< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: بررسی دیدگاه افراطی درباره نقش عقل در کشف احکام شرعی
 امضایی و تاسیسی بودن احکام دین
 موضوعی که در جلسه قبل مطرح شد این بود که آیا احکام امضایی اسلام قابل تغییر و دگرگونی بوده و مختص به عصر پیامبر اکرم (ص) می باشد؟ و آیا این احکام به گونه ای است که در جوامع دیگر که از نظر فرهنگی و خصوصیات اجتماعی متکامل تر هستند، جواب گو نیست؟ این ادعایی بود که قائلین به دیدگاه عقل محور در اجتهاد به آن معتقد بودند. بر اساس این دیدگاه ، اجتهاد در فقه آن است که فقیه، مقاصد شریعت را در نظر گرفته و با شناختی که از عصر خویش دارد آن را در قالب های و صورت های آن روزگار می ریزد . مجتهد آن گاه توانسته با زمان پیش رود که اولا مقاصد شریعت را مد نظر داشته باشد ثانیا عرف پذیرفته شده در عصر خویش را بداند.
 نقد و بررسی
 چند نکته در بررسی و نقد این سخن مورد توجه است :
 1- اولین سوالی که مطرح است آن است که آیا امضایی بودن اختصاص به احکام اجتماعی دارد یا در عبادات نیز وجود دارد؟ در بررسی احکام عبادی بدست می آید که فی الجمله احکام امضایی در عبادیات نیز هست. با توجه به این مطلب نادرستی شاخصی که بیان شده معلوم می شود زیرا آقایان می گویند شکل و فرم عبادات ثابت است و این مساله بر خلاف نظر آنان است .
 2- نکته دیگر اینکه آیا آماری که درباره احکام امضایی داده اند و تعداد آنها را در احکام اجتماعی 99 درصد دانسته اند درست است یا خیر ؟ درست است که فی الجمله می توان به امضایی بودن برخی از احکام پی برد اما بیان آمار دقیق در این زمینه نیازمند دو علم است که از حیطه قائلین به این نظریه خارج است :
 الف) اشراف کامل به احکام شرعی، که از عهده کسی بر می آید که عمری در شناخت احکام اسلامی کار علمی کرده باشد .
 ب) علم تفصیلی و به صورت جامع الافراد به رسوم و قوانین عصر جاهلیت . در صورتی که طریق شناخت این امر نقل است و اولا خیلی محدود است ثانیا نقل های قابل اعتماد کم می باشد ( کم نقل؟ و کیف نقل ؟)
 پاره ای از احکام امضایی اسلام
 شهرستانی در ملل و نحل بابی را باز نموده و در آن به برخی از رسوم جاهلیت پرداخته است که در ذیل به آن اشاره می شود .
 « باب تقاليد العرب التي أقرها الإسلام، و بعض عاداتهم‌
 قال محمد بن السائب الكلبي: كانت العرب في جاهليتها تحرم أشياء نزل القرآن بتحريمها، كانوا لا ينكحون الأمهات، و لا البنات، و لا الخالات، و لا العمات.
 و كان أقبح ما يصنعون أن يجمع الرجل بين الأختين، أو يختلف على امرأة أبيه، و كانوا يسمون من فعل ذلك الضيزن.
 و كان أول من جمع بين الأختين من قريش: أبو أحيحة «2» سعيد بن العاص، جمع بين هند و صفية ابنتي المغيرة «3» بن عبد اللّه بن عمرو بن مخزوم.»
 همین نقلی که شهرستانی نقل می کند از نظر سندی مخدوش است و نمی تواند به عنوان بحث علمی مورد استفاده قرار گیرد . وی می گوید عرب در عصر جاهلیت برخی از چیزهایی را حرام می دانستند و قرآن نیز حرمت آنها را پذیرفته است مانند اینکه ازدواج با مادر و خواهر و خاله و عمه را حرام می دانستند و بین دو خواهر جمع نمی کردند و بد می دانستند کسی چشم به زن پدرش داشته باشد البته در مقابل برخی نیز این کار را بد نمی دانستند .
 « قال: و كان الرجل من العرب إذا مات عن المرأة أو طلقها قام أكبر بنيه، فإن كان له فيها حاجة طرح ثوبه عليها، و إن لم يكن له فيها حاجة تزوجها بعض إخوته بمهر جديد.
 و كانوا يطلقون ثلاثا على التفرقة. قال عبد اللّه بن عباس رضي اللّه عنهما:
 أول من طلق ثلاثا على التفرقة إسماعيل بن إبراهيم عليهما السلام، و كان العرب يفعلون ذلك، فتطلقها واحدة و هو أحق الناس بها، حتى إذا استوفى الثلاث انقطع السبيل عنها، و منه قول الأعشى «1» ميمون بن قيس حين تزوج امرأة فرغب قومها عنه، فأتاه قومها فهددوه بالضرب أو يطلقها »
 از دیگر کارهای آنها این بود که زنی که طلاق می گرفت یا شوهر او می مرد و زن او تنها می ماند، فرزند بزرگ خانواده به جای پدر اقدام می کرد .
 نکته دیگری که از این عبارت فهمیده می شود آن است که بعضی از آداب و رسوم مردم عصر جاهلیت ریشه نبوی دارد و از حضرت ابراهیم (ع) گرفته شده است . لذا این امضائیات ریشه تاسیسی و الهی دارد .
 « قال: و كان أمر الجاهلية في نكاح النساء على أربع: رجل يخطب فيتزوج، و امرأة يكون لها خليل يختلف إليها، فإن ولدت قالت هو لفلان فيتزوجها بعد هذا، و امرأة يختلف إليها النفر و كلهم يواقعها «4» في طهر واحد، فإذا ولدت ألزمت الولد
 أحدهم، و هذه تدعى القسمة، و امرأة ذات راية يختلف إليها الكثير و كلهم يواقعها، فإذا ولدت جمعوا لها القافة فيلحقون الولد بشبيهه.»
 در زناشویی نیز در جزیره العرب چهار روش مرسوم بوده است :
  1. شیوه خواستگاری
  2. ارتباط نامشروع و ازدواج بعد از بچه دار شدن
  3. ارتباط نامشروع زنی با جمعی از مردان . در صورت بچه دار شدن، زن آن را به یکی از مردان نسبت می داد .
  4. زنانی که صاحب پرچم بودند. این زنان وقتی بچه دار می شدند توسط قیافه شناس پدر او را مشخص می کردند .
 اسلام تنها روش خواستگاری را امضاء و سایر روش ها را حرام و ناپسند دانسته است.
 « قال: و كانوا يحجون البيت و يعتمرون و يحرمون و يطوفون بالبيت سبعا. و يمسحون بالحجر، و يسعون بين الصفا و المروة. و كانوا يلبون، إلا أن بعضهم كان يشرك في تلبيته في قوله:
  إلّا شريك هو لك تملكه و ما ملك‌
  و يقفون المواقف كلها، و كانوا يهدون الهدايا، و يرمون الجمار، و يحرّمون الأشهر الحرم، فلا يغزون و لا يقاتلون فيها إلا طيئ، و خثعم، و بعض بني الحارث بن كعب، فإنهم كانوا لا يحجون و لا يعتمرون، و لا يحرّمون الأشهر الحرم، و لا البلد الحرام.»
 در مورد اعمال عبادی نیز ، برخی از عبادات در میان آنها رایج بوده است که اسلام آن را پذیرفته و بعضا اصلاح نموده است . مانند مساله حج، تلببه گفتن، قربانی، توقف در میقات و امور دیگر .
 « و كانوا إذا ذبحوا للأصنام لطخوها بدماء الهدايا، يلتمسون بذلك الزيادة في أموالهم.
 قال: و كانوا يغتسلون من الجنابة و يغسلون موتاهم.
 قال: و كانوا يكفنون موتاهم و يصلون عليهم، و كانت صلاتهم إذا مات الرجل حمل على سريره، ثم يقوم وليه فيذكر محاسنه كلها، و يثني عليه ثم يدفن؛ ثم يقول: عليك رحمة اللّه و بركاته.»
 آنان حیواناتی را به صورت هدایا برای بتها می بردند، و قربانی کرده و خون آنها را به قربانی می مالیدند. اسلام مساله قربانی را پذیرفت و امور دیگر را طرد نمود . آنان همچنین غسل جنابت و کفن میت و نماز میت نیز داشتند که اسلام اصل آن را امضا نموده و شیوه صحیح را بیان فرموده است .
 « قال: و كانوا يداومون على طهارات الفطرة التي ابتلي بها إبراهيم عليه السلام: و هي الكلمات العشر، فإنهن خمس في الرأس، و خمس في الجسد.
 فأما اللواتي في الرأس: فالمضمضة، و الاستنشاق، و قص الشارب. و الفرق، و السواك «1».
 و أما اللواتي في الجسد: فالاستنجاء، و تقليم الأظفار، و نتف الإبط، و حلق العانة، و الختان. فلما جاء الإسلام قررها سنّة من السّنن.
 و كانوا يقطعون يد السارق اليمنى إذا سرق. و كانت ملوك اليمن، و ملوك الحيرة يصلبون الرجل إذا قطع الطريق.» [1]
 همچنین موارد ده گانه طهارت در میان آنان رایج بوده است مانند مزمزه ، استنشاق ، کوتاه کردن شارب ، مسواک ، تمیز نمودن موهای زائد و ختنه و مانند آن که اسلام آنها را نیز پذیرفته است .
 چند نکته در مورد این احکام
 1- آنچه شهرستانی نقل می کند قسمتی از مواردی است که اسلام آن را بگونه ای پذیرفته و اصلاح نموده است و الا مواردی نیز که اسلام عرف زمانه را به شدت تخطئه نموده وجود دارد . مانند تحریم شرب خمر ، میگساری ، قمار، ربا و مانند آن .
 همچنین برخی از سنت هایی بوده که عرب جاهلیت آن را قبیح می دانست در حالی که در واقع قببح نبوده و اسلام آن را اجازه داده است مانند ازدواج با همسر فرزند خوانده . این سنت در آن عصر بقدری ریشه داشت که خداوند به شدت به پیامبر اکرم (ص) امر فرمودند آن را انجام دهند. قرآن کریم می فرماید « وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفي‌ في‌ نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْديهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى‌ زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ في‌ أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولا» [2]
 برخی گفته اند این آیه با عصمت پیامبر اکرم (ص) منافات دارد در حالی که اینگونه نیست. نهایت چیزی که از ظاهر آیه می توان استفاده نمود ترک اولی است زیرا ترس پیامبر از مردم، نه به خاطر ترس از جان و بی آبرویی خود بوده است بلکه ترسی الهی و به خاطر دین بوده است. مرحوم علامه در این باره می فرماید: ترس و خشیت الهی بر دو گونه است: خشیت عن الله و خشیت عن الله من طریق الناس . هر دو خشیت الهی است اما گونه اول اولی است.
 البته ممکن است گفته شود پیامبر اکرم (ص) حتی مرتکب ترک اولی نیز نمی شدند اما اثبات این مطلب نیازمند دلیل دیگری است و الا اگر ما باشیم و این آیه ، ظهور در ترک اولی دارد. البته نباید به صرف فهمیدن معنای یک آیه آن را عمومیت داد و آن حکم را به اسلام نسبت داد. آیت الله جوادی می فرماید: اگر معنای آیه ای را فهمیدید نباید گفت اسلام چنین می گوید بلکه باید گفت این آیه چنین می گوید و باید آیات دیگر را نیز بررسی نمود . همچنین اگر کل قرآن را بررسی کردید باز نباید بگویید اسلام چنین می گوید بلکه باید گفت قرآن چنین می گوید . زیرا روایات نیز جزء اسلام است. حتی اگر آیات و روایات را نیز بررسی نمودید باز نباید گفت اسلام چنین می گوید زیرا حکم عقل قطعی نیز جزء اسلام است . آنگاه می توان نظر اسلام را بیان کرد که مجموع آیات و روایات و حکم عقل را مورد بررسی قرار دهیم .
 2- نکته دیگر اینکه اسلام برخی از آداب و عرفیات عصر جاهلیت را صد در صد قبول کرده و برخی را اصلاح نموده و برخی را به صورت مطلق رد کرده است. به عبارت دیگر اسلام در مورد احکام عرفی رایج در عصر پیامبر اکرم (ص) سه گونه برخورد نموده است : مطلقا قبول کرده، مطلقا رد نموده و برخی را اصلاح نموده است .
 سوال مهم در اینجا این است که مبنا و مقیاس این سه گونه برخورد چه می باشد ؟ مسلما معیار عرف بما عرف نیست زیرا اگر چنین بود باید همه آنها را می پذیرفت. برخی از این امور ریشه وحیانی در انبیاء سابق داشته است . اما شیوه منطقی برای فهمیدن این مقیاس چیست؟ بهترین راه پرسیدن از خود پیامبر اکرم (ص) است. سوال دیگر اینکه آن حضرت بر اساس چه ملاکی سخن می گفته و رفتار می نمودند؟ خود می فرمودند من کاره ای نیستم و از وحی تبعیت می کنم .
 « إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‌ إِلَي‌» [3] مشابه این آیه در چند جای دیگر قرآن نیز نیز بکار رفته است مانند انعام ، 50 ؛ احقاف ، 9 و شوری ، 13. حال اگر سوال کنیم وحی الهی بر اساس چه مبنایی بوده است پاسخ می دهد: فطرت « فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‌ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّم‌» [4] در مورد فطرت دیگر فرقی میان عرب و غیر عرب ، مردم قدیم و جدید ، ساکن شرق و غرب نیست . فطرت امری ثابت ، همگانی و فرا تاریخی است. اساس این سخن آن است که نظام تشریع الهی مبتنی بر نظام تکوین است و این امور اعتباری بر نظامی حقیقی بنا شده است .
 نتیجه ای که از این اصول بدست می آید آن است که برخلاف آنچه آقای سروش گفته ، اصل اولیه در احکام دین، ثبات و ابدیت است مگر آنجا که دلیلی بر خروج از این اصل وجود داشته باشد .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] الملل و النحل، ج‌2، ص594- 601
[2] احزاب ، 37
[3] یونس ، 15
[4] احزاب ، 30

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo