< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/03/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : بررسی نظریه نارسایی و ناسازگاری عقل در ایمان

 موضوع بحث، بررسی نسبت میان عقل و ایمان بود . بعد از بیان نظریه فلاسفه و متکلمان اسلامی ، این نتیجه بدست آمد که ایمان با عقل و معرفت نسبت ایجابی دارد. یعنی در میان این دو یا عینیت است یا جزئیت و یا شرطیت . سپس بیان شد که در عصر جدید، توسط برخی متکلمان مسیحی نظریه مطرح شده که می گویند ایمان نمی تواند بر معرفت عقلی مبتنی باشد و عقل در این وادی یا نارسا است و یا ناسازگار است .

نظریه نارسایی عقل در باب ایمان

 آقای کی یر کگارد که طرفدار این نظریه می باشد چند دلیل را بر نارسایی عقل در باب ایمان بیان نموده است . دو دلیل ایشان در جلسات قبل بیان شد و در این جلسه به ادامه آن ادله می پردازیم . آن ادله علارت بودند از:

تفکر عقلی در برای اثبات ایمان و اعتقاد به خالق جهان نیازمند زمانی طولانی است در حالی که زندگی بدون ایمان و لو برای مقطعی کوتاه ، زیان آور و باعث خسارت است لذا ایمان را نباید مبتنی بر تفکر عقلی نمود .

 در بررسی این سخن گفته شد اولا ایشان بین معرفت یقینی اجمالی ساده و معرفت پیچیده فنی خلط نموده اند . معرفت بسیط اجمالی با مقداری تامل برای همگان دست یافتنی است و آن چه زمان بر می باشد معرفت دقیق فنی می باشد . ثانیا بر فرض که سخن شما را بپذیریم می گوییم در ابتدای امر از باب اضطرار فرد به روش شما، ایمان می آورد و در ادامه به تحقیق در این باره می پردازند.

دلیل دومی که اقامه نمودند این بود که وقتی به عالم طبیعت نگاه می کنیم شواهد فراوانی بر وجود خدای متعال می یابیم اما در نقطه مقابل شواهدی دیگری نیز وجود دارد که مزاحم این شواهد می باشد و اعتقاد انسان را به وجود خدای متعال متزلزل می کند در نتیجه نمی توان روند مطالعه عقلی در عالم را پایه معرفت دینی قرار داد.

 در بررسی این دلیل نیز بیان شد که این مساله به بحث شرور باز می گردد و در جلسات قبل به تفصیل به آن پرداخته شد.

دلیل سوم ایشان این است که می گوید عقل ما انسان ها محدود است در حالی که وجود خدای متعال بی کرانه است و ما چگونه می توانیم با عقل محدود خود، وجود او را بفهمیم و بشناسیم . «این التراب من الرب الارباب » .

 در برخورد با این مشکل سه جهت گیری صورت گرفته است :

 الف) برخی به شکاکیت گرایش یافته اند . ( لا ادریون )

 ب) عده ای دیگر ایمان را مستغنی از استدلال عقلی دانسته اند . ( ایمان گراها)

 ج) برخی به سراغ شهود رفته و پای استدلال را در این زمینه چوبین دانسته اند( نگاه عارفان )

محدوده شناخت خدای متعال

 در بررسی این سخن باید دید مقصود از شناخت خداوند چیست؟ آنان که ادعای شناخت عقلی خداوند را نموده اند چه چیزی را مد نظر داشته اند ؟

 همگان اقرار دارند که شناخت کنه ذات و صفات ذاتی الهی مقدور بشر نیست . اکتناه الهی را به دو معنا می توان گرفت که هر دو برای بشر محال است. اگر کنه به معنا حد باشد گفته می شود خدای متعال حدی ندارد . و اگر به معنای احاطه است که احاطه معلول بر علت محال است .

 دست یابی به کنه الهی نه با علم حصولی ممکن است و نه کسی می تواند با علم حضوری و شهودی بدان برسد . علامه طباطبایی می فرمایند در جايى كه حضرت رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرموده: « لا احصى ثناء عليك انت كما اثنيت على نفسك. يعنى: مرا توانائى مدح و ثناى تو نيست تو خود بايد ثناگوى ذات اقدس خود باشى.»[1] حساب دیگران معلوم است .

 بنابراین مراد از شناخت خداوند در کلام اندیشمندان ،‌ معرفت به وجه و مظاهر الهی است. در اینجاست که برخی می گویند ما می توانیم با معرفت حصولی به این شناخت دست یابیم و برخی راه شهود را برگزیده اند . یکی از زنادقه از حضرت امام صادق (ع) سوال نمود آنچه ما از خدا می شناسیم و در ذهن داریم مخلوق ذهن مان می باشد لذا ما هرگز خدا را نشناخته ایم بلکه مخلوق خود را یافته ایم . حضرت در پاسخ به او فرمودند ( نقل به مضمون ) این مفاهیم ذهنی را دو گونه می توان لحاظ نمود : گاه جنبه مرئاتی و ابزاری آنها در نظر گرفته می شود و گاه جنبه استقلالی . ( ما به ینظر و ما فیه ینظر ) . در صورتی که ما نگاه مرئاتی به صورت های ذهنی و مفاهیم داشته باشیم ، این مفاهیم ما را به واقعیت عینی و حقیقت خارجی عبور می دهند . اینها مفهومی هایی هستند که ما را به مصداق می رسانند . ما مفهوم خدا را خدا نمی داینم بلکه محکی آن که واقعیت خارجی است را خدا می دانیم . این امر در مورد همه مفاهیم ذهنی جاری است . انسان با دستگاه ذهنی خود تصویری از خداوند می سازد که داری صفاتی اثباتی و صفاتی سلبی است . سپس می گوییم آنچه ما تصور نموده ایم ما را به مصداق و واقعیت عینی می رساند .

نکته

 همه راههای معرفتی شالوده اش عقل است. راه حس ، عرفان و حتی وحی نیز از طریق عقل می گذرد. زیرا اصولی مانند اصل تناقض توسط عقل پی ریزی می شود که بنیادی می باشد و همه جا لازم است . حکیم لاهیجی در مورد ابتناء راه شهود بر عقل می گوید« طريقه سلوك باطن، مسبوق است بر سلوك ظاهر، پس صوفى نخست يا حكيم باشد يا متكلم؛ و پيش از استحكام علم حكمت و كلام و بالجمله بى‌استكمال طريقه نظر، خواه بر وفق اصطلاح علماء و خواه بدون آن، ادعاى تصوّف، عام فريبى و صيّادى باشد»[2]

 در نهایت هر چقدر سخن بگوییم به این جمله پر مغز حضرت امیر المومنین علی (ع) می رسیم که می فرمایند « لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ »[3]

 خدای متعال بر تحدید صفتش یعنی کنه اش کسی را آگاه نکرده است . ظرف عقل به جهت آنکه مخلوق است محدود می باشد . لذا به کنه خالق هرگز نمی تواند رسید اما « و لم یحجبها » آن مقدار معرفتی که واجب است برای عقل ممکن می باشد .

دیدگاه ناسازگاری عقل با ایمان

 نظریه دیگری که در این باب مطرح شده آن است که اگر فرض کنیم عقل بتواند به معرفت یقینی هم دست یابد باز سنخش به گونه ای است که با ایمان ناسازگار است . هر کس می خواهد ایمان قوی داشته باشد بهتر است به سراغ معرفت نرود. از برخی از عبارت های آقای کی یر کگارد این نظریه بر می آید . « از نظر کی یر کگارد تناقض ایمان به این معناست که اعتقاد با استدلال نسبت معکوس دارد هر چه دلایل کمتر باشد بهتر است. ایمان و استدلال ضد و نقیض یکدیگر هستند .» [4] در این عبارت چرایی ناسازگاری نیامده است . اما در عبارت دیگر وجه آن را بیان کرده است . می گوید « بدون خطر کردن، ایمانی در کار نیست . ایمان دقیقا تناقض میان شور بیکران روح و یقین عینی است . اگر من قادر باشم خداوند را به نحو عینی دریابم دیگر ایمان ندارم اما دقیقا از آن رو که به این کار قادر نیستم باید ایمان آورم. اگر بخواهم خویشتن را در وادی ایمان ایمن دارم باید همیشه در آن عدم یقین عینی در آویزم تا در ژرفای آن باز هم ایمانم ایمن باشد »[5]

 وی برای روشن شدن مطلب مثالی را بیان نموده است . می گوید میهمانی را فرض کنید که در یک شب زمستانی در باغی برگزار شده است . صاحب باغ برای هیجان مراسم شرطی را می گذارد که هر کس بتواند از بلندی درون استخر پایین باغ بپرد فلان مقدار دلار جایزه می گیرد. از میان میهمانان کسی که شنا بلد است شرط را پذیرفته و به بلندی می رود . در میان راه افکاری به ذهن او می آید که در زمستان شاید آب استخر را خالی کرده باشند . از طرفی صاحب باغ هم انسان شوخ طبعی است . او دچار تردید می شود و جزمش به اینکه استخر دارای آب است شکسته می شود . چنین فردی اگر به عقلش عمل کند در استخر چهش نمی کند اما اگر مومن باشد سر و دل می دهد . لذا محصول ایمان اراده قوی است نه یقین .[6]

 در بررسی این سخن باید گفت: خطر پذیری و ریسک در امور مختلفی ممکن است رخ دهد مانند دانشجویی که به سر جلسه امتحان می رود و یا تاجری که تجارت می کند . اما خطر نمودن دو گونه است: منطقی و غیر منطقی . خطر پذیری منطقی آن است که بررسی های مختلف در جوانب مساله صورت گیرد و درصدی اطمینان حاصل شود اما درصد کمی هنوز باقی بماند. در این جا فرد دل به دریا می زند و توکل می کند . این خطر پذیری عاقلانه و منطقی است . اما گاه خطر پذیری غیر عاقلانه است مانند اینکه اصلا درس نخوانده و می گوید هر چه بادا باد . و یا از تجارت سر در نمی آورد اما دل به دریا می زند . این خطر پذیری دیوانگی و جنون است . اگر شما ایمان را به خطر پذیری جاهلانه معنا نمایید ما آن را قبول نمی کنیم . ایمانی مورد قبول است که در آن خطر پذیری عاشقانه و منطقی باشد و چنین ایمانی مبتنی بر معرفت است .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

[1] الفين-ترجمه وجدانى، ص: 4

[2] گوهر مراد ، ص 38

[3] نهج البلاغه ، خ 49 ، ص 88

[4] ایمان و فلسفه مسیحی ص 130

[5] عقل و اعتقاد دینی ، ص 80

[6] همان ، ص 81 (نقل به معنی )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo