< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 71

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: دیدگاه فلاسفه اسلامی در تفسیر وحی
 بررسی نقش پیامبر در قالب و شکل وحی
 سوالی که بدنبال پاسخ آن بودیم این بود که آیا در مورد قالب و شکل حقایق وحیانی، یا تمثل بشری یافتن ملک، پیامبران نقش فاعلی دارند یا در اینجا نیز مانند مرحله دریافت وحی، تنها نقش قابلی دارد؟ در پاسخ باید مساله همان طور که فلاسفه نیز چنین کرده اند باید ما بین آنچه پیامبران از عالم غیب و ملکوت به صورت وحی دریافت می کنند تفکیک قائل شد. برخی از حقایق وحیانی را انبیاء به اتصال به عالم عقول دریافت کرده اند. بخش دیگر معارفی است با اتصال به عالم مثال یا نفوس سماویه دریافت شده است.
 سرچشمه علم و معرفت برای همه انسان ها، خداوند متعال است. اما علم الهی که منشا علم غیر است دارای مراتبی است. یک مرتبه آن علم الذات یعنی علم در مرتبه ذات الهی است . خدای متعال هم به ذات خویش و هم به موجودات قبل از ایجاد آنها علم دارد. این علم ، غیب الغیوب است که تنها مختص به ذات اقدس الهی است. در روایت آمده است « َ إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ مَكْنُونٌ مَخْزُونٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ مِنْ ذَلِكَ يَكُونُ الْبَدَاءُ- وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُه‌ » [1]
 مرتبه دوم علم الهی، اسماء ایشان است و مرتبه سوم علم در مرتبه فعل است. و فعل الهی عبارت باشد از: عقول مجرده، علم مثال و عالم طبیعت. پس علم الهی دارای پنج مرتبه است:
  1. علم ذاتی: علم خداوند در مرتبه ذات
  2. علم در مقام اسماء، که خود نیز مراتبی دارد.
  3. علم در مرتبه فعل : مجردات عقله
  4. علم در مرتبه فعل :مجردات مثالی یا نفوس سماویه
  5. علم در مرتبه فعل: عالم طبیعت.
 آنچه فلاسفه در اینجا مطرح نموده اند مربوطه به دو قسم اول علم الهی نیست. مکتوبات فلاسفه درباره علم در مرتبه عالم عقول و نفوس است. از نظر فلاسفه مخزن علم انبیاء یا عالم عقول است یا عالم مثال:
 الف) ارتباط نفس نبی با عالم عقول: دریافت معارف کلی (بدون صورت و لفظ)
 ب) ارتباط نفس نبی با عالم مثال: معارف و صور آنها را دریافت می کند.
 نکته
 از شیخ اشراق به این طرف به عالم مثال معتقد هستند اما قبل از ایشان فلاسفه مانند ابن سینا به عالم نفوس سماویه معتقد بودند. لذا آنها بعد از عالم عقول به نفوس سماویه معتقد هستند.
 بحث دوم این است که نفس نبی به چه قوه ای ارتباط برقرار می کند؟ علم انسان ابتدا جزئی است بعد کلی می شود اول با حواس با اشیاء ارتباط برقرار کرده و امر جزئی را بدست می آوریم، بعد از تجربه و تحلیل به ادراک کلی نائل می شود. در اینجا سیر از جزئی به کلی است. اما در معارف وحیانی سیر از کلی به جزئی است یعنی ابتدا در اثر ارتباط قوه عاقله پیامبر با عالم عقول، معارف کلی دریافت می شود. در این مرحله جزئیاتی مانند شکل و رنگ و کلام و لفظ و امثال اینها نیست. وقتی این معارف کلی به قوه تخیل که کارش صورت گری است می رسد، این قوه سر خود نمی تواند کاری کند بلکه در صورت هایی که بدست آورده برای نفس ادراکی بوجود می آورد. صوری که این قوه مورد استفاده قرار می دهد از معدن و مخذن دیگری به او می رسد. نفس نبی آن گاه که با عالم مثال ارتباط برقرار می کند از آنجا صور را دریافت می کند. وی در اینجا نقش فاعلی ندارد .
 مرحوم ملا صدرا در این باره می فرماید « كمال القوة المتخيلة: هو كونها قوية بحيث يشاهد في اليقظة عالم الغيب لما سبق، فيشاهد الصور الجميلة و الأصوات الحسنة المنظومة على الوجه الجزئي في مقام" هورقليا" أو في غيرها من العوالم الباطنية، أو تحاكي ما شهدتها النفس في عوالم الجواهر العقلية، و لا سيما في عالم العقل المفيض لهذا النوع البشري- بإذن ربه-، فيرى في اليقظة و يسمع ما كان يراه و يسمعه في النوم بالسبب الذي ذكرناه، فيكون الصورة المحاكية للجوهر الشريف بأحد الوجهين، صورة عجيبة في عالم الحس، فهو الملك الذي يراه النبي و الولي، و يكون المعارف التي تصل إلى النفس من اتصال الجواهر الشريفة بتمثل الكلام المنظوم الواقع في غاية الفصاحة فيكون مسموعا. و هذا أيضا ممكن غير مستحيل» [2]
 نکته : کشف سه گونه است: کشف معنوی، کشف صوری و کشف صوری و معنوی با هم. کشف معنوی مربوط به علام عقول است که در آنجا معناست. کشف صوری مربوط یه عالم مثال است.
 مرحوم شیخ اشراق نیز در این باره می فرماید: « اذا قلّت الشواغل فيقع للنفس خلسة الى جانب القدس فانتقشت بنقش غيبىّ فقد ينطوى سريعا و قد يشرق على الذكر و قد يتعدّى الى الخيال فيتسلّط الخيال على لوح الحسّ المشترك فيرتسم فيه صورة فى غاية الحسن و الزينة على اكمل هيئة و ابهاها تناجيه بالغيب او يرتسم صورة الامر الغيبىّ مشاهدة او ينسطر على سبيل كتابة او على طريق نداء هاتف غايب او على غلبة ظنّ بالامر الغيبىّ فيطلع» [3]
 مرحوم علامه طباطبایی نیز در کتاب « رسائل سبعه» ص 220 بابی را با عنوان « المنابات و النبوات» باز نموده و فرموده است : « ان الانبیاء هم اولیاء الکاملون بالفطره ( یعنی نبوت امری اکتسابی نیست) و الوارد علیهم من جانب الحق تعالی نوما و یقظتا علی ثلاثة اقسام: امور کلیه نوریه و امور جزئیه نوریه و امور جزئیه حسبیه. قسم اول ، باطن دومی است و قسم دوم ، باطن سومی است . اینها در طول هم قرار دارند. شریعتی که بر انبیاء نازل می شود یا معارف کلیه است که از سوی خدا بودن واسطه و یا به واسطه ملک وحی به او می رسد ( صورت به معنای فلسفی یعنی ما به الشی هو هو. یعنی نه شکل بلکه جنبه فعلیت شی)
 ارزیابی سخن فلاسفه:
 ابتدا باید دانست آیا می توان برای نفس نبی در وحی نقش تاثیر گذاری قائل شویم یا نه ؟ آیا کلام الله تنها آن گاه است که بدون واسطه صورت گیرد و یا اگر به واسطه نیز باشد ، کلام الله خواهد بود؟ سوال دیگر در اینجا این است که اگر برای نفس نبی در وحی نقش فاعلی قائل شویم آیا لازمه آن این می شود که وحی خطا پذیر باشد؟ پاسخ این است که در صورتی که برای نفس نبی در وحی نقش فاعلی نیز قائل شویم باز خطا پذیری آن لازم نمی آید زیرا آنگاه که معنا از جانب خداوند باشد و لفظ را پیامبر ایجاد کند در حالی که با پرده عصمت از خطا مصون مانده است ، دیگر راهی برای خطا پذیر بودن آن نیست . عصمت باعث آن یم شدود که پیامبر چه از نظر حواس ظاهری و چه باطنی مرتکب خطا نشود .
 البته آنچه گفته شد از باب مساله امکان آن بود . اما وقتی به ظواهر آیات رجوع می کنیم یم بینیم که نفس نبی اکرم (ص) در وحی قرآنی هیچ گونه دخالتی نداشته و صرفا قابل بوده است. قرآن کریم می فرماید « وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ (192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ (193) عَلى‌ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ (194) بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبينٍ » [4] مسلّماً اين(قرآن) از سوى پروردگار جهانيان نازل شده است! روح الامين آن را نازل كرده است. بر قلب(پاك) تو، تا از انذاركنندگان باشى! آن را به زبان عربى آشكار(نازل كرد)!. برحسب آیات و روایات قرآن کریم معنا و لفظا از ناحیه خدای متعال نازل شده است.
 مرحوم میر داماد که عالم عقول و منقول بوده است در قبسات در این باره می فرماید « و حقيقة الايحاء و الوحى، مخاطبة العقل الفعّال للنفس الناطقة بألفاظ منظّمة مسموعة مفصّلة. و له انحاء مختلفة و مراتب متفاوتة، بحسب اختلاف درجات النفس فى اطوارها و احوالها المختلف» [5] یعنی الفاظ قرآن را عقل فعال از جانب خداوند بر قلب پیامبر (ص) نازل نموده است.


[1] کافی ، مرحوم شیخ کلینی ، ج 1 ، ص 147 ، ط اسلامیه
[2] المبدأ و المعاد، صدرالمتالهین ، ص 481 ، ط انجمن حکمت و فلسفه ایران
[3] مجموعه مصنفات شيخ اشراق، ج‌1، ص 103و104 ، ط : مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی
[4] شعراء/سوره26، آیه192
[5] قبسات ، میر داماد ص 402 ، ط : انتشارات دانشگاه تهران

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo