< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

89/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : جایگاه و نقش معصومین در فهم قرآن

حاصل بحث در جلسه قبل این شد که در ابتدای امر، به نظر می رسد در کلام مرحوم علامه درباره فهم قرآن و رابطه آن با روایات ناسازگاری وجود دارد . زیرا ایشان از طرفی می فرماید برای فهم قرآن کریم به غیر قرآن نیازی نیست و در جای دیگر تصریح دارند که لااقل در سه زمینه به روایات نیازمند ایم: تفاصیل احکام شریعت، تفاصیل قصص انبیاء و تفاصیل معاد و حیات آخرت . مضافا بر اینکه در جای دیگر می فرمایند تاویل و کشف قرآن در مرحله لوح محفوظ تنها از طریق معصومین ممکن است .

بیان شد که این تعارض ، بدوی است و با دقت نظر ، روشن می شود که اشکالی بر ایشان نیست . زیرا ایشان آنجا که فرمود قرآن به تنهایی کافی است مراد شان آن دسته از معارفی است که قرآن کریم در صدد بیان آنها بوده است. یعنی آنچه را خدای متعال می خواسته توسط قرآن بفهماند ، خود قرآن در رساندن مقصود خویش کافی است . نقش معصومین در این بخش از معارف، ارائه طریق و بیان روش و منهج است. اما قرآن کریم درصدد بیان تفصیلی معارف نبوده است لذا تفاصیل احکام توسط پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت طاهرین شان بیان شده است.

بحث تأویل هم تخصصا خارج است زیرا سخن علامه، درباره قرآنِ نازل شده است نه قرآن قبل از نزول. زیرا خود ایشان بیان می کنند که دست یابی به قرآن در لوح محفوظ، تنها برای خداوند و مطهرون امکان پذیر است. ایشان می فرماید مطالعه روایات برای اصل فهم قرآن نمی باشد بلکه برای رسیدن به کمال فهم است .

بنابراین حاصل سخن علامه این است که برای فهم قرآن، خود قرآن گویا و روشن است و مفسر باید توسط روایات ورزیدگی پیدا کند. اما در مورد فهم شریعت و تفاصیل معارف الهی باید به معصومین مراجعه نمود .

سوء فهم نسبت به کلام علامه

برخی گفته اند انتهای سخن علامه به حسبنا کتاب الله باز می گردد. زیرا ایشان گفته است برای فهم قرآن، خود قرآن کافی است. به همین خاطر به تفسیر المیزان توجه نمی کنند. اما بر اساس آنچه گفتیم روشن شد که این اشکال، سوء فهمی بیش نیست . زیرا آنجا که علامه می فرمایند حسبنا کتاب الله در مورد فهم عمومی قرآن است . ایشان می فرمایند چون قرآن نور و مبین است در افاده مقصود خویش نقصی نداشته و می توان با مراجعه به خود آن به معنای آن پی برد . اما ایشان هرگز نمی گویند حسبنا کتاب الله در اصل دین و شریعت . بلکه در اینجا معتقد هستند باید به قرآن و روایات مراجعه نمود. ایشان تصریح دارند که تفاصیل احکام شریعت و قصص انبیا و تفاصیل برزخ و قیامت و غیره تنها از راه معصومین حاصل می شود .

بنابراین این سخن اتهامی بیش به مرحوم علامه نیست. آیا اگر کسی بگوید قرآن کریم برای بیان کلیات آمده است و برای فهم کلیات خود قرآن کافی است و تفاصیل شریعت در قرآن نیامده و باید به معصومین مراجعه کرد، می گوییم که سخن او همان شعار باطل حسبنا کتاب الله است ؟!

قرآن کریم تبیان کل شی

خدای متعال در آیه 89 سوره نحل می فرماید : «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‌ لِلْمُسْلِمين‌»

مراد این آیه چیست ؟ آیا مراد آن این نیست که همه معارف در قرآن بیان شده است ؟

این سوال ، سوال مهمی است و اختصاصی به شیعه نداشته و برای اهل سنت نیز مطرح می باشد و ایشان نیز در صدد پاسخ گویی به آن، بر آمده اند . شیعیان معتقدند برای فهم معارف دین هم باید به قرآن مراجعه نمود و هم باید به سنت و عترت مراجعه کرد . اما اهل سنت می گویند به قرآن و سنت و قیاس مراجعه می شود . ایشان قیاس را جایگزین عترت نموده اند .

مفسرین شیعه و سنی درباره این آیه و سوالی که مطرح شد، پاسخ واحدی را می گویند. ایشان می گویند اولا مراد از کل شی، ناظر به امر هدایت است زیرا قرآن کریم برای هدایت انسانها آمده است . بنابراین معنای آیه این می شود که آنچه مربوط به امر هدایت است در قرآن آمده است و چیزی در این زمینه فرو گذار نشده است . این مطلب که تفاصیل احکام مانند جزئیات نماز و حج و صوم و معاملات در قرآن کریم نیامده امر واضح و مسلمی است .

پس معنای تبیان کل شی این است که قرآن کریم تبیان هر چیزی است برخی را خود بدون واسطه بیان نموده و برخی را با واسطه بیان داشته اما راه و طریق را نشان داده است و آن مراجعه به آموزه های نبی مکرم اسلام و عترت طاهرین ایشان است . می فرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ »[1] و می فرماید «َ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا »[2] و یا می فرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‌»[3] همچنین راه را قرآن توسط آیه ولایت و پیامبر اکرم (ص) نیز توسط حدیث ثقلین و سفینه بیان داشته است.

بنابراین در قرآن کریم هیچ گونه ابهامی نیست یا خود، آن را به صورت مستقیم بیان داشته و یا راه صحیح و مطمئن را نشان داده است. بله در قرآن اجمال است زیرا قرآن کریم در صدد بیان آن نبوده است و می خواسته تفصیل از زبان معصومین بیان شود .

نقش تببن و تعلیم پیامبر

مرحوم علامه در ذیل آیه «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ »[4] اصرار دارند که تعلیم کتاب تنها اختصاص به مواردی دارد که ما خود نیز می توانیم از قرآن بفهمیم پس نتیجه این می شود که آنچه از تفاصیل احکام بیان شده است از جنس تعالیم قرآن نمی باشد بلکه از جنس تعالیم اسلام است .

به نظر می رسد این اصرار وجهی ندارد . معلم بودن تنها منحصر نیست به آنچه خود فرد می تواند بفهمد بلکه بر غیر آن هم بکار می رود. مفسرین نیز همین گونه معنا کرده و اصرار علامه را نداشته اند. ایشان می گویند معنای آیه این است که احکامی که در قرآن به صورت مجمل بیان شده را پیامبر اکرم (ص) به تفصیل بیان می کنند . برای بررسی رجوع شود به تفاسیر :

فخر رازی در تفسیر مفاتیح الغیب ، ج 20 ص 37

تفسیر بیضاوی ج 2 ، ص 404

تفسیر المراعی ، ج 14 ، ص 89

تفسیر ابن کثیر ، ج 4 ، ص 198

تفسیر قرطبی ، ج 10 ، ص 98

شیخ طوسی در تبیان ، ج 6 ، ص 385

مرحوم طبرسی در مجمع البیان ، ج 6- 5 ، ص 362

حضرت آیت الله جوادی در تفسیر تسنیم ، ج 1 ، ص 160 . ایشان می فرماید « چون رسول اکرم (ص) عهده دارد تبیین جزئیات و تفصیل کلیات شریعت و معلم الهی قرآن کریم است «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ »[5] و آن حضرت نیز به موجب حدیث متواتر ثقلین همین سمت ها را به جانشینان خود سپرده است پس تبیین حدود و جزئیات معارف و احکام بر عهده اهل بیت است و سخنان آنان عمومات قرآنی را تخصص و مطلقات آن را تقیید می زند. بنابراین استناد به قرآن، برای معتقد شدن به اصول اعتقادی و عمل کردن به فروع عملی بدون رجوع به روایات، بی ارزش است »

از مرحوم علامه سوال می کنیم که خود شما فرمودید روایات، تفاصیل معارف الهی را بیان کرده است. حال به سراغ روایات می رویم آیا روایات مرتبط با قرآن هستند یا نیستند ؟ مثلا بیان ناسخ می کنند یا مطلقی را تقیید می زنند و یا عامی را تخصیص و یا مصداق آیه را بیان می کنند؟

به عنوان نمونه آیه ولایت «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‌»[6] آنچه از قرآن فهمیده می شود عبارتست از :

1- مراد از « الذین آمنوا» همه مومنان نیست به دلیل اینکه در ابتدای آیه با ضمیر "کم "خطاب به مومنان شده است. پس قطعا بخشی از مومنان را شامل می شود .

2- ولایت « الذین آمنوا» از جنس ولایت خداوند و رسول است. اگر ولایت در آنجا، ولایت محبت و نصرت است اینجا هم هکذا و اگر مراد امامت و اولویت در تصرف است ، اینجا هم همان معنا را می دهد .

اما مصداق آیه کیست ؟ قرآن کریم در اینجا بیانی ندارد . مصداق توسط احادیث شأن نزول بیان شده است که منظور حضرت علی (ع) است . یقینا قرآن کریم می خواهد مسلمانان را در امر امامت هدایت کند. بنابراین وقتی می فرماید « وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ » نقش پیامبر در اینجا تبیین آیه است به صورتی که مصداق آن را بیان داشته است .

و یا درباره آیه تطهیر « إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً »[7] آنچه از قرآن کریم فهمیده می شود این است که اولا مراد از آیه تنها زنان پیامبر نیست زیرا ضمیر در آیه، بر خلاف آیات قبل، جمع مذکر آورده شده است . ثانیا مراد از طهارت ، طهارت تکوینی است نه طهارت تشریعی . زیرا طهارت تشریعی اختصاصی نیست و همگان می توانند به آن دست یابند . اما اینکه مصداق آیه چه کسانی است. قرآن کریم خود بیان نمی کند بلکه بر اساس آیه « وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ » بیان آن را به پیامبر اکرم (ص) واگذار کرده است. ایشان نیز اهل کساء را به عنوان مصداق آیه بیان فرموده اند . بنابراین نقش تبیین و تعلم معصومین تنها منحصر در آنچه افراد می فهمند نمی باشد.

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo