< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : مباحث مقدماتی علم و دین
 سخن را در ابتدای سال تحصیلی جدید، با چند روایت از معصومین علیهم السام آغاز می کنیم .
 روایت اول : علم سه گونه است :
 اصول کافی ، ج 1 ، ص 32 باب فضل العلم
 « دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِيلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَيَّامِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِيَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص ذَاكَ عِلْمٌ لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْل‌ »
 امام هفتم عليه السلام فرمود: چون رسول خدا (ص) وارد مسجد شد ديد جماعتى گرد مردى را گرفته‌اند فرمود: چه خبر است گفتند علامه‌ايست. فرمود: علامه يعنى چه؟ گفتند: داناترين مردم است بدودمان عرب و حوادث ايشان و بروزگار جاهليت و أشعار عربى. پيغمبر فرمود: اينها علمى است كه تا دانش را زيانى ندهد و عالمش را سودى نبخشد، سپس فرمود: همانا علم سه چيز است: آيه محكم، فريضه عادله، سنت پا برجا، و غير از اينها فضل است.
 علم گاهی علمی است که برای حیات معنوی و اخروی انسان مفید است و گاه چنین نیست و برای آنجا ثمره ای ندارد و طبعا فایده آن دنیوی خواهد بود . پیامبر اکرم (ص) علمی که برای آخرت سودمند است را سه گونه می دانند: آیه محکمه، فریضه عادله و سنه قائمه . شارحین اصول کافی در مورد این روایت گفته اند: مراد از آیه محکمه ، مباحث اعتقادی است . در مورد فریضه عادله و سنه قائمه نیز دو گونه اظهار نظر شده است :
 الف ) برخی گفته اند مراد از فریضه عادله، فروع دین و باید ها و نباید های شرعی است و مراد از سنه قائمه ، باید ها و نباید های اخلاقی است. حضرت در اینجا به اعتقادات و احکام و اخلاق اشاره نموده اند . در تقسیم معروفی که درباره دین نیز شده است همین سه قسم بیان شده است . گفته اند دین دارای سه بخش است : اعتقادات ، احکام و اخلاق
 ب) مرحوم صدر المتالهین در اینجا احتمال دیگری داده اند و آن اینکه مراد از فریضه عادله ، آموزه های اخلاقی و مراد از سنه قائمه احکام و فروع دین است . ایشان گفته اند فریضه عادله از آنجا که مسائل مربوط به معرفت نفس و باید ها و نباید های اخلاقی است ، اکثرا توسط عقل قابل درک است اما باید ها و نباید های شرعی غالبا برای عقل قابل درک نیست و باید توسط آیات و روایات بیان شود. ایشان کلمه سنه در روایت را به معنای منبع احکام معنا نموده اند .
 نکته دیگری که از این روایت استفاده می شود آن است که قبل از ورود به مباحث اخلاق و احکام باید از اعتقادات شروع نمود .
 روایت دوم : تواضع خصلت لازم برای اهل علم
 اصول کافی ، ج 1 ، ص 37 ، باب صفه العلماء
 «وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع يَا مَعْشَرَ الْحَوَارِيِّينَ لِي إِلَيْكُمْ حَاجَةٌ اقْضُوهَا لِي قَالُوا قُضِيَتْ حَاجَتُكَ يَا رُوحَ اللَّهِ فَقَامَ فَغَسَلَ أَقْدَامَهُمْ فَقَالُوا كُنَّا نَحْنُ أَحَقَّ بِهَذَا يَا رُوحَ اللَّهِ فَقَالَ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِالْخِدْمَةِ الْعَالِمُ إِنَّمَا تَوَاضَعْتُ هَكَذَا لِكَيْمَا تَتَوَاضَعُوا بَعْدِي فِي النَّاسِ كَتَوَاضُعِي لَكُمْ ثُمَّ قَالَ عِيسَى ع بِالتَّوَاضُعِ تُعْمَرُ الْحِكْمَةُ لَا بِالتَّكَبُّرِ وَ كَذَلِكَ فِي السَّهْلِ يَنْبُتُ الزَّرْعُ لَا فِي الْجَبَل‌»
 امام عليه السلام از عيسى بن مريم نقل ميكند كه او گفت: اى گروه حواريون: مرا بشما حاجتى است، آن را برآوريد: گفتند حاجتت رواست يا روح اللَّه! پس برخاست و پاهاى ايشان را بشست، آنها گفتند: ما بشستن سزاوارتر بوديم يا روح اللَّه فرمود: همانا سزاوارترين مردم بخدمت نمودن عالمست من تا اين اندازه تواضع كردم تا شما پس از من در ميان مردم چون من تواضع كنيد سپس عيسى عليه السلام فرمود: بناى حكمت بوسيله تواضع ساخته شود نه بوسيله تكبر چنان كه زراعت در زمين نرم ميرويد نه در كوه.
 برخلاف آنچه در ذهن برخی می گذرد که اگر کسی عالم شد دیگران باید به او خدمت کنند حضرت می فرماید « إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِالْخِدْمَةِ الْعَالِمُ » البته وظیفه مردم نسبت به اهل علم سخن دیگری است آنچه در اینجا مد نظر است مساله توقع داشتن عالم از مردم است .
 عالم دین حتما باید مقید باشد که عامل به علم خود باشد و در میان مردم تنها به اهل علم بودن شناخته نشود بلکه به اهل عمل بودن نیز شناخته شود بلکه بالاتر در این حوزه بیشتر عمل نماید .
 ورود به بحث علم و دین و بیان چند مقدمه
 موضوع بحث در دو سال گذشته ، عقل و دین بود. در یک سال عقل و دین در حوزه معارف مورد بررسی قرار گرفت و در سال بعد نسبت عقل و دین در حوزه احکام مورد بررسی قرار گرفت . در مورد عقل و دین، دو محور دیگر نیز جای بحث دارد که عبارتند از :
 محور سوم : بررسی نقش عقل در حوزه اخلاق دینی
 محور چهارم : عقل و حکومت دینی یعنی بُعد سیاسی و اجرایی دین
 مقدمه اول : مراد از عطف علم بر دین
 مراد از ترکیب عطفی علم و دین بررسی نسبت میان این دو مقوله است. سخن در این است که آیا نسبت علم و دین از جنس سازگاری و توافق است یا از جنس ناسازگاری و تعارض و یا هیچ کدام از اینها مقصود نیست و میان علم و دین جدایی و بیگانگی است ؟
 مقدمه دوم: مقام ثبوت و اثبات
 مساله علم و دین گاه در مقام ثبوت و نفس الامر مورد بررسی و نظر قرار می گیرد و گاه در مقام اثبات.
 در مقام ثبوت مراد از دین، دین وحیانی و الهی است که خدای متعال آن را وضع و بر پیامبر خویش وحی نموده است . مقصود از علم در مقام ثبوت نیز ، قضایایی یقینی و مطابق با واقع و نفس الامر است . در صورتی که مراد از علم و دین ، در مقام ثبوت باشد شکی نیست که میان این دو هماهنگی و سازگاری کامل برقرار است . اینکه گاهی ابهام شده و برخی گفته اند « هرگز میان علم و دین تعارضی وجود ندارد » توجه نکردن به تفکیک همین دو مقام است. آنچه مورد نزاع و چالش است ،‌نسبت میان علم و دین در مقام اثبات و فهم و درک بشری است . و الا علم و دین به معنای مقام ثبوت و نفس الامر خواه در حوزه شناخت انسان باشد یا تاریخ یا متافیزیک و غیر آن هرگز تعارضی با هم نخواهد داشت . لذا سخن این بزرگان از این جهت صحیح است اما این مطلب از محل بحث خارج است .
 آنچه مورد بحث می باشد مساله علم و دین در مقام اثبات است . مقصود از علم در مقام اثبات، گزاره ها و احکام ذهنی است که بشر نسبت به حقایق هستی دارد . علم به این معنا کاری بشری است و مقید هم نیست که با واقع مطابق باشد و لا بشرط است لذا گاهی صحیح و گاهی خطا است. یک عالم شیمی یا زیست یا منجم و تاریخ دان مجموعه ای از قضایا را در اختیار دارد که ممکن است برخی از آنها صحیح و برخی نیز خطا و اشتباه باشد . اینجاست که زمینه تعارض علم و دین پدید می آید .
 مقدمه سوم: علوم تجربی طبیعی
 سوالی که در اینجا مطرح است این است که آیا علم به این معنا یعنی مجموعه ای از ادراک بشر نسبت به حقایق عالم ، ‌از هر شیوه ای بدست آید مورد نظر است یا شیوه ای خاص مد نظر می باشد؟ زیرا ممکن است طریق حصول این معارف نقل باشد و یا ممکن است از راه مشاهده و مکاشفه به مطلب دست یابد . راه دیگر، راه تعقل و تفکر عقلانی است و یا ممکن است از راه حس و تجربه حاصل شود . مقصود از بحث ما در نسبت میان علم و دین کدام راه است ؟
 اگر کاربرد عام علم را بگیریم همه این شاخه را در بر می گیرد . در دوران گذشته این معنا مراد بوده است اما در دوران جدید خصوصا بعد از رنسانس، شاخه های علوم کم کم از هم جدا شدند و علوم مختلف راههای مختلفی را دیگر را طی کرده است .
 آنچه امروزه متبادر از علم است، علم به معنای تجربی است که در زبان انگلیسی به آن ساینس (Saience) گفته می شود در مقابل علم به معنای عام که نالک (knowledge)نامیده می شود.
 پس مقصود از علم در بحث ما علم تجربی است . علم تجربی نیز خود دو گونه است : طبیعی و انسانی . علم طبیعی مانند علم هیات ، زیست ، فیزیک و مانند آن که موضوع آن ماده و خواص و حالات ماده اعم از جان دار و بی جان است . معمولا وقتی علم تجربی گفته می شود انصراف به این شاخه از علم دارد . زیرا تجربه پذیر تر و آزمون مند تر است . اصطلاحا آن را علم دقیق نیز گویند . نکته دیگر اینکه در این علم پیش فرض های فلسفی در باب انسان و جامعه، تاثیری چندانی ندارد . لذا قوانین آن جهان شمول است . اگر نظریه ای در آسیا یا اروپا و غیر آن از طرف مسلمان یا غیر مسلمان مطرح شود، جهان شمول و همگانی است . اما در علوم انسان و اجتماعی این گونه نیست . زیرا این علوم بر مبانی فلسفی استوار است . مثلا حقوق بشر که برخواسته از همین علوم انسانی است برخی از مفادش با شریعت توحیدی و اسلام هماهنگ است و برخی از مفاد آن چنین نیست زیرا برخی از مبانی آن بر پایه اومانیست بنا شده است که با جهان بینی توحیدی در تعارض است . اما اینکه نظریه نیوتن درباره زمین صحیح است یا کوانتوم، با جهان بینی های مختلف اصطکاکی ندارد .
 بررسی کتابهای نگارش یافته در این زمینه
 علم و دین ایان بار بور
 در حوزه علم و دین کتاب جامع و کاملی بنام «علم و دین » توسط ایان بار بور نوشته شده است. وی فردی چینی الاصل است که در آمریکا موطن گزیده است. او متولد 1323 و اکنون در قید حیات است . مذهب وی نیز پروتستان مسیحی است .
 کتاب وی در این حوزه حقا کتاب مناسبی است و خلا چنین کتابی در میان مسلمانان یافت می شود . وی در مقدمه کتاب خویش می گوید مقصود ما از علم و دین ، عمدتا علم تجربی طبیعی است وی کتاب دیگری دارد که ظاهرا ترجمه نشده است و در آن علوم اجتماعی را با دین مقایسه نموده است .
 این کتاب به صورت کلی در سه ساحت و قلمرو در مورد علم و دین بحث می کند :
  • علم و دین از منظر تاریخی .
 وی در این بخش نظریات و دیدگاهی که در مورد علم و دین مطرح شده است و چالش هایی که در این زمینه بوده است را قبل از عصر جدید و بعد از آن مورد بررسی قرار داده است . در ادامه به قرن 18 میلادی پرداخته است . در این قرن نظریات هیوم مطرح شده و بحث شکاکیت به اوج رسیده است و همچنین مواضع ضد دین نیز در این قرن بسیار وجود دارد . وی در قرن بعدی به مساله داروین و دیدگاه های او می پردازد .
 البته آنچه ایشان در اینجا مطرح نموده در مورد دین مسیحیت است لذا ما باید موضع خود را به عنوان مسلمان در این باره مشخص نماییم . وی گهگاهی سخنان زیبایی مطرح می کند و با آنچه از قرآن کریم و روایات برخواسته و عالمان دینی مانند ملاصدرا بیان داشته اند ، هماهنگ است اما در مقابل گاه سخنانی را مطرح نموده که نادرست و بیراهه است .
 ما نیز باید تاریخ علم و دین را در اسلام و سیر تطور آن را در قرون مختلف مورد نظر و ارزیابی قرار دهیم .
  1. قلمرو دوم بحث ایشان نسبت علم و دین از منظر معرفت شناسی و روش شناسی است .
  2. در بخش سوم نسبت میان نظریه های علمی و آموزه های دینی را مورد نظر قرار داده است . زیرا گاه در علم نظریاتی مطرح شده است که در آن زمینه آموزه های از طرف دین نیز وجود دارد و تعارضاتی میان آنها دیده می شود . مانند نظریه خورشید محوری که با آنچه در آموزه های مسیحی در این باره وجود دارد در تعارض است .
 در بررسی این کتاب نیاز است که موضع اسلام از منظر قرآن و روایات مورد نظر قرار گیرد .
 
  * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo