< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

91/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: راز گشای معجزات و رابطه آن با قوانین طبیعی و فلسفی
 نگاهی به اقوال فلاسفه غیر اسلامی در این باره
 درباره معجزات و چگونگی آنها و نسبت میان آنها با قوانین طبیعی چند دیدگاه در میان متفکران مسیحی مطرح شده است. این دیدگاهها را می توان در یک دسته بندی به دو قسم کلی تقسیم نمود:
  • دیدگاه معتقدین به عدم ضرورت علی و معلولی در عالم
 برخی از متفکران مسیحی مانند اشاعره معتقد اند میان پدیده های عالم رابطه علی و معلولی وجود ندارد و آنچه به صورت پیوند و رابطه میان پدیده ها مشاهده می شود ، افعال الهی است که به این کیفیت و عادت صورت گرفته است. مثلا سنت الهی بر این تعلق گرفته که حرارت را در کنار آتش ایجاد کند.
 از جمله طرفداران این دیدگاه بارکلی است. وی از متفکران مسیحی و پیرو ایدئالیست است. بارکلی منکر پدیده های غیر مادی نیست اما اصالت را برای آنها قائل نیست و می گوید موجوداتی که در عالم ماده وجود دارد، توسط ذهن ایجاد شده است. اگر ذهنی نباشد که این گونه عالم را تصور نماید، پدیده ای نخواهد بود. این تفکر بر عکس آن چیزی است که ما در مورد ذهن و عین قائل هستیم . ما معتقدیم ابتدا عالم عین وجود دارد و بعد از آن است که ما توسط دستگاه ذهن آن را تصور می کنیم اما بارکلی عالم طبیعت را فرع عالم ذهن می داند. وی بر این اساس معتقد است با اینکه نظم و سامانی میان پدیده ها وجود دارد اما موجودات نسبت به یکدیگر رابطه علی و معلول ندارند « از نظر بارکلی چیزها یا احسام مادی درست همانند آن چیزی هستند که ما ادراکشان می کنیم یا می توانیم ادراکشان کنیم که هستند. و او بر این پدیده ها نام تصورات می نهد. این تصورات پدید آورنده نقش سامان منداند. می توانیم تسلسل های کما بیش منظمی را دریابیم . تسلسل ها یا رشته های منظم را می توان به صورت قوانین بیان کرد یعنی گزاره هایی درباره رفتار منظم محسوسات. ولی تصورات را خدا یعنی صانع طبیعت در رشته هایی کما بیش منظم در ذهن ما می نگارد و گفتن اینکهY به وجهی منظم در پی X می آید به این معناست که تصورات را خداوند در این سامان در ما می نگارد و اگر در یک موضع معین نکند باید سخن از معجزه بگوییم » [1]
  • دیدگاه مشهور متفکران مسیحی
 مشهور متکلمان مسیحی به اصل وجود رابطه علی و معلولی معتقد اند. آنان همچنین قبول دارند که معجزات استثنا بر نظام شناخته شده عالم است و نیز قبول دارند که معجزه منشا الهی دارد. همان خدایی که صانع عالم و قوانین آن است هر گاه بخواهد می تواند آن را تغییر دهد.
 در میان متفکران غربی دیده نشده است که در امر معجزات کسی به نفس و اراده نبی بها دهد بلکه همه به سراغ اراده الهی رفته اند. آنها بحث را از این زاویه دیده اند که خدای متعال است که خوارق عادات را اراده می کند اما اینکه این اراده چگونه است و رابطه آن با قوانین طبیعی چیست چند دیدگاه بیان کرده اند:
 الف) برخی معتقد هستند که نمی توان میان قوانین طبیعی و معجزات جمع نمود و در صورتی که معجره واقع شود باید نسبت به آن قانون نقض شده تجدید نظر نمود. آقای مکینون که در جلسات گذشته سخن وی از کتاب عقل و اعتقاد دینی نقل شد معتقد به همین دیدگاه است. [2]
 ب) مشهور متکلمان مسیحی قوانین علمی را به رسمیت شناخته اند و معجزات را استثنا بر آن می دانند. بر این اساس آنان معجزات را نقض قانون طبیعی نمی دانند زیرا استثنا ، اصل قانون را خدشه دار نمی کند. در ذیل دیدگاه برخی از این متفکران را بیان می کنیم :
 1- توماس اکویناس : وی متکلم معروف قرون وسطی و شخصیت بلند آوازه ای است که جریان کاتولیک مسیحی آرائشان را بر مبنای اندیشه های او بنا نموده اند. البته جریان جدیدی در جهان مسیحیت مطرح شده که به نئو تومائی معروف است و تصرفاتی فی الجمله در آراء او انجام داده اند . عبارتی که از اکویناس در این باره آمده چنین است « آن چیزهایی را می توان براستی معجزه نامید که بواسطه قدرت الهی، جدا از نظم عمومی حاکم بر موجودات انجام گرفته باشد » [3]
 2- جیمز هابس در کتاب قاموس کتاب مقدس ذیل کلمه عجایب می گوید «عجایب یا آیات و علامت ، واقعی را گویند که بقوت خدایی بطوری که فارق عادت بوده و برای صدق رسالت نبوت پیغمبری به اذن الله بر دست مدعی نبوت جاری می شود . آیت و علامت حقیقی، ما فوق قوانین طبیعی است که بواسطه توقف نوامیس طبیعت جاری می شود » [4] . قاموس کتاب مقدس، کتابی است که به واژگان کتاب مقدس پرداخته و آنان را معنا نموده است. می توان آن را مانند کتاب مفردات راغب دانست که به معنا نمودن واژه های قرآنی پرداخته است.
 3- ایان باربور در کتاب علم و دین می گوید «بسیاری از اهل ذوق [مقصود وی از اهل ذوق عارفان نیست. دانشمندان قرن 17 چنین اصطلاحی را برای خود قرار داده بودند. در آن عصر چون مادی گرایی غلیظی حاکم بود. متفکرانی که مومن بودند و به ماوراء طبیعت اعتقاد داشتند این اصطلاح را برای خود قرار دادند . اینان معتقد باید تفکر عقلی و علمی را در کنار تفکر به متافیزیک قرار داد ] دسته کم تا آخر قرن 17 دلشان می خواست معجزات مندرج در کتاب مقدس را که احساس می کردند جز میراث مسیحی شان است از دایره شمول قوانین طبیعی خارج کنند . خداوند از آن جا که تابع و مقهور آفرینش خود نیست می تواند در بعضی موارد نادر، به دلایل خاص در کار آن دخالت کند » [5] این سخن شبیه دیدگاه متکلمان عدلیه است که هم علت و معلول را قبول دارند و هم معتقد هستند این معجزات تصرف خدای متعال در عالم از روی حکمت است.
 4- رابیل بوی : وی در علم شیمی فرد برجسته ای است. عبارتی از ایشان در کتاب «مبادی مابعد الطبیعی علوم نوین» نوشته نول برت ، ترجمه دکتر سروش آمده است « توافق با قوانین کلی را نباید مطلق و بی استثنا دانست تا با اعتقاد به معجزات ناسازگار نیفتند . چون اگر چه آن نظریه ( نظریه ای که می گوید قوانین عالم نظامند است) بر حفظ نظم مستقر و مانوس طبیعت مصر است اما این را نفی نمی کند که صانع مختار و قادر طبیعت هر وقتی خود صلاح می داند بتواند آن دسته از قوانین حرکت را که خود در طبیعت نهاده و بقائشان محتاج به تایید اوست [دئیست ها می گفتند خداوند، عالم را ساخته و مانند ساعتی که کوک شده رها کرده است ] را نقض یا تغییر یا دگرگون کند. لذا کاملا امکان دارد که خداوند هر وقت که بخواهد تایید خود را برگیرد و یا قوانین حرکت را که متکی به اراده اوست دگرگون سازند و با این کار اغلب یا همه اصول متعارفه فلسفی طبیعی را به هم خواهد زد . از این رو با اینکه خداوند حرکت ماده را عادتا در حیطه قوانین منتظم و خداداد آن محتوم می دارد لکن این حق را برای خود محفوظ داشته که برای تحقق غایات ویژه و تازه ای به افعال مادی دگرگون کند » [6] این همان مطلبی است که چندی قبل از دکتر محمد تقی شریعتی ( شریعتی پدر) نقل شد .
 5- نویسندگان کتاب عقل و اعتقاد دینی نیز گفته اند « غالب افراد معتقدند که معجزات را باید افعال مستقیم خداوند تعریف کنیم » در فلسفه اسلامی مساله نفس و اراده صاحب معجزه خیلی پرورش یافته است اما دیدگاه متفکران مسیحی بیشتر به دیدگاه متکلمان اسلامی نزدیک است .
 6- کارل بارت: وی متکلم برحسنه مسیحی و طرفدار نوارتدکسی است . متکلمان مسیحی در مورد رابطه علوم جدید با دین چند رویکرد را برگزیده اند: برخی از آنان مانند بولتمان تجدد گرا شده اند و برخی سنت گرا. سنت گرایان نیز دو دسته اند : برخی مخالف علم جدید هستند. اما برخی دیگر تلاش کرده اند تجدد را با خود همراه کنند. کارل بارت بر مبنای نظریه کانت که در معرفت شناسی و فلسفه مطرح شده است ، دیدگاهی را در الهیات اتخاذ کرده است. کانت گفته بود اشیاء ذاتی دارند که حقیقت آنها را تشکیل می دهد و نومن نامیده می شود و یک پوسته و ظاهری دارند که فنومن نامیده می شود . وی گفته است ما راهی برای شناخت ذات و نومن اشیاء نداریم بلکه آنچه علم و دانش ما به آن می رسد فنومن ها و پدیدار اشیاست.
 کارل بارت طبق این مبنا گفته است: معجزات مربوط به حوزه ذات و نومن اشیاء است و قوانین علمی مربوط به پوسته و فنومن آنهاست . ایان بار بور در این باره می گوید « بارت تصریح می کند که معجزات شواهد عمل خداوند به شیوه هایی هستند که حتی ظاهرا به نظر ما قانونمند نمی آیند . او یک برداشت عمیقا کانتی از قوانین علمی دارد که می گوید اینها نظمی هستند که ذهن انسان بر پدیده ها بار می کند . ما باید عمل خداوند را در ساخت «شی فی نفسه » بدانیم که برای علم دسترس ناپذیر است » [7]
 بنیاد گرایی و خوارج عصر ما
 در مورد رابطه علم و دانش با آموزه های دینی نیز در اسلام چند موضع اتخاذ شده است : برخی علم و دانش را به کلی انکار نمودند . در غرب این دیدگاه را بنیاد گرایی می نامند اما برخی از افراد بی انصاف ، وقتی از اصول گرایی سخن به میان می آید، آن را به بنیاد گرایی ترجمه می کنند. بنیاد گرایی چهره مشوشی مانند طالبان مسلکی دارد . اما اصول گرایی که ما مطرح می کنیم مانند رویکرد علامه طباطبایی و شهید مطهری است . اینان سنت و اصول را قبول دارند اما با تحولات جدید نیز برخورد منطقی دارند. آنان خوب را از بد تشخیص داده و به نقادی عصر جدید و مدرنیته پرداخته اند .
 اگر بگویند سلفی ها و طالبان ها بنیاد گرا هستند درست است. سلفی ها از بنیادگرایان نیز بدتر هستند آنان روی همه بدکاران را سفید کرده اند. اینان خوارج خشک مغز عصر ما هستند که بلیه بسیار بدی برای جهان اسلام شده اند. یک مشت افرادی که اصلا عقل ندارند و تنها کاریکاتوری از ظاهر اسلام را یدک می کشند. چگونه است که این افراد، زن و بچه ها بنام اسلام می کشند. اینان مانند فرقه ازارقه هستند . ازارقه گروه خیلی خشنی از خوارج صدر اسلام بودند. تا جایی که عبدالله ابن خباب را به جهت اینکه دوستدار حضرت علی (ع) بود کشتند و همسر او را نیز که حامله بود از دم تیغ گذراندند و حتی قساوت را به آنجا رساندن که بچه او را نیز از شکم مادر در آورده و او را نیز کشتند .
 جمع بندی و طرح بحث
 تا کنون دو سوال مهم و کلیدی در باره معجزات و رابطه آنها با علم حل شد: یکی مربوط به نسبت معجزات با قانون علیت بود و دیگری مربوط به نسبت معجزات با قوانین علمی. در جلسه آینده ان شاء الله به شبهی ای که در مورد معجزات مطرح شده می پردازیم. این شبهه این گونه است که برخی گفته اند: شما در معجزات چیزی را می گویید تا صدق مدعی نبوت را درست کنید در حالی که به توحید و براهین اثبات خداوند خلل وارد می کنید. یکی از براهین اثبات خداوند برهان نظم است که بر اساس معجزه آن را مخدوش می دانید .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد
 


[1] تاریخ فلسفه کاپلستون ، ج 5 ، ص 253
[2] عقل و اعتقاد دینی ، ص 290 و 291
[3] درآمدی بر فلسفه دین ، ص 69
[4] قاموس کتاب مقدس ، ص 598 کلمه عجایب
[5] علم و دین ایان باربور، ص 50
[6] مبادی مابعد الطبیعی علوم نوین ، ص 194 و 195
[7] علم و دین ، ص 453

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo