< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : رابطه خوارق عادات به عنوان یک باور دینی با علم
 صفت اراده الهی در روایات ائمه طاهرین
 در جلسه قبل روایات ائمه اطهار (ع) درباره اراده الهی مرور شد و گفته شد که این روایات از نظر سند برخی صحیح السند است و برخی دیگر اگر چه به حد تواتر نمی رسد اما با توجه به قرائن و شواهد دیگر می توان به صدور آنها از معصومین علم پیدا کرد. از نظر دلالت نیز در برخی از آنها به حادث بودن صفت اراده تصریح شده است « الْمَشِيَّةُ مُحْدَثَة » [1] و در برخی دیگر مقایسه نمودن اراده و برگرداندن آن به علم نفی شده است « الْعِلْمُ لَيْسَ هُوَ الْمَشِيَّةُ » [2] .
 علاوه بر کلماتی که در این زمینه از معصومین (ع) وارد شده ، مناظراتی نیز میان ایشان و برخی عالمان دیگر مذاهب صورت گرفته که در آنها به موضوع اراده پرداخته شده است. مانند مناظره امام رضا (ع) با عمران صابی که منجر به استبصار وی شد و از یاران خاص آن امام گردید . یا مناظره ای که آن امام و سلیمان ابن مروزی صورت گرفته است. در این مناظره دو موضوع به طور خاص مورد بحث واقع شده است: یکی مساله بداء بود که سلیمان منکر آن بود و بعد از بیان حضرت، تسلیم گردید و دیگری مساله اراده الهی است . سلیمان اراده را از صفات ذات دانسته و آن را به علم و قدرت بر می گرداند. توجه و دقت در این مناظرات از چند جهت آموزندگی دارد: یکی نکات علمی است که در آنها مطرح شده، و دیگری شیوه و روشی است که امام در سخن گفتن با طرف مقابل استفاده می نماید . جنبه های اخلاقی نیز نکته دیگر آموزه این مناظرات است. مثلا در جریان مناظره امام رضا (ع) با سلمیان ، بعد از اینکه سلیمان از این شاخه به آن شاخه می پرد، مامون سخن او را قطع کرده و به او اعتراض می کند. امام می فرماید سخن او را قطع نکن که بعدا باعث می شود او به عنوان حجت از آن استفاده نماید . و یا در هین مناظره ، صدای اذان بلند می شود و امام بقیه گفتگو را به بعد از اقامه نماز موکول می کنند. عمران صابی می گوید یابن رسول الله (ص) بحث را ادامه دهید که به جاهای مناسب رسیده است اما امام قبول نکرده و عازم اقامه صلاه می شود .
 دیدگاه عالمان در مواجهه با این روایات
 در مورد این روایات ، چند گروه اظهار نظر کرده اند :
 الف ) قائلین به فعل بودن صفت اراده
 برخی مطابق این روایات حکم کرده و اراده را صفت فعل دانسته اند . افراد شاخصی که در این دسته قرار دارند عبارتند از :
 1- مرحوم کلینی ؛ ایشان بعد از بیان این روایات ، بحث معیار تشخیص صفات ذات از صفات فعل را بیان کرده و شاخصی را ارائه می دهند که مورد استفاده دیگران قرار می گیرد. می فرماید: ملاک تمیز صفات ذات از صفات فعل این است که هر گاه صفت به گونه ای باشد که بتوان آن را بر خداوند اثبات و از او سلب نمود و یا هم آن صفت و هم ضد آن را به خداوند نسبت داد در این صورت صفت فعل خواهد بود . اما هر صفتی که این گونه نباشد و مقابل آن اعم از اینکه سلب باشد یا ضد، نتوان به خداوند نسبت داد ، صفت ذات شمرده می شود . مثلا نمی توان گفت خداوند قادر و عاجز است . سلب قدرت برای خدای متعال نقص در ذات محسوب می شود . و یا به هیچ اعتباری نمی توان صفت حیات یا صفت علم را از او سلب نمود . اما صفت محبت ، رضا ، اراده به گونه ای است که هم این صفات و هم ضد آنها را می توان به خداوند نسبت داد و گفت « انه تعالی محب للمومنین و عدو للکافرین » و می توان گفت خدای متعال امری را اراده نموده و امری را اراده ننموده است .
 عبارت ایشان چنین است «جملة القول في صفات الذات و صفات الفعل ان كل شيئين و صفت اللَّه بهما و كانا جميعا في الوجود فذلك صفة فعل و تفسير هذه الجملة انك تثبت في الوجود ما يريد و ما لا يريد و ما يرضاه و ما لا يرضيه.» [3]
 2- شیخ صدوق ؛ ایشان نیز بعد از بیان روایات این باب می گوید «و ليست الإرادة و المشية و الرضا و الغضب و ما يشبه ذلك من صفات الأفعال بمثابة صفات الذات لأنه لا يجوز أن يقال لم يزل الله مريدا شائيا كما يجوز أن يقال لم يزل الله قادرا عالما » [4] اراده و مشیت و رضا و مانند آن از صفات فعل است زیرا آن گونه که می توان گفت خدای متعال از ازل عالم و قادر بوده نمی توان گفت ایشان از اول مرید بوده است .
 3- شیخ مفید ؛ ایشان در کتاب ارزشمند اوائل المقالات می فرماید « إن إرادة الله تعالى لأفعاله هي نفس أفعاله و إرادته لأفعال خلقه أمره بالأفعال و بهذا جاءت الآثار عن أئمة الهدى من آل محمد ع و هو مذهب سائر الإمامية إلا من شذ منها عن قرب و فارق ما كان عليه الأسلاف » [5]
 شیخ مفید در همین باره گفته است: امامیه جز افراد شاذی همین دیدگاه را برگزیده اند. در بررسی این امر از آثار قدما معلوم می شود که احتمالا مراد ایشان ابراهیم ابن نوبختی در کتاب « الیاقوت فی علم الکلام» است . وی در این کتاب اراده را علم به خیر و نظام احسن دانسته است. معمولا نوبختی ها فیلسوف بودند لذا در اینجا به فلاسفه متمایل هستند .
 4- سید مرتضی؛ ایشان شاگرد شیخ مفید است و مانند ایشان اراده را از صفات فعل دانسته است. ایشان از زاویه بحث عقلی به این مساله پرداخته و در کتاب «شرح جمل العلم و العمل » گفته است «الاراده حادثه لا فی محله » [6] اراده از صفات فعل است و حادث می باشد البته ایشان بر خلاف شیخ مفید می گوید اراده عین فعل نیست. روایت « خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِيَّةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيَّة » نیز موید کلام وی می باشد .
 5- مرحوم شیخ الطائفه نیز دقیقا نظر سید مرتضی را برگزیده است . می فرماید« و أما كونه مريدا أو كارها فيجب أن يحصلا له بإرادة محدثه موجودة لا في محل‌ » [7]
 6- ابوالصلاح حلبی در کتاب تقریب المعارف ، ص 64 نیز همین دیدگاه را برگزیده است .
 7- ابوالفتح کراجکی در کتاب کنز الفوائد بعد از بیان مطالبی همین دیدگاه شیخ مفید را بر می گزیدند « إن إرادة الله تعالى لفعله هي نفس ذلك الفعل و لا تثبتون له إرادة غير المراد» [8]
 7- قاضی سعید قمی ؛ ایشان نیز در شرح کتاب توحید صدوق ، اراده را از صفات فعل دانسته و می گوید « اعلم انّ حدوث الإرادة و المشيّة من مقرّرات طريقة أهل البيت، بل من ضروريّات مذهبهم- صلوات اللّه عليهم- فالقول بخلاف ذلك فيهما مثل القول بالعينيّة و الزيادة الأزلية و أمثالهما انّما نشأ من القول بالرأي في الأمور الإلهية » [9]
 8- علامه طباطبایی غیر از مباحث فلسفی که در این زمینه دارند، در تفسیر المیزان ، ذیل آیات 82 و 83 سوره یس، یکی از روایات این باب را آورده و فرموده است « و الروايات عنهم (ع) في كون إرادته من صفات الفعل مستفيضة.» [10] مرحوم علامه در پاورقی بحار نیز می فرماید: من از علامه مجلسی تعجب می کنم با اینکه روش و منهج ایشان اقتضا می کند که اراده را از صفات فعل بداند اما با این حال آن را از صفات ذات دانسته است «قد عرفت دلالة الاخبار على أن المشيئة و الارادة نفس المعلوم الخارجى و اصراره مع ذلك على كونها العلم بالصلاح و الخير عجيب.» [11]
 ب ) قائلین به صفت ذات و فعل بودن اراده
 طائفه دیگری از علما، اعم از فلاسفه و متکلمین ، آنچه در روایات آمده را قبول کرده و گفته اند: ما نیز قبول داریم که خدای متعال اراده فعلیه دارد اما می گوییم علاوه بر آن، اراده ذاتیه نیز دارد . اما اراده ذاتی الهی چیست ؟ فلاسفه می گویند « العلم بنظام الخیر و الاحسن » و متکلمین می گویند «العلم بنظام الخیر و المصلحه » شخصیت شاخص این دیدگاه خواجه نصیر الدین طوسی است . ایشان اراده فعلیه را مطرح نکرده و گفته است اراده ذاتی الهی همان داعی است. البته ایشان دیگر به روایات نپرداخته اند. مرحوم صدرالمتالهین ، فیض کاشانی ، علامه مجلسی ، ملا صالح مازندرانی نیز این دیدگاه را برگزیده و توجه به روایات نیز داشته اند .
 ملاصدرا در شرح کافی در چند جا نظر خود را بیان فرموده است . در جایی می گوید « كون ذاته بحيث يصدر عنه الاشياء لاجل علمه بنظام الخير فيها التابع لعلمه بذاته، لا كاتباع الضوء للمضي‌ء و السخونة للمسخن‌» [12] ذات الهی بگونه ای است که اشیاء از ذات او به خاطر علم ایشان به نظام خیر و احسن صادر می شود . خدای متعال فاعل اشیاء است و این فاعلیت برخواسته از اراده ای است که به علم به ذات بر می گردد . آن علم ذاتی مقتضای ایجاد شی در خارج است . این اراده خالی از هر گونه نقص و انفعال است و مقابل و ضدی ندارد. این همان اراده ذاتی الهی است . در مقابل این اراده، اراده فعلی الهی قرار دارد که ضد آن کراهت است. اراده فعلی همان چیزی است که نوع مردم از اراده می فهمند که عبارت باشد از چیزی است که بعد از تصور ملائم با طبع و شوق موکد حاصل می شود . این معنا در ما از صفت درونی است و نمی توان آن را صفت ذات در خدای متعال دانست بلکه اراده الهی نفس صدور افعال حسنه است .
 اما در اینجا این سوال مطرح می شود که روایات، اراده ای که صفت ذات باشد را رد می کند. پس شما چگونه آن را به خداوند نسبت می دهید؟ ایشان می فرماید آنچه منظور روایات است اراده ای است که نوع مردم از آن می فهمند نه اراده ذاتی . زیرا این اراده برای جمهور مردم قابل فهم نیست . اگر ائمه اطهار فرموده اند اراده صفت ذات نیست بدان جهت است که مردم خیال نکنند خدای متعال محل حوادث است. زیرا تصور آنها از اراده ، صفت فعل است . [13] استاد سبحانی و ظاهرا امام راحل نیز همین دیدگاه را برگزیده اند .
 مرحوم صدرا وجه دیگری نیز در مورد روایات آورده است . ایشان می فرماید علاوه بر این وجه، که غالب مردم نمی توانند اراده ذاتیه را بفهمند، شاید بتوان گفت روایات ناظر به اراده تفصیلی است نه اراده اجمالی « و لعلّ الّذي وقع في هذا الحديث و غيره من ان المشيئة حادثة و انّ الإرادة الذّاتية الاجمالية من صفات الفعل، انّما وقع بحسب مرتبتها التفصيلية الواردة في الآيات القرآنية او بحسب ما يصل إليه فهم الجمهور كما أومأنا إليه.» [14]
 نکته :
 مرحوم صدرا در این عبارت جمله ای را بیان می کند که به ضرر ایشان تمام می شود زیرا می گوید ما در قرآن کریم اراده ذاتیه نداریم. چگونه می شود که قرآن که تبیان کل شی است چنین مساله مهمی را مهمل گذاشته باشد؟ کما اینکه این حرف که چون جمهور مردم، اراده ذاتی الهی را نمی فهمند ، ائمه اطهار (ع) متعرض آن نشده اند نیز ناتمام است زیرا آیا در میان مردم نخبگانی مانند هشام ابن حکم و دیگران نبودند تا امام این مساله را برای آنها بیان کند ؟
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] توحید شیخ صدوق ، ص 147
[2] توحید شیخ صدوق ، ص 147
[3] کافی ، ج 1 ، ص 111
[4] توحید صدوق ، ص 148
[5] اوائل المقالات ، باب 19 ، ص 53
[6] شرح جمل العلم و العمل ، ص 59 و 60
[7] الاقتصاد فی ما یتعلق بالاعتقاد ، ص 64 و 65
[8] کنز الفوائد ، ج 1 ، ص 83
[9] شرح توحید صدوق ، ج 2 ، ص 507
[10] المیزان ، ج 17 ، ص 119
[11] بحار ، ج 4 ، ص 144
[12] شرح کافی ، ج 3 ، ص 223
[13] همان ، ص 224
[14] همان ، ص 234

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo