< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: دیدگاههای مختلف در مورد رابطه علم و دین
 سیر مباحث علم و دین
 سیر مباحثی که قرار است در مورد علم و دین بیان شود از این قرار است:
 فصل اول: نگاهی تاریخی به بحث علم و دین
 فصل دوم: نسبت علم و دین در جهان اسلام و غرب
 فصل سوم و چهارم: بیان دو مساله از مسائل مهم که در حوزه علم و دین مطرح شده است . یکی مساله نظریه تکامل و پیامدهای آن و مواضعی که عالمان دین در جهان مسیحیت و اسلام در مقابل آن اتخاذ کرده اند و دیگری بحث رابطه علم با اختیار انسان است . زیرا در علم فیزیک کلاسیک و فیزیک جدید دو دیدگاه در این باره مطرح شده و پیامدها و نتایجی را در باب اختیار انسان به بار آورده است که باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد .
 فصل پنجم : بررسی دیدگاههایی است که برای حل مشکل تعارض علم و دین ارائه شده است .
 فصل ششم : بیان چند دیدگاه که در صدد هماهنگی علم و دین بر آمده اند مانند الهیات طبیعی ، فلسفه پویش و الهیات اعتدالی
 فصل بعدی به بحث روش شناسی علم و دین اختصاص دارد .
 فایده توجه به نظریات اندیشمندان غربی در این حوزه
 ممکن است این سوال برای برخی ایجاد شود که چه ضرورتی دارد که در بحث علم و دین به سراغ آراء و اندیشه های غربیان برویم . بلکه می توان در این بحث کاری به آنچه در دنیای غرب گفته شده نداشته باشیم و تنها به سراغ منابع دینی خویش رفته و از آنها بهره بگیریم . برای پاسخ به ضرورت پرداختن به نظرات دیگران دو نکته می توان بیان نمود :
 1- اگر در بحث علم و دین کاری به اقوال دیگران نداشته باشیم ، بحث ما ، بحثی جامع و کامل نخواهد بود . این مانند آن است که کسی در بحث استنباط احکام شرعی و فقه تنها به سراغ منابع دینی رفته و کاری به نظریات دیگران نداشته باشد. مسلما خیلی فرق است میان چنین فردی و کسی که علاوه بر این شیوه اجتهادی به سراغ اقوال فقهای مختلف رفته و به ارزیابی و نقد آنها بپردازد. سبک کتاب جواهر این گونه است به همین خاطر است که اگر کسی به آن مراجعه نماید از بررسی اقوال دیگران بی نیاز می شود . مرحوم آیت الله بروجردی نیز همین شیوه را داشتند. ایشان در مباحث خویش به اقوال و آراء دیگران حتی آراء اهل سنت اعتنا می کردند . و یا مرحوم ملا صدرا چنین شیوه ای را در حوزه معارف عقلی برگزیدند . چرا اسفار 9 جلد شده است؟ زیرا بخش عظیمی از آن به نقل اقوال دیگران و تجزیه و تحلیل آنها اختصاص دارد لذا کسی که اسفار را مطالعه می کند در جریان اقوال پیشینیان نیز قرار می گیرد . در میان معاصرین نیز از ویژگی های شهید مطهری نیز همین است که وقتی در مورد موضوعی به بحث می پردازند اقوال معاصرین و صاحب نظران در آن زمینه را بیان کرده و به تجزیه و تحلیل آنها می پردازد .
 بررسی اقوال و آراء صاحب نظران از مسلمان و غیر مسلمان علاوه بر اینکه بسیار راهگشا است ، ذهن را روشن می کند و به محقق بصیرت و آگاهی بیشتری می رساند .
 2- از آنجا که از نظر کاربردی بحث علم و دین مخاطب عمومی نداشته و بیشتر در میان قشر تحصیل کرده و دانشجو و حوزوی مطرح است، در صورتی می توانیم در این بحث موفق باشیم که اعتماد این نوع را مخاطب را جلب کرد نماییم . این اعتماد آنگاه حاصل می شود که به زبان آنان مسلط باشیم و علوم جدید و نظریات اندیشمندان این حوزه را به خوبی. در غیر این صورت مخاطب اعتماد نمی کند و تصور می کند فرد اطلاع درستی از دیدگاهها و نظرایات دیگران ندارد . بنابراین برای کسی به دفاع از دین بر می خیزد چاره ای نیست که دو شخصیتی شود یعنی هم بر مبانی و میراث دینی و گذشته خویش تسلط کافی داشته باشد و هم زبان این مباحث جدید را بیاموزد و بر آراء و اندیشه هایی که در این حوزه مطرح است تسلط یابد. دکتر سروش در برابر کسانی که نقد او را می کردند در یکی از نوشته های خویش گفته بود، شما سخن مرا نفهمیده اید و چیزی را در ذهن ساخته و آن را نقد می کنید. ( کاری نداریم که این سخن چه مقدار درست و صحیح است اما حربه ای است که از سوی دگراندیشان بکار گرفته می شود ) وی در مواجه با کسانی که بر این علوم تسلط دارند، زبانش کند می شود زیرا می داند این افراد راههایی که او رفته را به خوبی می داند اما در مقابل کسانی که تنها بر علوم دینی تسلط دارند و اطلاعاتشان در علوم جدید کم است ، زبانش تیزی دارد .
 بنابراین این مباحث هر چند برای برخی مستحب است اما برای کسانی که می خواهند در این حوزه وارد شوند و از دین دفاع نمایند ،‌واجب می باشد . اگر کسی بخواهد در حوزه دفاع از دین بر آید اما تسلط کافی بر این مباحث نداشته باشد، اگر وارد نشود بهتر است زیرا گاه نه تنها نمی تواند سودمند باشد بلکه مضرر هم خواهد بود .
 در حوزه مباحث دینی و معرفتی، شناخت همه علوم لازم است نباید کسی که در کلام وارد شده است فلسفه را تخطئه نماید و یا کسی که فلسفه می خواند علم فقه را رد نماید . بلکه هر کسی باید نیاز سنجی نموده و بر اساس استعدادها و توانایی خویش در حوزه ای وارد شود. چنین شخصی اگر قصد قربت نماید، کار وی عبادت محسوب می شود هر چند در این راستا به مطالعه آثار و اندیشه های غربی بپردازد. باید غرب را شناخت تا نقدهایی که در این باره می شود دقیق و صحیح باشد و الا با کلی گویی نمی توان کاری از پیش برد .
 بررسی اجمالی تاریخ بحث علم و دین در جهان مسیحیت
 چه مواضعی در جهان مسیحیت نسبت به رابطه علم و دین در میان عالمان دین و دانشمندان و فلاسفه اتخاذ شده است؟ در پاسخ برای روشن شدن بهتر مطلب ، عالم مسیحیت را به دو مقطع تاریخی می توان تقسیم نمود :
  1. قبل از رنسانس یعنی از قرن 5 تا 15 میلادی ( در قرون اولیه به جهت زد و خورد هایی که وجود داشت، مسیحیت شکوفایی خاصی نداشته است و بحث های کلامی و معرفتی از قرن چهارم به بعد شکل گرفت )
  2. بعد از رنسانس
 در دوران قبل از عصر رنسانس به طور کلی می توان گفت دو برخورد یکی سلبی و دیگری ایجابی بوجود آمد . برخی از عالمان مسیحی نسبت به علوم غیر وحیانی که مباحث فلسفی و علم طبیعت شناسانه قدیم بود، موضع سلبی برگزیدند. اینان می گفتند ما برای عبادت خلق شده ایم و راه عبادت را نیز حضرت مسیح(ع) در کتاب مقدس بیان کرده است لذا اینکه دیگران درباره جهان، خالق و انسان چه می گویند مهم نیست . علاوه بر اینکه گاه سخنان آنان درد سر ساز می شود و ما را دچار پریشانی می کند . این گروه کسانی را که به فراگیری علوم غیر نقلی می پرداختند سرزنش می کردند .
 کتاب «عقل و وحی در قرون وسطی » نوشته اتین ژیلسون، درباره شناخت مسیحیت در این مقطع کتاب خوب و مناسبی است . نویسنده این کتاب از طرفداران اکویناس است و در کتاب خویش از سه گروه فکری و نمایندگان آنها نام برده است. از جمله آنها مشرب ترتولیان است. ترتولیان نام متکلمی مسیحی است که در سال 150 230 میلادی می زیسته است . وی سخت با وارد شدن به مباحث علمی و غیر دینی مخالف بود و مطلق مطالعات غیر دینی را رد می کرد. در زمان ما نیز کما کان برخی طرفدار این دیدگاه هستند . این افراد به فوندامنتالیسم یا بنیاد گراهای افراطی معروف هستند و تفکری شبیه سلفی های کنونی دارند . [1]
 گروه دوم کسانی هستند که به مباحث عقلی و فلسفی روی خوش نشان داده و معتقد بودند این مباحث نه تنها ضرر ندارد بلکه می تواند در خدمت آموزه های دینی قرار گیرد . از افراد شاخصی که در این گروه قرار می گیرند می توان از اگوستین قدیس یاد نمود. وی در قرن 4 و 5 میلادی می زیسته است و مشرب افلاطونی داشته و معتقد بود عقل و ایمان با هم سازگاری دارند. البته ایشان وحی و ایمان را مقدم بر عقل می داند و معتقد است دریچه فهم ، اعتقاد و ایمان است . تفکر اگوستین در میان متفکران جدید نیز همچنان مطرح است.
 شخصیت دیگری که در این جا پیدا شد، آنسلم قدیس است . کلمه قدیس لقب دینی بسیار بزرگی است که تنها به شخصیت های برجسته ای گفته می شود که صاحب نظر بوده و دیگران نظرات آنها را تبعیت می کردند . آنسلم، مشرب اگوستین را ادامه داد و همان سخن وی را بیان می کرد که « ایمان می آورم تا بفهمم» . وی معتقد بود ایمان امری قدسی است و دست یافتن آن توسط عقل مشکل است. ثمره ایمان فهم بهتر نسبت به عالم و جهان است. وی همچنین دلیلی را برای اثبات خدای متعال ارائه داد که به برهان وجودی آنسلم معروف است. نو آوری وی در این برهان این بود که می گفت من وجود خداوند را از مفهومش نتیجه می گیرم . کافی است شما وجود خداوند را تصور کنید تا وجود او برای ثابت شود . وی می گفت اساسا خدا یعنی چه و چه مفهومی دارد ؟ هم کسانی که وجود او را قبول دارند و هم کسانی که منکر او هستند در تعریف خداوند می گویند خداوند موجودی است که برتر از او قابل تصور نیست . سپس می گوید اگر این معنا را از خداوند داریم ،‌در صورتی که مصداق خارجی نداشته باشد به لحاظ منطقی خلف فرض می شود . زیرا بالاخره ما موجودی که برتر از او نیست را فرض کرده ایم و اگر چنین مفهومی وجود خارجی نداشته باشد دیگر برترین موجود نخواهد بود .
 در باره برهان وجودی آنسلم دو گروه قرار گرفته اند برخی طرفدار آن بوده و از آن دفاع می کنند و برخی نیز با به مخالفت با آن پرداخته اند. برای آشنایی بیشتر در این زمینه به کتاب براهین اثبات واجب ، حضرت آیت الله جوادی و آثار استاد مطهری مراجعه شود
 شخصیت شاخص دیگری که دیدگاه ایجابی در مورد علم و فلسفه دارد ، توماس اکویناس است که در جلسه بعد ان شاء الله درباره ایشان بحث می شود .
 
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] عقل و وحی در قرون وسطی ، ص 3-10

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo