< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

89/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : نقش عقل در فهم قرآن

موضوع بحث درباره نقش عقل در فهم و تفسیر قرآن کریم است. این مساله با اینکه دارای جایگاه مهمی است اما کمتر به آن پرداخته شده است .

دیدگاه مرحوم خویی

در جلسه قبل دیدگاه برخی از متفکرین اسلامی از جمله مرحوم خویی بیان شد. ایشان یکی از مدارک تفسیر را عقل فطری صحیح می داند. سوال این است که آیا مقصود ایشان از عقل فطری، در مقابل عقل اکتسابی است یا منظور عقل فطری در مقابل عقل ظنی است؟ آنچه از عبارات ایشان بدست می آید گونه دوم است زیرا ایشان در عبارت خود تعلیل آورده اند که « لانه حجت » . تنها بدیهیات حجت نیست بلکه عقلی که توسط برهان و استدلال به یقین برسد نیز حجت می باشد . همین عقل استدلالی است که در مباحث خداشناسی، نبوت و معجزه و مانند آن به کار می آید .

شاهدی دیگر بر این مطلب کلام مرحوم فاضل است. ایشان در کتاب مدخل التفسیر در فصلی به نام اصول تفسیر، عباراتی بیان می کنند که بسیار شبیه عبارت مرحوم خویی است . سپس ایشان در توضیح آن، مراد از عقل فطری را عقل قطعی گرفته اند. می گویند : «لابد للمفسر فی استکشاف مراد الله تبارک و تعالی من اتباع الظاهر الکتاب التی یفهمه العارف بالغه العربیه الفصیحیه الصحیحه فان الظواهر الکتاب حجه او یتبع ما یحکم به العقل الفطری الصحیح ( این عبارت همانند عبارت مرحوم آقای خویی در مدارک التفسیر است ) الذی هو المرجع لاثبات اساس التوحید و اتصاف الکتاب بالاعجاز المثبت لرساله فانه لاریب فی حجیته . (سپس ایشان در ادامه به جای عبارت العقل الفطری ، العقل القطعی گفته اند ) لا اشکال فی ان الحکم العقل القطعی و ادراکه الجزمی من الامور التی هی اصول التفسیر »[1]

این سخن امری مسلم است زیرا چگونه می توان این عقل را در فهم قرآن کنار گذاشت در حالی که اصل قرآن و اعجاز آن توسط همین عقل به اثبات می رسد. اگر بنا باشد ما این عقل را کنار بگذاریم ، چگونه می توانیم خود قرآن را ثابت کنیم ؟

دیدگاه حضرت استاد جوادی

ایشان هم در کتاب تسنیم ، ج 1 و همچنین کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی به این مطلب پرداخته اند. خلاصه کلام ایشان این است که عقل دارای دو نقش مصباح و منبع بودن است . عقل مصباحی و ابزاری در هر گونه تفسیری نقش داشته و بدون آن حتی نمی توان ظاهر قرآن را فهمید و توسط روایات به معنا و تفسیر قرآن پرداخت. تفسیر آیات قرآن بر اساس روایات و رخدادهای تاریخی و شأن نزول ها نیازمند عقل ابزاری است . در این مورد اختلافی نیست. آنچه مورد اختلاف است استفاده از عقل به عنوان منبع در فهم و تفسیر قرآن است .

ایشان در تفسیر تسنیم ، ج 1 ص 57 و 58 می فرماید : « مهمترین منبع تفسیر، خود قرآن است. منبع دیگر سنت معصومین است. منبع سوم عقل برهانی است که از گزند مغالطه وهم و آسیب تخیل مصون باشد . ( توهم، منشا مغالطات می باشد و تخیل، منشا شعر است و هر دو به برهان آسیب می زنند ) مراد از عقل برهانی همان است که با علوم متعارفه خویش اصل وجود خدا و ضرورت وحدت ، حیات ، ابدیت ، ازلیت ، علم و ... سایر صفات اولیای او را ثابت کرده است »[2]

مراد از عقل منبع همان عقلی است که شالوده های اعتقادات را ثابت می کند . همان که در خداشناسی و شناخت نبوت و اعجاز و اثبات وحی مورد استفاده قرار می گیرد. برای اثبات این امور راه دیگری برای ما وحود ندارد.

«پس اگر عقل برهانی مطلبی را اثبات یا نفی کند حتما آن مطلب در تفسیر قرآن باید مصون بماند » اگر این عقل در مورد فهم و تفسیر قرآن کاربرد نداشته و طرد شود، اصل اثبات قرآن زیر سوال می رود. زیرا توسط همین اصول عقلی بوده که قرآن اعتبار و حجیت یافته است.

استاد جوادی تفصیل این مطالب را در ص 171 174 بیان کرده اند . ایشان می گویند : قطع به یک مبدا تصدیقی اگر از سنخ یقین به مطلب عرفان نظری ، فلسفی ، کلامی و ریاضی باشد ( ایشان کل این ها را عقل تجریدی می خوانند ) محصول این عقل ، یقین است . آنهم یقین منطقی. خصوصیت این یقین آن است که محمول برای موضوع بالضروره ثابت است. یعنی هم ثابت است و هم دوام دارد و هم انفکاک آن ممکن نیست . چنین قطعی مفید ضرورت است .

عقلی که مفید یقین منطقی است و در علومی مثل عرفان ، فلسفه و ریاضیات به کار می رود و شاخص آن این است که محمول برای موضوع ضرورت دارد،اعتبار داشته و می تواند به عنوان منبعی برای فهم قرآن بکار گرفته شود .

فردی که بر اساس اصول عقلی گام بر می دارد و به آموزه های یقینی منطقی دست یافته است، مجاز است از عقل خود در تفسیر قرآن استفاده کند منتهی به شرط اینکه شرایط و ضوابط تفسیر را رعایت کند و خصوصا اینکه نظر خود را بر قرآن تحمیل نکند. وی ابتدا باید مجموع آیات را بر اساس قواعد زبانی و محاوره ای مورد بررسی قرار داده، آنگاه اندوخته خویش را برای فهم قرآن بکار گیرد. اگر مفسر به این صورت روشمند عمل کند دیگر فرقی نمی کند که دیدگاه او مجمع علیه باشد یا مورد اختلاف باشد. چنین شخصی اگر به نظر خود یقین دارد دیگر کاری ندارد که دیگران نپذیرند. چگونه است که در مباحث فقهی اگر مجتهد با رعایت متد و ضوابط اجتهاد به یقینی برسد، با مخالفت دیگران معطل نمی ماند. در این جا نیز چنین است به عنوان نمونه کسی که قاعده الواحد را قاعده ای یقینی و برهانی می داند و لو مخالف داشته باشد، وقتی به آیات توحید می رسد با رعایت شرایط و ضوابط تفسیری، از اندوخته خویش بهره می گیرد . این روش، تفسیر به رای نمی باشد .

نقدی بر مکتب تفکیک

این نکته ای اساسی می باشد. طرفداران مکتب تفکیک می گویند عقل، در فهم قرآن و روایات حجت است اما نه عقل فلسفی و تجریدی بلکه عقل عادی دست نخورده . لذا افرادی که در فلسفه کار نموده اند و به یقین های فلسفی دست یافته اند نباید از این یقین ها در فهم قرآن استفاده کنند. عقل آنان، عقل خالص نمی باشد. این کار مانند حمل قالبی که از بیرون ساخته شده بر قرآن است.

نقد اندیشه تفکیک آن است که اولا چنین عقل خالصی که اینان ادعا می کنند اصلا یافت نمی شود زیرا همگان این گونه هستند که از اجتماع ، پدر و مادر ، استاد و غیره تغذیه شده اند. ثانیا این چنین عقل سطحی همه مسائل را حسی می بیند در حالیکه معارف الهی حقایقی مجرد هستند . چنین فردی معنای درستی از معارف قرآن ندارد مانند اینکه درباره آیه « وَ إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم‌ »[3] تصویر وی از خزینه مانند خزینه های مادی مثل سیلو و انبار و مانند آن است. در حالی که این تصویر نادرست بوده و نمی تواند فهم درستی از آیه را دست بدهد. علاوه بر اینکه در بسیاری موارد اصلا عقل ساده و سطحی ، تصویری ندارد تا بخواهد تصدیقی داشته باشد. این مانند آن روایت است که فرموند مورچه تصور می کند خداوند دو شاخک مانند او دارد .

حضرت آیت الله جوادی در آخر کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی به همین موضوع و نقد مکتب تفکیک پرداخته است .

دلیل تجربی در قرآن

اما در مورد فهم آیات قرآن توسط دلیل تجربی چه باید گفت ؟ آیا می توان با عقل تجربی هم مانند عقل تجریدی به تفسیر و فهم قرآن پرداخت؟ گفته شد بدست آوردن یقین منطقی در مسائل تجربی بسیار دشوار است زیرا یقین منطقی در مسائل تجربی در گرو دو امر است که هر دو صعب و مشکل است . یکی وجود استقراء تام است و دیگری کشف قیاس خفی است . بنابراین به آسانی نمی توان در مسائل تجربی به یقین دست یافت .

استاد جوادی می فرماید « اما اگر یقین به یک مبدا تصدیقی از سنخ قطع به مطلب تجربی بود باید متفتن بود که اولا قطع به مطلب آزمایش دشوار است چون استقراء تام صعب است و تحصیل قیاس خفی مستصعب است بنابراین به آسانی نمی توان به امری تجربی یقین منطقی یافت »

حال فرض کنیم توانستیم کشف علت کنیم آیا این دلیل می تواند ضرورت و حصر اثبات کند و بیان کند که انفکاک این محمول از این موضوع محال است؟ خیر چنین نیست . علم آنچه تجربه می کند شرایط عادی است مثل اینکه دانشمند می گوید من یقین دارم که در شرایط عادی آتش می سوزاند اما آیا در شرایط غیر عادی هم این ضرورت هست یا نه نمی تواند اظهار نظر کند. بنابراین دانشمند تجربی درباره آیه « قُلْنا يا نارُ كُوني‌ بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‌ إِبْراهيمَ »[4] نمی تواند بگوید که بر اساس دانش تجربی که آتش سوزندگی دارد باید دست از ظاهر این آیه برداشت همان گونه که در « ید الله فوق ایدیهم» به دلیل وجود دلیل قطعی دست از ظاهر آیه برداشته می شود. زیرا تجربه بر خلاف دلیل عقلی قطعی نمی تواند ضرورت وجود محمول برای موضوع را ثابت کند. محدوده تجربه در امور عادی است در حالیکه این موارد از امور خارق العاده می باشد .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo