارد زیرا در حدیثی که می فرماید « ربما رای الشخص» قیدی دارد و آن هم « و لم یسمع » است اما در حدیث اول جایی را می گویدکه « یسمع الصوت و لایعاینُ الملک» و حاصل جمع این دو تعبیر این است که بگوییم: نبی در زمان واحد این دو مطلب برایش جمع نمی شود که عبارت باشد از شنیدن صدای ملک و دیدن او بطور همزمان و این است فرق بین نبی و رسول که رسول بطور همزمان هم صدای ملک را می شنود و او را می بیند.(مرآة العقول . شرح علامه مجلسی بر اصول و فروع کافی ج 2 ص 287 و288) و(شرح اصول کافی ملا صالح مازندرانی . داعی علامه مجلسی و شاگرد علامه است که این شرحشان محشّی است به حاشیه مرحوم علامه شعرانی ج5 ص 115 و 116)
  2. در حدیث اول بالخصوص می فرماید:« النبی الذی یری فی المنام» در اینجا سوال می شود که اولا مقصود از رویت چیست؟ و ثانیا چه چیز را نبی می بیند؟
 در مورد سوال اول صدر المتالهین دو احتمال را بیان فرموده است که به نظر می اید احتمال اول مورد قبول ایشان است.
  احتمال اولی اینکه کلمه «یری» معنای ظاهریش یعنی دیدن حسی (ظاهری یا باطنی) مراد نباشد بلکه مراد، علم ومعرفت است و به عبارت دیگر رویت عقلیه مراد است نه رویت حسیه که مرئی صورت و شکل دارد.
 این احتمال را ایشان در «یسمع» هم می فرماید؛ یعنی می فرماید: مراد از سمع معنای ظاهریش(به گوش برزخی باشدی یا گوش حسی) نیست بلکه مراد فهم و دانستن است. و دلیل اینکه به این عبارت محسوس گونه بکار رفته است به این خاطر است که اکثر الناس از فهم این معارف ومطالب عاجز ند مگر به صورت محسوس.
 این احتمال اول خلاف ظاهر است و ما تا دلیلی نداشته باشیم نمی توانیم بپذیریم . جالب این که خود مرحوم صدرا در بحث قبل در مورد «یعاین الملک » و «یراه قبلا» فرمود و اقعا تمثل پیدا میکند واز دستگاه ادراکی رسول به خارج می آید و انسان آن را می بیند.
 به نظر می رسد این احتمال را نمی شود از صدرا بپذیریم هر چند که سمع و رویت در جاهایی مثل آنجا که به خدا [1] نسبت می دهیم ، به معنای دانستن است و استعمال شده است اما در آنجا دلیل داریم و ما نباید با اینجا قیاس کنیم که شرایط خود روایا ت هم گویای این است که مراد از اینها علم نیست و بحث رویت در منام است. مثلا رویت ابراهیم که در خواب دید و رویت حسی صورت گرفته است البته به حس باطنیه و همنطور رویت پیامبر قبل.
 بنابر ین شما اول باید دلیل پیدا کنید که این دو کلمه به این معنی است و سپس بگوید اگربه این معنی است علت اینکه این لفظ را بکار برده است این است که اکثر الناس از دریافت این معارف عاجز اند.
 خلاصه اینکه استعمال کلمه «رویت » در علم عقلی و یا جزئی جایز است اما دلیل می خواهد.
 احتمال دوم اینکه مراد همان ظاهر کلام باشد یعنی رویت حسیه است. این را مرحوم صدرا قبول ندارند.
 
 مراد از رویت حسیه
 
 واگر رویت حسیه است آنچه دیده می شود چیست؟
 در مورد اینکه چه چیز دیده می شود چند احتمال است:
 الف. حقایق را به شکل الفاظ می بیند. یری الالفاظ و تراکیب الکلامیة... مثل اینکه انسان در عالم خواب ببیند یک صفحه نوشته در مقابلش است.این احتمال را مرحوم صدرا دارند.
 ب. مقصود عملی است که مثل اینکه کاری انجام می شود مثل حضرت ابراهیم و رویایی که دیدند که در خود حدیث هم می فرماید« نحو رویا ابراهیم» ابراهیم مشاهده کرد که دارد اسماعیل را ذبح می کند.
 به نظر م می رسد این احتمال را مرحوم ملا صالح دارد.
 ج. مقصود از اینکه «یری فی المنام» یعنی «یری الملک» یعنی ملک وحی را که در بیداری نمی بیند در عالم خواب می بیند. این احتمال را هم ملا صالح مازندرانی رحمه الله دارند.
 
 نظر برگزیده
 
 ممکن است که گفته شود که در حدیث شریف متعلق ذکر نشده است پس ممکن است به خاطر اطالقش، سه احتمال را بگیریم یعنی هرچه احتمال دارد در خواب نبی ببیند ، حاصل می شود. پس حصر نداریم و می توانیم اینها را هم جمع کنیم.
 از آنچه گفتیم ، احتمالات در مورد «یسمع » هم مشخص می شود یعنی احتمال اول (احتمال مرحوم ملا صدرا) یسمع یعنی سمع عقلی دارد و احتمال دوم یسمع یعنی سمع به صورت حسی البته صدای را می شنود و فاعل صوت یا خداست یا صدایی را برای او ایجاد می کند تا بشنود
 3. مرحوم ملا صالح از حدیث سوم که فرمود: « وَ نَحْوِ مَا كَانَ رَأَى رَسُولُ اللَّهِ مِنْ أَسْبَابِ النُّبُوَّةِ قَبْلَ الْوَحْيِ حَتَّى أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بِالرِّسَالَة » ایشان استفاده کرده است که از این حدیث به دست می آید که آنچه را پیامبر قبل از بعثت می دید وحی نبود و این حدیث صریحا این مطلب را می رساند. چون در روایت می فرماید : « قَبْلَ الْوَحْيِ »
 بعضی از اهل سنت و عامه هم این نکته من(ملا صالح) را گفته اند.
 استاد :
  ما گفتیم که خواب پیامبر قبل از نبوتش به گونه ای است که شیطان بر او تسلط ندارد و خواب صادق است و این مثل وحی است اما وحی اصطلاحی نیست.
 تکمله بیان مرحوم ملا صالح
 فرمایش مرحوم ملا صالح هم درست است و هم جای نقد دارد . اگر مقصود ایشان این است که لم یکن وحی المصطلح فی الرسالة ، درست است . اما اینطور نیست که وحی نامیده نمی شد. پس آنکه پیامبر در خواب می دیدند قبل از بعثشان، وحی بوده است اما بالمعنی العام اما وحی بالمعنی الخاص نبوده است.
 
 تنافی بین مقام بلند پیامبر با متعلم بودنش نزد جبرییل
 
 دیروز این نکته را گفتیم که نشئه ملکوتی و پیامبر یک حکم دارد و نشئه ناسوتی و فی الدنیای پیامبر یک حکم.پیامبر یک وجود ملکوتی و عقلانی مافوق دارد که احکام خودش را دارد که می فرماید: «كنت نبيا و آدم بين الماء و الطين‌» [2]
 ایشان فرمودند که از این احادیث به دست می آید که در باطن و نشئه ملکوتی که این ظاهر نمایی از آن باطن و حقیقت است، پیامبر به لحاظ آن نشئه ملکوتی ، اولین و آخرین است
 در این ره انبیا چون ساربانند دلیل و رهنمای کاروانند
 از آنها سید ما گشت سالار همو اول همو آخر در این کار
 به همین خاطر هو الاول وهو الآخرو همینطور امام علی علیه السلام در مرتبه ولایت هوالاول و هو الآخر. درست است که خدا در م مرتبه ذات اول و آخر است اما در مرتبه نبوت نبی اکرم هوالاول وهو الاخر و در مرتبه ولایت امیر المومنین هو الاول و هو الاخر.
 اما به لحاظ اینکه پیامبر بیایند در مرتبه کثرت و دنیا . این عالم کثرت معداتی می خواهد [3] و این عالم مقتضای خودش را دارد پس وقتی ایشان در این عالم می آیند به مقتضای این عالم متکثر، باید معدات آن را داشته باشند. و لذا جبرئیل می آید وبه پیامبر خبر می دهد با اینکه مقامش از پیامبر کمتر است اما در این عالم او معد است و فاعل معد ممکن است که شأنش کمتر از معلول باشد چون آنکه باید شأنش بیشتر باشد فاعل موجد و مفیض است .
 پس جبرئیل در نشئه دنیایی چون وجود روحانی دارد می شود معلم اما پیامبر به مقتضای بشریتش که جسم است از جبرئیل پایین تر است و اوردن وحی از این زاویه است و لذا تمثل به بشر صورت می گیرد. اما اگر مرتبه بشری را بگذاریم کنار دیگر اصلا به جبرئیل هم نیاز نیست « انا انزلناه فی لیلة القدر»
 4. مرحوم فیض کاشانی« صاحب الوافی» می فرماید مدتی قبل از مبعوث شدن پیامبر، مکررایشان خواب می دیدند و این ارتباط با عالم غیب بطور مکرر،شش ماه طول کشید. و حدیث هم داریم « إن قوله ع إن رؤيا المؤمن جزء من ستة و أربعين جزءا من أجزاء النبوة » [4]
  یعنی که خواب درست یک جزاست از چهل و شش جزء نبوت .
 «معناه أن نسبة مدة نبوته بطريق الرؤيا التي هي ستة أشهر إلى مجموع مدة نبوته التي كانت ثلاثة و عشرين سنة نسبة واحد إلى ستة و أربعين جمع له النبوة أي تمت»
 یعنی‌ مراد این است که کل دوران پیامبر که بیست و سه سال است باید د ر دوازده ضرب کنیم یعنی این شش ماه نسبت به بیست و سه سال پیمامبری ایشان، نسبت یک است به چهل وشش.
 «و السلام علیکم و رحمة و برکاته»
 


[1] . « الم یعلم بان الله یری» و « کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجهیم»
[2] . آغاز و انجام متن 11 فصل دوم در اشاره بمبدأ و معاد و آمدن از فطر ... ص : 9
[3] . افلاطون می گوید علم از باب تذکراست و این گفتن ها و تعلیمات برای این است که انسان به یادش بیاید
[4] . الوافي ج‌2 75 بيان ..... ص : 75

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo