< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

92/01/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : راز گشای معجزات و رابطه آن با قوانین طبیعی و فلسفی
 بررسی نظریه تاویل علمی در مورد معجزات
 از جمله ادله ای که قائلین به تاویل در معجزات اشاره کرده اند، اذعان پیامبران به بشر بودن آنها مانند سایر انسان های عادی است. آنان گفته اند این امر با انجام کارهای خارق العاده سازگاری ندارد .
 حاصل پاسخی که در جلسه قبل داده شد این بود که پیامبران در عین اینکه به بشر بودن خود اذعان داشتند اما این نکته را نیز یادآوری می کردند که خداوند نسبت به افراد خاصی عنایت و امتنان ویژه ای دارد و همین مساله باعث توانایی آنها بر انجام امور خارق العاده می شود. قرآن کریم می فرماید « قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ ما كانَ لَنا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُون‌ » [1] در این آیه علاوه بر اینکه اذعان به بشر بودن انبیاء توسط آنها شده است، دو نکته دیگر نیز بیان شده است :
  1. انبیاء دارای امتنان ویژه ای از ناحیه خداوند هستند: « وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ » .
  2. انبیاء الهی به اذن الله دارای سلطان بودند. در قرآن کریم از معجزه با عنوان سلطان و بینه نیز یاد شده است. در مورد معجزه حضرت موسی (ع) می فرماید « وَ في‌ مُوسى‌ إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى‌ فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبين‌ » ذاریات ، 38 و در جای دیگر می فرماید « فَذانِكَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّكَ إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ » قصص ، 32
 لذا این آیه نه تنها نافی معجزات انبیاء نیست بلکه مثبت آن نیز می باشد .
 استدلال تاویل گرایان به نیاوردن معجزه توسط پیامبر اکرم (ص) به درخواست مشرکان
 تاویل گرایان در تتمه استدلال خود گفته اند: در قرآن کریم آمده است که مشرکان از پیامبر اکرم (ص) درخواست معجزه نمودند اما آن حضرت به جای آنکه درخواست آنان را اجابت کند فرمود « سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولا » [2] . اگر آن حضرت قدرت بر اعجاز داشتند درخواست آنان را رد نمی کردند.
 پاسخ :
 چند نکته در اینجا مورد توجه است :
 1- وجه اینکه آن حضرت در اینجا، درخواست مشرکان را در برآورده نکردند این بود که آنان به دنبال کشف حقیقت و روشن شدن حق نبود بلکه قصد بهانه جویی و مطامع مادی داشتند. و مقام نبوت این اقتضا را ندارد که درخواست بهانه جویان را نیز برآورده کند. دلیل این امر نیز اینکه برای آنان قرآن که معجزه الهی بود آمده و تحدی هم نموده است « وَ إِنْ كُنْتُمْ في‌ رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‌ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‌ » [3] با اینکه این معجزه متناسب با مهارت مردم آن عصر بوده اما آنان نتوانستند به مقابله با آن بر خیزند. لذا اگر آنان طالب حق بودند چرا به قرآن ایمان نیاوردند؟
 2- نکته دیگر تعبیری است که در آیه قرآن آمده است: آنان گفتند « لَنْ نُؤْمِنَ لَك‌ » [4] یعنی به نفع تو ایمان نمی آوریم و نه گفتند لن نمومن بک . و میان این دو جمله فرق است . مفاد سخن آنان این بود که فعلا به نفع تو و برای تقویت تو اظهار ایمان می کنیم اما در برابر این کار، ما نیز نفع می خواهیم . بنابراین انگیزه آنها، آوردن معجزه نبود بلکه می خواستند با آن حضرت معامله کنند.
 3- درخواست هایی که آنان مطرح کردند از این قرار است: « لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً » «أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجيراً» « أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً» « أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبيلاً » «أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ » « أَوْ تَرْقى‌ فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ » [5] اگر این درخواستها بررسی شود به چهار دسته تقسیم می شود که مقام نبوت اجل از برآوردن آنهاست :
 الف) برخی از آنان مسائل مادی است و گویای آن است که آنها به دنبال منافع مادی بودند. در حال که ایمانی که به شرط مسائل مادی رخ دهد اصلا ایمان نیست. غرض خدای متعال از بعثت انبیاء این بوده است که مردم به طمع مال و جمال به انبیاء ایمان نیاورند بلکه حقیقت را ببینند و طالب آن باشند. حضرت علی (ع) در خطبه قاصعه در این باره می فرماید: خدای متعال به همین خاطر انبیاء را جزء طبقات پایین از نظر مادی قرار داده است. [6] اگر افراد محدودی نیز متمکن بودند به حسب اقتضائات زمان بوده است.
 در همان زمان پیامبر اکرم (ص) افرادی بودن که مال و منال بسیاری داشتند و برخی خیال می کردند باید آنان پیامبر می شدند « وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‌ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيمٍ » [7] چرا قرآن بر یکی از دو شخصیت بزرگ یعنی ولید ابن مغیره مخذونی و عروه ابن مسعود سقفی از طائب نازل نشد؟ لذا اساسا مقیاس و معیار آنان اشتباه بوده است که نبوت را با خط کش مال و منال و مانند آن در نظر می گرفتند. به همین خاطر قرآن کریم در آیه بعد می فرماید « أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُون‌ » [8] مساله نبوت از جلوه رحمت الهی است و با مقیاس مادی درباره آن نمی توان قضاوت نمود .
 ب) برخی از این درخواست ها محال بودند مانند آنجا که می گویند « أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبيلاً »
 ج) برخی از این درخواست ها نیز هر چند محال نبوده و در بردارنده امور مادی نبود اما برآوردن آنها خلاف حکمت بود . مانند اینکه مشرکان گفتند: « أَوْ تَرْقى‌ فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ » یعنی صرف به آسمان رفتن کافی نیست بلکه باید نامه ای نیز دستنوشته از طرف خداوند برای ما بیاوری. اما از کجا می توان فهمید که این نامه از طرف خداوند آورده شده است؟ زیرا اگر کسی توانایی به آسمان رفتن را داشته باشد می تواند آن نامه را از پیش خود بنویسد. آنها می خواستند با این کار نبوت پیامبر را بپذیرند در حالی که چنین امری نمی تواند دلیل باشد . بله اگر پیامبری ایشان به دلیل دیگر ثابت شده بود ، ادعای او درباره عروج به آسمان و اخبار غیبی از این باب پذیرفته می شد .
 د) برخی از خواسته های آنها با فلسفه نبوت سازگار نبود و هیچ گان پیامبر کاری نمی کرد که با اصل نبوت در تعارض باشد . مانند اینکه گفتند شما باید کاری کنی که آسمان قطعه قطعه شود و بر سر ما فرو ریزد تا آنها هلاک شویم . مسلم است که عذاب الهی در مراحل اولیه نبوت رخ نمی داد بلکه در مراحل پایانی آنجا که دیگر هدایت نمی شدند و دست از فساد بر نمی داشتند، عذاب استیصال نازل می شد . علاوه بر اینکه در خصوص پیامبر اکرم (ص) هرگز عذاب عمومی اتفاق نمی افتاد «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ » [9]
 لذا مجموعه این درخواست ها نشان دهنده این بود که آنها بدنبال کشف حقیقت نبودند . لذا پیامبر اکرم (ص) بعد از این درخواست ها در تعبیر زیبایی فرمود « سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولا » [10]
 نکته : اگر ایمان در همان ابتدا به امور مادی گره بخورد با مقداری فراز و نشیب از بین می رود . بلکه ایمان باید خالصانه باشد . بله قبول داریم که امور مادی باید در خدمت ایمان باشد اما این مساله با هدف قرار دادن امور مادی فرق می کند . یک وقت معیشت و امور مادی در خدمت معنویت قرار می گیرد در این صورت مقدمه ایمان خواهد بود و مانعی ندارد اما یک وقت به عنوان هدف قرار می گیرد که امری ناپسند است .
 سر فصل های مطرح شده تاکنون در بحث علم و دین
 در آغاز بحث به عنوان مقدمه به بررسی علم و دین و مفهوم آنها و اهمیت و ضرورت این بحث پرداخته شد. سپس چند تا از مسائل پیرامون علم و دین مورد بررسی قرار گرفت که از این قرار است :
  1. بررسی نظریه علم جدید و فیزیک کلاسیک در مورد رابطه جبر علی و معلولی با اراده الهی . این سوال مطرح شد که با توجه به اینکه بر عالم جبر علی و معلولی حاکم است و جهان به مثابه یک ماشین دقیق عمل می کند، نقش اراده و مشیت الهی در این عالم چیست؟ آیا جهان به خود واگذار شده است و یا نه همچنان اراده الهی در حوادث عالم تاثیر گذار است؟ آقای ایان باربور این بحث را با عنوان «خدا و طبیعت » در کتاب علم و دین مطرح کرده است .
  2. با توجه به مساله پیشین آیا انسان که جزئی از این عالم است محکوم قوانین جبری حاکم بر عالم است یا نه؟ به بیان دیگر اگر قوانین ماشینی بر عالم حاکم است مساله اراده و اختیار انسان چگونه قابل توجیه است ؟ آیا انسان محکوم قوانین طبیعت است یا مختار است؟ در اینجا عده خواستند توسط قاعده «عدم تعین و قطعیت» برای توجیه اختیار انسان استفاده کنند . طبق این اصل، جبر علی و معلولی در اتم و دنیای کوچک جاری نیست بلکه در دنیای بزرگ که خارج از اتم است مطرح است . حال وقتی که در دنیای اتم جبر علی و معلولی نباشد، ‌در دستگاه ذهن و روح نیز می توان گفت چنین جبری در کار نیست. در این بحث بررسی شد که آیا این سخن راه حل درستی است یا نه؟
  3. مساله رابطه علم و معجزه بود که اکنون به پایان رسید .
 نکته : علم و دانش فرار است و با یک بار خواندن و نوشتن برای انسان حاصل نمی شود. لذا باید آن قدر با مسائل دست و پنجه نرم کرد تا کم کم برای انسان مانوس شود و به صورت ملکه در آید . خصوصا این مباحث باید برای علاقه مندان تبیین شود . و لو یک نفر پیدا شود باید این کار را کرد . در احوالات مرحوم شعرانی نقل شده که گاه یک نفر را پیدا می کردند و مباحث علمی را برای وی بیان می کردند و می گفتند بالاخره علم باید منتشر شود و به گور برده نشود . امروزه با پیشرفته تر شدن ابزار ، دایره امر خیلی گسترش یافته است و فردی در یک جا سخن می گوید و آن سوی کره زمین دریافت می گردد . لذا هر چقدر می توان باید مجهز شد .
 طرح بحث : بررسی نظریه تکامل و رابطه آن با دین
 از جلسه بعد به بررسی نظریه تکامل انواع و چالش آن با دین و ایمان پرداخته می شود . نظریه تکامل همچنان، نظریه ای مطرح است. گفته شده این نظریه، تاریخ مصرف برهان اتقان صنع را از بین برده است زیرا شگفتی های عالم را اموری طبیعی می داند و برای پدیده های طبیعی یک تفسیر علمی بیان می کند. سپس بحث تکامل انسان نیز مطرح شده است که با اشرفیت انسان سازگاری ندارد . همچنین بحث تکامل انواع با متون دینی که به تعدد انواع معتقد است منافات دارد و نیز این نظریه با مسائل اخلاقی نیز ناسازگار است زیرا طبق این نظریه باید بر اساس قانون تکامل انواع، انسان های ضعیف رها شده و تنها متوجه انسانهای قوی شد.
 
 * * *
 اللهم صل علی محمد و آل محمد


[1] ابراهیم ، 11
[2] اسراء ، 93
[3] بقره ، 23
[4] اسراء ، 90
[5] اسراء ، 90-93
[6] نهج البلاغه ، خ 192(قاصعه) ، ص 292
[7] زخرف ، 31
[8] زخرف ، 32
[9] انفال ، 33
[10] اسراء ، 93

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo