< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : بررسی دیدگاه افراطی درباره نقش عقل در کشف احکام شرعی
 در اینکه عقل در استکشاف احکام دینی چه نقشی می تواند ایفاء کند سه دیدگاه مطرح شده است : دیدگاه نص گرا یا تفریطی ، دیدگاه عقل گرا یا افراطی و دیدگاه اعتدالی .
 الف) دیدگاه نص محور یا تفریطی
 قائلین به این دیدگاه نص را محور اجتهاد خویش قرار داده و جزء نقش ابزاری، برای عقل در این حوزه نقش دیگری قائل نیستند . ایشان معتقد اند که عقل تنها در حد ابزار در نصوص کتاب و سنت اعتبار دارد و نسبت به مقاصد شریعت و علل و مصالح احکام شرعی معتبر نمی باشد.
 ب) دیدگاه اعتدالی
 دیدگاه اعتدالی که دیدگاه پذیرفته شده در این حوزه است علاوه بر نقش ابزاری، برای عقل در کشف احکام شرعی، با شرایطی نقش استشکافی نیز قائل است.
 در جلسات قبل این دو دیدگاه مورد بررسی تفصیلی قرار گرفت . اکنون به دیدگاه دیگر در این حوزه می پردازیم .
 ج) دیدگاه عقل محور یا افراطی
 دیدگاه سومی که در این حوزه مطرح شده ، دیدگاه افراطی به نقش عقل است . قائلین به این دیدگاه برای نصوص در استکشاف احکام شرعی خصوصا احکام اجتماعی و سیاسی اسلام ، جایگاه خیلی کمی قائل هستند . و تنها در مورد عبادات نقش نصوص را پر رنگ می دانند .
 این دیدگاه در میان فقهای رسمی دین اعم از شیعه و سنی قائلی ندارد و تنها توسط برخی از روشنفکران دینی مطرح شده است . اینان از نظر انگیزه چه بسا دغدغه حل مشکلات عصر کنونی را داشته باشد و بخواهند به روشی عقلانی آن را حل نمایند اما معتقد اند اصلاحات اساسی آنگاه رخ می دهد که یک رنسانس مانند آنچه در غرب رخ داد ، در قلب اسلام نیز پدید بیاید و یک چهره این رنسانس در مفهوم اجتهاد دینی و نحوه آن است . این گروه می گویند آنچه مرحوم امام و استاد مطهری در مورد پویایی دین مطرح کرده اند راه حل اساسی نمی باشد بلکه راه حل اساسی آن گاه است که از قالب دین خارج شویم . این دیدگاه در مورد اجتهاد، نقش نقل را به حداقل رسانده است .
 در این دیدگاه مقاصد و پیام های دین محور می باشد بر خلاف دیدگاه اول که نقش عقل را حداقل دانسته و بر ظواهر نصوص تکیه می کند. در مقابل این دو دیدگاه یعنی دیدگاه اعتدالی، سهم هر کدام از نقل و عقل را به درستی ادا می نماید . مکتب امام خمینی (ره) و شاگردان ایشان همین دیدگاه است .
 از چهره های شاخص دیدگاه افراطی در نقش عقل ، آقای دکتر سروش و آقای شبستری می باشد که در ادامه محور های این دیدگاه و برخی از عبارات ایشان را ذکر می کنیم .
 آقای سروش در کتاب بسط تجربه نبوی می گوید « شریعت مقاصدی دارد و این احکام فقهی برای تامین و تضمین آن اهداف و مقاصد وضع شده اند . در شیعه هم علل الشرایع داریم . لکن دریغا که این علل و مقاصد، مبنای فقهی قرار نمی گیرد و فقیهان با فقه چنان رو به رو نمی شوند که گویی همه مقاصد و اسرارش آشکار است بلکه همواره در این گمان هستند که مبادا فلان جکم به فلان مصلحت زمان صادر شده باشد و دست نزدنی باشد و اثرش در قیامت صادر شود و همین باعث شده تا فقه را دنیوی تام و تمام نشمارند . و در مقام داوری های دنیوی پای مصالح اخروی را به میان آورند و داوری را تیره کنند » [1]
 وجوه مطرح شده در مورد دیدگاه افراطی
 اگر از قائلین به این دیدگاه سوال کنیم شما از کجا به این مطلب دست یافته اید که این شیوه در اجتهاد بکار گرفته شود، چند وجه را بیان می کنند :
 1- می گویند احکام دین و برنامه های آن برخی ذاتی و برخی عرفی هستند. و بر اساس قاعده معروف در مورد ذاتی و عرضی ، ذاتیات دین بدون تغییر می مانند اما عرضیات آن تغییر پذیر هستند .
 آقای سروش می گوید « عقاید ، اخلاق و حقوق اسلامی [فقط عبادات را نیاورده است ] آموزه های اساسی پیامبر و ذاتیات اسلام است و احکام فقهی عرضیات آن هستند » [2]
 در جای دیگر می گوید « بطور کلی تمام نظام حقوقی اسلام جزء عرضیات اسلام است . نباید مقاصد شارع را با راه نیل به آن مقاصد یکی دانست » [3]
 آقای شبستری نیز در این باره می گوید « بسیاری از احکام دوران پیامبر اسلام، چه در قرآن مجید آمده باشد و چه در احادیث، احکامی است مربوط به مقاصد و ارزشهای درجه دوم و بالعرض و تصادفی بوده است » [4] ایشان می گوید اینها مقصود بذات نیستند بلکه شرایط این گونه ایجاب کرده است نه اینکه از اول چهار چوبی داشته و دارای طراحی باشد .
 2- جواب دیگری که می گویند این است که 99 درصد احکام اجتماعی اسلام، تابع عرف و از امضائیات است و تاسیس در آنها کم است.
 آقای سروش می گوید «احکام اجتماعی اسلام متکی به عرفیات جامعه و اکثر آنها (99 درصد ) امضایی بوده است . پیامبر همان آدابی که در جامعه عربی درباره تجارت ، نکاح ، طلاق و ... بوده است را با تغییر اندکی پذیرفته است » [5]
 در جای دیگر می گوید « تمام احکام فقهی اسلام [مراد ایشان از فقهی ، احکام سیاسی و اجتماعی است ] موقتی و متعلق به جامعه پیامبر و جامعه ای شبیه به آن است مگر اینکه خلافش ظاهر شود بطوری که ما باید دلیل قطعی داشته باشیم که برای همیشه وضع شده است » [6]
 وی می گوید « احکام اجتماعی اسلام که تابع عرف و آداب زمانی پیامبر بوده اند از عرضیات اسلام است [ یعنی وجه عرضی بودن ، تابع عرف بودن است ] و می توانند مشمول اجتهادات عصری شده جای خود را به عرضیات و آداب دیگری بدهند و همچنان حافظ مقاصد شارع باشند » [7]
 وی می گوید اگر پیامبر اکرم (ص) الان ظهور می کرد، آنچه در جهان عرف امروز است مثل حقوق بشر را با اندکی تغییر می پذیرفت. زیرا ایشان عرف زمان خویش را با اندکی تغییر امضا نموده است .
 3- وجه دیگری که برای این دیدگاه مطرح می کنند آن است که می گویند مصالح احکام بر دو دسته است : مصالح پنهان و مصالح آشکار . در عبادات، مصالح پنهان و مخفی است لذا باید تابع النعل بالنعل پیامبر در رفتار و گفتار ایشان در این حوزه باشیم . اما در احکام اجتماعی چون مصالح روشن است دیگر پیروی مطلق صورت نمی گیرد بلکه ایشان را به عنوان الگو قرار داده و فرم ها و قالب ها را بر اساس زمان و عصر خود ایجاد می کنیم .
 وی می گوید « در عبادات، مصالح خفیه داریم یعنی مکانیزم هایی به ما پیشنهاد شده و ما نمی دانیم چرا به این صورت است. منتهی چون کسانی آنها را تجربه کرده اند به تجربه آنها احترام می گذاریم. در این احکام پیروی از پیامبر به این است که تابع النعل بالنعل از رفتار پیامبر پیروی شود یعنی در اینجا نمی توان احکام اسلامی را ترجمه فرهنگی کرد [ یعنی غرض را در قالب آزاد خود بریزیم ] و قلب و محتوای آنها را گرفت. اما در احکام سیاسی و اجتماعی اسلام، مصلحت خفی وجود ندارد بلکه همه مصالح ظاهر است . در اینجا الگوی پیامبر برای ما مهم است نه شکل رفتار پیامبر. این احکام را باید ترجمه فرهنگی کرد و پیروی از پیامبر به این است که روح و محتوای آنها را گرفت و در قالب های مناسب عصر تجسم بخشید » [8]
 وی می گوید اگر چنین نکنیم اسلام را در یک قالب قدیمی نگاه داشته ایم و از نسل جدید می خواهیم که به آن قالب وارد شود . این سخنان دارای ظاهری جذابی است و وقتی خود اسلام و احکام فقهی آن را این گونه تفسیر و معنا نماییم دیگر مسائلی مانند ولایت فقیه از بین خواهد رفت .
 نکته :
 ما در مورد قصد این افراد قضاوتی نمی کنیم و نمی گوییم حتما قصد شیطانی دارند اما به لحاظ علمی می گوییم اگر عصمت امام را هم زیر سوال می برند، وقتی به نقد ولایت فقیه می رسند کار آسان خواهد بود . زیرا بر اساس این دیدگاه امام دیگر قداستی نخواهد داشت چه رسد به مجتهد دینی . سروش تصریح می کند تنها شخصیت یک نفر حجیت تعبدی است و آن پیامبر اکرم (ص) است و بقیه حتی امامان باید برای سخن خود دلیل اقامه نمایند .
 
 
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] بسط تجربه نبوی ، ص 345
[2] مجله آفتاب ، ش پ5 ، ج 74
[3] اخلاق خدایان ، ص 103
[4] نقدی بر قرائت رسمی از دین ، ص 268
[5] اخلاق خدایان ، ص 104
[6] مجله آفتاب ، ش 15 ، ص 73
[7] اخلاق خدایان ، ص 105
[8] مجله آفتاب ، ش 15 ، ص 75

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo