< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

90/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : مساله استحقاق ثواب و عقاب در حسن و قبح عقلی
 در جلسه قبل دو سخن از مرحوم فیاض لاهیجی در پاسخ به دیدگاه اشاعره بیان شد. اشاعره گفته اند مساله ثواب و عقاب اخروی داخل در محل نزاع بوده و چون عقل قادر به درک آنها نیست پس حسن و قبح عقلی وجود ندارد . اینان در مقام دلیل گفته اند: ثواب و عقاب مترتب بر طاعت و معصیت است و طاعت و معصیت متفرع بر اوامر و نواهی الهی است که توسط شرع بیان می شود و عقل توانایی درک این امور را ندارد .
 سخن حکیم لاهیجی چنین است :
  1. ماهیت ثواب و عقاب با مدح و ذم تفاوتی ندارد در نتیجه عقلی که می تواند مدح و ذم را درک کند ، به درک ثواب و عقاب نیز نائل می شود .
  2. ماهیت و چیستی تکلیف عبارت است از خطاب الهی که به افعال عباد تعلق می گیرد و مشتمل بر طلب فعل یا طلب ترک و یا تخییر است . خطاب نیز بر دو گونه است : خطاب لفظی که کلام خدا و پیامبر اکرم (ص) است و خطاب معنوی که حکم عقل می باشد. بنابراین عقل می تواند اراده الهی را کشف نماید همان طور که نقل کاشف از اراده الهی است . چه عقل به منزله پيغمبرى است از داخل و پيغمبر به منزله عقلى است از خارج
 در بررسی و دقت در این سخن معلوم می شود که سخن دوم ایشان در طول کلام اول قرار دارد و متفرع بر آن می باشد. به همین خاطر است که در فصل دوم کتاب متذکر آن شده است و بعد از اثبات حسن و قبح ، به معنای ‌تکلیف پرداخته اند. بنابراین پاسخی که حکیم لاهیجی می دهند همان سخن اول است .
 ترتب یا استحقاق ثواب و عقاب و یا حسن اعطا
 شیخ محمد تقی اصفهانی در اینجا سخنی دارند که در ابتدا مشابه سخن مرحوم لاهیجی است . می فرماید « أن المدح و الثواب و مطلوبية الفعل يساوق بعضها بعضا كما أن الذم و العقاب و الحرج متساوقة فما أورده بعض الأفاضل في المقام من أن ترتب الثواب و العقاب على الفعل مما لا يستقل به العقل إذ لا استقلال له في أمر الآخرة بين الاندفاع إذ ليس المقصود في المقام الحكم بترتب الثواب و العقاب في الواقع بل ليس المقصود إلا حسن الثواب و العقاب على فرض وجودهما على الفاعل » [1]
 مقتضای فاء تفریع در «فما اورده بعض الفاضل » این است که کلام ایشان نتیجه سخن قبل است به این معنا که چون مدح و ثواب و مطلوبیت فعل از طرفی و ذم و عقاب از طرف دیگر هم معنا هستند پس سخن اشاعره مبنی بر عدم درک عقل نسبت به حسن و قبح باطل است. سپس ایشان عبارت خویش را با اذ بیان می کنند و می خواهند وجه و دلیل نویی را ارائه دهند . می گویند « اذ لیس المقصود فی المقام الحکم بترتب الثواب و العقاب فی الواقع ... » ایشان در صدد بیان این مطلب هستند که عقل چه چیزی را درک می کند . سه نظر در اینجا می توان مطرح نمود :
  1. عقل ترتب ثواب و عقاب در واقع را درک می کند .
  2. عقل استحقاق ثواب و عقاب در آخرت را درک می کند .
  3. عقل درک می کند که اعطای ثواب و عقاب از ناحیه خدای متعال دارای حسن است .
 ایشان می گویند آنچه عقل درک می کند، گونه سوم است . « ليس المقصود إلا حسن الثواب و العقاب على فرض وجودهما على الفاعل »
 عدلیه بر این عقیده اند اگر کسی کار حسنی انجام دهد مستحق ثواب می شود و اعطای ثواب بنا بر قاعده لطف بر خدای متعال واجب است. زیرا مهمل گذاشتن فعل حسنی که از ناحیه مکلف صورت گرفته با حکمت و وعده الهی ناسازگار است . عدلیه تحقق ثواب را واجب می دانند اما در مورد عقاب دو گروه می شوند . «وعیدیه» که قائل به قطعیت عقاب بر گنهکاران هستند و شفاعت را ترفیع درجه و نه رفع عقاب می دانند . در مقابل «تفضیلیه» که امامیه جزء آنها هستند می گویند نمی دانیم چه می شود . عقاب الهی مقتضای عدل است و اگر ببخشد نیز بر اساس لطف و احسان ایشان می باشد که باز حسن است .
 مرحوم اصفهانی مطلب را در اینجا رقیق تر نموده اند و گفته اند استحقاق ثواب و عقاب نیست بلکه مراد حسن بودن اعطای ثواب و عقاب از ناحیه خدای متعال است .
 نکته :
 در اینجا بحث مبنایی می باشد اگر کسی مبنایش این باشد که افعال خیر استحقاق آور است. در این صورت ترک آن از ناحیه خدای متعال قبیح است زیرا ترک حسن ، خود قبیح می باشد . اما اگر مبنای پذیرفته در اینجا این باشد که عبادات استحقاقی ایجاد نمی کند بلکه در حقیقت تشکر از نعمت های بی کران الهی است . پس اگر ثواب در مقابل عبادات اعطا، کار قبیحی صورت نگرفته است.
 دیدگاه صحیح در اینجا ، قائل شدن به تفضیل در معنای استحقاق است . اگر معنای استحقاق ، را طلب کاری بدانیم مانند اجیری که برای مستاجر کار کرده و استحقاق دستمزد را یافته است، این معنا در مورد خدای متعال پذیرفته شده نیست . اما اگر آن را به معنای شایستگی بدانیم ، استناد آن به خداوند صحیح است. معنای شایستگی بنده نسبت به ثواب و عقاب این است که بستر و زمینه فیض را برای خود مهیا نموده است همانند دانه ای که در خاک قرار داده شده و بستر و زمینه میوه شدن را یافته است. در اینجا گفته می شود دانه استحقاق میوه شدن را یافته است. و چون این فیض از ناحیه خدای متعال دائما صورت می گیرد و لذا حتما فاعلین حسنات حتما مورد ثواب قرار می گیرند زیرا ذات اقدس الهی هر چه وعده نموده است ، حتما اعطا می کند .
 اما درباره عقوبت نمی دانیم چه خواهد شد. این جاست که امید در دل ها روشن می شود . وعیدیه مردم را می ترسانند و گروه دیگر افعال را مهمل می گذارند و سبب ناامیدی و عدم نشاط در ارتکاب خیرات می شوند اما اگر بگوییم خدای متعال ثواب را حتما عنایت می نماید (البته نه به این معنا که بنده طلب کار باشد بلکه او با ارتکاب افعال حسن زمینه فیض از برای خویش مهیا نموده است) نور امید در دلها تابیده می شود . اکثر مردم نیز به جهت شوق بهشت و دوری از جهنم عبادت می نمایند و کسانی که تنها و تنها برای رضای الهی عبادت می کنند بسیار کم هستند .
 مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در تجرید در اثبات معاد جسمانی دو دلیل آورده است : وفای به وعده و حکمت . یعنی معاد به این دو دلیل اثبات می شود . وعده های بسیاری در قرآن و روایات نسبت به بهشت و جهنم آمده است . علت آن هم این است که همه که امیر المومنین (ع) و سلمان و ابوذر نیستند که تنها به جهت رضای الهی عبادت کنند بلکه اکثری به شوق بهشت و دوری از جهنم عبادت می کنند . خدای متعال نیز چند گونه بهشت مهیا نموده است، بهشت مشهور را برای اکثر و برای بندگان خاص بهشت لقاء را مهیا نموده است.
 خلاصه کلام این می شود که عقل انسان قدرت درک حسن و قبح افعال را دارد حتی اگر ثواب و عقاب را در موضوع نزاع قرار دهیم . زیرا سخن در این نیست که ثواب و عقاب بر افعال عباد مترتب می شود یا نه بلکه سخن در استحقاق ثواب و عقاب و یا حسن بودن اعطای ثواب و عقاب است . البته با تبصره ای که بیان شد می توان وقوع ثواب و عقاب را نیز داخل در محل نزاع نمود .
 شناخت حسن و قبح توسط عقل در مقام اثبات
 سررشته کلام در نقش عقل در کشف احکام شریعت بود. از جمله این نقش ها، نقش استشکافی برای عقل است. گفته شد که برای رسیدن به این نقش، چندین مبادی و اصل لازم است که از جمله آنها حسن و قبح ذاتی افعال است که بیان شد . در مورد این مبنا معنای ذاتی و دلایل آن و اشکالات وارد مورد نقد و بررسی قرار گرفت و دانسته شد که مخالف در این مساله عمدتا اشاعره می باشند .
 قائده و اصل دومی که در اینجا لازم است مورد پذیرش قرار گیرد ، درک عقل در مقام اثبات است . آیا عقل انسان در مقام اثبات و فهم، قادر است حسن و قبح ذاتی افعال را درک کند یا نه ؟ باید دانسته شود که تنها اصل اول برای روشن شدن نقش استکشافی عقل کافی نیست این اصل نیز باید ثابت شود. اصل قبل در مقام ثبوت و واقع بود که آیا افعال در مقام واقع و نفس الامر دارای جهت حسن و قبح هستند یا نه ؟ بعد از اثبات این مطلب این سوال مطرح می شود که آیا عقل توانایی درک و شناخت حسن و قبح افعال را دارد یا نه ؟ نزاع در مساله قبل ایجاب و سلب کلی بود اما در این مساله ایجاب جزئی و سلب کلی است . عدلیه می گویند عقل انسان فی الجمله می تواند به درک حسن و قبح افعال نائل شود اما اشاعره آن را بالکل رد می کنند . در این حوزه، کسی قائل به درک بالجمله عقل نشده است زیرا در این صورت دیگر نیازی به ارسال رسل نخواهد بود . همگان قبول دارند که پیامبران آمده اند تا ندانسته های بشر را به او بفهمانند . « رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً » [2]
 سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا نزاع در اینجا مبنایی است یا بنایی ؟ به ایسن معنا که اگر کسی در مقام ثبوت، حسن و قبح ذاتی را قبول نداشته باشد آیا نزاع با او در مقام اثبات پایان پافته است. زیرا اگر در مقام واقع حسن و قبحی نباشد ، دیگر عقل چه چیزی را می تواند کشف نماید. و یا نه می شود کسی در مقام ثبوت، منکر حسن و قبح باشد اما در مقام اثبات فی الجمله به آن معتقد شود؟ پاسخ مثبت است یعنی می شود کسی منکر حسن و قبح ذاتی باشد اما در مقام اثبات آن را بپذیرد زیرا ایشان معتقد است که اراده الهی حسن و قبح زا است و آن را ایجاد می کند.
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] هدایه المسترشدین ،‌ص 433
[2] نساء ، 165

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo