< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 75

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : نقد و بررسی نظریه آقای سروش درباره وحی
 سخن آقای سروش در نوشته طوطی و زنبور
 وی در باب وحی گفته است: وحی اگر چه مستند به خداوند است اما دارای جنبه بشری است، مانند سایر حوادث عالم که فعل الله هستند اما اسباب طبیعی و بشری دارند. در وحی این نفس پیامبر است که این پدیده را ایجاد می کند، او تنها قابل و پذیرای وحی نیست، بلکه نفس او، نفسی است که مهر تایید خورده و نقش فاعلی دارد .
 آقای سروش در اینجا یک دست سخن نگفته است، گاه وحی را پدیده ای بشری دانسته که خطا در او راه می یابد و گاه سخن دیگری می گوید. وی معتقد است فلاسفه اسلامی، نیز همین نگرش را در باب وحی بخصوص در مورد جبرئیل و نقش فرشته وحی دارند .
 نکات سخنان آقای سروش در این نوشته
 وی در این نوشته چندین نکته را بیان داشته که از این قرار است:
  1. وی دیدگاه متفکران اسلامی در باب فرشته را به دو بخش تقسیم کرده و در یک سو حشویه و حنابله را قرار داده و در سوی دیگر فلاسفه را جای داده است.
  2. نقش قوه خیال در ورود وحی بر پیامبر
  3. نقش قوه خیال در حضور جبرئیل نزد پیامبر
  4. نقش قوه خیال در صورت بخشیدن به جبرئیل
  5. نقش اعدادی (در مقابل علت فاعلی) جبرئیل برای علم پیامبر
  6. سخن فخر رازی درباره خلقت فرشتگان
  7. سخن علامه طباطبایی در این باره
  8. سخن فلاسفه خصوصا مرحوم علامه درباره سخن گفتن جبرئیل با پیامبر به عربی.
 نکته اول
 سوالی که در این جا مطرح است این است که چگونه ایشان از میان متفکران اسلامی تنها سخن حشویه، حنابله [1] و فلاسفه را گفته است؟ آیا اندیشمندان دیگری در این باره نبوده است؟ متکلمان معتزلی در کجا قرار می گیرند؟ به خصوص که ایشان اخیرا تمایل زیادی به معتزله از خود نشان داده است و معتقد شده در گفتمان های امروزی، دیدگاه معتزلی مناسب تر است. دیدگاه متکلمان امامیه همچون علامه حلی، سید مرتضی، شیخ مفید، فاضل مقداد، و دیگران چه می شود؟
 به نظر می رسد ایشان در مقام تحقیق نبوده و تنها خواسته ذهن مخاطب را به خود جلب کند و سخن ناقد را رد کند.
 به عنوان نمونه ، زمخشری متکلم و مفسر معتزلی در تفسیر کشاف، در مورد آیه اول سوره فاطر سخنی دارد «الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً أُولي‌ أَجْنِحَةٍ مَثْنى‌ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ يَزيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَديرٌ » ستايش مخصوص خداوندى است آفريننده آسمانها و زمين، كه فرشتگان را رسولانى قرار داد داراى بالهاى دوگانه و سه‌گانه و چهارگانه، او هر چه بخواهد در آفرينش مى‌افزايد، و او بر هر چيزى تواناست!
 وی می گوید: معنای این آیه آن است که ملائکه دارای بالهایی هستند، برخی دو بال و برخی سه بال و برخی بیشتر دارند. وی حدیثی را نقل می کند که پیامبر (ص) جبرئیل را در حالی دید که دارای سه بال بود، دیده است .
 حال سوال این است که چرا با اینکه ایشان برای ملائکه بال قائل است اما سخن وی بیان نشده است؟ این گونه اظهار نظرات، چیزی جز هو کردن و شیوه ژورنالیستی نیست و در مباحث علمی جایگاهی ندارد.
 نکته دوم
 وی گفته است: همه فلاسفه ورود وحی بر پیامبر را بدون وساطت قوه خیال ممکن ندانسته اند. در حالی که همان طور که قبلا بیان شد این سخن قطعا باطل است. در کجا مرحوم ابن سینا گفته است ورود وحی به پیامبر بدون خیال ممکن نیست؟ همه فلاسفه گفته اند: اتصال پیامبر به عالم عقل در مرحله خیال نیست. بلکه مربوطه به قوه عاقله پیامبر است که در اثر قوت یافتن به این حوزه بار یافته است. فلاسفه در اینجا نقش پیامبر را تنها قابلی می دانند آنان معتقدند در این مرحله وحی بر پیامبر نازل می شود و ایشان آن را دریافت می کند . آقای سروش این نسبت را یا دانسته به فلاسفه نسبت داده و تعمد داشته است و یا نمی دانسته است؛ در هر صورت نسبتی ناصحیح است زیرا یا برخواسته از نقص قوه نظری است و یا نقص قوه عملی.
 نکته سوم
 نسبتی دیگری که آقای سروش به فلاسفه در مورد جبرئیل داده و آن را مربوط به قوه خیال پیامبر دانسته، نیز نادرست است. زیرا آنچه فلاسفه گفته اند حضور مجرد نزد مجرد است. آنان گفته اند نفس ناطقه پیامبر که تجرد عقلی دارد، با عقل فعال ارتباط پیدا می کند. این حضور مانند آینه های روبروی هم است و هیچ ربطی به قوه خیال ندارد.
 نکته چهارم
 وی گفته است این قوه خیال پیامبر است که به جبرئیل صورت و صفت بخشیده است. این سخن نیمی درست و نیمی نادرست است. آنچه فلاسفه گفته اند این است که نفس نبی به جبرئیل صورت بخشیده است اما صفت را خود جبرئیل دارد. قرآن کریم در این باره می فرماید « إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‌ (4) عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوى‌ (5) ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى‌ (6) وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى‌» [2] آنچه مى‌گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست! (4) آن كس كه قدرت عظيمى دارد[ جبرئيل امين‌] او را تعليم داده است؛ (5)همان كس كه توانايى فوق العاده دارد؛ او سلطه يافت... (6) در حالى كه در اُفق اعلى قرار داشت!
 مرحوم صدرالمتالهین درباره آیه « ذي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكينٍ» [3] فرموده است مراد این است که جبرئیل دارای صفت تجرد است و این امر را قوه خیل به او نبخشیده است.
 نکته پنجم
 آقای سروش گفته است اگر جبرئیل نیز در وحی دارای نقشی باشد آن نقش تنها اعداد و مهیا نمودن پیامبر است. بلا تشبیه مانند کشاورز که شرایط را برای پرورش دانه در خاک فراهم می کند.
 اما این سخن درست است و فلاسفه همین نقش را برای فلاسفه دانسته اند یا آنان جبرئیل را معلم و مفیض می دانند؟ مرحود ملاصدرا در شواهد الربوبیه می فرماید: حصول علم برای آدمی به صورتهای مختلفی صورت می گیرد. یکی از آنها مشاهده ملکی است که حقایق را از طرف خداوند الهام می کند که آن را عقل فعال گویند. لذا در اینجا بحث ملهم است نه معد. عبارت ایشان چنین است «و هو مشاهدة الملك الملهم للحقائق من قبل الله و هو العقل الفعال الملهم للعلوم في العقل المنفعل و إلى ما يطلع علي» [4]
 ایشان همچنین در شرح اصول کافی می فرماید: «و هو كمال القوة النظرية و العقل النظرى بان يصفو الجوهر العقلى صفاء يكون شديد الاتصال بالعقل الفعال المسمى بالقلم الاعلى و المعلم الشديد القوى و هو المفيض للعلوم باذن اللّه على الواح النفوس العقلية فيستفيض منه العلوم و المعارف بلا واسطة معلم بشرى فى زمان يسير، و هذا ممكن أيضا، » [5] کمال قوه نظری این است که قدرتی پیدا کند که با عقل فعال ارتباط برقرار کند. او مفیض علوم به اذن خداوند است.
 نکته ششم
 آقای سروش گفته است: فخر رازی در قرن ششم با احتیاط و ترس می نویسد شاید غرض از بال در آیه ای که برای ملائکه بال قائل شده است، نیروها و کارکردهای مختلف فرشتگان باشد.
 در حالی که فخر رازی در تفسیر آیه اول سوره فاطر می گوید «و قوله تعالى: أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنى‌ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ أقل ما يكون لذي الجناح أن يكون له جناحان و ما بعدهما زيادة، و قال قوم فيه إن الجناح إشارة إلى الجهة، و بيانه هو أن اللّه تعالى ليس فوقه شي‌ء، و كل شي‌ء فهو تحت قدرته و نعمته، و الملائكة لهم وجه إلى اللّه يأخذون منه نعمه و يعطون من دونهم مما يأخذوه بإذن اللّه‌ كما قال تعالى: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى‌ قَلْبِكَ [الشعراء: 193، 194] و قوله: عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‌ [النجم: 5] و قال تعالى في حقهم: فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً [النازعات: 5] فهما جناحان، و فيهم من يفعل ما يفعل من الخير بواسطة، و فيهم من يفعله لا بواسطة، فالفاعل بواسطة فيه ثلاث جهات، و منهم من له أربع جهات و أكثر، و الظاهر ما ذكرناه أولا و هو الذي عليه إطباق المفسرين.» [6] موجود بال دار اقلش این است که دارای دو بال باشد. برخی گفته اند مراد از بال این است که ملائکه دارای جهت های مختلفی هستند. آنها جهتی به سوی خداوند و جهتی به سوی مردم دارند . نعمت ها را از نزد خداوند گرفته و به سوی مردم می رسانند. لذا این نسبت به فخر رازی نادرست است .
 نکته هفتم
 آنچه آقای سروش به مرحوم علامه نسبت می دهد درست است زیرا مرحوم علامه ملائکه را مجرد می داند و لذا بال را در آنان توجیه نموده است. اما سخن مرحوم علامه نا تمام است زیرا گفته شد تمثل تنها در دستگاه ادراکی پیامبر صورت نمی گیرد بلکه در خارج صورت می گیرد. بال داشتن فرشتگان نیز امر محالی نیست تا نیاز به توجیه داشته باشد .


[1] این دو فرقه ظاهر گرا و مجسمه می باشند .
[2] نجم/سوره53، آیه7
[3] تکویر/سوره81، آیه20
[4] الشواهد الربوبیه ، صدرالمتالهین ، ص 349 ، ط : المرکز الجامعی للنشر
[5] شرح اصول کافی ، صدرالمتالهین ، ج2 ، ص 442 ، ط : مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى‌
[6] مفاتیح الغیب ، فخر رازی ، ج 26 ، ص 222 ، ط: دار احياء التراث العربى‌

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo