< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : بررسی رابطه ایمان با تسلیم ، علم ، اقرار زبانی و عمل

 در بررسی آیات قرآن کریم بدست آمد که ایمان با چند مقوله در ارتباط است :

ایمان و تسلیم و انقیاد قلبی ایمان با معرفت یقینی ایمان با اقرار زبانی ایمان با عمل به اوامر و نواهی

 قطعا میان این مقوله ها نسبت ایجابی برقرار است اما باید دید این نسبت ، چه نوع نسبتی است ؟ بر اساس نوع نگرش ما به این نسبتها ،‌دیدگاه ما درباره حقیقت ایمان مشخص خواهد شد. لذا ما بر اساس آنچه در جلسات قبل بیان شد می توانیم موضع خویش را بیان نماییم .

نسبت ایمان با تسلیم و انقیاد

 بیان شد که میان این دو نسبت عینیت برقرار است . جوهره ایمان عبارت از تسلیم قلبی است . بر خلاف علم که چنین نسبتی میان آن و ایمان برقرار نیست . شواهدی بر این مطلب اقامه گردید از جمله :

 الف) آیه 19 سوره آل عمران «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ »

 ب ) و آیه 65 سوره نساء « فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في‌ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً »

 ج ) و روایت امام باقر (ع) « عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ رَفَعَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص قَوْمٌ فِي بَعْضِ غَزَوَاتِهِ فَقَالَ مَنِ الْقَوْمُ فَقَالُوا مُؤْمِنُونَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ وَ مَا بَلَغَ مِنْ إِيمَانِكُمْ قَالُوا الصَّبْرُ عِنْدَ الْبَلَاءِ وَ الشُّكْرُ عِنْدَ الرَّخَاءِ وَ الرِّضَا بِالْقَضَاءِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حُلَمَاءُ عُلَمَاءُ كَادُوا مِنَ الْفِقْهِ أَنْ يَكُونُوا أَنْبِيَاءَ إِنْ كُنْتُمْ كَمَا تَصِفُونَ فَلَا تَبْنُوا مَا لَا تَسْكُنُونَ وَ لَا تَجْمَعُوا مَا لَا تَأْكُلُونَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُرْجَعُون‌»[1]

نسبت ایمان با علم

 هر چند علم قرین و همراه ایمان است اما میان آنها رابطه عینیت برقرار نیست . معرفت و یقین شالوده و شرط لازم ایمان است . از جمله مواردی که مورد استشهاد قرار گرفت قول حضرت امیر المومنین (ع) بود که می فرمایند : « إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الْإِيمَانَ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الصَّبْرِ وَ الْيَقِينِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَاد »[2] همچنین حضرت در جای دیگر می فرمایند « أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْه‌»[3]

 و در جای دیگر می فرمایند : «الْإِيمَانُ شَجَرَةٌ أَصْلُهَا الْيَقِينُ وَ فَرْعُهَا التُّقَى وَ نُورُهَا الْحَيَاءُ وَ ثَمَرُهَا السَّخَاءُ »[4]

 اساس ایمان، قطعا معرفت است لذا بدون علم اصلا ایمان بدست نمی آید و معقول نیست. تسلیم بودن و ربط قلبی در ایمان در مقام ربوبی، متفرع بر تصور و تصدیق است . به عبارت دیگر ایمان امری اختیاری است و امر اختیاری مبتنی بر علم است . مجهول مطلق قابل این نیست که فرد نسبت به آن تسلیم باشد .

 اما آیا علم، شرط لازم و کافی برای ایمان است یا تنها شرط لازم است اما کافی نیست ؟ پاسخ این است که علم ، شرط لازم است اما کافی نمی باشد. دلیل روشن این مطلب وجود کافران داناست که در قرآن نیز به آنها اشاره شده است .

 نکته قابل ذکر این است که این یقین هم شامل علم اجمالی است و هم علم تفصیلی . زیرا ممکن است علم، اجمالی باشد اما در مرتبه یقین قرار داشته باشد. مانند اینکه به وجود صراط و سوال و جواب قبر یقین دارد اما نسبت به جزئیات آن بی اطلاع است .

در نظر گرفتن ماهیت علم

 این اینجا نکته ای قابل توجه و نظر است . گاه ما علم را به ما هو هو در نظر می گیریم و گاه علم را با ظرفش که جان آدمی است در نظر گرفته می شود. اگر علم به ما هو هو در نظر گرفته شود می توان گفت علم هم شرط لازم است و هم شرط کافی . یعنی اگر جنس علم را در نظر بگیریم فارغ از دخالت انانیت ها و شیطنیت های که از نفس بر می آید به عبارت دیگر ، علم فطری سلیم، در این صورت با ایمان ملازمه خواهد داشت . شاهد این مطلب هم فرمایش امیر المومنین (ع) است که فرمودند « الْإِيمَانُ وَ الْعِلْمُ أَخَوَانِ تَوْأَمَانِ وَ رَفِيقَانِ لَا يَفْتَرِقَان‌» [5] اما در صورتی که برای آن مزاحم و مانع پیدا شود دیگر ملازمه ای در کار نیست .

 با توجه به این مطلب می توان سخن مرحوم ملا صدرا و مرحوم طبرسی را که ایمان را همان علم دانسته بودند به گونه ای توجیه نمود . به این صورت که بگوییم مراد ایشان از علم و ایمان ، ماهیت آن دو است . اگر کسی داری فطرت سلیم باشد ، علم با ایمان همراه و جدا ناپذیر است .

سوال و جواب

 روایاتی داریم که یقین را از ایمان بالاتر دانسته است . مانند اینکه حضرت می فرماید : «يَا أَخَا جُعْفٍ إِنَّ الْإِيمَانَ أَفْضَلُ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ إِنَّ الْيَقِينَ أَفْضَلُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ مَا مِنْ شَيْ‌ءٍ أَعَزَّ مِنَ الْيَقِين‌» [6] در این باره چه باید گفت ؟

 احتمال دارد مقصود این باشد که ایمان شجره ای است که اصل آن یقین است . هر چقدر یقین قوی تر و عمیق تر باشد بر عمق و لطافت ایمان خواهد افزود . آنجا که حضرت علی (ع) می فرمایند «لو كشف الغطا و ما ازددت يقينا »[7] یعنی ایمان ایشان در درجه بالا قرار دارد . بنابراین یقین خط کش است و درجه ایمان را مشخص می کند .

نسبت ایمان با اقرار زبانی

 نقش اقرار زبانی در رابطه با ایمان دو چیز می باشد :

اقرار زبانی کاشف از ایمان است و آثار دنیوی ایمان مانند طهارت ، احترام به مال و جان و تزکیه ذبیحه آنها را به همراه خواهد داشت . برای شناخت مومن از غیر مومن بکار می آید . لذا پیامبر اکرم (ص) در جنگ فرمودند با کفار مقاتله نمایید تا اقرار به شهادتین نمایند .

نسبت ایمان با عمل به احکام

 ملا صالح مازندرانی در اینجا سخن مناسبی بیان نمودند که قبلا بیان شد. ما روایاتی داریم که عمل به ارکان را یکی از ارکان ایمان دانسته اند و همچنین روایاتی داریم که می فرماید ایمان بر جوارج پخش شده است . برخی بر اساس همین روایت گفته اند که عمل در حقیقت ایمان راه دارد . اما این دیدگاه نادرست است. عمل ثمره ایمان است نه جزء حقیقت آن . لازمه عادی یا عقلی ایمان این است که فرد به دانسته های خویش ملتزم باشد .

سخنی از مرحوم مجلسی در این باره

 ایشان جمع بندی مناسبی را در این زمینه انجام داده اند که بیان می شود .

 « اعلم أن الذي ظهر لنا من مجموع الآيات المتضافرة و الأخبار المتكاثرة الواردة في الإيمان و الإسلام و حقائقهما و شرائطهما أن لكل منهما إطلاقات كثيرة في الكتاب و السنة و لكل منها فوائد و ثمرات تترتب عليه.

 فالأول من معاني الإيمان مجموع العقائد الحقة و الأصول الخمسة و الثمرة المترتبة عليه في الدنيا الأمان من القتل و نهب الأموال و الإهانة إلا أن يأتي بقتل أو فاحشة يوجب القتل أو الحد أو التعزير و في الآخرة صحة أعماله و استحقاق الثواب عليها في الجملة و عدم الخلود في النار و استحقاق العفو و الشفاعة و يدخل في الكفر المقابل لهذا الإيمان من سوى الفرقة الناجية الإمامية من فرق الإسلام و غيرهم فإنهم مخلدون في النار سوى المستضعفين منهم كما سيأتي.

 الثاني الاعتقادات المذكورة مع الإتيان بالفرائض التي ظهر وجوبها من‌ القرآن و ترك الكبائر التي أوعد الله عليها النار و على هذا المعنى أطلق الكافر على تارك الصلاة و تارك الزكاة و أشباههم و ورد لا يزني الزاني و هو مؤمن و لا يسرق السارق و هو مؤمن و ثمرة هذا الإيمان عدم استحقاق الإذلال و الإهانة و العذاب في الدنيا و الآخرة.

 الثالث العقائد المذكورة مع فعل جميع الواجبات و ترك جميع المحرمات و ثمرته اللحوق بالمقربين و الحشر مع الصديقين و تضاعف المثوبات و رفع الدرجات.

 الرابع ما ذكر مع ضم فعل المندوبات و ترك المكروهات بل المباحات كما ورد في أخبار صفات المؤمن و بهذا المعنى يختص بالأنبياء و الأوصياء كما ورد في الأخبار الكثيرة تفسير المؤمنين في الآيات بالأئمة الطاهرين ع و قد ورد في تفسير قوله سبحانه وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ «1» أن جميع معاصي الله بل التوسل بغيره تعالى داخلة في الشرك المذكور في هذه الآية و ثمرة هذا الإيمان أنه يؤمن على الله فيجيز أمانه و أنه لا يرد الله دعوته و سائر ما ورد في درجاتهم ع و منازلهم عند الله تعالى.»[8]

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

[1] کافی ، ج 2 ، ص 48

[2] کافی ،‌ ج 2 ، ص 50

[3] نهج البلاغه ، ص 39 خطبه 1

[4] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 87

[5] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 46

[6] کافی ، ج 2 ، ص 51

[7] الفین ، ص 191

[8] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‌66، ص: 127

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo