< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : مستقلات و غیر مستقلات عقلیه

 برای بررسی نقش عقل و کارکردهای آن در شناخت احکام دینی، ابتدا باید تقسیم روشنی از دلیل عقلی و اقسام آن داشته باشیم و نقش عقل را به خوبی تصویر نماییم. تا کنون دو کاربرد عمده عقل در استنباط احکام شرعی بیان شد . یکی از این کارکردها ،‌ نقش ابزاری آن است . استفاده از منابع قرآن و روایات و استخراج حکم از آنها بدون بهره گیری از عقل ممکن نمی باشد .

 نقش دیگری که برای عقل در استنباط احکام شرعی بیان شده است ، منبع ، مصدر و مدرک بودن آن برای کشف احکام دینی است . ( البته تعبیر به منبع و مصدر بودن تعبیری مسامحی است زیرا منبع و مصدر احکام دینی ، تنها اراده الهی می باشد . لذا تعبیر به مدرک بودن دقیق تر است و در تعابیر علما نیز « مدارک احکام» آمده است )

 در این نقش، عقل در عرض کتاب و سنت قرار می گیرد نه در طول آن. حکم عقل در این باره را اصطلاحا دلیل عقلی در مقابل دلیل شرعی یا نقلی گویند . دلیل عقلی خود بر دو گونه است : مستقلات عقلیه و غیر مستقلات عقلیه . مستقلات عقلیه آنجاست که هر دو مقدمه استدلال ما عقلی باشد . غیر مستقلات آنجاست که تنها یکی از دو مقدمه عقلی و مقدمه دیگر شرعی باشد و این امر آنگاه تحقق می یابد که از طرف شارع خطابی رسیده است که حکمی را بیان می کند . این حکم لوازم و ملزوماتی دارد که توسط عقل شناخته می شود و اگر آن حکم شرعی نمی بود ، موضوعی برای چنین حکم عقلی باقی نمی ماند . مانند حکم شارع به وجوب حج بر مستطیع . حال کسی که مستطیع شده است، چون انجام مقدماتی برای تحقق این واجب لازم است، عقل حکم می کند به وجوب آن مقدمات . سپس بر اساس ملازمه حکم عقل و شرع ، حکم می شود که این مقدمات علاوه بر اینکه عقلا واجب هستند شرعا نیز واجب می باشند . یا مانند مساله حرمت ضرب والدین که از آیه « وَ قَضى‌ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً (23) »[1] بدست می آید که ضرب آنها به طریق اولی حرام می باشد .

استقلال عقل و موضوع سازی شرع

 مرحوم شیخ انصاری بر تقسیم بندی دلیل عقلی به مستقلات و غیر مستقلات عقلیه اشکالی را نقل نموده اند. بیان اشکال چنین است که این دو قسم با هم فرقی نمی کند زیرا در هر کدام عقل مستقلا حکمی دارد و سپس توسط حکم به ملازمه ، حکم شرعی آنها نیز بدست آمده است . ایشان در بررسی این اشکال بیان داشته اند که می توان از این اشکال به این صورت عبور نمود که بگوییم مقصود فقها از غیر مستقلات عقلیه ، کلیات نیست بلکه مراد آنها عنوان های خاص فقهی است . مثلا وقتی قرآن کریم اف گفتن به والدین را حرام دانسته است؛ عقل در پرتو این خطاب می فهمد که ضرب والدین نیز به طریق اولی حرام است. در اینجا زمینه ساز این حکم عقلی ، خطاب شرعی بوده است. بر خلاف مستقلات عقلیه که عقل بدون وابستگی به چیزی آنها را درک می کند . به عبارت دیگر موضوع سازی در غیر مستقلات عقلیه به خطاب شرعی باز می گردد اما در مستقلات عقلیه به خطاب وابسته نیست و خود عقل موضوع و حکم را می فهمد . بنابراین در اینکه عقل همیشه در حکم خود مستقل است تردیدی نیست اما در موضوع سازی اختلاف است .

جمع میان کلام مرحوم مظفر و مرحوم اصفهانی

 مرحوم مظفر در کتاب اصول فقه فرموده اند دلیل عقلی خواه از مستقلات عقلیه و خواه از غیر مستقلات عقلیه ، مربوط به باب ملازمات می باشد . زیرا در هر دو قسم ، پلی که ‌عقل از آن عبور می کند تا به حکم شرع برسد، قاعده ملازمه عقلی است . اما مرحوم محمد تقی اصفهانی صاحب کتاب هدایه المسترشدین عبارتی دارند که گویا با این سخن در تنافی است . ایشان می گویند آنچه جزء ملازمات عقلیه می باشد ، غیر مستقلات عقلیه است و مستقلات عقلیه قسیم ملازمات است نه جزء آن .

 در بررسی این دو سخن بدست می آید که تنافی در اینجا وجود ندارد و دیدگاه این دو بزرگوار قابل جمع است به این صورت که بگوییم ملازمه ای که مرحوم مظفر می گوید کبری ساز است اما آنچه مرحوم اصفهانی می گویند صغری ساز است .

تقسیم دیگری از دلیل عقلی

 مرحوم شیخ محمد تقی اصفهانی در کتاب خویش ، دلیل عقلی را به سه قسم تقسیم نموده اند که دو قسم آن ناظر به واقع و یک قسم ناظر به حکم ظاهری است . ایشان می گویند دلیل عقلی گاه برای فهم حکم واقعی است که در این صورت به مستقلات و غیر مستقلات عقلیه تقسیم می شود و گاه برای کشف حکم ظاهری است . در مورد اخیر از آنجا که راه رسیدن به واقع ممکن نیست و نه دلیل عقلی وجود دارد و نه دلیل شرعی به حکم ظاهری تمسک می شود.[2]

وجه تسمیه دلیل عقلی در کلام محقق اصفهانی

 مرحوم اصفهانی نکته دیگری را بیان می کنند و می گویند اساسا تسمیه دلیل عقلی به عقل اشتباه است زیرا معنای دلیل آن است که عقل بواسطه آن به مقصود می رسد . پس دلیل در اختیار عقل است نه خود عقل . کما اینکه به شارع هم دلیل گفته نمی شود . ایشان سپس در پاسخ به این مطلب می گویند این تعبیر مسامحی است و مراد فقها از دلیل عقلی ، حکم عقل است و از باب تسمیه سبب به اسم مسبب، دلیل نامیده شده است . [3]

کلام شهید صدر

 مرحوم شهید صدر که می توان ایشان را بدلیل انسجام فکری و حضور در صحنه های مورد نیاز ،‌ مطهری عراق نامید در کتاب « دروس فی علم الاصول » درباره احکام عقلی می گویند احکام عقلی بر دو گونه است :

قضایایی که تشخیص دهنده عنصر مشترک در عمل به استنباط است و در همه جا کاربرد دارد مانند حکم به ملازمه میان عقل و شرع . عقل در اینجا عنصر مشترکی را بدست فقیه می دهد که همیشه می تواند از آن بهره گیرد . در این گونه از احکام عقلی، هم صغری استدلال و هم کبری آن مساله ای اصولی می باشد . احکام عقلیه ای که به موضوعی خاص مربوط است . مانند حکم به حرمت مخدر ، از باب اینکه باعث ازاله شعور و عقل است . در این قسم از احکام عقلی ، صغرای استدلال دیگر مساله ای اصولی نیست بلکه مساله ای فقهی می باشد . و تنها تنها کبری ، اصولی می باشد که به بررسی حجیت قیاس ( فقهی یعنی تمثیل ) باز می گردد .

 با توجه به کلام مرحوم صدر ، میان کلام ایشان و کلام مرحوم مظفر در ظاهر تنافی یافت می شود زیرا مرحوم مظفر می گویند قاعده ملازمه و حجیت حکم عقل، هر دو در کبری استدلال هستند . اما شهید صدر فرمود قاعده ملازمه صغری است و حجیت عقل کبری است و این هر دو اصولی است .

 ( صغری استدلال ) شکر منعم واجب است

 ( کبری استدلال ) کلما حکم به العقل حکم به الشرع

 ( نتیجه ) شکر منعم شرعا واجب است .

 در بررسی این دو سخن بدست می آید که مرحوم مظفر توجه داشته که قیاس در اینجا قیاسی مرکب است و در حقیقت دو استدلل در اینجا وجود دارد . اما مرحوم شهید صدر قیاس در اینجا را بسیط در نظر گرفته اند . حق نیز با مرحوم مظفر است و فقیه با دو قیاس به حکم شرعی دست یابد نه با یک قیاس .

قیاس اول :

  شکر المنعم واجب عقلا

  کلما حکم به العقل حکم به الشرع

  فشکر المنعم واجب شرعا

قیاس دوم :

  عقل می گوید آنچه من به آن حکم می کنم شرع نیز به آن حکم می کند

  هر آنچه عقل قطعا حکم که واجب او حرام شرعی است، حجت شرعی است .

  پس حکم عقل در این وجوب یا حرمت شرعا حجت است .

* * *

اللهم صل علی محمد و آل محمد

[1] اسراء ، 23

[2] هدایه المسترشدین ،‌ص 431 ( نقل به مضمون )

[3] همان

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo