< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

89/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : تاویل و تفسیر در قرآن کریم

جمع بندی سخن علامه طباطبایی درباره ظاهر و باطن قرآن این است که، برای قرآن کریم دو گونه بطن وجود دارد :

الفاظ قرآن علاوه بر معنای ظاهری، معانی دیگری دارد که در طول این ظاهر قرار داشته که در اثر تامل و تفکر بدست می آید. این معانی در عین حالی که مدلول لفظی و مطابقی هستند اما ظاهر نبوده و در بن قرار دارند . اگر مدلول التزامی هم باشد باز یقینا باطن خواهد بود که در اثر تدبر بدست می آیند . آیات قرآن کریم علاوه بر مصداق اولیه بر مصادیق دیگری در اعصار و مکان های مختلف صدق می کنند . تطبیق آیه بر آن مصادیق نیز باطن شمرده می شود .

نسبت باطن با تاویل و تفسیر

آیا هر جا باطن گفته می شود، مراد تاویل است یا نه به تفسیر هم در برخی موارد می توان باطن گفت ؟ معانی باطنی قرآن گاه مساوی با تاویل است و گاه مساوی با تفسیر. اگر باطن از قسم اول باشد یعنی معانی در طول هم باشد، از سنخ تفسیر خواهد بود نه تاویل. دلیل آن هم این است که از خود لفظ استفاده می شود و مدلول مطابقی خواهد بود . اما اگر معنای باطنی از قسم دوم باشد یعنی از جمله مصادیق آیه شمرده شود در این صورت از باب تاویل خواهد بود . نام گذاری مصادیق به عنوان تاویل، در روایات نیز بیان شده است .

البته توجه به کاربردهای تاویل در اینجا لازم است. تاویل دارای دو کاربرد است .

تاویل به معنای بازگشت و ارجاع قرآن به ریشه و سرچشمه آن است. در این صورت مربوط به قرآن در لوح محفوظ و قبل از نزول خواهد بود. معنای این تاویل آن است که زبان عربی قرآن را به اصل آن که در کتاب مکنون است باز گردانیم . این تاویل اختصاص به راسخون در علم دارد . تاویل به معنای تشخیص مصداق آیات که مربوط به قرآن نازل است. یعنی قرآن در دسترش بشر نیز علاوه بر معنای ظاهری دارای تاویل است.

از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که به حضرت امیرالمومنین (ع) فرموند : « یا علی، من بر تنزیل قرآن نبرد نمودم اما تو بر تاویل آن می جنگی » کسانی که در مقابل پیامبر اکرم (ص)، جبهه گرفتند افرادی بودند که اصل قرآن را قبول نداشتند و لذا کافر بودند. اما با حضرت امیرالمومنین (ع) کسانی به مقابله برخواستند که منکر قرآن نازل نبودند بلکه در تشخیص مصداق راه منحرفی را در پیش گرفته بودند. مثل نزاع در این که مصداق « اولی الامر » چه کسی می باشد؟ و یا خوارج حکمیت را به معنای خروج از دین می دانستند. و حضرت امیر (ع) در مقابل عقیده باطل آنها ایستاد .

تاویل ما قبل از نزول را تنها راسخون در علم می دانند اما تاویل به معنای تشخیص مصادیق را دیگران نیز می توانند بفهمند . دلیل آن هم این است که چون اسلام دین جاودانه است و بر این اساس، ملاک آن واحد است؛خطابات قرآنی، اختصاص به موجودین عصر رسالت ندارد. پس هر آنچه از احکام و تکالیف و عقاید که در قرآن کریم آمده است، اختصاصی به عصر خاصی نداشته و بر اعصار دیگر نیز تطبیق می کند .

بنابراین نسبت باطن قرآن ( در مقابل ظاهر آن ) با تفسیر و تاویل این است که گاه باطن از مقوله تفسیر است و گاه از مقوله تاویل.

تطبیق نماز و صبر بر پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع)

خدای متعال می فرماید «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعين‌»[1] مصداق صبر و صلاه در آیه چیست ؟

مصداق دو گونه است : گاه مصداق، خیلی روشن است و گاه در نگاه ظاهری بدست نمی آید و نیازمند تامل و دقت است. صبر در آیه در برخی روایات به صوم تطبیق شده است و این به آن خاطر است که صوم یکی از عباداتی است که تجلی صبر می باشد . این تطبیق به این ملاک است که در صوم ، صبر جلوه گر است . این هم امری تعبدی مانند هفت دور بودن طواف و غیره نیست که اگر تا قیامت هم در آن فکر هم می شد به جایی نمی رسیدیم.

«في الكافي : عنه ع: في الآية، قال: الصبر الصيام، و قال: إذا نزلت بالرجل النازلة الشديدة فليصم. إن الله عز و جل يقول: وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ يعني الصيام ..»[2]

علامه درتوضیح حدیث می فرماید «أقول: و روى مضمون الحديثين العياشي في تفسيره. و تفسير الصبر بالصيام من باب المصداق و الجري »[3]

در برخی دیگر از روایات صلاه به پیامبر گرامی اسلام و صبر به حضرت امیر (ع) تطبیق شده است . جهت آن هم این است که نماز حقیقی با خشوع همراه است « الا علی الخاشعین». برترین مصداق خاشعین پیامبر اکرم (ص) می باشد .

«و في تفسير العياشي،: عن أبي الحسن ع: في الآية قال: الصبر الصوم، إذا نزلت بالرجل الشدة أو النازلة فليصم، إن الله يقول: وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ. و الخاشع الذليل في صلاته المقبل عليها، يعني رسول الله ص و أمير المؤمنين ع.»[4]

علامه طباطبایی درباره روایت می فرماید :

«أقول: قد استفاد ع استحباب الصوم و الصلاة عند نزول الملمات و الشدائد، و كذا التوسل بالنبي و الولي عندها، و هو تأويل الصوم و الصلاة برسول الله و أمير المؤمنين.»[5]

وهابی شیعه و وهابی اهل سنت

آیه 45 سوره بقره بیان می دارد که در شدائد و مشکلات هم توسل به صلاه و صوم داشته باشید و هم توسل به رسول الله (ص) و حضرت علی (ع)‌. این سخن نقد اندیشه وهابیت می باشد .

وهابی ها دو گونه هستند ، وهابی شیعه و وهابی اهل سنت. وهابی به کسانی گفته می شود که توسل به اهل بیت را درست نمی داند و توسل را تنها به خداوند و از طریق روزه و صلاه می داند. چنین شخصی می شود وهابی؛ خواه معتقد به امامت اهل بیت باشد که در این صورت می شود شیعه وهابی و یا نباشد که در این صورت می شود سنی وهابی .

اینکه گفته می شود وهابی ها در کشور نفوذ کرده اند و فلان منطقه، وهابی شده است نه این است که از امامت رویگران شده اند و به خلفا معتقد شده اند. بلکه شبهات وهابیون در آنها نفوذ کرده است و اعتقادی به توسل به قبور اهل بیت (ع) و مانند آن ندارند .

نکته قابل نظر در اینجا این است که اقبال به وهابیت به خاطر وجه آنها نیست بلکه مقداری جنبه شبه روشنفکری هم در آن آمیخته شده است. عده ای به عنوان روشن فکر، توسل به گذشتگان و معجزات آنان را انکار می کنند. یعنی وقتی لعاب روشنفکری به شبهات وهابیون می خورد ممکن است جوانان را دچار انحراف کند و الا پرونده وهابی ها آنقدر از خشونت پر است که کسی مجذوب آنها نخواهد شد .

حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) دو دریای دارای لولو و مرجان

قرآن کریم می فرماید «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ(19) بَيْنهَُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ(20) فَبِأَىّ‌ِ ءَالَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(21) يخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ(22[6]

یکی از مصدیق آیه که مصداق بازر آن می باشد حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) می باشد . در تفسیر المیزان آمده است : «و في الدر المنثور، أخرج ابن مردويه عن ابن عباس": في قوله: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ‌ » قال: علي و فاطمة «بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ» قال: النبي ص «يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» قال: الحسن و الحسين.:

أقول: و رواه أيضا عن ابن مردويه عن أنس بن مالك مثله، و رواه في مجمع البيان، عن سلمان الفارسي و سعيد بن جبير و سفيان الثوري.

و هو من البطن.»[7]

نکته ای که باید در اینجا به آن توجه داشت این است که تطبیق این آیات بر مصادیق به صورت تعبدی نمی باشد یعنی با دقت و تدبر قابل فهم است و می تواند بر مصادیق دیگری در مرتبه پایین تر صدق کند. اگر در میان شخصیت های بشری مصداقی را با وجود دارا بودن ملاک پیدا کنیم می توانیم بر آنها نیز حمل کنیم. مانند اینکه می توان به سید مرتضی و سید رضی نسبت نیز نسبت لولو مرجان داد و پدر و مادر آنها را دریاهایی دانست که اباعث تولید این گوها ها شده اند. بلمه این مصادیق در درجه پایین تر نسبت به معصومین قرار دارد.

نقد کتاب «تفسیر و مفسرون »

صاحب کتاب «تفسیر و مفسرون» در کتاب خویش شیعه را متهم نموده است که باطن گرا می باشد او در جلد اول، صفحه 356 چند نسبت ناروا را به شیعه اثنی عشری داده است که انشاءالله در جلسات بعد پی گیری می شود .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo