< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 41

بسم الله الرحمن الرحیم

 چگونگی اطمینان نبی به صدق حی.
 نظرات علما
 
 بیان مرحوم قاضی سعید قمی
 در جلسه قبل روایتی که قاضی سعید درباره اینکه منشاء علم و اطمینان پیامبر به آنچه به او القاء می شود چه بوده است؟ « ان معرفت ذلک انها النور من الله » طبق این روایت امام اینگونه بیان فرمودند که معرفت پیغمبر درآنچه به او القاء می شود نور من الله است.
 اصلاح بیان دیروز
 قاضی سعید در شرح این روایت بر اساس مبانی و قواعد فلسفی تفسیر کردند. ایشان فرمودند:
 «و معنى قوله عليه السّلام في الخبر الآخر: «انّ ذلك بنور من اللّه» معناه أنّ ذلك العلم انّما هو بالنور العقلي السابق على مقام جبرئيل حيث وصل الرسول إليه و استفاض من ذلك النور الذي هو السبب الأول [1] لكل ممكن جملة العلوم النورية و الأنوار الإلهية فعلم منه أنّ ذلك العلم الجزئي من جملة ذلك العلم الكلي الذي هو النور المحض الفائض من اللّه؛ فتبصّر!» [2]
 اینکه دیروز بیان کردیم این بود که نور عقلی سابق بر مقام جبرئیل یعنی عقل اول اما به نظرم بحث بحث عقول نیست و ما دیروز اشتباه کردیم چون بعدا در توضیح این نور می فرماید «الذی هو السبب الاول لکل ممکن» و عقل اول هم ممکن الوجود است . پس نمی توانیم این نور عقلی را منطبق کنیم بر صادر اول طبق اصطلاحات فلاسفه . این از آن بالاتر است چون عقل اول از جمله عالم امکانی است و ایشان می فرماید که این نور عقلی سبب اول برای هرممکنی است.
 اما آیا مقصود خود خداست یا خیر؟ باید بگوییم مقصود ایشان از سبب اول ذات اقدس الهی نیز نیست چون در ادامه می فرماید« الذي هو النور المحض الفائض من اللّه‌» پس ایشان می خواهد بگوید موجودی است که مربوط به ممکنات و مخلوقات نیست ذات خدا هم نیست .
 با این اوصاف باید بگوییم عالم اسماء وصفات رابیان می کند که عالم فعل نیست و ذات الهی هم نیست و همه موجودات امکانیه از او نشأت می گیرد. تعبیر عقلی هم که گفته است به این خاطر است که کلمه عقل در اصطلاح اهل فن این است که وقتی می خواهند حقیقتی مجرد را بیان کنند با وصف عقل و عقلی توصیف می کنند بنابر این مرا از نور عقلی یعنی نور مجرد بسیط.
  علم پیامبر زاییده نور عقلی است یعنی نور عقلی که سابق بر مقام جبرئیل است پیامبر به آن نوراتحاد کرده استنتیجه اینکه: قاضی سعید نور در روایات را نور از ذات باری تعالی می دانند که مادون ذات و مافوق عالم امکان است. حال پیامبر به آن مرتبه از علم رسیده است. « علّم آدم الاسماء کلها » یعنی آدم به عنوان خلیفه خدا اسماء جمالیه و کمالیه.آن مرتبه از علم اجمالی و بسیط است. کثرات در او نیست. حقیقت علمیه ما قبل الخلق بسیط است که عین کشف تفصیلی است یعنی بسیطی که کثرات را هم در بر دارد.
 نام احمد نام جمله انبیاست چونکه که صد آمد نود هم پیش ماست
 پس مقام پیامبران ما فوق جبرئیل است و حقایق قبل از اینکه بخواهد از طریق جبرئیل بر او بیان شود، او اجمالا آن را می داند. پیامبر به علم اسماء و صفات آگاه است. آنچه جبرئیل برای او می آورد بر اساس علم سابق پیشین می داند منشاء الهی دارد. مثل اینکه کسی در زمینه ای شاخص های کلی حقیقی را بداند به نحو کلی و لو تک تک مصادیق آن را نداند مثل اینکه سبک شعر را می داند. حال کسی که شعری را می شنود می گوید این از آن سنخ است. علم از علت به معلول دارد. پس تقریر ایشان تقریر علمی است اما جامعیت آن و اینکه بیانگر این روایت باشد تا حدی قابل قبول است. اما بیانی که دیروز کردیم اشکالش این بود که ما طبق ادله و روایات می دانیم که پمامبر صلی الله علیه وآله صادر اول است و مافوق همه موجودات است و لو عقل اول حال اگر بگوییم پیامبر هم افق می شود با عقل اول درست نیست. اما این بیان امروز این اشکال را ندارد چون النور العقلی ، عقل اول نیست بلکه عالم اسماء وصفات الهیه است که مافوق عالم ممکنات است و مابعد الذات است پس هم الفائز من الله بر آن صدق می کند و هم السبب الاول لکل ممکن بر آن صدق میکند.
  ذات الهی غیب الغیوب است و از آن هیچ کسی خبر نداشته است اما از عالم صفات و اسماء الهی که مرتبه پایین تر است اولیاءالهی آگاهی داشته اند.
 سوال:
 ما در مورد پیامبر اسلام دلیل خاص داریم اما آیا همه انبیاء از عالم اسماء و صفات آگاه بوده اند؟
 شاید بتوان گفت بر اساس آیه « و علم آدم الاسماء کلها» همه اولاد آدم که از سلسله انبیا بودند آگاه بوده اند منتهی دارای مراتب است اما نسبت به مقام جبرئیل همه آنها، آگاهی ما فوق او داشته اند.
 تذکری در مورد بیان مرحوم قاضی سعید
  وقتی به خود عبارت روایت نظر می کنیم در آن آمده « أنّ معرفة ذلك انّما هي النور من اللّه‌ » اما ندارد که «بالنور من الله» و شرح قاضی سعید با بالنور من الله می سازد.روایت می فرماید « هی النور من الله» یعنی خود این معرفت نور است پس دیگر نیازی به تفصیل نیست که بخواهیم این تلاش مرحوم قاضی سعید را انجام دهیم گر چه حرف ارزشمندی است اما نیازی به آن نیست.
  در روایت قبلی آمده خداوند سکینه و وقار ایجاد می کند. در اینجا آمده که آن معرفت نور است. یعنی خود این معرفت روشن و بدون تردید است. خداوند در نفس قدسی پیامبر تصرف کرده است بگونه ای که برای او جای هیچ شک و تردیدی باقی نمی ماند.
 نکته ای در باره عالم اسماء وصفات
 عالم اسماء و صفات، از واجب الوجود هستند. یعنی صفات ذاتیه الهی. اینها از حیث مرتبه ذات متفاوت است. تجلیات ذاتیه الهی هستند. عالم ممکنات از تجلیات فعلیه الهی آغاز می شود. لذا عالم الوهی که شامل ذات و اسماء و صفات است همه واجب الوجود است.
 بیان آیت الله امینی حفظه الله [3]
 ایشان می فرمایند: «این پرسش یا شبهه [4] از اینجا ناشی شده است که تصور شده است وحی به پیامبران از سنخ علم حصولی و مفهومی است در صورتی که چنین نیست. در وحی، حضور و مشاهده حقایق است. علوم و معارف به طور مستقیم بر پیامبر نازل می شود و سراسر وجودش را نورانی می سازد همه اش آرامش و یقین است. با وجود چنین نورانیت و ایمان دیگر جایی برای شک نخواهد ماند.»
 حاصل حرف ایشان این است که چون علم انبیاء علم حضوری است و علم حضوری تردید بردار نیست پس او یقین دارد که آنچه دریافت می کند از طرف خدای متعال است پس این شبهه یا سوال سوال بی اساسی است. چو ن تصور کردیند که علم اینها حصولی خطا برداراست.
 سه نکته در مورد بیان آیت الله امینی
 اولا: به چه دلیل گفته می شود علم انبیاء تماما حضوری بوده است؟
 چون آنچه ازآیات و روایات بدست می آید این است که هر دونوع علم هست هم علم حضوری و هم حصولی و ما این دو را از این آیه شریفه می فهمیم که می فرماید:« وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ»
 بلاخره حضرت موسی از شجره صدایی شنید.« وَ نادَيْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا»
 ثانیا: به چه دلیل اگر علم حصولی شد، همه علوم حصولی قابل تردید است؟
 نه نمی توانیم این را بپذیریم. برخی از علوم حصولی است که هیچ تردیدی در آنها راه ندارد مثل اولیات که علم حصولی است. تصور موضوع و محمول و نسب، تصدیق قطعی را به دنبال دارد و ابده بدیهیات است مثلا امتناع تناقض،اعظمیت کل از جزء.
 ثانیا: به چه دلیل اگر علم حضوری شد دیگر تردید ناپذیر است؟
 علم حضوری از آن حیث که وصل و شهود است، بحث خطا مطرح نیست. اما مشاهد او چیست؟ یعنی آنچه معلوم به علم حضوری است آیا بدلی است یا واقعی است؟ شطحیات عرفان که از علم حضوری به دست می آورند، از کجا پیدا می شود؟ شطحیات عرفانی چگونه است؟عارف همه اش حضور است. پس یک نوع عصمت و ضمانت اجرا می خواهیم.
 خطاپذیر بودن علم حضوری
 استاد جوادی در این باره می فرمایند: [5]
  ایشان سه وجه بیان کرده که در علم حضوری هم ممکن است خطا راه پیدا کند. می گوید: سرّ نفوذ خطا در کشف و شهود گاهی در اثر خلط مثال متصل به مثال منفصل است. یعنی آن چه را که یک سالک غیر واصل در عالم مثال متصل خود می بیند آن را جزء عالم مثال منفصل می پندارد.( یعنی خیال می کند که این شیء یک حقیقتی در عالم و رواء نفس او است ) و چون در مثال منفصل که صنع بدیء خداوند منزه ازگزند هر عیب و آسیب و نقص است هیچ گونه خطور و تفاوت و شکاف و خلاف رخنه ندارد، چنین باور می کند که حق را دیده است.
 والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


[1] . یعنی صادر اول
[2] . شرح توحيد الصدوق، ج‌3، ص: 396
[3] . ایشان در مقاله ای که برای شیخ مفید نوشتند در کنگره 1413 این بیان را آورده اند مقاله شماره 59 که راجع وحی است
[4] . یعنی همین که پیامبر از کجا می دانستند که آنچه بر ایشان وحی می شود شیطان در او نقش ندارد.
[5] . معرفت شناسی در قرآن، تفسیر موضوعی ج 13 ص 113

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo