< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : راز گشای معجزات و رابطه آن با قوانین طبیعی و فلسفی
 بررسی نظریه تاویل علمی در مورد معجزات
 در جلسه گذشته دلایل قائلین به تاویل معجزات بیان شد . این گروه به دو دلیل در این باره استناد کرده اند :
 دلیل اول: آیاتی که بیان گر سنن الهی است .
 گفته اند در قرآن کریم آیاتی داریم که بیان می کند سنت های الهی تغییر ناپذیر است از جمله « فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْديلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْويلا » [1] . این آیت اصل کلی تغییر ناپذیری سنت های الهی را بیان می کند . این اصل کلی بر قوانین طبیعی نیز منطبق است زیرا قوانین طبیعی مصداق سنت های تکوینی الهی است لذا با توجه به این آیات تغییری در قوانین طبیعی راه نخواهد یافت . و از آنجا که معجزات بر خلاف قوانین طبیعی است باید آنها را تاویل نمود.
 نقد و بررسی
 1- نکته اول اینکه آیاتی که در آنها تغییر ناپذیری سنت های الهی آمده است ناظر به مسائل اجتماعی و تاریخی است . مرحوم علامه طباطبایی در این باره می فرماید: اولین سنت الهی این بوده که انسان ها را از روز اول مورد امتحان و ابتلا قرار می داده است و این مساله در طول تاریخ بشر تغییری نکرده است( سنت ابتلا) از جمله آنها ارسال رسل است. شیوه برخی از امم این بوده که وقتی از جانب خداوند برای آنها انبیاء فرستاده می شد، آنها را انکار و تکذیب می کردند و گاه تا حدی پیش می رفتند که تصمیم می گرفتند انبیاء الهی را از سرزمین خود برانند (سنت تکذیب من بعض الامم ) . سنت دیگر الهی این بوده که به نصرت انبیاء خویش بر می خواسته است و در مواردی که لازم بوده سرکشان را هلاک می نموده است .
 خلاصه اینکه آیات تغییر ناپذیری سنن الهی، ناظر به مساله انبیاء و اقوام آنها بوده است و ربطی به قوانین طبیعی ندارد . شاهد این مطلب نیز همه آیاتی است که در آنها مساله سنت بکار رفته است . همه این آیات ناظر به امور اجتماعی و تاریخی است .
 اشکال :
 ممکن است کسی بگوید درست است که موارد آیات در مورد سنن اجتماعی است اما چون ملاک بیان شده در آیه عام است ، مورد مخصص نخواهد بود. لذا اگر قبول داریم که سنن طبیعی نیز قانون است، این آیه شامل حال آنها نیز می شود «العبره بعموم اللفظ لا بخصوص المورد ».
 پاسخ :
 چند نکته در اینجا مورد توجه است :
 الف) وقتی آیات فراوانی که دربردارنده جریان های طبیعی است مورد بررسی قرار می گیرد مشاهده می شود که در هیچ موردی از آنها مساله تغییر ناپذیری این قوانین مطرح نشده است . این امر این احتمال قوی را ایجاد می کند که آیات تغییر ناپذیری سنت ها اختصاصی به قوانین طبیعی ندارد . به اصطلاح عالمان علم اصول گاه در موردی احتمال قرینه وجود دارد در این صورت، عموم به قوت خود باقی است. اما اگر چیزی وجود دارد که محتمل القرینه است در این صورت مساله فرق می کند. در اینجا نیز ما این واقعیت را می بینیم که در مورد آیات مربوط به امور طبیعی حتی یک جا اشاره به تغییر ناپذیری آنها نشده است. این سکوت می تواند قرینه بر اختصاص آیات تغییر ناپذیری سنت های الهی به موارد امور اجتماعی باشد .
 ب) آیه شریفه که می فرماید « فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْديلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْويلا » [2] در مورد قوانین طبیعی نص نیست و اگر بخواهد بر آنها منطبق شود از باب ظهور خواهد بود. زیرا بر اساس عموم آیه قوانین طبیعی را داخل نموده ایم . وقتی چنین شد، قابل تخصیص خواهد بود . حال آیا دلیلی بر تخصیص داریم؟ آری؛ ظهور آیاتی که از خوارق عادات سخن می گویند می تواند این آیات را تخصیص زند. ظهور برخی از این آیات خیلی روشن است. مثلا قرآن کریم در مورد سرد شدن آتش برای حضرت ابراهیم (ع) می فرماید «قُلْنا يا نارُ كُوني‌ بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‌ إِبْراهيمَ » [3] این ظهور می تواند، ظهور آیات تغییر ناپذیری سنن را تخصیص زند . و یا در قضیه حضرت عزیر (ع) می فرماید «أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى‌ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‌ عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيي‌ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ » خدای متعال آن حضرت را صد سال میراند سپس به او فرمود « فَانْظُرْ إِلى‌ طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى‌ حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدير» [4] این آیات ظهور در تغییر در عادات طبیعت دارد.
 اگر به لحاظ صنعت تفسیری اینها بگویند که ما این آیات را تاویل می کنیم ، در این صورت باید گفت دلیل شما مجمل خواهد بود و در نتیجه از دلیلیت می افتد زیرا آنها با ظهور آیات سنن می خواهند ظهور آیات معجره را تخصیص زنند و ما می گوییم ظهور آیات معجزه ، آن ظهور را تخصیص می زند . چه مرجحی اینجا وجود دارد ؟
 2- بر فرض که کسی نقد اول را نپذیرد، عمده نقد دلیل تاویل گرایان نقد دوم است و آن اینکه همان طور که قبلا بیان شد اساسا معجزات تغییری در قوانین طبیعی ایجاد نمی کند. قوانین طبیعی مانند قوانین ریاضی و فلسفی از اول مطلق نیستند بلکه مشروط وضع شده اند. قاعده ریاضی «دو بعلاوه دو می شود چهار» و یا اصل فلسفی «امتناع تناقض»، مطلق است اما قانون جاذبه که قانونی طبیعی است مشروط به شرایطی است . یکی از شرایطی که در همه قوانین طبیعی جاری است دخالت نکردن عامل اقوا است. عالم طبیعت یک رویه دارد و یک پستو ، احتمال دارد عامل طبیعی مخفی در اجرای قانون طبیعی دخالت کند و یا عاملی غیر مادی مانعی بر سر اجرای آن ایجاد کند . اما با این حال، آن قانون نقش نشده است زیرا در اینجا در حقیقت دو قانون است که یکی بر دیگری حکومت دارد و هیچ کدام نقض نشده است .
 دلیل دوم تاویل گرایان : آیاتی که بیان گر بشر بودن انبیاء دارد
 تاویل گرایان بر مدعای خود دو دلیل اقامه نمودند یکی استناد به آیات تغییر ناپذیری سنت های الهی بود که مورد بررسی قرار گرفت . دلیل دیگر ایشان استناد به آیاتی است که در آنها، انبیاء بشری مانند سایر انسان ها معرفی شده است: « قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ » [5] و یا در سوره کهف می فرماید « قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‌ إِلَيَّ » [6] . گفته اند انبیاء مانند سایر انسان ها بشری عادی هستند و بشر های عادی، کار خارق العاده انجام نمی دهند. لذا اگر کاری به ظاهر خارق العاده از انبیاء سر زند باید تاویل شود . مضافا بر اینکه آیاتی در خصوص پیامبر اکرم (ص) داریم که از آن حضرت درخواست معجزه شد اما آن حضرت در پاسخ فرمودند: « سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولا» [7] . شهید مطهری در کتاب نبوت این استدلال تاویل گرایان را آورده است. [8]
 بررسی و نقد
 در مورد این دلیل چند نکته مورد توجه است :
 1- اولا چرا انبیاء الهی بر بشر بودن خود تاکید داشتند؟ سِر آن چه بوده است؟ دو وجه به ذهن می آید:
 الف) زمینه غلو در اثر انجام کارهای خارق العاده بوده است لذا بعضی افراد که نوعا از تعمق فکری برخوردار نبودند با دیدن این کارها تصور می کردند آنها خدا هستند. مثلا این غلو را در مورد حضرت عیسی (ع) نمودند اما خدای متعال در این باره می فرماید « يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في‌ دينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‌ مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْه‌» [9] . لذا انبیاء می گفتند ما بشری مانند شما هستیم و این کارها از ما نیست بلکه کار خدایی است. « وَ ما كانَ لَنا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ » [10] و نیز می فرماید « وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّه‌» [11]
 ب) بعضی از افراد توهمشان این بود که نبی باید فرشته باشد لذا می گفتند اگر خداوند بخواهد رسولی برای ما بفرستد باید از جنس فرشته باشد. انبیاء برای بطلان این فکر می فرمودند: در مساله تربیت و هدایت در عین حالی که هادی باید مزیتی داشته باشد اما مثلیت هم در آن لازم است: « إِلاَّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولاً » [12] . خدای متعال در جای دیگر می فرماید شما غافل از این اصل تربیتی هستید که اگر در زمین فرشته می بود خداوند رسول را فرشته خلق می نمود تا مماثلت برقرار باشد و بتواند نقش الگو دهی داشته باشد « قُلْ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً » [13]
 سوال و جواب
 اگر مماثلت در مساله هدایت و الگو گیری شرط است چرا پیامبر اکرم (ص)، پیامبر جنیان نیز هست؟ پاسخ این است که اولا نقش پیامبر اکرم (ص) در هدایت آنها این بود که دستورات الهی را هم برای انسان ها و هم برای جنیان می آورد اما انسان های صالحی در میان جن ها بوده که آن دستورات را گرفته و برای آنها می بردند. ثانیا جن مانند انسان موجودی مادی است، و مانند انسان دارای غریزه است بر خلاف فرشته که هم مادی نیست و هم غریزه ندارد. لذا همین شباهت ها می تواند زمینه را برای الگو گیری آنان فراهم کند.
 2- انبیاء الهی هر چند از نوع بشر هستند اما خدای متعال برخی از انسان ها را بر دیگران برتری داده و استعداد دریافت وحی و مانند آن را به آنها عطا فرموده است . قرآن کریم می فرماید « وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ » [14] . این امتنان ویژه الهی باعث شده است آنها کارهای خارق العاده ای انجام دهند. وقتی نبی که بشر است می تواند وحی که کاری خارق العاده است را انجام دهد، از باب «حکم الامثال فی ما یجوز و ما لایجوز واحد » می تواند کار خارق العاده ای دیگری نیز انجام دهد. لذا اساسا بشریت مانع از اتیان خارق العاده نیست .
 اشکال تاویل گرایان در استناد به آیات قرآن این است که تنها به برخی از آیات قرآن رجوع کرده اند و به سایر آیات توجه نکرده اند در جالی که این امر تفسیر نخواهد بود بلکه تطبیق است . مرحوم علامه می فرماید: شما اگر نظریه ای را ساخته و پرداخته کرده اید و در قرآن به سراغ شاهد مثال می گردید در این صورت کار شما تطبیق است نه تفسیر . تفسیر آن است که موضوع را مطرح کنید و مجموع آیات مربوطه را ببینید. استاد جوادی کلام زیبایی در اینجا دارند، می فرماید: اگر کسی یک آیه از قرآن را دید می تواند بگوید اسلام این را می گوید؟ خیر . اگر کل قرآن را دید باز می توانیم بگوییم اسلام این است؟ خیر . اگر روایات را دید چطور؟ نه . آن گاه می توان چیزی را به اسلام نسبت داد که مجموع قرآن و روایات و عقل مورد بررسی قرار گیرد .
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] فاطر ، 43
[2] فاطر ، 43
[3] انبیاء ، 69
[4] بقره ، 259
[5] ابراهیم ، 11
[6] کهف ، 110
[7] اسراء ، 93
[8] مجموعه آثار ، ج 4 ، ص 371
[9] نساء ، ص 171
[10] ابراهیم ، 11
[11] غافر ، 78
[12] اسراء ، 94
[13] اسراء ، 95
[14] ابراهیم ، 11

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo