< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/02/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : رابطه میان ایمان و تفکر عقلی

 در این زمینه بعد از بررسی دیدگاه متفکران اسلامی به دیدگاهی برخی از متکلمین مسیحی پرداخته شد. ایشان با دو بیان ، معتقد بودند ایمان نمی تواند بر عقلانیت مبتنی باشد :

تفکر عقلی ، توانایی اثبات آموزه های دینی و در راس آنها وجود خداوند را ندارد. عقل در این وادی نارساست. تفکر عقلی نه تنها سازگار نیست بلکه مخل به ایمان نیز می باشد .

دلایل قائلین به نارسایی عقل در حوزه ایمان

 قائلین به وجه اول، سه دلیل را بر مدعی خویش بیان کرده اند ( این سه وجه در کلام آقای کی یر کگارد نیز آمده است )

دلیل اول :

 تفکر عقلی امری تدریجی الحصول است و باید فرایندی را طی نماید . زیرا اولا شواهد و قرائن موید وجود خداوند باید بررسی شود . ثانیا وجود منکران دیده شود . ثالثا کتب مختلف در این زمینه ارزیابی شود و این امری زمان بر است . در حالیکه انسان به جهت خطر آفرین بودن نمی تواند در زندگی، لحظه ای را بدون ایمان به سر برد .بنابراین نباید ایمان را بر عقل و تفکر عقلی بنا نمود .

نقد و بررسی این دلیل

ایشان میان معرفت عقلی بسیط و معرفت عقلی تفصیلی و فنی خلط نموده اند . آنچه زمان بر است معرفت نوع دوم است یعنی همان که فلاسفه و متکلمان به آن پرداخته اند . اما کسب معرفت بسیط، ساده و برای همگان ممکن است و با همین مقدار از معرفت می توان ایمان خویش را بنا نمود . انسان فطرتا به دنبال کمال آنهم عالی ترین سطح آن می باشد و در این زمینه تلاش نموده و بر آگاهی خویش می افزاید. از آنجا که آنچه در فطرت است مسلما واقعیتی دارد، فرد می تواند با تدبر و تامل در آن ، به وحود کمال مطلق پی برد . سپس همین عقل بدیهی بعد از اثبات وجود خداوند به مساله ضرورت ارسال رسل می رسد . در بحث نبوت، بحث عصمت مطرح می شود که با محاسبات غیر فنی این امر نیز ثابت می شود. با اثبات این امورد فرد به سر چشمه نبوت دست می یابد و می تواند از آن بهره گیرد .

 خداوند برای آدمی دو حجت قرار داده است . با حجت باطنی، اصل وجود خداوند و اصل نبوت را ثابت می کند و با حجت ظاهری به حقایق تفصیلی عالم دست می یابد . در نتیجه باید گفت بر خلاف آنچه آقای کی یر کگارد مطرح نموده بود باب علم بسته نیست.

نکته دیگر آنکه سخن شما با واقعیات دینی در طول زندگی بشر سازگاری ندارد . مگر مومنان قبل از شما که به فتوای شما عمل نکردند چه کرده اند؟ آنها گام هایی را با عقل و گاه هایی را با نقل برداشته اند. فرض کنیم ایمان آوردن امری زمان بر باشد. باز سخن شما اثبات نخواهد شد . زیرا فرد از باب اضطرار ایمان می آورد و منتظر می ماند تا دانش لازم را کسب نماید در آن صورت تصمیم می گیرد بایمان باشد یا بی ایمان .

دلیل دوم بر نارسایی عقل

 آقای کی یر کگارد می گوید وقتی عالم طبیعت را مورد نظر قرار می دهیم ، دو فصل در آن مشاهده می کنیم. در یک فصل و چهره آن ، نظم و اتقان و نشانه های علم و قدرت خالق متعال است . این فصل ایمان و اعتقاد به خالق را نمایان می کند . اما در فصل دیگر، شواهدی بر خلاف این حقیقت یافت می شود که شکاکیت را تقویت می کند و آن همان مساله شرور است . این امر باعث شده است که عمومی ترین و آسان ترین راه شناخت خداوند که شناخت آفاقی است ، دچار اشکالاتی شده و نامعتبر گردد .

 تاریخ فلسفه کاپلستون به نقل از وی می گوید « در طبیعت، گواه هایی بر کار خدا می توان دید اما بسیاری چیز ها نیز می توان دید که خلاف آن است چه در طبیعت بنگری و چه در انجیل بی یقینی عینی هست و بر جا می ماند »[1]

 « من در نظام طبیعت به امید یافتن خدا ، ژرف می نگرم و در آن خرد و قدرتی همه گیر می بینیم اما بسی چیزهای دیگر نیز می بینم که عقل مرا پریشان و مرا آشفته می کند و اینها روی هم بی یقینی عینی است »[2]

نقد و بررسی این دلیل

 این سخن ایشان ناظر به مساله شرور است . شبهه شرور از دیرینه ترین شبهات در باب توحید و خداشناسی است .

 مساله شرور در چند زوایه با ایمان دینی در چالش است که باید مورد بررسی قرار گیرد .

اولین قدم اول مساله توحید و خالقیت است . بر اساس اصل سنخیت گفته اند چون ما دو تیپ امور در عالم می بینیم پس باید دو مبدا هم برای آنها در نظر گرفت . لذا در توجیه نظام عالم قائل به ثنویت و دو گانگی در خلقت شده اند.

 نقد این سخن آن است که شرور جنبه عدمی و نسبی دارند و نه جنبه وجودی و اطلاق . لذا این گونه نیست که در خلق آنها نیازمند خالقی مستقل باشیم .

 از قدیم در این مورد دو نگرش مطرح بوده است . نگرش افلاطونی و نگرش ارسطویی . نگرش و مشی افلاطونی در پاسخ به این شبهه ، عدمی نگری به شرور است . و معتقد است اگر چه شرور از باب عدم ملکه است نه عدم مطلق با این حال خودشان به ما هو هو ، دارای وجود نیستند و تنها دارای منشا انتزاع هستند . مشی و نگرش ارسطویی به این مساله اضافی و نسبی بودن این امور است یعنی هیچ کدام از این اموری که شر خوانده می شود بالنسبه به خود شر نیستند بلکه عین خیر هستند . آنچه ما آن را شر می دانیم در نسبت با دیگری بدست آمده است . مار ، زلزله، طوفان و غیره اگر از حیث خودشان مورد نظر قرار گیرند شر نیستند بلکه در مقایسه، نسبت شریت برای آنها ایجاد شده است. بنابراین برای جهان نیازمند دو خالق نیستیم بلکه یک خالق بیشتر نیست و آنچه از او صادر شده است خیر است. «کل ما صدر من الله فی حد ذاته خیر » شر بودن از مقایسه و انتزاع بدست می آید و امر انتزاعی خالق نمی خواهد بلکه به منشا انتزاع نیازمند است .

مساله شرور جنبه دیگری هم پیدا کرده که در گذشته مطرح نبوده و بعد ها در محافل فکری طرح شده است و آن بحث ارتباط شرور با مساله عدل الهی است . در فلسفه اسلامی این بحث به صورت جدی مطرح شده است تا آنجا که صدرالمتالهین در جلد 7 کتاب اسفار به صورت مفصل به این بحث پرداخته است .

 یکی از چالش هایی که بحث شرور ایجاد نموده ، با مساله نظام احسن است . فرمول نظام احسن یک قاعده فلسفی روشن دارد و آن این است که خدای عالم هیچ نقصی در ذات و صفات ندارد . عالم فعل خداست و فعل هر فاعلی متناسب با کمالات وجودی آن فاعل است . «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‌ شاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى‌ سَبيلاً »[3] . این سخن حضرت امیر المومنین (ع) نیز گویای همین مطلب است « وَ قَالَ ع تَكَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه‌ »[4] در ضرت المثل ها نیز آمده «از کوزه همان برون تراود که در اوست » . برترین فاعل ، فعلش برترین است کما اینکه برترین فعل ، نشان دهنده برترین فاعل است . اگر به لحاظ تشخیص مصداق عقل می توانست برترین فعل را در عالم کشف کند مانند اینکه لاک پشت اگر اینگونه باشد برترین موجود است و یا درخت خرما اگر اینگونه باشد برترین است ، در آن صورت می توانست از این برترین موجود ، به برترین فاعل برسد اما این راه از توان آدمی خارج است لذا از طرق برهان لم وارد می شود یعنی می گوید برترین خالق ، فعلش نیز برترین است . حاجی سبزواری می گوید « و الكلّ من نظامه الكيانى / ينشأ من نظامه الرّبّانى‌» طرح این عالم در علم الهی پی ریزی شده است و قدرت الهی نیز آن را اجرا نموده است و هر دو کامل ترین می باشد .

تزاحم مساله شرور با حکمت الهی . خدای متعال در هر موجودی قابلیتی برای رسیدن به غایت و هدفی قرار داد ه است . گاه برخی از شرور مانع رسیدن آن موجود به آن کمال می شودند مثل اینکه باد شکوفه را کنده و مانع رشد آنها می شود . این امر با حکمت الهی چگونه سازگار است ؟ مساله شرور و خلقت انسان. خداوند فرموده عالم را برای انسان آفریده است اما اموری در عالم رخ می دهد که مضر برای آدمی است .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

[1] تاریخ فلسفه کاپلستون ، ج 7 ، ص 336

[2] همان ، ص 336

[3] اسراء ، 84

[4] نهج البلاغه ، ص 545

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo