< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

89/10/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : قرآن دارای ظاهر و باطن

حاصل سخن علامه طباطبایی درباره ظاهر و باطن قرآن که در روایات بیان شده است این است که از نظر ایشان، مراتب معنایی قرآن به دو صورت تصور می شود :

این معانی مختلف در طول هم قرار دارند. یک معنا ظاهر و دیگری باطن و برای آن باطن هم باطن و ... این معانی هر کدام نسبت به معنای قبلی از دقت بیشتری برخوردار است . دلالت این معانی نیز از باب دلالت مطابقی است نه دلالت های دیگر . معانی قرآن کریم از نظر مصداق دارای وسعت بوده و عصر های دیگر را نیز شامل می شود .

ایشان فرمود :

«أن للقرآن مراتب مختلفة من المعنى، مترتبة طولا من غير أن تكون الجميع في عرض واحد فيلزم استعمال اللفظ في أكثر من معنى واحد، أو مثل عموم المجاز، و لا هي من قبيل اللوازم المتعددة لملزوم واحد، بل هي معان مطابقية يدل على كل واحد منها اللفظ بالمطابقة بحسب مراتب الأفهام.»[1]

از آنجا که دلالت لفظ بر این معانی دلالت مطابقی است لذا فهم این معانی از مقوله تفسیر است نه تاویل . زیرا شأن تفسیر این است که به توضیح و شرح لفظ بپردازد.گاه مخصص عامی را می یابد و گاه متشابه ای را به محکم برگرداند و مانند آن .

ایشان در ادامه چند نمونه را بیان می کنند که در جلسه قبل برخی از آنها بیان شد. در اینجا دو نمونه دیگر بیان می شود .

کلمه والدین در قرآن

قرآن می فرماید: « و بالوالدین احسانا»[2] در روایات آمده است که پیامبر اکرم (ص) و حضرت امیر المومنین(ع) پدران این امت هستند .« أنا و علي أبوا هذه الأمة»[3]

علامه می فرماید « و الذي تعرض له الخبر هو من بطن القرآن بالمعنى الذي بحثنا عنه في مبحث المحكم و المتشابه في الجزء الثالث من هذا الكتاب، إذ الأب أو الوالد هو المبدأ الإنساني لوجود الإنسان و المربي له، فمعلم الإنسان و مربيه للكمال أبوه فمثل النبي و الولي عليهما أفضل الصلاة أحق أن يكون أبا للمؤمن المهتدي به، المقتبس من أنوار علومه و معارفه من الأب الجسماني الذي لا شأن له إلا المبدئية و التربية في الجسم فالنبي و الولي أبوان، و الآيات القرآنية التي توصي الولد بوالديه تشملهما بحسب الباطن و إن كانت بحسب ظاهرها لا تعدو الأبوين الجسمانيين.»[4]

نقش پدر به در پیدایش طفل و تربیت اوست که با این کار کمالی را به طفل خویش می بخشد لذا می توان به هر کسی که کمالی را به انسان اعطا می کند، پدر اطلاق نمود. پیامبر گرامی اسلام(ص) و حضرت امیر المومنین (ع) نیز پدران معنوی محسوب می شوند. ایشان به این نام سزاوارتر هستند نسبت به پدر جسمانی . بنابراین همه آیاتی که در باب احسان به والدین آمده از باب معنای باطنی شامل پیامبر اکرم (ص) و امیر المومنین (ع) نیز می شود.

کلمه طعام در قرآن

نمونه دیگر در باب معنای ظاهر و باطن قرآن آیه « فلینظر الانسان الی طعامه »[5] است . معنای ظاهری آیه طعام مادی است یعنی انسان با دقت در خوراکی ها می تواند به خداشناسی برسد . در روایات این طعام بر، علم اطلاق شده است .

«في الكافي عن الباقر عليه السلام انّه قيل له في قوله تعالى فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِهِ ما طعامه قال علمه الذي يأخذ عمّن يأخذه

مرحوم فیض در تفسیر صافی در تفسیر این آیه می فرماید : «و ذلك لأنّ الطعام يشمل طعام البدن و طعام الروح جميعاً كما انّ الإنسان يشمل البدن و الروح معاً فكما انّه مأمور بأن ينظر الى غذائه الجسمانيّ ليعلم انّه نزل من السماء من عند اللَّه سبحانه بأن صبّ الماء صبّاً الى آخر الآيات فكذلك مأمور بأن ينظر الى غذائه انّه الرّوحاني الذي هو العلم ليعلم انّه نزل من السماء من عند اللَّه عزّ و جلّ بأن صبّ امطار الوحي الى ارض النبوّة و شجرة الرّسالة و ينبوع الحكمة فأخرج منها حبوب الحقائق و فواكه المعارف ليغتذي بها أرواح القابلين للتربية فقوله علمه الذي يأخذه عمّن يأخذه اي ينبغي له ان يأخذ علمه من اهل بيت النبوّة الذين هم مهابط الوحي و ينابيع الحكمة الآخذون علومهم من اللَّه سبحانه حتّى يصلح لأن يصير غذاء لروحه دون غيرهم ممّن لا رابطة بينه و بين اللَّه من حيث الوحي و الإلهام فانّ علومهم امّا حفظ أقاويل رجال ليس في أقوالهم حجّة و امّا آلة جدال لا مدخل لها في المحجّة و ليس شي‌ء منهما من اللَّه عزّ و جلّ بل من الشيطان فلا يصلح غذاء للرّوح و الايمان و لمّا كان تفسير الآية ظاهراً لم يتعرّض له و انّما تعرّض لتأويلها بل التحقيق انّ كلا المعنيين مراد من اللفظ بإطلاق واحد.»[6]

ایشان همچنین در مقدمه تفسیر خویش درباره معانی و وجوه آیات، سخن خوبی دارند. وی بعد از نقل روایات در این زمینه می فرماید:

«أقول: و تحقيق القول في المتشابه و تأويله يقتضي الإتيان بكلام مبسوط من جنس اللباب و فتح باب من العلم ينفتح منه لأهله الف باب. فنقول و باللَّه التوفيق: إن لكل معنى من المعاني حقيقة و روحا و له صورة و قالب و قد يتعدد الصور و القوالب لحقيقة واحدة و إنما وضعت الألفاظ للحقائق و الأرواح و لوجودهما في القوالب تستعمل الألفاظ فيهما على الحقيقة لاتحاد ما بينهما، مثلا لفظ القلم إنما وضع لآلة نقش الصور في الألواح من دون أن يعتبر فيها كونها من قصب أو حديد أو غير ذلك بل و لا أن يكون جسماً و لا كون النقش محسوساً أو معقولًا و لا كون اللوح من قرطاس أو خشب بل مجرد كونه منقوشاً فيه و هذا حقيقة اللوح وحده و روحه فإن كان في الوجود شي‌ء يستطر بواسطة نقش العلوم في ألواح القلوب فأخلق به أن يكون هو القلم فان اللَّه تعالى قال:

(عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ) ... و كذلك الميزان مثلًا فإنه موضوع لمعيار يعرف به المقادير و هذا معنى واحد هو حقيقته و روحه و له قوالب مختلفة و صور شتّى بعضها جسماني و بعضها روحاني كما يوزن به الأجرام و الأثقال مثل ذي الكفتين و القبان و ما يجري مجراهما و ما يوزن به المواقيت و الارتفاعات كالأسطرلاب و ما يوزن به الدواير و القسي كالفرجار و ما يوزن به الأعمدة كالشاقول و ما يوزن به الخطوط كالمسطر و ما يوزن به الشعر كالعروض و ما يوزن به الفلسفة كالمنطق و ما يوزن به بعض المدركات كالحس و الخيال و ما يوزن به العلوم و الأعمال كما يوضع ليوم القيامة و ما يوزن به الكل كالعقل الكامل إلى غير ذلك من الموازين.

و بالجملة: ميزان كل شي‌ء يكون من جنسه و لفظة الميزان حقيقة في كل منها باعتبار حدّه و حقيقته الموجودة فيه و على هذا القياس كل لفظ و معنى. »[7] [8]

بررسی حدیث ذریح محاربی

درباره ظاهر و باطن قرآن روایتی است که نیازمند تامل است. در روایت آمده، « ذريح محاربىّ می گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: خداوند در كتابش مرا به كارى مأمور ساخته، دوست دارم آن را بدانم، فرمود: آن چيست؟

گفتم: قول خداوند ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ فرمود: منظور از لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ (پاك نمودن خود به) ديدار امام است، و منظور از وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ مناسك حجّ مى‌باشد. «1» عبد اللَّه بن سنان گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام رسيدم، و عرضه داشتم:

خداوند مرا فدايت گرداند! فرمايش خداى عزّ و جلّ ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ، وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ

(يعنى چه)؟ فرمود: كوتاه كردن موى اطراف لب بالا، و گرفتن ناخن و آنچه مانند آن است. گويد: گفتم: فدايت گردم ذريح محاربىّ از تو برايم نقل كرد:

كه فرموده‌اى: ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ ديدار امام است و وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ اين مناسك مى‌باشد! فرمود: صَدَقَ ذَرِيحٌ وَ صَدَقْتَ أَنْتَ إِنَّ لِلْقُرْآنِ ظَاهِراً وَ بَاطِناً وَ مَنْ يَحْتَمِلُ مَا يَحْتَمِلُ ذَرِيح‌.»[9]

مرحوم فیض درباره این حدیث می فرماید : « وجه الاشتراك بين التفسير و التأويل هو التطهير فانّ أحدهما تطهير عن الأوساخ الظاهرة و الآخر عن الجهل و العمى قال في الفقيه معنى التّفث كلّ ما ورد به الأخبار.»[10]

سوال:

ثقل مطلب در کجاست که حضرت می فرماید تحمل این مطلبی که به ذریح محاربی گفته شده مشکل است ؟ آیا منظور فهم آن است یا امر دیگری می باشد ؟

پاسخ آن است که شرایط آن عصر ایجاب می کرده که این مطالب را نتوان در اختیار همگان قرار داد نه اینکه فهم و درک آن مشکل بوده است.

حاصل کلام علامه در باره مراتب معنایی قرآن :

الفاظ و مفاهیم قرآن به دلالت مطابقی دارای معنای طولی است که هر کسی با توجه به توانمندی خود در معنویات می تواند به آن دست یابد. قرآن کریم از جهت معنایی دارای وسعت است یعنی بر مصادیق مختلف در اعصار گوناگون صدق می کند . ایشان در اینجا بحث «جری» را مطرح می کنند . مثلا کلمه منافق در قرآن هم شامل منافقین عصر رسالت می شود و هم منافقین عصر ما . این انطباق مصداق هم از معنای ظاهری قرآن بدست می آید .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo