< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : رابطه معجزات با نفس قدسی نبی
 دخالت اسباب طبیعی ناشناخته در معجزات
 موضوع بحث این است که آیا در مورد معجزات و خوارق عادات اسباب طبیعی که برای عموم ناشناخته است دخالت دارد یا نه ؟ مراد ما از سبب در این بحث سبب قابلی نیست زیرا مسلم است که آنچه در طبیعت رخ می دهد دارای سبب قابلی است که در جسم و اقسام آن واقع می شود بلکه سخن در این است که آیا علاوه بر سبب قابلی ، علل طبیعی ناشناخته نیز در معجزات و خوارق عادات نیز دخالت دارد یا نه؟
 در مباحث گذشته به این نتیجه رسیدیم که در مورد معجزات و خوارق عادات علاوه بر اراده الهی، علل و اسباب ماوراء طبیعی،‌خصوصا نفس نبی نقش دارد . اصل اولیه ای که از آیات و روایات استفاده شد این بود که نفس نبی در پیدایش معجزه دخالت دارد. و این اصل، ثابت است مگر اینکه دلیل نقلی در مواردی، گویای صدور بدون واسطه معجزه از خداوند باشد که در این صورت این قاعده اولیه تخصیص می خورد. حال سوال این است که آیا اصل اولیه در مورد اسباب طبیعی برای خوارق عادات هم هست یا نه ؟
 برای رسیدن به این مطلب چند نکته را بیان می کنیم :
 1- پیش فرض اولیه این بحث آن است که ما پذیرفته ایم که حوادثی که در عالم طبیعت رخ می دهد دارای اسباب طبیعی است. لذا کسانی که مانند اشاعره منکر اسباب طبیعی هستند از این بحث خارج می باشند .
 2- اگر کسی این مبنا را بپذیرد که هر چه در عالم طبیعت رخ می دهد ، سبب قریبش نیز باید طبیعی باشد در این صورت باید بپذیرد که معجزات قطعا سبب طبیعی ناشناخته دارد. قبلا بیان کردیم که این امر محال نیست و ممکن است که پدیده ای بدون واسطه از خدای متعال صادر شود. به همین خاطر جا برای مطرح کردن این سوال هست .
 3- فلاسفه در این باره مطلبی که بتوان آن را مطرح کرد، بیان نکرده اند . ابن سینا در اشارات می گوید: اگر دیدید عارفی کار خارق العاده ای انجام داد آن را انکار نکنید زیرا این حوادث دارای اسبابی است که در نهان گاه و اسرار طبیعت نهفته است . بعد ایشان بیان این اسباب را به ادامه بحث حواله می دهند . وقتی به ادامه بحث ایشان مراجعه می کنیم می بینیم ایشان بحث قوت و توانمندی نفس را بیان کرده اند و گفته اند همان طور که نفس انسان به صورت طبیعی در بدن خود تصرف می کند، با قدرت یافتن نیز می تواند در موارد دیگر نیز تصرف نماید .
 در میان فلاسفه معاصر شاید کسی که اولین بار این بحث را مطرح کرده است علامه طباطبایی در المیزان است. ایشان بر این مطلب که معجزات دارای اسبابی ناشناخته در طبیعت هستند که جز خداوند و انسان برگزیده از آن آگاهی ندارد ،‌ هم دلیل عقلی و هم دلیل نقلی اقامه کرده اند .
 مرحوم علامه در اصول فلسفه و روش رئالیسم بعد از بیان مراتب عالم به عقل و مثال و طبیعت، می فرماید: هر حادثه ای که در عالم طبیعت رخ می دهد علت طبیعی از جنس خود دارد ، همین مساله در مورد حوادث عالم مثال و عقل نیز جاری است . همچنین کل عالم ماده و حوادث آن معلول عالم مثال و کل عالم مثال معلول عالم عقل و کل عالم عقل معلول اراده باری تعالی است .
 عبارت ایشان چنین است « و از اين روى وجود صورت خيالى را نمى‌توان معلول تأثير مادى دانست بلكه وجود وى- چنانكه در مقاله 9 گذشت- معلول موجودى مثالى هم سنخ خودش مى‌باشد؛ و همچنين در صورت عقلى. نتيجه اين بيان : ‌
 (1). جهان آفرينش مركّب از سه مرتبه است كه به ترتيب از بالا به پايين روى هم چيده شده: جهان عقل‌ ، جهان مثال‌ ، جهان ماده‌
  (2). پديده‌هاى هر يك از اين سه جهان معلول عللى هستند كه از سنخ خودشان مى‌باشند. حادث مادى معلول علل ماديه، و موجود مثالى معلول موجود مثالى، و موجود عقلى معلول موجودى از سنخ خود.
  (3). مجموع هر عالمى معلول مافوق خودش مى‌باشد.
  (4). مجموع جهان آفرينش معلول خداى آفريدگار بوده و نسبت هر علت جزء به وى نسبت دست را دارد به نويسنده نامه و نسبت زبان را دارد به گوينده سخن » [1]
 نکات سخنان مرحوم علامه در تفسیر المیزان در مورد معجزات
 1- اصل علیت در عالم طبیعت وجود دارد و قرآن کریم نیز آن را قبول نموده است .
 2- اصل خوارق عادات جای انکار ندارد . به نظر قرآن کریم نیز اسباب طبیعی وجود داشته و خوارق عادات نیز واقع شده است .
 3- فهم این خوارق عادات از درک سطحی حسی و نیز ادراک تجربی خارج است. اینکه حس راهی برای شناخت این امور ندارد مساله ای روشن است. علم تجربی کنونی نیز نتوانسته است بیش از سطح ظاهری مادی در این مسائل وارد شود . لذا نمی تواند خوارق عادات را تببین کند زیرا اگر خوارق عادات در سطح ظاهری مادی بودد دیگر خوارق عادات نبود.
 4- علم و تجربه و ادراک حسی بشر همان طور که نمی تواند خوارق عادات را تبیین کند، انکار هم نمی تواند بکند زیرا افق دید و قلمرو درک علم تجربی محدود است و نمی تواند سببیت در معجزات را به صورت مطلق کشف یا انکار کند .
 5- عده ای از دانشمندان تجربی که درباره روح و آثار و خواص آن سخن گفته اند فرضیه ای را درباره خوارق عادات مطرح کرده اند. آن فرضیه این است که این امور دارای اسباب طبیعی است که عبارت باشد از وجود یک سری امواج مغناطیسی که برای ما ناشناخته است. افرادی که از راه ریاضت و یا دستیابی به مقامات معنوی دارای قوت روحی می شوند می توانند به این امواج پی برده و یا آنها را تسخیر نمایند . آنان به واسطه تسخیر این نیروها می توانند کارهای خارق العاده ای را انجام دهند.
 « و هذا هو الذي ألجأ الباحثين في الآثار الروحية من علماء العصر أن يعللوه بجريان أمواج مجهولة إلكتريسية مغناطيسية فافترضوا أن الارتياضات الشاقة تعطي للإنسان سلطة على تصريف أمواج مرموزة قوية تملكه أو تصاحبه إرادة و شعور و بذلك يقدر على ما يأتي به من حركات و تحريكات و تصرفات عجيبة في المادة خارقة للعادة بطريق القبض و البسط و نحو ذلك.
 و هذه الفرضية لو تمت و أطردت من غير انتقاض لأدت إلى تحقق فرضية جديدة وسيعة تعلل جميع الحوادث المتفرقة التي كانت تعللها جميعا أو تعلل بعضها الفرضيات القديمة على محور الحركة و القوة و لساقت جميع الحوادث المادية إلى التعلل و الارتباط بعلة واحدة طبيعية » [2]
 روانشناسی دو گونه است: روانشناسی فلسفی و روانشناسی علمی . روانشناسی فلسفی بر اساس استدلال های عقلی به تبیین و بررسی روح و روان انسان می پردازد اما روانشناسی علمی بر اساس داده های علمی و تجربی درباره روح سخن می گوید.
 دلیل عقلی و نقلی علامه بر این مطلب
 مرحوم علامه سپس در ادامه می فرماید: سخن روانشناسان علمی فی الجمله حق است به این معنا که خوارق عادات در طبیعت رخ می دهد و در نتیجه اسباب طبیعی ناشناخته دارد. ایشان بر این مطلب از عقل و نقل بهره می گیرند . دلیل عقلی ایشان چنین است :
 آنچه در طبیعت رخ می دهد سبب طبیعی دارد، خواه آن سبب شناخته شده باشد یا ناشناخته باشد . زیرا معنا ندارد چیزی که در طبیعت رخ دهد اما اسباب طبیعی نداشته باشد . اگر چند حادثه طبیعی رخ دهد و یک حادثه به دنبال آنها بیاید بگونه ای که اگر آن حوادث قبلی نباشد، ‌این امر رخ نمی داد لاجرم باید گفت این پدیده با سایر پدیده ها مرتبط است. مثلا اگر کسی در جمع زندگی کند قطعا با سایر افراد مرتبط است و الا در جمع بودن وی معنا ندارد .
 « فهذا قولهم و الحق معهم في الجملة إذ لا معنى لمعلول طبيعي لا علة طبيعية له مع فرض كون الرابطة طبيعية محفوظة، و بعبارة أخرى إنا لا نعني بالعلة الطبيعية إلا أن تجتمع عدة موجودات طبيعية مع نسب و روابط خاصة فيتكون منها عند ذلك موجود طبيعي جديد حادث متأخر عنها مربوط بها بحيث لو انتقض النظام السابق عليه لم يحدث و لم يتحقق وجوده. » [3]
  مرحوم علامه برای اثبات این مطلب به آیات قرآن نیز استدلال کرده است. می فرماید بر اساس آیات قرآن هر حادثه طبیعی یک مسیر و مجرای فیض دارد که از آن طریق، فیض الهی را دریافت می کند . قرآن کریم در سوره طلاق می فرماید « وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً (2) وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدْراً » [4] خداوند قاطعانه سخن می گوید . امام خمینی (ره ) با تمام وجود این آیه را قبول کرد و بر اساس آن حرکت الهی خویش را آغاز نمود . در نظر او شاه و آمریکا موجوداتی پوشالی و هیچ بودند. آری در چشم ولی خدا، عدو خدا هیچ و پوچ است هر چند دارای خدم و حشم بسیار باشد. اما در چشم او ولی خدا خیلی عزیز است هر چند جارو کش خیابان باشد .
 « و أما القرآن الكريم فإنه و إن لم يشخص هذه العلة الطبيعية الأخيرة التي تعلل جميع الحوادث المادية العادية و الخارقة للعادة (على ما نحسبه) بتشخيص اسمه و كيفية تأثيره لخروجه عن غرضه العام إلا أنه مع ذلك يثبت لكل حادث مادي سببا ماديا بإذن الله تعالى، و بعبارة أخرى يثبت لكل حادث مادي مستند في وجوده إلى الله سبحانه (و الكل مستند) مجرى ماديا و طريقا طبيعيا به يجري فيض الوجود منه تعالى إليه. » [5]
 زندگی انسان در دنیا با بلا پوشیده شده است « دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَةٌ » [6] همچنین برای مومنان به نسبت ایمانشان بلا و امتحان بیشتر است « البلاء للولاء» و فرمود « إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ » [7] به همین خاطر است که اگر کسی به این فرمول الهی توجه نداشته باشد در زندگی می بُرد .
  هر بلا کز دست آید رحمت است آن بلا را به دلم صد منت است
  نالم و ترسم که او باور کند و از ترحم جور را کمتر کند
 مرحوم علامه در مورد این آیه می فرماید: در ابتدای آیه قرآن می فرماید اگر کسی بر خداوند توکل نماید و به معنای حقیقی کلمه با تقوا باشد خداوند، متکفل کارهای او می شود هر چند اسباب مادی بر خلاف آن باشد . [ قرآن کریم در جریان حضرت یوسف بعد از آن همه وقایع و اتفاقات در خاتمه می فرماید « إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ » [8] یعنی در آخر مومنان سرافراز می شوند. مومن اگر شهید هم شود باز سرافراز است زیرا بهترین برگ سرفرازی شهادت است که باعث عروج انسان می شود ] در ادامه می فرماید « إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ » خدای متعال بر امرش قالب است و هر چیزی را بخواهد به آخر می رساند اما خیال نکنید که این امر، بی قاعده و قانون است. خیر این امر نیز از روی حساب است « قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدْراً » هر چیزی بخواهد از راه اسباب عادی یا از راه غیر عادی تحقق یابد مسیر و قدری دارد. اما مراد از قدر چیست ؟ قدر دو گونه است: قدر علمی و قدر عینی . آنچه در این آیه مورد نظر است قدر عینی است . قدر عینی عبارت است از خواص و ویژگی های شی که از علل و اسباب آن حاصل می شود. لذا ذیل آیه می فرماید هر چیزی و لو خارق العاده باشد قدر و مقدار معینی دارد و آن همان ویژگی های طبیعی اوست .
 مرحوم علامه در چند جا مساله قدر را مطرح فرموده اند که از جمله در جلد 19 المیزان بحث مستقلی را در این باب نموده اند .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] مجموعه آثار استاد مطهری ، ج 6، ص 1060
[2] المیزان ،‌ج 1، ص 76
[3] همان
[4] طلاق ، 2و3
[5] المیزان ، ج 1 ، ص 76
[6] نهج البلاغه ، خطبه ، 226 ، ص 348
[7] بحار ، ج 64 ، ص 200
[8] یوسف ، 90

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo