< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : بررسی حقیقت ایمان

 درباره اینکه ایمان شرعی چیست در جلسات قبل دیدگاه برخی از متفکران بیان شد . گروهی از متفکران گفته اند ایمان شرعی همان ایمان در لغت و به معنای تصدیق است با این تفاوت که متعلق ایمان در لغت، عام است اما متعلق ایمان شرعی ، تصدیق خاص یعنی تصدیق نسبت به خداوند متعال ، نبوت ، معاد ، و ما جاء به النبی (ص) است .

 برای بررسی معنای لغوی ایمان باید دقت نمود معنای تصدیق در لغت چیست ؟ از عبارات اهل لغت بدست آمد که تصدیق عبارت است از نسبت صدق به قائل و مخبر در زبان یا در قلب « التصدیق هو نسبه الصدق الی القائل لسانا او قلبا »

 اما آیا در معنای لغوی تصدیق ، معرفت هم ملحوظ شده است یا نه ؟ و آیا تصدیق مخبر با تسلیم و انقیاد او تلازم دارد یا نه ؟

 پاسخ آن است که در معنای ایمان شرعی که عبارت از تصدیق است، دو عنصر اساسی وجود دارد یکی عنصر معرفت و دیگری عنصر تسلیم و انقیاد. معنای تصدیق به خداوند متعال و فرستاده او یعنی علم به آنها و تسلیم در برابر آنها .

ارتباط ایمان با علم و تسلیم

 سوالی که در اینجا مطرح است آن است که چه ارتباطی ما بین این دو رکن و معنای لغوی ایمان وجود دارد؟ آیا این دو جزء ماهیت ایمان را تشکیل می دهند یا خارج از حقیقت ایمان هستند اما لازمه و شرط ایمان می باشند .

 کلامی از کتاب « المساره فی الشرح المسایره» بیان شد . نویسندگان این کتاب می گویند « الاظهر ان التصدیق قول لنفس غیر المعرفه لان المفهوم منه أی من التصدیق لغتا هو نسبت الصدق بالسان او القلب الی القائل و هو فعل لسانی او نفسانی و المعرفه لیست فعلا انما هی من قبیل الکیف المقابل لمفهوم الفعل فلزم خروج کل من الانقیاد الذی هو الاستسلام و المعرفه عن مفهوم التصدیق لغتا مع ثبوت اعتبارهما شرعا فی الایمان اما علی انهما جزئان لمفهومه شرعا او علی انها شرطان لاعتباره فلا یعتبر شرعا بدونها و هذا الثانی هو الأوجه اذ فی الاول و هما کونهما جزئین یلزم النقل الی نقل الایمان من المعنی الغوی الی المعنی آلاخر الشرعی و هو بلاموجب أی بلا دلیل یوجبه منتفی لانه خلاف الاصل فلا دلیل بل قد کثر فی الکتاب و السنه طلبه من العرب و أجاب من أجاب الیه بدون استفسار عن معناه و ان وقع استفسار من بعضهم انما هو من متعلقات الایمان ... »[1]

 بررسی این سخن آن است که ایشان ترجیح داده اند شرطیت معرفت و تسلیم را بر جزئیت آنها. اما آیا میان این که آن دو را جزء بدانیم یا شرط بدانیم فرقی وجود دارد خصوصا اینکه در نتیجه به یک جا منتهی می شود . پاسخ آن است که اگر ما ایمان را امری بدانیم که معرفت و تسلیم جزء ماهیت آن است در صورتی که این دو تغییر کند ماهیت ایمان نیز تغییر خواهد کرد . مانند اینکه ماهیت آب از دو عنصر اکسیژن و نیتروژن تشکیل شده است حال با تغییر یکی از این دو عنصر ، هویت آب تغییر خواهد کرد. اما در صورتی که این دو امر را شرط ایمان بدانیم در این صورت با تغییر آنها، ماهیت ایمان تغییری نخواهد کرد .

 برای روشن شدن حقیقت ایمان شرعی باید دقت نظری در معنای صدق نمود . اینکه صدق چیست ؟ نسبت الصدق الی القائل به چه معناست ؟ در صورتی که ما ایمان را تصدیق را قبلی بدانیم در صورت ایمان چه امری در جان مومن رخ خواهد داد؟

 به نظر وقتی باطن شخص چیزی را تصدیق می کند این صدق او با دو امر تلازم دارد یکی به نحو تلازم عقلی و آن معرفت و علم است و دیگری به نحو تلازم عادی که عبارت باشد از تسلیم و انقیاد . مومن با تصدیقش می گوید هذا القائل صادق فی قوله . او آنچه می گوید واقعیت دارد . در اینجا یک قاعده کلی است و آن اینکه هر گاه که تصدیق با قلب باشد، معرفت و تصدیق علمی لازمه عقلی آن است .

 در جمع بندی می توان گفت در تصدیق قلبی شرعی سه چیز وجود دارد :

تصدیق لغوی به معنای نسبت الصدق الی القائل . معرفت و علم به مطابقت با واقع تسلیم و انقیاد

 در اینجا به دیدگاه علامه طباطبایی می رسیم . ایشان بیان نمودند که ایمان شرعی معرفت محض نیست بلکه معرفتی است که با التزام همراه باشد . علامه می فرماید

  « الإيمان بالشي‌ء ليس مجرد العلم الحاصل به كما يستفاد من أمثال قوله تعالى: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى‌ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى»: سورة محمد: 25، و قوله: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى‌»: سورة محمد: 32، و قوله: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ»: النمل: 14، و قوله: «وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‌ عِلْمٍ»: الجاثية: 23، فالآيات- كما ترى- تثبت الارتداد و الكفر و الجحود و الضلال مع العلم.

 فمجرد العلم بالشي‌ء و الجزم بكونه حقا لا يكفي في حصول الإيمان و اتصاف من حصل له به، بل لا بد من الالتزام بمقتضاه و عقد القلب على مؤداه بحيث يترتب عليه آثاره العملية و لو في الجملة، فالذي حصل له العلم بأن الله تعالى إله لا إله غيره فالتزم بمقتضاه و هو عبوديته و عبادته وحده كان مؤمنا و لو علم به و لم يلتزم فلم يأت بشي‌ء من الأعمال المظهرة للعبودية كان عالما و ليس بمؤمن.»[2]

نکته :

 در معنای لغوی تصدیق گفته شده است که مراد از آن «نسبه الصدق الی القائل» است . این در مورد ما جاء به النبی (ص) موضوع دارد اما در مورد تصدیق خداوند متعال موضوع و معنا ندارد زیرا در آنجا دیگر قائلی وجود ندارد . لذا معنای تصدیقی که در اینجا بیان شد از معنای لغوی اوسع است .

جمع بندی

 ما حصل کلام این شد که :

 الٰف) اولا ایمان شرعی از مقوله عمل نیست. عمل کمال و ثمره ایمان است نه جزء آن .

 ب) ثانیا ایمان از مقوله زبانی هم نیست . اقرار زبانی امری دنیوی است در حالی که سخن ما درباره ایمان به لحاظ اخروی است .

 ج) ثالثا ایمان عبارت است از تصدیقی که مستلزم معرفت و تسلیم است .

 د) معرفت مستلزم تسلیم و انقیاد نیست یعنی اینگونه نیست که هرجا معرفت باشد حتما تسلیم و ربط القلب هم هست کما اینکه در آیات قرآن سخن از منکرانی گفته شده که معرفت نسبت به دین دارند اما در برابر آن خاضع و تسلیم نیستند. اما در مقابل ، تسلیم قلبی با داشتن معرفت رابطه ضروری دارد. یعنی هر جا تسلیم و انقیاد است حتما معرفت وجود دارد . در ایمان نقش معرفت بسیار سازنده است و از ارکان آن می باشد. البته به تنهای از آن کاری بر نمی آید.

 بعد از بررسی این اقول و روشن شدن جوانب مساله می توان به داوری در میان این نظریات مختلف پرداخت. بر این اساس سخن کسانی که ایمان را عبارت از عمل می دانند و یا آنان که ایمان را اقرار می دانند نفی می کنیم . گروهی که ایمان را امری جوانحی می دانند دو گروه می باشند. دیدگاه ما آن است که ایمان هم علم است و هم تسلیم. اما نحوه آن چگونه است؟ آیا علم مع الالتزام و تسلیم است یا علم مستلزم التسلیم ؟ هر کدام را که برگزینیم در نتیجه فرقی نخواهد کرد .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

[1] المساره فی شرح المسایره ، ص 292 و 293

[2] المیزان ، ج 18 ، ص 259

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo