< فهرست دروس

درس کلام جدید - وحی پژوهی و حقیقت نبوت استاد ربانی

جلسه 97

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خطا ناپذيری قرآن کريم
بررسی شاهد سوم سروش بر ادعای خويش
يکی ديگر از شواهدی که آقای سروش بر ادعای خويش مبنی بر راه داشتن خطا در زندگی انبياء مساله ورود فرشتگان بر حضرت ابراهيم (ع) است . وی گفته است وقتی که ملائکه نزد حضرت ابراهيم (ع) آمدند آن حضرت آنها را در ابتدا نشناخت تا اينکه آنها خودشان را معرفی نمودند .
نقد و بررسی
در اينکه حضرت ابراهيم (ع) ملائکه عذاب را به خاطر اينکه به صورت بشر تمثل يافته بودند نشناخت سخن نيست اما اين گونه خطا با مقام نبوت و عصمت پيامبران منافات ندارد و خطای مذموم نيست. خطايی مذموم است که يا هيچ گاه حقيقت معلوم نشود يا اگر معلوم شود از طريق علم لدنی يا به واسطه نبی يا ولی معصوم نباشد بلکه توسط افراد عادی بشری باشد. در اينجا نيز آن حضرت از طريق الهی از اين امر مطلع شدند. بنابراين اين شاهد نيز ربطی به بحث ما ندارد زيرا خطای مورد نظر شما آنگاه است که يا مساله برای پيامبر روشن نشود و يا توسط بشری ديگر از آن مطلع می گردد. در حالی که در اينجا و موارد ديگر چنين نيست.
سوال و جواب
ممکن است در جوابی که به مساله ذبح حضرت اسماعيل داده شد مبنی بر اينکه آن حضرت مامور به مقدمات ذبح بودند نه خود ذبح، اين سوال مطرح شود که اگر تکليف آن حضرت نسبت به حضرت اسماعيل (ع) مقدمات ذبح بوده نه قطع رگها در اين صورت فديه در مقابل آن چه معنايی خواهد داشت؟ معنای فديه اين است که تکليفی بوده و جايگزين پيدا کرده است مثلا قرآن کريم در مورد اسيران در جنگ بدر می فرمايد: « فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها »[1] و هنگامى كه با كافران(جنايت‌پيشه) در ميدان جنگ رو به رو شديد گردنهايشان را بزنيد، (و اين كار را هم چنان ادامه دهيد) تا به اندازه كافى دشمن را در هم بكوبيد؛ در اين هنگام اسيران را محكم ببنديد؛ سپس يا بر آنان منّت گذاريد(و آزادشان كنيد) يا در برابر آزادى از آنان فديه‌[ غرامت‌] بگيريد؛ (و اين وضع بايد هم چنان ادامه يابد) تا جنگ بار سنگين خود را بر زمين نهد.
پاسخ: ملاک تکليف به ذبح در فرزند حضرت ابراهيم (ع) وجود داشت و ممکن بود که چنين تکليفی نسبت به آن صادر گردد اما خدای متعال به جای آن، تکليف به ذبح را متعلق به گوسفند کرد، نه فرزند . حاصل آنکه فديه به لحاظ ملاک تکليف است نه صدور تکليف . بنابراين سخن ابن عربی که گفته است فديه ناميده شدن ذبح گوسفند به اين دليل بوده که حضرت ابراهيم (ع) تصور کرده بود که به ذبح فرزندش مکلف شده بود، استوار نمی نمايد و با مفاد ظاهری آيات سازگاری ندارد .
مرحوم طبرسی در مجمع چند وجه برای فديه بيان کرده است «أما الفداء بالذبح فلما كان يتوقعه من الأمر بالذبح و لا يمتنع أيضا أن يكون فدية عن مقدمات الذبح لأن الفدية لا يجب أن تكون من جنس المفدی أ لا ترى أن حلق الرأس قد يفدی بدم ما يذبح و كذلك لبس الثوب المخيط و الجماع و غير ذلك‌»[2] وی می گويد ممتنع نيست که فديه به خاطر مقدمات ذبح باشد زيرا لازم نيست که فديه از جنس مفدی باشد، چنان خود حيوانی که ذبح می شود فديه پوشيدن جامه دوخته شده يا جماع در حال احرام باشد .
شاهد چهارم سروش بر ادعای خويش
شاهد ديگری که بر وقوع خطا از پيامبر اکرم (ص) آورده شده مساله اسيران جنگ بدر است . در رواياتی که ابن عربی هم به آن استشهاد کرده آمده است که پيامبر اکرم (ص) با ياران خويش درباره جنگ بدر مشورت نمودند . اکثر اصحاب قائل به آزادی آنها و گرفته فديه بودند . در مقابل عده ای که از جمله آنها خليفه دوم بود گفتند آنها را بکشند . پيامبر اکرم (ص) هم قلبا متمايل به گروه اول بود . در اين هنگام آياتی نازل شد و پيشنهاد گروه دوم را تاييد کرد. اين مطلب در تفسير ابن کثير، جلد 3، ص 347 ذيل آيه 67 سوره انفال آمده است .
مرحوم علامه طباطبايی در الميزان متعرص اين روايات شده و می فرمايد: اين روايات با هم اختلاف دارند؛ دسته ای از آنها متضمن اين مطلب هستند که خداوند همه مسلمانان را نکوهش کرد . اما دسته ديگر می گويد عتاب تنها شامل خليفه دوم نيست اما بقيه مشمول عتاب الهی شدند . و نيز در برخی ديگر از روايات بيان می دارد که عتاب شامل حال پيامبر اکرم (ص) نشده بلکه متوجه افرادی است که معتقد به فديه بودند. «و السبب فی اختلاف ما ورد فی سبب نزولها و معانی جملها من الأخبار المختلفة، و لو صحت الروايات لكان التأمل فيها قاضيا بتوسع عجيب فی نقل الحديث بالمعنى حتى ربما اختلفت الروايات كالأخبار المتعارضة.
فاختلفت التفاسير بحسب اختلافها فمن ظاهر فی أن العتاب و التهديد متوجه إلى النبی ص و المؤمنين جميعا، أو إلى النبی و المؤمنين ما عدا عمر، أو ما عدا عمر و سعد بن معاذ، أو إلى المؤمنين دون النبی أو إلى شخص أو أشخاص أشاروا إليه بالفداء بعد ما استشارهم.
و من قال: إن العتاب إنما هو على أخذهم الفداء، أو على استحلالهم الغنيمة قبل الإباحة من جانب الله، و النبی ص يشاركهم فی ذلك لما أنه بدا باستشارتهم مع أن القوم إنما أخذوا الفداء بعد نزول الآيات لا قبله حتى يعاتبوا عليه، و النبی ص أجل من أن يجوز فی حقه استحلال شی‌ء قبل أن يأذن الله له فيه و يوحی بذلك إليه، و حاشا ساحة الحق سبحانه أن يهدد نبيه بعذاب عظيم ليس من شأنه أن ينزل عليه من غير جرم أجرمه و قد عصمه من المعاصی، و العذاب العظيم ليس ينزل إلا على جرم عظيم لا كما قيل: إن المراد به الصغائر[3]
مرحوم علامه می فرمايد با دقت در اين آيات بدست می آيد که هنگامی اين آيات نازل شد که مسلمانان از دشمن اسير گرفته بودند و جريان مشورت بعد از آن صورت گرفت . و در آيين انبياء آمده است که تا وقتی حکومت آنها تثبيت نشده است نبايد اسير بگيرند. قرآن کريم نيز می فرمايد «ما كانَ لِنَبِی أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى‌ حَتَّى يُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ تُريدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُريدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ »[4] هيچ پيامبرى حق ندارد اسيرانى(از دشمن) بگيرد تا كاملاً بر آنها پيروز گردد(؛و جاى پاى خود را در زمين محكم كند)! شما متاع ناپايدار دنيا را مى‌خواهيد؛ (و مايليد اسيران بيشترى بگيريد، و در برابر گرفتن فديه آزاد كنيد؛ ولى خداوند، سراى ديگر را(براى شما) مى‌خواهد؛ و خداوند قادر و حكيم است! بنابراين نکوهش برای اين است که چرا مسلمانان به حرف پيامبر اکرم (ص) عمل نکردند و اسير گرفتند . [5]
حاصل آنکه عتاب الهی که متوجه مسلمانان شده است مربوط به گرفتن اسيران است و نه در آيات و نه روايات هيچ اشاره ای به اين مطلب نشده است که پيامبر اکرم (ص) درباره گرفتن اسير از دشمن با مسلمانان مشورت کرده يا به آن رضايت داده است . بلکه اين کار به وسيله مسلمانان انجام گرفته و سپس مساله کشتن اسيران يا آزاد کردن آنان در برابر فديه مطرح شده است . رواياتی نيز که از عامه در اين زمينه آمده حتی اگر از نظر سند معتبر باشند هر گاه با قرآن و دلايل قطعی عقلی ناسازگار باشند اعتباری نخواهند داشت .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo