< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/03/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: بررسی دیدگاه افراطی درباره نقش عقل در کشف احکام شرعی
 مساله بردگی و تفاوت احکام اولی و ثانوی
 در جلسه قبل این مطلب بررسی شد که حکمی که در اسلام در مورد بردگی آمده است حکمی تاریخی و موقتی نیست بلکه ثابت و همیشگی است . منتهی حکم ثانوی است و حکم اولی اسلام در این مورد آزادی افراد است . احکام اسلامی خواه اولی باشد یا ثانوی از آن نظر که حکم و تشریع است فرا تاریخی است . آنچه با تغییر شرایط زمان و مکان تغییر می کند موضوع شرعی است نه حکم آن .
 دین اسلام بردگی را از روی ناچاری و ضرورت پذیرفته است و این پدیده بر اسلام تحمیل شده است . دلیل اضطراری بودن آن نیز این است که اصل اولیه در اسلام بر آزادگی است حضرت امیرالمومنین(ع) می فرماید « وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّا» [1] . در عصر جاهلیت چند گونه بردگی وجود داشت : گاه بردگی ناشی از سلطه سیاسی بود و گاه بر اثر فروش زمین و به ملکیت در آمدن کارگرانی بود که در آن زمین کار می کردند. گونه دیگر آن بردگی در جنگ بوده است . اسلام از میان گونه های مختلف برده داری تنها یک گونه را پذیرفته و مابقی را رد نمود . این پذیرش نیز از باب اضطرار بوده است زیرا شرایط برای لغو آن مهیا نبود و در صورتی که آن را لغو می نمود، امتیازی به دشمن داده بود تا بر مسلمانان فشار آورند . البته جهت گیری اسلام در این زمنیه به گونه ای بود تا به مرور این امر ریشه کن شود لذا می توان گفت اصرار اسلام بر برده نماندن است .
 آقای شبستری نظریه ای را در مورد محدویت های چهار گانه جامعه مطرح نمود و سپس مساله برده داری در اسلام را طرح نموده و از آن این اصل را ایجاد کرد که احکام امضایی اسلام موقتی بوده و امضاء شارع نمی تواند دلیل استمرار آن حکم باشد .
 این قسمت از سخن ایشان که مساله برده داری را تحمیل بر اسلام می داند که از روی ناچاری پذیرفته شده مورد قبول است . اما آنچه در کلام ایشان مورد نقد است تفکیک نکردن میان حکم اولی و ثانوی است. دیدگاه صحیح در اینجا این است که احکام شرعی خواه اولی و خواه ثانوی ثابت و تغییر ناپذیر است مگر آنکه دلیل بر خلافی باشد . آنچه در اینجا تغییر می کند موضوع حکم است . هر گاه امری اضطراری رخ دهد ، حکم ثانوی بر موضوع بار می شود . این امر نیز همگانی و همیشگی است . مانند جواز اکل میته در شرایط اضطرار . در واقع اسلام در اینجا دو حکم دارد: اکل میته در حال اختیار حرام است و اکل میته در حال اضطرار جایز است . این دو حکم همیشه ثابت و تغییر ناپذیر است زیرا بر اساس مصالح بشری تشریع شده است و فرا تاریخی می باشد . آنچه متغیر است موضوع حکم است . لذا مبادا کسی گمان برد که احکام ثانوی موقتی و تاریخی است و احکام اولیه ثابت است .
 اصل اولی در اسلام تغییر ناپذیری است
 اشتباه دیگری که در کلام آقای شبستری وجود دارد این است که وی با دیدن یک نمونه ، اصلی را تاسیس نموده است و آن اینکه اگر شارع پدیده و رفتاری را رد نکرد، نمی توان تغییر ناپذیری آن را کشف نمود. رد نکردن شارع دلیل نارضایتی نبودن او از استمرار آن حکم را نشان نمی دهد . وی دلیل این مطلب را مساله بردگی دانسته است که در عین حالی که شارع به آن راضی نیست اما آن را امضا نموده است .
 عیب این سخن آن گاه روشن می شود که ملاک و معیار احکام تاسیسی و امضای اسلام دانسته شود . اگر ملاک، تایید و قبول عرف می بود سخن ایشان وارد بود اما چنین نیست . ملاک شارع در جعل احکام (اعم از تاسیسی و امضایی ) فطرت و مصالح و مفاسد نوعی انسان است.
 در مورد اصل اولی و ثانوی این سوال مطرح است که اصل اولی در آن کدام است ؟ هر دو شاخص فطرت و ضابطه مصلحت عمومی را دارند . اما اصل اولی که لا یحتایج الی الدلیل که مقتضای طبع تشریع است اولی بودن احکام است یا ثانویه بودن ؟ اصل، اولی بودن است زیرا اصولا حکم ثانوی ناظر به حکم اولی است . ابتدا نوبت به حکم اولی می رسد و اگر مشکلی مطرح شد ،‌ احکام کنترل کننده ای به نام احکام ثانوی جعل شده است . لذا حکم ثانوی در هر موردی متوقف بر حکم اولی است .
 حال مساله برده داری که خودش مطلوب شارع نیست و از باب ناچاری پذیرفته شده ، نمی تواند دلیل بر مدعای شما باشد زیرا حکم ثانوی است و اصل اولیه اسلام بر آزادی اسلام است .
 قیاس نادرست حکم قصاص به مساله بردگی
 اشتباه دیگر ایشان قیاس مساله قصاص و حدود با مساله بردگی است . گفته است همان طور که بردگی بما هو هو مطلوب اسلام نیست و لذا می شود یک روز بردگی نباشد ، اسلام قصاص را هم بما هو هو نمی خواهد بلکه ناچارا آن را پذیرفته است . لذا می شود روزی قصاص نباشد . وی وجه این قیاس را در دو چیز دانسته است:
  1. در آن زمانی که اسلام این قانون را جعل کرد وضعیت مردم به گونه ای بود که در برابر قتل یک نفر چندین نفر را می کشتند و ظلم و زیاده روی می کردند . با توجه به این روحیات اسلام نمی توانست به طور کلی جلوی این امر را بگیرد زیرا در صورت هرگز آن را نمی پذیرفتند. در نتیجه با ناچار آن را به حداقل رساند و گفت در مقابل یک نفر تنها یک نفر را بکشید. بنابراین حتی کشتن یک نفر در مقابل یک نفر نیز مطلوب اسلام نیست .
  2. چگونه اسلام در برده داری راه برای آزادی برده باز کرده است در قصاص نیز همین گونه عمل کرده و فرموده در صورتی که ببخشید برای شما بهتر است . لذا اگر در زمانی از ازمنه قصاص برداشته شود خلاف رضای شارع نیست این مانند آن است که بگویید برده نگیرید .
 آقای شبستری این مطلب را در دو جا آورده است. کتاب نقدی بر قرائت رسمی از دین ، ص 159 و 160 و ص 171 و 172
 وی می گوید « همان گونه که پیامبر اسلام (ص) بردگی را نمی توانست لغو کند اما جهت لغو آن را نشان داد یعنی آزاد کردن برده ها را عبادت دانست و منافع آن را محدود کرد، در مورد قصاص نیز همین روش را برگزید زیرا در آن زمان به جای یک نفر ده نفر را می کشتند و انتقام می گرفتند . پیامبر اکرم (ص) نمی توانست آن را بکلی رد کند اما اولا آن را محدود کرد و اجازه داد که در مقابل یک نفر تنها یک نفر که قاتل است قصاص شود، ثانیا عفو و گذشت را به قصاص برتری داد . بنابراین اگر روزی حکم قصاص برداشته شود مخالف حکم اسلام نخواهد بود » [2]
 در جای دیگر می گوید « در آیه قصاص، واژه قصاص در برابر واژه تعدی قرار گرفته است و مصداق رحمت و تخفیف شمرده و عین حال دعوت شده که از قصاص در گذرند و به عفو روی آورند . این ترکیب نشان می دهد که در باب قصاص قرآنی یک مساله اخلاقی مطرح است منه یک مساله جزائی . مساله نهایی دعوت به عفو و رحمت است نه دعوت به قصاص کردن . آیه قصاص محدود کردن قصاص تنها به قاتل و جانی و جلوگیری از گسترش انتقام را در نظر دارد نه تشریع یک قانون برای مجازات مجرمان » [3]
 بررسی و نقد
 شما می گویید اسلام حکم قصاص را وضع نموده تا به خاطر کشته شدن یک نفر ، نفرات بیشتری کشته نشود اما از کجا اکنون نیز این صحنه رخ دهد . مگر خوی درندگی از میان رفته است؟ در عصر کنونی در مجالس قانون گذاری جهان گاه دیده می شود که با مشت و لگد به جان هم می افتند و یا کشتار فجیعی که اکنون تحت عناوین مدرن صورت می گیرد چگونه است . چه تعداد زن و بچه بیگناه که توسط هواپیماهای بی سرنشین آمریکا از بین می روند ؟ پس همان وجهی که در گذشته بوده اکنون نیز وجود دارد . اگر چنین حکمی وضع نمی شد ممکن بود در مقابل کشتن یک نفر ، چندین نفر از بین بروند .
 نکته دیگر آنکه قرآن کریم هدف از تشریع حکم قصاص را حیات و زندگی دانسته است . آنچه شما به عنوان حیات بیان کردید یک وجه حیات است . حیات بر اساس اجزای قصاص گونه های دیگری نیز دارد . لذا انحصاری در آنچه شما گفته اند نیست . قرآن کریم می فرماید «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ » [4] یکی از موارد حیات آن است که جلوی کشته شدن افراد دیگر در مقابل کشته شدن یک نفر را می گیرد و از طرف دیگر جلوی قتل را از ابتدا می گیرد و جامعه را بیمه می کند . زیرا فرد اگر بداند که در صورتی که دیگری را بکشد اولیای دم حق کشتن او را پیدا می کنند، برای او بازدارندگی دارد و مانند ترمز جلوی او را می گیرد . این بازدارندگی در صورتی که تنها دیه وضع می شد صورت نمی گرفت . جای تعجب است که برخی گفته اند این احکام نقش بازدارندگی را ندارد . وقتی فرد پای جان خود را در میان ببیند خیلی برای او بازدارنده است . آیه شریفه نیز اطلاق دارد و هم شامل این امر می شود که در مورد قتل یک نفر تعداد بیشتری کشته نشوند و هم آنجا که از ابتدا نقش بازدارندگی دارد را شامل می شود .
 
 
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] نهج البلاغه ،‌ خ 31، ص 401
[2] نقدی بر قرائت رسمی از دین ، ص 159 و 160
[3] همان ، ص 171 و 172
[4] بقره ، 179

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo