< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: رابطه معجزات با نفس قدسی نبی
 بررسی سه ویژگی لازم برای نبی از نگاه فلاسفه
 سخن در نقش نفس پیامبران یا اولیاء الهی در معجزات و کراماتی است که از آنها صادر می شود. گفته شد از نظر عقلی ممکن است که معجزات مستقیما و بدون واسطه از خدای متعال صادر شود. اما سخن در این است که در جریان عالم هستی و نظام اسباب و مسببات، نحوه صدور معجزات چگونه است؟ آیا این گونه است که خوارق عادات از نفس نبی باذن الله صادر می شود؟ آیا همان طور که رخدادهای عادی عالم از طریق مجرای اسباب طبیعی صورت می گیرد، می توان گفت که قاعده اولیه در معجزات نیز این است که از طریق نفس و اراده نبی صادر شود؟ البته ممکن است این قاعده اولیه استثنا شده و خدای متعال مستقیما آنها را انجام می دهد .
 از سخنان فلاسفه فهمیده می شود که بر اساس نظام سببیت رخدادهای عالم از طریق اسباب طبیعی واقع می شود و معجزات از آن راههای عادی واقع نشده و اسباب ویژه ای دارند ولی آن اسباب خارق العاده منشاش به نفس و اراده صاحب معجزه باز می گردد . در تشبیه این امر می توان به مقصدی مثال زد که از چند راه می توان به آن رسید: یک راه عمومی است که غالب افراد آن را می شناسند و آن همان اسباب طبیعی و عادی است که بشر می تواند در اثر مطالعات آن را بشناسد . راه دوم ، مسیر ویژه ای است که تنها عده ای از آن مطلع هستند. واقع شدن معجزات از طریق اراده و نفس نبی ، در واقع عبور از همان راه برای رسیدن سریع تر به مقصد است . اما گاه ممکن است برای مقصد واحد راه سومی هم باشد که از راه دوم نیز اقرب است و آن راه جز خداوند کسی سراغ ندارد .
 پس سه راه برای انجام وقایع و رخدادها وجود دارد :
  1. راه عمومی که افراد بشر آن را می دانند و عبارت است از نظام اسباب طبیعی عادی؛
  2. راه خاص که اولیاء الهی از آن مطلع هستند . آن راه نیرویی است در درون آنها که می توانند در این عالم به اذن الله تصرف کنند.
  3. راه اخص که به خدای متعال اختصاص دارد و هر گاه حکمت او اقتضا کند از آن استفاده می کند. در این راه وقایع بدون واسطه از خدای متعال صادر می شود و حتی ملکی واسطه نخواهد بود .
 فلاسفه می گویند ما یک راه عمومی داریم که در اختیار همگان است و یک راه خصوصی داریم که در اختیار افراد خاص است. وقوع معجزات از طریق همان راه خصوصی است که به نفس نبی باز می گردد. آنان این دو راه را قبول دارند اما در مورد اینکه آیا مواردی هم هست که خداوند بدون واسطه آنها را محقق می کند، ظاهر کلامشان عدم پذیرش آن است. ما در اینجا تابع آنان نمی شویم، به همین خاطر اگر در قرآن و روایات وقوع رخدادی به خداوند نسبت داده شده به ظاهر آن اخذ می کنیم و نیازی به تاویل نمی بینیم . مانند قرآن کریم که لفظا و معنا از جانب خدای متعال صادر شده است و دیگر نفس نبی در آن دخالتی نداشته است .
 تعلیل فلاسفه بر صدور معجزات از نفس نبی
 وجهی که فلاسفه بر این دیدگاه بیان کرده اند آن است که گفته اند رسیدن به مقام نبوت و امامت نیازمند سه ویژگی در نفس نبی و ولی است: از بعد عقلی باید به عالم عقول وصل باشد و حقایق کلی را بدون نیاز به تفکر ادراک کند، از نظر قوه خیال به عالم مثال متصل بوده و حقایق جزئی را درک کند و از نظر قوه حسی و طبیعی باید آن قدر قوی باشد که گویا عالم طبیعت به منزله بدن او گردیده است و همان طور که هر نفسی در بدن خود تصرف می کند او نیز بتواند در کل عالم تصرف نماید .
 استاد مطهری در کتاب نبوت مقایسه ای میان نگاه کلامی و نگاه فلسفی به مساله نبوت داشته و گفته است از نظر فلاسفه کسی می تواند به مقام نبوت بار یابد که به لحاظ کمالات معنوی سیر من الخلق الی الحق نموده باشد. بعد از سیر و دریافت نبوت است که سیر من الحق الی الخلق انجام می دهد .
 ابن سینا در کتاب مبدا و معاد این سه ویژگی را در مورد نبی متذکر شده و فرموده است « الناس المستحقون لاسم الانسانيّة هم الذين يبلغون فى الآخرة السعادة الحقيقيّة، و هؤلاء على مراتب أيضا. و أشرفهم و أكملهم الذي يختصّ بالقوّة النبويّة. و القوّة النبويّة لها خواصّ ثلاثة، قد تجتمع فى انسان واحد، و قد لا تجتمع، بل تتفرّق
 فالخاصّة الواحدة تابعة للقوّة العقليّة، و ذلك أن يكون هذا الانسان، بحدسه القوىّ جدّا. من غير تعليم مخاطب من الناس له، يتوصل من المعقولات الاولى إلى الثانية فى أقصر الأزمنة ...
 و أمّا الخاصّة الاخرى فهى متعلقة بالخيال الذي للانسان الكامل المزاج. و فعل هذه الخاصّة هو الانذار بالكائنات، و الدلالة على المغيبات؛ و قد يكون هذا لاكثر الناس فى حال النوم بالرؤيا. و أمّا النبي فانّما يكون له هذه الحال فى حال النوم و اليقظة معا ...
 و أمّا الخاصّة الثالثة التي لنفس النبي فهو تغييرها الطبيعة، لأنّه يمكن أن من القوّة بحيث يصدر عن أوهامها فى غير أبدانها ما قد يصدر من اكثر الأنفس فى أبدانها من التغييرات التي هى مباد للاستحالات العظيمة إلى الخير و الشر، و للحوادث التي لها فى الطبيعة أسباب، كالزلازل و الرياح و الصواعق، و قد قرّرنا، قبل، هذا المعنى. » [1]
 مرحوم صدرا نیز در جاهای مختلف به این بحث پرداخته اند از جمله: شرح کافی ، المبدا و المعاد ، اسفار ، شواهد ربوبیه . ایشان در کتاب مبدا و معاد خویش می فرماید «في أصول المعجزات و الكرامات و هي، ثلاثة لأن الإنسان ملتئم عن عوالم ثلاثة، من جهة مبادي إدراكات ثلاثة، التعقل، و التخيل و الإحساس.
 و قد مر أن كل إدراك فهو ضرب من الوجود، فشدة التعقل و كماله في الإنسان يوجب له مصاحبة القدس و مجاورة المقربين و الاتصال بهم و الانخراط في سلكهم.
 و شدة القوة المصورة فيه يؤدي إلى مشاهدة الأشباح المثالية و الأشخاص الغيبية و تلقي الأخبار الجزئية منهم، و الاطلاع على الحوادث الماضية و الآتية بهم.
 و شدة القوة الحاسة المساوقة لكمال قوة التحريك فيه، يوجب انفعال المواد عنه و خضوع القوى و الطبائع الجرمانية له.
 فالدرجة الكاملة من الإنسان بحسب نشئاته الجامعة لجميع العوالم، هي التي يكون الإنسان بها قوي القوى الثلاث، ليستحق بها خلافة الله و رئاسة الناس.
 فعلم مما ذكرنا، أن أصول المعجزات و الكرامات كمالات و خاصيات ثلاث لقوى ثلاث» [2]
 صدرالمتالهین می فرماید کسی می تواند خلیفه الهی و امام مردم باشد که از نظر کمال کامل بوده و این ویژگی های سه گانه را داشته باشد . در این صورت چگونه ابوبکر می تواند ادعای این منسب را نماید. این امر زوری نیست اگر چه به او هزار رای هم داده باشند. رهبری جامعه بشری تنها از عهده کسی بر می آید که انسان کامل باشد، انسانی که بگوید «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْض‌» [3] نه اینکه هفتاد بار بگوید «لَوْ لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَر» [4] و یا بگوید « اللهم لا تبقني لمعضلة ليس لها علي بن أبي طالب حيا» [5] چنین فردی چگونه می تواند رهبری جامعه بشری را به عهده داشته باشد؟
 نکته : امام حسن عسکری (ع) نسبت به سایر معصومین ، در شرایط بسیار خاصی زندگی می کردند . ایشان از طرفی باید تلاش بسیاری می نمودند که وجود فرزندشان را از دشمن مخفی نگاه دارند حتی از خدمه خانه نیز پرهیز نمایند و از آن طرف باید حجت خدا را به شیعیان معرفی نماید. خلیفه وقت در زمانی خواست بر آن حضرت فشار آورد لذا دستور داد آن حضرت را به داخل محوطه شیرهای درنده ببرند. تا امام در آن مکان حضور یافت شیرها دور امام جمع شدند و خضوع نمودند . اینجاست که حتی حیوانات مسخر ولی خدا هستند .
 نکته : برخی که مادی نظر ها که عالم را تنها از زاویه مادی می نگرند می گویند معاویه فرد عاقل تری نسبت به حضرت علی (ع) بوده است زیرا آن حضرت به جهت پافشاری بر ارزشها،‌ اطرافشان خالی شده بود . اما این سخن نادرست است، خود حضرت امیرالمومنین(ع) می فرماید اگر حیله گری و نیرنگ مذموم نبود من از باهوش ترین مردان روزگار در این زمینه بودم .
 مرحوم صدرا المتالهین در ادامه درباره خاصیت سوم نبی می فرماید « و قواها التحريكية، لتؤثر في هيولى العالم بإزالة صورة و نزعها عن المادة، و بإيجادها و كسوتها إياها، فيؤثر في استحالة الهواء إلى النعيم، و حدوث الأمطار و حصول الطوفانات، و استهلاك أمة فجرت و عتت عن أمر ربها و رسله و استشفاء المرضى و استسقاء العطشى و خضوع الحيوانات.
 و هذا أيضا ممكن لما ثبت في الإلهيات كون الهيولى مطيعة للنفوس متأثرة بها و أن هذه الصور الكونية يتعاقب عليها من تأثيرات النفوس الفلكية و النفوس الإنسانية من جوهر تلك النفوس، شديدة الشبه بها، لأن نسبتها إليه نسبة الأولاد إلى الآباء، فكذلك نفس الإنسان يؤثر في هيولى هذا العالم، لكن الغالب أنه بفيض أثره في عالمه الخاص، أعني بدنه» [6]
 مرحوم سبزواری در کتاب اسرار الحکم درباره ویژگی های سه گانه نبی می فرماید « نبى صلّى اللّه عليه و آله را خصايص سه‌گانه مى‌باشد، به حسب قواى ثلاثه كه قوّت «قوه علامه» و قوّت «قوه عماله»، و قوّت «قوّه حسّاسه» باشد، و اصول اعجاز، به اين خواصّ است. پس قوّه علّامه نبىّ، بايد در كمال، افضل عقول اهل زمان خود باشد و جميع معلومات، يا اكثر [آنها] با «تأييد من اللّه» و با «حدس»، براى او حاصل شود، نه با كسب و تعلّم از معلّم بشرى، و عقل او را هيئت استعلائيّه قاهره، تمام باشد بر قوا و همه نهايت انقياد و تسخّر [را] داشته باشند.
 و قوه عمّاله او، در قوّت، به حدّى باشد كه مادّه كائنات، مطيع او باشد كه هر صورتى كه بخواهد، از آن «خلع» و در آن «لبس» كند، و چنانكه هر نفسى در بدن خود هر تصرّفى را مى‌كند، عالم كون به منزله بدن او باشد، و هر چه خواهد، از «استحاله» و «انقلاب» در اكوان، بشود و «مستجاب الدّعوه» باشد، و چگونه چنين نباشد و او «يد اللّه» و «قدرة اللّه» است و به زبان حال گويد:
  از وجود خود، چو «نى»، گشتم تهى نيست از غير خدايم، آگهى‌
  فانى از خويشم من، و باقى به حق شُد لباس «هستى» ام، يك باره شق‌
  چنان كه در حديث قدسى آمده كه: «انّ العبد يتقرّب الىّ بالنّوافل حتّى احببته فاذا أحببته كنت سمعه الّذى يبصر به». «1»- الحديث- » [7]
 علامه طباطبایی در کتاب رسائل سبعه، در یک رساله که به بحث نبوات و منامات پرداخته است می فرماید: ولی خدا به جایی رسیده است که هر چه بر بدن او فشار بیشتری بیاید،‌ خوشحالی او بیشتر خواهد بود زیرا رضای خدا را در آن می بیند .
 حدیث قرب النوافل در منابع ذیل آمده است :
  1. اصول کافی ، ج 2 ، کتاب الایمان و الکفر ، باب من اذل المومنین و احترقهم ، ح 8 ، ص 263
  2. کتاب توحید شیخ صدوق ، باب 62 ، ص 400 ، ح 1
  3. وسایل الشیعه ، ج 3 ، ص 53 ، ‌ابواب اعداد الفرائض و نوافلها
 این حدیث را فحول از علما شرح نموده اند:
  1. الربعون شیخ بهایی ،‌ح 35 ؛
  2. شرح اصول کافی ملاصالح ، ج 9 ، 425 -428؛
  3. مرئاه العقول ، علامه مجلسی ، ج 10 ،‌ص 390 - 396
 
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] المبدا و المعاد ، ص 115 - 120
[2] المبدا و المعاد ، ص 480
[3] نهج البلاغه ، خ 189 ، ص 280
[4] ارشاد ، ج 2 ، ص 213
[5] کشف الغمه ، ج 1 ، ص 118
[6] المبدا و المعاد ، ص 482
[7] اسرار الحكم، ص 468 و 469

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo